1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )همه ی بچه ها مشغول درست کردن معجونشون شدن و به این فکر می کردن که چه جوری می تونن طرف مقابل رو بخشمونن ...
------------------- نیم ساعت بعد ----------------------------
دراکو : آنیت یه لحظه بیا این جا کارت دارم!
آنیت : بله؟!
دراکو : ببین من مدت ها بود که می خواستم یه چیزی رو بهت بگم ...
آنبت : چی رو؟ ...
دراکو : ببین من ... من ... دوستش دارم!
آنیت : منظورت دوستت دارم بود؟
دراکو : نه ... نه ... من دوستش دارم!
آنیت :
کیو ؟
دراکو : من ونوس رو دوست دارم ...
آنیت :
دراکو :
آنیت : آآآآآآآآآآآآآآآی نفس کـــــــــــــــــش!!!!!
آوادا...
دراکو به آنیت فرصت تموم کردن وردش رو نمی ده و بلافاصله معجون آرامش بخشش رو میریزه تو حلق آنیت
------------------ یه ذره اون ور تر! --------------------------------
سرژ : اوهــــــــوی کوییرل! ... پیست ... یه دقه بیا این جا!
کوییرل : بله؟
... دفه ی آخرت باشه من رو این جوری صدا می کنیا!
سرژ : بیخیل باب
... می خواستم یه چیزی رو بهت بگم که همیشه می خواستم بگم
کوییرل : ؟
سرژ : ببین من ایده ی حزب رو انداختم تو سر بقیه!
کوییرل : چی؟
سرژ : من ایده ی حزب رو انداختم تو سر بقیه!
کوییرل : می دونستم همه ی اینا زیر سر توه ... می کشمت ... خونت رو میریزم ... کاری می کنم که ساحره های آسمون به حالت گریه کنن ... آواداکداورا!!!!
راوی : بله یادتون باشه بچه های خوبم گلای نازنینم هیچ وقت ریش نزارین وگرنه به عاقبت تانکیان دچار می شین! ... اون می خواست معجون آرامش رو به خورد کوییرل بده ولی دستش بین گره های ریش بلندش گیر کرد و نتونست این کار رو بکنه و مرد ... البته ناراحت نباشین .... از قدیم گفتن : سرژ 7 تا جون داره!
-------------------- یه ذره اون ور تر تر -------------------------------
ادی : آوی جــــــون یه مین بیا این ور تر تر !
آوریل : بله ادی جون؟؟
ادی : اون روز یادته ... اون روز که تولد لونا بود داشتی می خوندی خوشگلا باید برقصن!
آوریل : خب؟!
ادی : یادته یهویی میکروفون قطع شد؟
آوریل : خب؟!
ادی : یادته یهویی گیتار جونت نصف شد از وسط؟!
آوریل : خب؟!
ادی : من همه ی این کارارو کردم!!!!
آوریل :
... تو ... تو ... عشق من رو شکستی ... تو ... اون گیتار جــــووون من بود ... تو .. تو یه قاتلی!
... آوادا
..
و این گونه شد که ادی هم موفق به انجام عملیات ریزش معجون آرامش در حلق آوریل شد!
----------------- یه ذره اون ور تر تر تر ---------------------------
آلبوس : ققی جـــــــون یه دقه میای؟!
مرحوم ققی : چیه؟!
آلبوس : می دونی چیه؟! ...
مرحوم ققی : هــــــــوووم؟!
آلبوس : من عمدا اون کار رو کردم!!
مرحوم ققی : هــــوووم؟؟!!
آلبوس : تو عمدی حذف شناسه شدی عزیزم!!
مرحوم ققی : آواداکداورا!
مرحوم آلبوس : ایول چه سبک شدم!!!!
.... آنیــــــــت کجایی که بابات رو کشتن!!!!!
راوی : بچه های خوبم گلای نازنینم ... میدونین علت شکست آلبوس چی بود؟!
بچه ها : نــــــــــه خیـــــــــــــــر!
راوی : هرگز نشه فراموش پیر پاتالا چه به دوئل!
( وزن رو حال می کنین؟! )
و این داستان ادامه دارد ....
2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند در این صورت بدن فرد به تدریج سست می شه و کم کم فرد فلج می شه!
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )در این صورت فرد بی اندازه بی خیال می شه تا حدی که حتی اگه بچش رو هم جلوی چشمش سلاخی کنن اون به راحتی خمیازه می کشه! ولی این بی خیالی فقط 24 ساعت طول می کشه!
3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره ) روزی بود روزگاری بود فردی بود به اسم هریوس پاتریوس که وبمستر سایتی به نام جادوگرانیوس بود این فرد خیلی از دست اعضای ارزشیوس این سایتیوس حرص می خورد ... تا این که یه روز وقتی هریوس خیلی عصبانیوس بود راهش به یه آشپز خونه افتاد و اون قدر عصبانی بود هر چی دم دستش بود ریخت توی پاتیل و بعد اون رو حسابی به هم زد و بعد تا ته خورد ... و شد یک مدیریوس مهربونیوس دموکراتیوس مردمیوس!!!!!! و اسم این معجون رو گذاشت معجون آرامشیوس ... که در طول زمان های دراز به اندازه ی عمر دامبلدور این معجون به معجون آرامش تغییر نام داد!