جلسه پنجم معجون سازی همه بچه ها در کلاس نشسته بودند و با حیرت به اطراف نگاه میکردند گویی تا به حال وارد این کلاس نشده اند و نمیدانند چه پدیده ای انتظار آنها رو میکشد . انواع بخار ها در فضای کلاس در هم آمیخته شده بودند و فضای مخوفی را پدید آورده بودند به طوری که چشم چشم را نمیدید و هیچ کس با دیگری حرف نمیزد . ناگهان صدایی آشنا و دلگرم کننده همه رو از این حالت ارزشی دراورد :
- سلام بچه ها !
همه برگشتند و به اطراف خود نگاه کردند . بلیز در حالی که روبدوشامبر سبز رنگی مطابق با پرچم اسلی پوشیده بود و موهای خیسشم توی صورتش ریخته بود وارد شد .
همه
بلافاصله دراکو به زیر میز شیرجه زد .
دراکو : نه من اینو نمیشناسم این مایه ننگ اسلیترینی هاست معاون بی عرضه .
در کمال تعجب ارباب ولدی هم به زیر میز شیرجه زد :
- وایییی این دیگه چه معاونیه من انتخاب کردم !
دراکو : د.... معاون شمام هست ؟
ارباب ولدی : آره مگه معاون شمام هست ؟
دراکو : معاونم بود .
ارباب ولدی : معاون منم بود خودش استعفا داد !
دراکو : خوشبختم !
ارباب ولدی : منم همینطور ! هر دو مون یه معاون داریم ! بیا پس روی همو ببوسیم !
از زیر میز این صداها برخاست !
- ماچ ماچ ماچ
ارباب ولدی و دراکو در حالی که دستاشونو دور گردن هم انداخته بودند اومدند بالا !
ملت
بلیز : حالا برای چی من مایه ننگم ؟
دراکو : این حرکات دومبولیسم چیه میکنی ؟
بلیز : نه من داشتم حموم میکردم بعد توی آب یه معجون ریخته بودم که میگفتن تاثیرش ده برابر ورد آسلامیوس . خلاصه وقتی رفتم تو آب اینا یهو از این بخارا زد بالا بعد منم شیر آب و گم کردم و اینجوری شد که الان کلاس انقدر مخوف به نظر میرسید
بچه ها بعد از شنیدن این حرف که این معجون مخوف راجع به درسشون نیست نفس راحتی کشیدند .
چند لحظه بعد .
بلیز لباساش رو عوض کرده بود و دوباره به کلاس برگشته و سر میز خود نشسته بود و همه بچه ها هم تمام هوش و حواسشونو به بلیز دوخته بودند .
بلیز : خوب بچه ها درس امروز ما معجون راست گوییه !
بلیز با چوبدستی چند ضربه به تخته زد تا کلمات بر روی آن پدیدار شوند اما از اونجایی که کلاس بسیار ارزشی و درپیت تشریف داشت تخته از جا کنده شد و با صدای گرومپی بر روی زمین خورد و دیگه از جاش حرکت نکرد
بلیز که احساس میکرد کمی تا قسمتی ضایع شده لبخندی رو به بچه ها زد و ادامه داد :
- خوب بچه ها میبینیم این کوییرل بوجه برای تحصیل نمیزاره . تمام شهریه هایی که از شما میگیره میره توی شیکمش یه هدی میخواد که با نوک بره .....
بچه ها : آقا حرف سیاسی ممنوع !
بلیز : چشم
چند لحظه بعد
بالاخره جو کلاس به شرایط روحانی خودش بار دیگر دست یافته بود و همه هوش و حواسشونو به بلیز دوخته بودند .
بلیز در حالی که بر روی دیوار مینوشت ( بچه ها : آووو چپ دسته
) درس رو توضیح میداد :
- خوب این معجون یکی از پرکاربرد ترین معجون های جادوگریه بخصوص در بین کاراگاهان وزارت این معجون از اهمیت بسیار زیادی برخورداره .
رنگ این معجون بی رنگ و بسیار شفاف است . کافی است که شما یک قطره از این معجون رو در دهان کسی که میخواهید بریزید و اونوقت هر سوالی که بکنید بدون کوچکترین حرکت اضافی مثل بلبل شروع میکنه به حرف زدن و از سیر تا پیاز ماجرا رو از مقدمه گرفته تا پ ن رو بدون کم و کسری بهتون میگه .
بچه ها : آووووووووووووووووو
کاملا مشخص بود که همه برای همدیگه دارند نقشه های شیطنت آمیزی رو میکشند . بلیز هم که متوجه این موضوع شده بود با خوشرویی لبخندی زد سپس ادامه داد :
- البته یادتون باشه تنها کاراگاهان و بعضی از معجون سازا که از طرف وزارت مجوز دارند حق استفاده از این معجون رو دارند . وگرنه شما میتوانید از این معجون استفاده کنید اما اگر طرف مقابلتان از این موضوع ناراضی باشه خیلی ساده میتونه از شما شکایت کنه !
( توجه : همه به این حالت درومدند
)
این کار طبیعیه چون که در اون صورت خیلی راحت از این معجون میشه سوء استفاده کرد به همین دلیل وزارت سحر و جادو سعی داره که این معجون رو همواره تحت کنترل نگه داره .
بلیز دست از نوشتن برداشت و از کنار دیوار به کناری و آنگاه بود که توجه بچه ها به دستورات بلند بالای روی دیوار جلب شد .
ناگهان در باز شد و کله کوییرل از پشت در ظاهر شد .
کوییرل : آقای زابینی یک ساعت به زنگ مونده ( ورژن جدید )
اما در همان لحظه توجه کوییرل به نوشته های روی دیوار جلب شد .
کوییرل : کی اینا رو نوشته ؟
بلافاصله همه انگشتا به سمت بلیز نشانه رفت
بلیز
آوریل : خانوم تازه ایشون حرفهای سیاسی هم زدن ! داشتن در مورد مدیریت شما حرف میزدند .
کوییرل : بعد از کلاس یکراست میای دفتر من !
بلیز
چند لحظه بعد
کوییرل با خشانت تمام در را به هم زده بود و رفته بود با این حال بلیز هنوز مثل بید میلرزید و بچه ها هم به این
حالت منتظر بودن تا تشنج بلیز بخوابد !
چند لحظه دیگه !
کمی از لرزش های بلیز کاسته شده بود اما هنوز بلیز شرایط آرمانی رو بدست نیاورده بود
چند لحظه بعد
بلیز : خوب بچه ها ! اما توی این مدت زمانی که از کلاستون مونده من از شما انتظار دارم تا این معجون رو درست کرده و روی هم امتحان کنید .
همه
لونا : ولی پروفسور شما گفتین که این کار غیر قانونیه !
بلیز : همینی که هست . حالا منو به کوییرل لو میدین ؟
و ضمنا یادتون باشه که همتون هم باید از معجون نوشیده باشید و هم اینکه از معجون استفاده کرده باشید ......
-----------------------
تکالیف :
1- ادامه نمایشنامه بالا رو بنویسید . ( 10 نمره )
2- اگر ما ابتدا معجون راستگویی رو به خورد شخصی بدهیم و سپس معجون هوشیاری رو نیز به خورد آن شخص بدهیم با توجه به شرایط مختلف بگویید ممکن است چه تغییراتی حاصل شود ؟ ( 10 نمره )
3- تاریخچه کشف این معجون رو بنویسید . ( 10 نمره )