وزير کجاست!!!!امروز يک عضو ارزشي وزارت خوانه که نخواست اسمش فاش بشود گفت:اصلا معلوم هست اين وزير کجاست!ما ميريم حسابداري حقوقمان را بگيريم ميگويند که وزير نيست که حقوق شما را تاييد کند!
در راستاي اين سخن از اين عضو ارزشي خبرنگار ما برا آن شد که از ته و توي اين قضيه وزير کجاست سر در بياورد
------
هاگوارتز!------
خبرنگار:آيا وزير اينجاست؟
دامبي:من تکذيب ميکنم!
خبرنگار:هييي تو که مردي!!!!
دامبي:بيا بغل بابا!!!
و پس از چندي خبرنگار ما با دو پاي اضافي و يک دسته جارو به هاگزميد شتافت!
------
هاگزميد!------
خبرنگار ما پس از رسيدن به هاگزميد براي نفس تازه کردن به کافه مادام رزمرتا رفت!
خبرنگار:دو تا نوشابه با کره فراوون بردار بيار آبجي!
مادام رزمرتا:از کي تا حالا ما شديم آبجي تو؟
خبرنگار:چه فرقي ميکنه ميتوني از همين الان آبجي ما باشي جيگر!
مادام رزمرتا با جاروهاي داخل انبارش به دنبال خبرنگار افتاده بود ا داد اعلام کرد: من به وزير هم محل نزاشتم اون وقت تو ميخواي مخ منو بزني بچه بوقي!!!
خبرنگار در حال فرار با ترس:مگه وزير اينجا بود!!!
مادام:اگه الان نرفته بود قزوين ميدادم ببرمت آزکابان!!!
پس از فرار وي تصويري از خبرنگار ما بر ديوارهاي هاگزميد به اين شرح نصب شد:
خبرنگار ما کمي پس از باخبر شدن از عکسش گفت:اه بادم رفت به دوربين لبخند بزنم!!!حالا خوشگل افتادم؟
------
قزوين!------
خبرنگار ما پس از اندکي تفحص دريافت بهترين جا براي گرفتن آمار اشخاص آمده به قزوين منکرات قزوين مي باشد!پس دو من ريش براي خود محيا ساخت و به منکرات شتافت
خبرنگار:اسلام عليکم و رحمه...برادر کالين...
جاسم شماره 1:اهم اهم...شيخ الشيوخ کالين!
خبرنگار:بلي...شيخ الشيوخ کالين آيا شما آن وزيرک ارزشي را اين طرف ها رويت نکرده ايد
کالين:همي بنده مطمئن نيستم که شما از ايادي آستکباريد يا خير!اگر خودي هستي کلمه رمز را بگو
خبرنگار ما اندکي پس از ذهن خواني از جاسم با اطمينان کامل گفت:آفتابه صورتي!
کالين:
اي آيادي آستکبار!
خبرنگار:اما همين يک کلمه فقط در ذهن جاسم بود!
کالين:اولا که جاسم آشناست...دوما گه فقط يک کلمه در يک روز در مغز جاسم جا ميشود که فردايش پاک ميگردد!سوما که اين جاسم رد گم کني بود!!!
خبرنگار:اي مرد آسلام که کراماتت ما را شرمنده کرده به خدا من خبرنگاري بيش نيستم از کجا کلمه رمز را بدانم!
کالين پس از اندکي تفکر گفت: به خاطر ريشت به تو ميگويم که وزير کجاست!!!
خبرنگار قلم به دست:
کالين:وزير رفته با مديريت سايت به همراه عله به جلسه!
در اين حين چون از دهان خبرنگار بسيار آب روان گشته بود ريشش افتاد!!!
جاسم با فرياد:بگيريدش اين آيادي آستکبار را!!!!
و يک گردان جاسم به دنبال خبرنگار افتاد!
خبرنگار با جارويش به سمت پنجره شتافت و از آنجا به ما خبر ها را مخابره نمود سپس به سوي محل جلسه وزير و عله شتافت...
از اين لحظه ديگر خبري از خبرنگار ما يا وزير در دسترس نيست!با دادن اطلاعات مژدگاني دريافت نماييد!زن و بجه خبرنگار ما چشم انتظارند!عکس زن خبر نگار ما در حال انتظار:
در پايان اين سوالها پيش مي آيد:
آيا عله و ساير مديران سر وزير ما را زير آب کرده اند؟آيا خبرنگار ما زنده است؟آبا عله و وزير در حال بوق زدن با هم مي باشند!در صورت اطلاع يافتن از هر نوع خبري آن را با ما در ميان بگذاريد!