هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

وینکی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۳ شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۵ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 256
آفلاین

1-نمایش را ادامه دهید: صدایی از ته کلاس:من نمی خوام، این جوری که همه چیز لو میره!
 بلیز: به من ربطی نداره!لو میدین لو میرین(یه ضرب المثل جدیده)
-آخه...
-آخه بی آخه.زود باشین.شروع کنید!
همه دست به کار شدند. یک ربع بعد: همه ساکت سر جایشان نشسته اند و قیافه هایشان طوریست که انگار معجون راستگویی را خورده اند.
بلیز از توی کیفش یک ضبط درآورد و گذاشت روی میز.
 -خوب حالا هر سوالی ازتون میپرسم ،کامل جواب بدین.(دکمه ضبط را زد) خوب نظرتون در مورد مدیر ان سایت چیه؟ همچنین در مورد کوییرل که الآن اینجا بود.
 بقیه:
 بلیز:چرا جواب نمیدین؟!
 بقیه: ما از فکر پلیدت خبر داریم. تو لو رفتی!
 بلیز: این فقط جنبه شوخی کلاس بود. بقیه:
 -خوب بهتره کلاس تعطیل بشه!
 همه پریدند روی سر بلیز و دیگر کسی نفهمید چه بر سر که آمد.
  2- اگر ما ابتدا معجون راستگویی را به خورد شخص بدهیم و سپس معجون هوشیاری را به او بدهیم با توجه به شرایط مختلف بگویید ممکن است چه تغییراتی حاصل شود؟! اگه معجون راستگویی رو به شخص بدیم و بعد از مدتی معجون هوشیاری رو بدیم، هیچ اتفاقی نمیفته. چرا که معجون اولی اثر خودش رو کرده و دیگه اتفاقی نمیفته. اما اگه دو معجون رو بدون فاصله و سریع به خورد شخص مورد نظر بدیم ،در صد گرفتن جواب درست از طرف صفره! چرا که طرف در جواب سوالات ما هرچی به ذهنش برسه(البته در مورد ون سوال) میگه ، امکان داره بعضی از اون ها درست باشه و حقیقت و بعضی هم اشتباه. در این حالت شخص نیمه هوشیاره و ممکنه حتی بعدا بفهمه که چه اتفاقاتی افتاده.حتی توی همون لحظه ممکنه بفهمه ،که این باز بستگی به داره که اندازه دو تا معجون که به شخص داده شده مساوی باشه. در غیر این صورت درصد حقیقت گویی و دروغ اون حرفها با توجه به مقدار هر معجون بدست میاد. حالا یه حالت دیگه هم هست که ما هر دو معجون رو به مقدار مساوی با هم مخلوط میکنیم و به اون فرد میدیم. در این صورت معجون هیچ اثری نداره، چون دوتا معجون همدیگرو خنثی میکنن و کار ما بی نتیجه میمونه! البته اگر باز مقدار معجونها تفاوت داشته باشه اثر خوبی نداره روی فرد و باعث دیوانگی دائمی اون میشه و ما هیچ وقت نمیتونیم تشخیص بدیم که کدوم حرف اون درسته یا غلط!
 3- تاریخچه کشف این معجون را توضیح دهید.
این معجون اونقدر قدیمیه که معلوم نیست کی اون رو کشف کرده ،یعنی اسمش رو نمیدونم! ولی طبق گفته های مادر بزرگها و پدربزرگها توی شب یلدا ،یک جادوگری توی زندان نگهبان بوده و کسی از جادوگر بودن اون خبر نداشته،یه مدتی میشه که خیلی از زندانیا شروع میکنن به دروغ گفتن(قبلا هم خالی میبستن ولی نه تا این حد: دی) این جادوگر میبینه که نمیتونه این وضعو تحمل کنه و باید دست به کار بشه و همه دروغها رو ریشه کن بکنه. میره مرخصی و سالها تلاش میکنه و بعد از پشتکار فراوان معجون راستگویی رو میسازه! برمیگرده یر کارش و با دیدن این معجون به مجرمها دستشون رو رو میکنه،کسی تا مدتها نمیفهمه که اون چه طوری توی کارش موفقه،اما بعد از یه مدت دوستش متوجه میشه و میره اونو میکشه! و این معجون رو پخش میکنه!
__________________-
فکر نمیکردم اینقدر طولانی بشه!)



همه چیز همینه...
Only Raven


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

دورنت دایلیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵
از تو جوب !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه بالا رو بنویسید . ( 10 نمره )

بلیز این را گفت و با جدیت تمام از کلاس خارج شد و در را پشت سرش بست !
تق !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی فقط خودش می دونست ..تا پاشو از کلاس گذاشت بیرون ، همون پشت در از ترس ولو شد روی زمین !!! یعنی کوییریل می خواست ...
هومم ..مهم نیست ..
در کلاس :
جو کلاس بخاطر معجون های عجیب و غریبی که جناب بلیز در وان حمامشون ریخته بودن هنوز عجیب و مخوف بود ...همه ی بچه ها با چشمانی گشاد و متعجب ، و هزاران سوال به یکدیگر چشم دوخته بودند ...
او می دانست که همه ی بچه ها همین سوال را دارند و جوابش را نمی دانند اما باز هم آوریل با صدایی بلند که نگرانی در آن موج میزد بلند پرسید :
اون ..اون همین الان گفت که درست کردن این معجون ....
هیچ جوابی داده نشد ..پس بچه ها شروع به درست کردن معجون راست گویی شدند ...کمی می ترسیدند اما کمی بعد وقتی فهمیدند که اگه کسی به اونا چیزی گفت و گفت چرا این معجونو درست کردید می تونن همه چیزو تقصیر بلیز بندازند خیالشون راحت شد و با آسودگی خاطر شروع به درست کردن معجون کردند ..اونم توی کلاس !!!
کمی بعد که همه ی بچه ها سرگرم ساختن این معجون عجیب بودند صدایی خفه از ته کلاس شنیده شد :
خب ..من ..فکر میکنم دلیل این کارشو فهمیدم ..خب ..خب حتما پروفسور با خودش گفته حالا که من مجازت رو میخوام بشم خب اینم روش ...یا از روی حرصش گفته نمیدونم ....
لونا که نیشش تا آخرینحد باز بود گفت :
هومم ..دورنت جان ...اولین اینکه پروفسور کیه بابا ..بلیز دیوونه ..بعدم ..هومم ..خب .آره من یه جورایی باهات موافقم ..بچه ها شما نظرتون چیه ؟
بعد از چند ثانیه همه با حواسپرتی جواب دادند :
اوهوم !!!
بعد از 3 ساعت زحمت کشیدن که هیچکس به نتیجه نرسید بالاخره آوریل اولین کسی بود که موفق به درست کردن این معجون شد ...و تصمیم گرفت که این معجون رو به دورنت بیچاره بخورونه ..چون اون ته کلاس انقدر جون کنده بود معجون درس کنه ( اما نتونسته بود ! ) که از خستگی خوابش برده بود ! نمیدونم شایدم غشیده بود !!!
بله ..آوریل فرصتو از دست نداد سریع خودشو به ته کلاس رسوند ..دهان دورنت از خدا بی خبرو کمی باز کرد و مقداری از معجون رو درون دهان دورنت ریخت ...( مقداری ؟! به ..چه عرض کنم کل پاتیلو خالی کرد تو دهنش !!! )
دورنت به 3 دلیل بد بخت بود ( در اون لحظه ) :
1 - بیچاره ..وا ..خب معجون راسگویی خوروندن بهش !!!
2- اولین کسی بود که این معجون روش امتحان میشد ، حالا راس گفتنش به درک ! معلوم نبود اوریل جان حالا همون معجونو درس کرده بود شاید یه چیز دیگه بود ، حالا بچه مردم نمیره یهو !!!
و
3 - به همون دو دلیل قبلی
آوریل بغل دورنت روی زمین دوزانو نشسته بود و منتظر تاثیر معجون بود ...که یکی از بچه ها داد زد :
خب ..احمق جون اول بیدارش کن !!!
آوریل کلشو گرفت بالا و گفت :
آها باشه ..بعد با یه کشیده ی محکم بچه ی مردم از خواب ناز بیدار کرد ...
دورنت :
آی ..وای ..چی شده ؟ چه خبره ؟
وقتی یه پاتیل گند رو بغل پاش دید داشت کم کم یه چیزایی یادش میومو اما به روی خودش نیاورد ولی ناگهان ...
لونا لبخند موذیانه ای زد و گفت :
آوی جونم ..بلیز فک کنم گفت که ..رنگ معجون باید بی رنگ و .....اما ..
اینکه صورتیه !!!!!!
آوریل : هان ؟ بی خی ..خب ..یه چیزی اشتب شده حتما !!! :grin:
دورنت نتونست جلوی خودشو بگیره جیغ کشید :
یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
بقیه داستانو شرمنده !! از ذهنم خارجه !!!

2- اگر ما ابتدا معجون راستگویی رو به خورد شخصی بدهیم و سپس معجون هوشیاری رو نیز به خورد آن شخص بدهیم با توجه به شرایط مختلف بگویید ممکن است چه تغییراتی حاصل شود ؟ ( 10 نمره )

خب ..اون بستگی به فاصله ی بین یعنی زمان خوردن دو معجون داره حالا من هردو مدلشو اما توضیح میدم !
خب اگه ابتدا معجون راتگویی رو به کسی بدیم برای مثلا اینکه یه موضوعی روشن بشه مثلا یه چیزی رو راس بگه اونو بهش میدیم بعد همینجور موضوع رو همونطور که گفته شد از سیر تا پیاز ماجرا تعریف میکنه ...بعد یکمی بعد اگه معجون هوشیاری رو بهش بدیم موضوع عوض میشه ..شاید بعضی از معجون ها رو اگه روهم به کسی بدیم خب تاثیر قبلی از بین نره ! اما تو بیشتر موارد نه ..تاثیر از بین میره ..حالا اینم همینطوره ..وقتی ما معجون هوشیاری رو پس از معجون راستگویی به شخص مورد نظر میدیم ..بعد از کمی مدت یه دفه از حرف زدن وامیسته اینگا دگمه ی آفشو زده باشن ..بعد یکمی صدا میده ..( نترسید طبیعیه ! ) بعدش به حالت عادیش بر میگرده ..یکم با تعجب به دوروبرش نگاه میکنه بعد دیگه کاملا سرعقل میاد و بخاطر میاره که داشته چه چیزایی رو میگفته !!!!! یعنی درواقع هوشیار میشه !!! بعد خب مثلمه دیگه تعریف نمیکنه ..نه تنها دیگه راس نمیگه بلکه ، یک خروار بهتون بدوبیراه میگه بعدش پامیشه میره ..اینم از این ..اما یه حالت دیگش مونده ! اگه معجون راستگویی رو به طرف بدید بعد در عرض دوثانیه هنوز نگذشته معجون هوشیاری رو بدین بهش ( یا هر دورو باهم قاطی کنید بدید ! ) اصلا این کارو نکنید !!!!!!چونکه ممکنه طرف بترکه !!!!!!!

3- تاریخچه کشف این معجون رو بنویسید . ( 10 نمره )

تاریخچه ی کشف این معجون برمیگرده به دوهزارو سیصد سال پیش ..که یک پروفسور پیری به نام ((مارتین موریخ )) که دانشمند و بزرگترین معجون ساز در قرن خودش بوده ، یکبار بعد از تلاش بسیار زیاد موفق به کشف این معجون شده حالا به چه دلیل ..از اون جایی که ساخت این معجون بسیار بسیار سخته ..خب حتما موضوع مهمی بوده که این پیرمرد و دانشمند بزرگ دست به این کار زده ..یعنی اکتشاف اولین معجون راستگویی در جهان !! و به این دلیل که به هسرش دایانا موریخ شک کرده بود و فکر میکرده که اون دوباره ازدواج کرده !!! و حتم داشته که همسرش به اون دروغ میگفته ..بعد مارتین تصمیم میگیره که همسر دروغگو و خیانتکار خودش رو ( در سن 67 سالگی !!! بابا توئم خجالت بکش ! این کارا از تو بعیده ! ) به قتل برسونه اما چونکه مطمئن نبوده دست به این کار نمیزنه عوضش میره این معجون رو اختراع میکنه ! بعد حالا درست نمیدونم میریزه تو قهوش حالا چی ..بالاخره به هر نحوی شده به خورد همسرش میده معجون رو بعد معلوم میشه که بله .....بعد این مارتین ما میره هم همسرشو هم همسر همسرشو به طرز بسیار فجیعی به قتل میرسونه !!! که بعدعا تبدیل میشه به بزرگترین قاتل قرن خودش !!!!!
------------------------
این چیه الان ؟ هان ؟! نیدونم !!!


ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۸ ۱۹:۵۸:۴۶

عضو رسمی (( الف . دال***))
تصویر کوچک شده

********

قاه قاه قاه !!!


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
جلسه پنجم معجون سازی

همه بچه ها در کلاس نشسته بودند و با حیرت به اطراف نگاه میکردند گویی تا به حال وارد این کلاس نشده اند و نمیدانند چه پدیده ای انتظار آنها رو میکشد . انواع بخار ها در فضای کلاس در هم آمیخته شده بودند و فضای مخوفی را پدید آورده بودند به طوری که چشم چشم را نمیدید و هیچ کس با دیگری حرف نمیزد . ناگهان صدایی آشنا و دلگرم کننده همه رو از این حالت ارزشی دراورد :
- سلام بچه ها !
همه برگشتند و به اطراف خود نگاه کردند . بلیز در حالی که روبدوشامبر سبز رنگی مطابق با پرچم اسلی پوشیده بود و موهای خیسشم توی صورتش ریخته بود وارد شد .
همه

بلافاصله دراکو به زیر میز شیرجه زد .
دراکو : نه من اینو نمیشناسم این مایه ننگ اسلیترینی هاست معاون بی عرضه .
در کمال تعجب ارباب ولدی هم به زیر میز شیرجه زد :
- وایییی این دیگه چه معاونیه من انتخاب کردم !
دراکو : د.... معاون شمام هست ؟
ارباب ولدی : آره مگه معاون شمام هست ؟
دراکو : معاونم بود .
ارباب ولدی : معاون منم بود خودش استعفا داد !
دراکو : خوشبختم !
ارباب ولدی : منم همینطور ! هر دو مون یه معاون داریم ! بیا پس روی همو ببوسیم !
از زیر میز این صداها برخاست !
- ماچ ماچ ماچ
ارباب ولدی و دراکو در حالی که دستاشونو دور گردن هم انداخته بودند اومدند بالا !
ملت

بلیز : حالا برای چی من مایه ننگم ؟
دراکو : این حرکات دومبولیسم چیه میکنی ؟
بلیز : نه من داشتم حموم میکردم بعد توی آب یه معجون ریخته بودم که میگفتن تاثیرش ده برابر ورد آسلامیوس . خلاصه وقتی رفتم تو آب اینا یهو از این بخارا زد بالا بعد منم شیر آب و گم کردم و اینجوری شد که الان کلاس انقدر مخوف به نظر میرسید
بچه ها بعد از شنیدن این حرف که این معجون مخوف راجع به درسشون نیست نفس راحتی کشیدند .

چند لحظه بعد .

بلیز لباساش رو عوض کرده بود و دوباره به کلاس برگشته و سر میز خود نشسته بود و همه بچه ها هم تمام هوش و حواسشونو به بلیز دوخته بودند .
بلیز : خوب بچه ها درس امروز ما معجون راست گوییه !
بلیز با چوبدستی چند ضربه به تخته زد تا کلمات بر روی آن پدیدار شوند اما از اونجایی که کلاس بسیار ارزشی و درپیت تشریف داشت تخته از جا کنده شد و با صدای گرومپی بر روی زمین خورد و دیگه از جاش حرکت نکرد
بلیز که احساس میکرد کمی تا قسمتی ضایع شده لبخندی رو به بچه ها زد و ادامه داد :
- خوب بچه ها میبینیم این کوییرل بوجه برای تحصیل نمیزاره . تمام شهریه هایی که از شما میگیره میره توی شیکمش یه هدی میخواد که با نوک بره .....
بچه ها : آقا حرف سیاسی ممنوع !
بلیز : چشم

چند لحظه بعد

بالاخره جو کلاس به شرایط روحانی خودش بار دیگر دست یافته بود و همه هوش و حواسشونو به بلیز دوخته بودند .
بلیز در حالی که بر روی دیوار مینوشت ( بچه ها : آووو چپ دسته ) درس رو توضیح میداد :

- خوب این معجون یکی از پرکاربرد ترین معجون های جادوگریه بخصوص در بین کاراگاهان وزارت این معجون از اهمیت بسیار زیادی برخورداره .

رنگ این معجون بی رنگ و بسیار شفاف است . کافی است که شما یک قطره از این معجون رو در دهان کسی که میخواهید بریزید و اونوقت هر سوالی که بکنید بدون کوچکترین حرکت اضافی مثل بلبل شروع میکنه به حرف زدن و از سیر تا پیاز ماجرا رو از مقدمه گرفته تا پ ن رو بدون کم و کسری بهتون میگه .

بچه ها : آووووووووووووووووو
کاملا مشخص بود که همه برای همدیگه دارند نقشه های شیطنت آمیزی رو میکشند . بلیز هم که متوجه این موضوع شده بود با خوشرویی لبخندی زد سپس ادامه داد :

- البته یادتون باشه تنها کاراگاهان و بعضی از معجون سازا که از طرف وزارت مجوز دارند حق استفاده از این معجون رو دارند . وگرنه شما میتوانید از این معجون استفاده کنید اما اگر طرف مقابلتان از این موضوع ناراضی باشه خیلی ساده میتونه از شما شکایت کنه !
( توجه : همه به این حالت درومدند )

این کار طبیعیه چون که در اون صورت خیلی راحت از این معجون میشه سوء استفاده کرد به همین دلیل وزارت سحر و جادو سعی داره که این معجون رو همواره تحت کنترل نگه داره .

بلیز دست از نوشتن برداشت و از کنار دیوار به کناری و آنگاه بود که توجه بچه ها به دستورات بلند بالای روی دیوار جلب شد .
ناگهان در باز شد و کله کوییرل از پشت در ظاهر شد .
کوییرل : آقای زابینی یک ساعت به زنگ مونده ( ورژن جدید )
اما در همان لحظه توجه کوییرل به نوشته های روی دیوار جلب شد .
کوییرل : کی اینا رو نوشته ؟
بلافاصله همه انگشتا به سمت بلیز نشانه رفت
بلیز
آوریل : خانوم تازه ایشون حرفهای سیاسی هم زدن ! داشتن در مورد مدیریت شما حرف میزدند .
کوییرل : بعد از کلاس یکراست میای دفتر من !
بلیز

چند لحظه بعد

کوییرل با خشانت تمام در را به هم زده بود و رفته بود با این حال بلیز هنوز مثل بید میلرزید و بچه ها هم به این حالت منتظر بودن تا تشنج بلیز بخوابد !

چند لحظه دیگه !

کمی از لرزش های بلیز کاسته شده بود اما هنوز بلیز شرایط آرمانی رو بدست نیاورده بود

چند لحظه بعد

بلیز : خوب بچه ها ! اما توی این مدت زمانی که از کلاستون مونده من از شما انتظار دارم تا این معجون رو درست کرده و روی هم امتحان کنید .
همه
لونا : ولی پروفسور شما گفتین که این کار غیر قانونیه !
بلیز : همینی که هست . حالا منو به کوییرل لو میدین ؟
و ضمنا یادتون باشه که همتون هم باید از معجون نوشیده باشید و هم اینکه از معجون استفاده کرده باشید ......

-----------------------

تکالیف :
1- ادامه نمایشنامه بالا رو بنویسید . ( 10 نمره )
2- اگر ما ابتدا معجون راستگویی رو به خورد شخصی بدهیم و سپس معجون هوشیاری رو نیز به خورد آن شخص بدهیم با توجه به شرایط مختلف بگویید ممکن است چه تغییراتی حاصل شود ؟ ( 10 نمره )
3- تاریخچه کشف این معجون رو بنویسید . ( 10 نمره )




Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۰:۱۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

ورونیکا ادونکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۸ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۴:۲۲ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 404
آفلاین
ادامه نمایشنامه:
صدای جا به جا کردن پاتیل در فضای بسته ی کلاس منعکس می شود. تمام سرها به طرف تخته بالا آورده می شود، تا همگی دستور العمل را بخوانند و شروع به درست کردم معجون بکنند.
از چهره ی بعضی از بچه ها مشخص بود که هیجان زیادی برای دادن معجون عشق به یکدیگر دارند و عده ای هم از این بابت واهمه دارند.
پروفسور بلیز نیز از این جو استفاده می کند و به گوشه ای از کلاس پناه می آورد و با موبایلش بازی می کند.
بعداز گذشت مدتی نه چندان کوتاه سرانجام معجون ها درست می شود. از معجون هر یک از بچه ها یک رنگی بیرون می زد. بعضی از آن ها قهوه ای و حتی بعضی شان نقره ای رنگ بود.
بلیز به سیل عظیمی از رنگ هایی که در کلاس با هم مخلوط شده بودند، نگاه می کند، سپس در حالی که سرش را با نارضایتی به چپ و راست تکان می داده از کنار بچه ها عبور می کند و نگاهی گذرا به همه ی پاتیل ها می اندازد.
بعد از چند دقیقه روبروی یک دانش آموز هافلپافی می ایستد. با گشاده رویی سرش را به علامت مثبت تکان می دهد و با خوشحالی می گوید: خب بالاخره یکی از شاگردان با استعداد هافلی تونست معجونی رو که می خواستم درست از آب در بیاره.
معلوم نبود معجون او چه رنگی است. چون به یک رنگ شباهت نداشت؛ آمیخته ای از چند رنگ بود.
دانش آموز هافلی سرش را با غرور بالا می گیرد. در همان لحظه بلیز پاتیل او را بلند می کند و می گوید: خب باید یه کم امتحان شه.
سعی می کند قدری از آن را بخورد، اما با صدای ناگهانی همان دانش آموز از انجام این کار صرفنظر می کند: اا... نه پروفسور مال شما نیست... بهتره نخورین!
بلیز چهره در هم کشید و به خود یادآوری کرد: اوه. یادم نبود معجون های این جا برای فرد خاصی درست شده!
در همان لحظه موبایل بلیز شروع به زنگ زدن می کند. او سراسیمه به طرف موبایل می دود و آن را برمی دارد.
- بله؟
- یه دقیقه به زنگ... یه دقیقه به زنگ..!
بلیز گوشی را قطع می کند و با خوشحالی رو به بچه ها برمی گردد و می گوید: خب دیگه برین... کلاس تمومه تا جلسه ی بعد!
تمام بچه ها در حالی که پوزخند می زدند و پچ پچ می کردند، کلاس را ترک می کنند و بلیز را با موبایلش که با خوشرویی در حال شماره گیری بود، تنها می گذارند.

سوال اول:
در زمان های بسیار قدیم؛ یعنی درست زمان شاه وانل دختری از تبار همان سرزمین بود که تا حدودی فقیر و از جمله ی مردم به شمار می آمد... وقتی که مدتی کوتاه می گذرد شاه وانل تصمیم می گیرد که جشنی بزرگ برپا کند که در آن شکلات هایی که مردم درست کردند و به قصر آورده اند، امتحان کند. از همین جا بود که همان دختر تصمیم می گیرد که معجونی بسازد تا محبت شاه را جلب کند؛ به همین خاطر این دختر که جادوگر نیز به شمار می آمد، با مخلوط کردن بعضی از مواد مانند مو و... معجونی را ساخت و امیدوار بود که درست از آب در بیاد. در همون جا بود که سرانجام معجونی را که درست کرده بود، با شکلات هاش مخلوط کرد. او شکلات های خوشمزه ای درست می کرد و از این طریق مطمئن بود که شاه تا حدودی از شکلات های اون می خوره... بالاخره زمان جشن فرا می رسه و همراه با اون جایزه ی بهترین شکلات... شاه وانل وقتی شکلات جادوگر رو می خوره بسیار خوشش میاد و سرانجام او جایزه ی بهترین شکلات رو از آن خود می کنه، اما به نظر می رسید که جایزه ی بهتری نیز در انتظار اون است. در واقع بعد ازگذشت مدتی بسیار کوتاه شاه وانل عاشق آن دختر جادوگر می شود. و همین عشق کاذب باعث ازدواج این دو نفر می شود!

سوال دوم:
1- همون طور که می دونیم معجون عشق فقط برای مدتی اثر داره؛ اما اگه مو بهش اضافه نشه ممکنه آن فرد برای همیشه عاشق باشه.
2- اصلاً ممکنه اثر نکنه.
3- اثر سوء داشته باشه؛ یعنی عوارض سنگینی رو به دنبال داشته باشه.
4- آن فرد از عشق به طرف مقابل سر به بیابون بزنه و یا خودکشی کنه.
5- ممکنه به جای این که عاشق اون فرد بشه عاشق یه فرد دیگه بشه.

سوال سوم:
فواید: از این راه می شه به راحتی به خواسته ها دست پیدا کرد؛ مثلاً اگه یه کسی از کس دیگه یی خوشش بیاد اما اون خوشش نیاد به راحتی می شه با خوراندن این معجون آن فرد رو هم عاشق خود کرد...
ضرر ها: فردی که بهش معجون خورانده شده ممکنه مشکلات روحی و روانی بگیره و در آخر به خاطر همین ها دست به خودکشی بزنه!


اگر یک فرد انسان، واحد یک بود ، آیا یاز یک با یک برابر بود؟!
[b][s


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

بلاتریکس  لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

بلاتریکس نگاهی ناراضی به هم گروهیش میندازه.همین که استرجس با دفتر مخصوص بازرسی در مقابلش ایستاده به اندازه کافی عصبانیش کرده.
استرجس با کنجکاوی بلا رو برانداز میکنه که شاید نکته ای برای امتیاز کم کردن پیدا بشه..ولی بیفایده است.
با اخطار پروفسور زابینی هر دو کار خودشونو شروع میکنن.اول نوبت استرجسه که بلا رو عصبانی کنه.
-خوب خوب...یه اسلیترینی دیگه؟نگران نباش.به زودی نسل شماها منقرض میشه.اصلا چهارتا گروه برای یه مدرسه خیلی زیاده.همون سه تا بسه.میدونی وقتی سه چهارتا اسلیترینی دارن باهم میگردن این احساس به من دست میده که چند تا قورباغه سبز رو درحال جهیدن روی علفها میبینم.راستی..امتیاز شما چند بود؟حدود هزار تا کمتر از ما نه؟البته با احتساب 10000000امتیازی که من کم کردم؟وضعیت شما نا امید کننده اس.راستی از مدل موهات خوشم نیومد.چطوره 15 امتیاز کم کنم؟...
استرجس ساکت میشه..چون قیافه بلا نشون میده که کاملا برای خوردن معجون آماده اس.استرجس که جون خودشو در خطر میبینه بلافاصله معجون رو بطرف بلا میگیره.
-نمیخورم.بکش کنار اونو.تو راجع به گروه من چی گفتی؟اگه جرات داری دوباره تکرار کن.
استرجس با نگرانی به دنبال پروفسور زابینی میگرده.ولی بلیز به شدت مشغول انجام کاریه یا خودش اینطور وانمود میکنه.در یک لحظه فکر در ذهن استرجس جرقه میزنه...نکنه بلیز عمدا اونو بلا رو در یک گروه گذاشته؟نکنه این یک نقشه اس که همه اسلیترینی ها از دست استرجس خلاص بشن؟وبعد وانمود کنن که این فقط یک اتفاق بوده؟
قیافه بلا شبیه هیولای شیمر شده.
استرجس سعی میکنه معجون رو به زور به خورد بلا بده.بلا مقاومت میکنه.استرجس فریاد میزنه: کمکککککک
کسی بهش توجه نمیکنه.بطرف نزدیکترین گریفیندوری میره.
-اندرومیدا کمکم کن.این میخواد منو بکشه.
اندرومیدا با خونسردی نگاهی به استرجس میندازه:خوب بکشه...کلاس هیجان لازم داره.
همه کم کم به استرجس نزدیک میشن.حلقه تنگتر و تنگتر میشه.همه یک جمله رو زیر لب زمزمه میکنند.بهترین دوستان استرجس هم جزو گروه هستن.وقتی به یک متری استرجس میرسن صداشون شنیده میشه."استرجس باید بمیره"
-ولی چرا؟من فقط وظیفه مو انجام دادم.اگه شما هم اشتباه کنین از شما هم امتیاز کم میکردم.
همه چوب دستیها بطرف استرجس گرفته میشه و.....
و با صدای بلیز استرجس به خودش میاد ونفس راحتی میکشه.
-خوب..شروع میکنیم.هر دو نفر در یک گروه.پادمور و بلاتریکس شما یک گروه هستین....
--------------------------------------------------------------------------
2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .
اگر شخصی هر روز از این معجون استفاده کند نوعی مصونیت نسبت به این معجون پیدا خواهد کرد و بعد از مدتی این معجون دیگر تاثیری در شخص نخواهد داشت.در صورتیکه فرد همچنان به استفاده از معجون اصرار داشته باشد معجون برعکس عمل کرده و باعث افزایش خشم و نفرت در او خواهد شد.اگر بعد از این مرحله هم مصرف معجون قطق نشود باعث بروز جنون در جادوگر خواهد شد.برای درمان این حالت باید فرد مورد نظر به مدت شش ماه استفاده از معجون را ترک کند .بعد از این مدت مصونیت از بین رفته و معجون دوباره تاثیر خواهد کرد.
-------------
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )
اگر فردی در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون استفاده کند.آرام میشود...و آرامتر و آرامتر...این آرامش تا مرحله بیهوشی پیش میرود و حتی میتواند به مرگ و آرامش ابدی منجر شود.چون مغز فرد از این آرامش استقبال میکند و حاضر به فعالیت دوباره نمیشود.و قلب جادوگر به این فکر میافتد که چرا من هر روز خدا باید بتپم؟چند روزی میخواهم استراحت کنم و این استراحت موجب مرگ جادوگر میشود.
--------------------------------------------------------------------------
3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )


معجون آرام بخش حدود چهارصد سال پیش توسط ساحره ای به نام ماریا ساخته شد.ماریا که بعضی معتقدند همان مریم مقدس بوده که دوباره ظهور کرده ساحره ای سفید و طالب صلح و آرامش بود که در کشور کانادا زندگی میکرد.
شوهر ماریا جادوگر نجاری بود که توسط جادوگران سیاه به طرز فجیعی قطعه قطعه شده بودو قطعاتش هر سال در روز تولد ماریا برای او فرستاده میشد.شش سال طول کشید تا بالاخره شوهر ماریا کامل شد و ماریا توانست او را به خاک بسپارد. .بعد از مراسم خاکسپاری او ماریا به مدت سه سال ناپدید شد.هیچکس نمیدانست چه بر سرش آمده.عده ای معتقد بودند خودکشی کرده و عده ای میگفتند به چشم خودشان دیده اند که ماریا در ارتش جادوی سیاه فعالیت میکند.ولی بعد از سه سال که ماریا از خانه اش خارج شد مشخص شد که در تمام این مدت در زیر زمین خانه اش مشغول درست کردن معجون بوده.و تحقیقاتش را آنقدر ادامه داده که موفق به کشف معجون جدیدی شده که به جادوگران و ساحره های خشمگین آرامش میبخشد.
مردم از این معجون استقبال کردند و هرکس چندیدن پاتیل سفارش داد.ماریا تمام روز به درست کردن معجون و فروختن آن به مردم مشغول بود. کم کم ثروتمند شد.جادوگران سیاه تا مدتها علت این موضوع را نفهمیدند که چرا مثل قبل نمیتوانند به کشت وکشتار بپردازند.تا اینکه موضوع معجون آرام بخش لو رفت و بعد از آن هیچ سیاهی از دست سفیدها نوشیدنی قبول نکرد.



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

رولاندا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۲۶ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۵
از یه جای گمنام توی سازمان جاسوسی TMM(تاریکی مطلق مرگ)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
ادامه ی نمایشنامه: همه به گروه های دو نفره تقسیم شده بوند به جز رولاندا ( خودم!) یه دفعه چشم پروفسور افتاد بهش . وبا تفکر به اونگاه کرد (با این حالت ) . یه دفعه پروفسور به انتهای کلاس نگاه کرد وگفت :هی تو داری اونجا چی کار می کنی ؟(با سانسور حرفهای بعدی به دلیل نکته های غیر اخلا قی) چند دقیقه بعد با اون فرد گناه کار صحبت می کنه وبعد اونو به سمت میز رولاندا روانه می کنه. رولاندا فرد ناشناس رولاندا چارلی .. ؟ دوباره چارلی در این حالت بلاخره رولاندا میگه خب شروع می کنیم حالا تومیخوای ازمایش بشی یا من ؟ چارلی باحالت عجیبی میگه: من (چه از خودگذشتگی ) . بعد رولاندا در حالتی که موادرو توپاتیل میریزه میگه:اااا ...من هنوز باپدرم حرف نزدم .. -چی میگی توکه گفتی.... -خودم می دونم چی گفتم ولی تازگی برام خاستگار اومده پدرم هم خوشش نیومد .هنوزم هم عصبانیه. -ولی من به مادرم گفتم ...-خب چی گفت ؟ - گفت ببینم چی میشه . رولاندا وقتی دید جور خیلی ارومه ومعجونش هم داره میجوشه وممکن زوتر از موقع حاضر بشه سعی کرد کمی رو اعصاب چارلی راه بره .پس تمام شهامتش روجمع کرد وگفت :ببین فکر منو از سرت بیرون کن -هرگز -بابام قبول نمیکنه -تواز کجا کجا میدونی ؟ -من بابامو می شناسم... درضمن من دیگه دوست ندارم .. خود رولاندا وسط حرفش فهمید زیادی جدیش کرده اول چارلی هیچی نگفت بعد شروع کرد به قرمز شدن (مثل تمام ویزلی ها ) کم کم عصبانیتش به اوج خوددش رسید . چارلی با صدایی لرزان گفت :چی گفتی؟ ورولاندا فهمیدکه وقت خوراندن معجون است واز ترس تمام معجون روتوحلق چارلی ریخت.وبعد به این حالت منتظر شد: اول هیچ اتفاقی نیفتاد ولی بعد چارلی گفت:چی گفتی وبه رولاندا نزدیک شد. رولاندا به به طرف در فرار کرد وچارلی به به دنبالش.در پشت اونها کلاس به این حالت وپروفسور به این حالت سکوت کرده بودند (اینم از یه نمایشنامه ی عالی در ضمن به چارلی هم تخفیف بدین خیلی دلم براش سوخت) تاثیرات این معجون رودر دوحالت بنویسید: 1) حالت اول: تاثیر این معجون تا24 ساعته ولی خوردن مداوم اون ایجاد وابستگی زیاد می کنه به طوری که اگه در دسترس نباشه باعث بروز دیوانگی وکار های خطرناک (جسمی وروانی ) میشه. 2) حالت دوم: درسته که تاثیر این معجون تا24 ساعته ولی مقدارش مهمه واگه زیاد باشه تاثیرش هم زیاد میشه وفرد وبیش ازحد اروم می کنه . تاریخچه ی این معجون رو بنویسید : این معجون توسط" انتونی هوروویتس" اختراع شد. در سال 1931 م رزیم میلیتاریسم فرانسه که با المان هیلتری وایتالیای موسولینی همدست بود او را دستگیر کرد قبل از این اتفاق اونمونه ای از اختراع خود رادر اختبار نیکانور پارا گذاشت واو در یک تحقیق این معجون را روی یک بیمار روانی امتحان کرد ووقتی تاثیر ان رادید ان را به جامعه ی جادرگران معرفی کرد ومورد قبول واقع شد .خود انتونی در تمام مدت جنگ در بازداشت بودومرگ هر دم اورا تهدید می کرد با خاتمه ی جنگ از زندان رهایی یافت .وی درسال 1999 در سن68 سالگی به دلیل سکنه ی قلبی ومرگ زودرس درگذشت. برگرفته از پروندهی شمارهی221 بخش زندگینامه سازمان جاسوسی تاریکی مطلق مرگ-TMM-(امیدوارم خوب نوشته باشم) ممنون از درستون -هوچ-





ما ارباب ها هستیم ما برده ها هستیم ما همه جا هستیم


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )


. كريچ و ققي.
ققي:كريچ بي مصرف عوضي كوتوله ي بدرنخور تاريخ مصرف گذشته ي ................
كريچ:
ققي:
كريچ:آوداكداورا.
ققي:
آنيتا رو به كريچ:تو چيكار كردي؟آوداكداورا.
كريچ:
كوييرل:اعضاي سايتو مي كشي آنيتا.آوداكداورا.
آنيتا:
دراكو:چيكار كردي كوييرل مي كشمت. اينو بگير.آوداكداورا
كوييرل:
استرجس:وب مستر ما رو مي كشي.آوداكداورا
دراكو:
آراميس:وزير سابق رو مي كشي؟آوداكداورا.
استرجس:
جسيكا:آوداكداورا
آراميس:
و فرياد هاي آوداكداورا تمام كلاس رو پر كرد تا آخر فقط بليز باقي موند.
بليز:
و اين بود كلاس باحال بليز كه هر بار سوژه ي جديدي داره.
............................


2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .

شخصي كه هر روز از اين معجون استفاده مي كند در اوايل احساس خيلي خوبي به وي دست مي دهد ولي در اثر استفاده ي بي رويه كم كم باعث سستي و بي حالي مي شود.سپس احساس مي كند كه اعضاي بدنش به خودش تعلق ندارد واين در اثر ضعيف شدن قدرت عصبي وي است كه حاصل از استفاده ي بي رويه ي معجون است.در آخر نيز باعث مي شود كه كم كم چيز ها را و حتي اسم خودش را فراموش كند و به بيماري مزمن آلزايمر مبتلا شود.
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )


تاثيرات و عوارض اينگونه مصرف كم تر از استفاده ي هرروز آن است.در اين صورت شخص بسيار كسل و بي حال مي شود و ممكن است حتي بيهوش نيز شود.حداكثر زمان تاثير معجون به اين صورت سه ماه است كه البته با مراقبت هاي ويژه مي توان از عوارض بعدي جلوگيري كرد.


3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

اين معجون در سال 1666 ميلادي در پايتخت آرژانتين يعني بوينس آيرس كشف شد.سازنده ي آن شخصي كره اي الصل بوده كه طبعه ي آرژانتين شده. اين جادوگر كيم جي سونگ نام داشته كه در وزارت خانه ي آنجا در قسمت معجون سازي كار مي كرد.ايشان استعداد بي نظيري در معجون سازي به خصوص ساخت معجون هاي كمياب و تا حدي مضر داشت.وي همچين سازنده ي معجون مركب پيچيده است كه در حال حاضر در زمره ي معجون هاي ممنوعه قرار دارد.در يك روز كه آقاي سونگ براي سرگرمي تصميم داشته معجوني رو اختراع كنه به اتاق كارش مي ره و در اونجا با قاطي كردن چندماده ي اصلي و فرعي به طور كاملا شانسي موفق به اختراع معجون مي شه.كه در حال حاضر نيز براي بيماراني كه درد زيادي مي كشند مورد استفاده واقع مي شود.ولي متاسفانه اين معجون عوارض بسيار جبران ناپذيري دارد كه استفاده ي بيش از اندازه ي آن موجب بروز آن عوارض مي شود.


[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
+ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

درست کردن معجون آرامش اون طور که پروفسور زابینی می گفت دورنمای خیلی جالبی داشت. دانش آموزای فعال کلاس، سعی کردن خودشونو گروه بندی کنن، اما موفق نشدن و بعد از حواله شدن چند مشت و داغون شدن چند بینی، پروفسور زابینی مجبور به دخالت کردن شد. ولی اون هم خیلی زود پشیمون شد. بچه ها علاقه ای به هم گروهی ای که پروفسور براشون انتخاب می کرد نداشتن و پروفسور تابلو تر از همیشه مجبور شد بذاره بچه ها خودشون تصمیم گیری کنن.
بالاخره جو آروم شد و بچه ها به درست کردن معجون آرام بخش مشغول شدن. پروفسور خوش حال و راضی به دانش آموزای سر به زیر و مودبش نگاه می کرد و تقریبا باد کرده بود. خلاصه همه در حال حال کردن با خودشون بودن که یهو در کلاس به شدت باز شد و فرودو اومد تو.
پروفسور با عصبانیت گفت- تو این جا چی کار می کنی؟ این جا مال هری پاتره، برو بیرون متجاوز!
فرودو طوری به پروفسور نگاه کرد که انگار تا حالا آدم ندیده- تو دیگه چی هستی؟
پروفسورگفت- می چی ام؟ خب من...
بعد ناگهان براق شد- اصلا به تو چه متجاوز؟ برو توی یه داستان دیگه! این جا کسی قرار نیست تحویلت بگیره!
اما با دیدن بچه های کلاس تقریبا لال شد.
ملت- آقا تو رو خدا یه امضا بده! آقا، آقا...
فرودو که تقریبا زیر فشار له شده بود گفت- که کسی منو تحویل نمی گیره...
پروفسور گفت- ای خیانت کارا! حالا بچسبین به اون متجاوز کوتوله!
پروفسور در حال حرص خوردن بود که در کلاس دوباره با شدت باز شد و نصف شخصیت های ارباب حلقه ها ریختن تو کلاس.
پروفسور زبر لب اونا رو شمرد- سام وایز، گندالف، آراگورن، لگولاس، گیملی...
چند لحظه بعد حساب اون ها از دست پروفسور در رفت. بچه های کلاس اصلا معجون سازی رو فراموش کرده بودن و به نظر نمی رسید دیگه علاقه ای بهش داشته باشن. پروفسور هم دیگه بی خیال شد و رفت تا با گندالف راجع به ارزشی بازی باستانی صحبت کنه. یکی از بچه ها گفت- پروفسور کلاس شما هیچ وقت قرار نیست با آرامش برگزار بشه!

+تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره )
الف) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )


الف) شخصی که هر روز از این معجون استفاده می کند، معجون تا مدت کوتاهی بر او اثر می کند و بعد از آن شخص به حالت عادی خود بر می گردد و به بدن فرصت استراحت و طی کردن روال عادی را می دهد. اصولا این نوع استفاده از معجون –استفاده تدریجی- اثر مخرب کمتری بر روی بدن می گذارد. اما استفاده از این روش در طولانی مدت برای بدن مضر است و باعث بروز نوعی بی خیالی و بی توجهی به دنیای پیرامون در شخص می شود.

ب) فردی که در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون را مصرف کند، برای مدتی طولانی آرام خواهد ماند و مقدار زیادی از انرژی بدنش مصرف خواهد شد. این شیوه استفاده از معجون اصلا شیوه مناسبی نیست و پس از مدت کوتاهی فرد را به بیماری های ناشی از استفاده زیاد از معجون آرام بخش دچار خواهد کرد.

+تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

معجون آرام بخش جزو معجون های اختراع شده در اواخر قرن بیستم است. در زمانی که استرس، خشم، غم و به طور کلی مشغله های فکری مانع از رسیدگی درست به مشکلات می شد. در آن زمان جادوگری ایتالیایی به نام فرانچسکو توتینا تصمیم گرفت با اختراع معجونی کمی از فشار های عصبی بکاهد. او می دانست که در نبود این فشار ها، جادوگران به سادگی از عهده مشکلاتشان بر خواهند آمد.
وی به زودی آزمایش های خود را در این زمینه آغاز کرد. او مشاهده کرد که در طول تاریخ افراد فراوانی سعی در اختراع چنین معجونی داشته اند اما همه آن ها با شکست مواجه شده اند. فرانچسکو مطالعات آن ها را ادامه داد و پس از تحقیقات و آزمایش های زیادی توانست ترکیبات اصلی چنین معجونی را شناسایی کند.اما متاسفانه اجل به وی مجالی برای درست کردن آن معجون نداد.
پس از مرگ فرانچسکو، دختر او، الیزه توتینا که یکی از بهترین ساحره های دوران خود بود، کار پدر را ادامه داد و برای اولین بار معجون آرام بخش را ساخت. او سپس به مطالعه عوارض و مشکلات ناشی از مصرف آن پرداخت و کتابی در آن زمینه چاپ نمود. وی پس از آن به معجون سازی حرفه ای روی آورد و چندین معجون مفید اختراع کرد.


تصویر کوچک شده


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۰:۳۷ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
1.ادامه ي نمايشنامه رو اونطوري كه دوست داريد ادامه بديد.
همه به گروه هاي دو نفر تقصيم شدند و چون كلاس تعدادش فرد بود يه نفر باقي موند.بليز با چشماني خمار به فرد تنها نگاه كرد.
_چي شده؟
_من كسي رو ندارم....من تنهام....هيشكي منو دوست نداره.
اشك تو چشمان خمار بليز جمع شده بود.
_نه....گريه نكن....بيا پيش خودم باهم تمرين ميكنيم.
گل از گل فرد پريد.(همين رو ميگن ديگه نه؟؟؟؟)
پسر از آخر كلاس بلند شد و به سمت ميز بليز رفت.
_آقا ميدونستي كه لردتون رفته زن گرفته؟
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_تازه اون كه چيزي نيست...حالا ميدوني زنش كيه؟
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_بهع اه....پس يعني واقعا شناختي رو خودت نداري؟
خطوط قرمز رنگ در چهره ي يك وري بليز نمايان شد و لبخند ژكوندي هم بر لبان جان...
_اما پروفسور يه چيزي رو ميدونستي؟
_بگو؟
_راستش درس معجون سازي يكي از آسون ترين درسهاست...وزارت خونه تصميم گرفته كه اون رو بيخيل بشه.
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جان:به جان لرد....
_تازه ميخوان استفاده از معجون ها رو هم تو بيمارستان ها ممنوع كنند.
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشمان بليز شبيه يك كدو حلوايي شده بود(چون چپ شده...يكيه!!!)
_پروفسور برو سراغ يه شغل ديگه...مثلا سوپوري...يا آبدارچي....يا اصلا علاف بچرخ....معجون سازي ديگه سودي نداره....
يك ربع بعد...
كلاس به هم ريخته است.بيست نفر كشته و نوزده نفر زخمي....
در اين حين جان هنوز داشت با بليز صحبت ميكرد.
_پس پروفسور...چيزه...يعني قبوله ديگه....بيا اينجا رو امضا بزن...
_باشه...تو سفارش من رو پيش شهرداري ميكني؟
_به روح خدا بيامرز هدويگ قسم ميخورم.
بليز يه تومار بلند رو برداشت امضا كرد و به جان داد.و به سرعت از كلاس خارج شد.جان رو به مرده ها زنده ها و مجروحان جنگي كرد.
_خوب بچه ها....طي قراردادي كه بين من و بليز بسته شد....از همين حالا من معلم اين درس هستم...خوش باشين.
يكدفعه يك نفر از ته كلاس بلند ميشه و چون معجون رو اثر نذاشته بود جان رو از بالاي يه آسمون خراش دو طبقه اي مياندازه زمين.
_آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ....................بوممممممممممممممم(دومين انفجار بيگ ببنگ رخ داد.چون مغز جان پر از چيزهاي خوب و اختراعات جور واجوره)
2.تاثيرات معجون آرام بخش.
الف)شخصي كه هرروز از اين معجون استفاده كنه بعد از يك مدت كهير هاي درشتي در سراسر بدنش ميزنه كه البته از قسمت كمر شروع ميشه و به طرف پاها و سر مياد.و اگر باز ادامه بده.در صورت شخص حدود بيست الي سي تاول چركين كه هر كدام به اندازه ي يك گردو هستند زده ميشه.و اما عوارض رواني هم داره.شخص بعد از يك مدت دچار افسوردگي مضمن ميشه و كلا دنيا براش بي اهميت ميشه تا جايي كه اگر رو به روش جنگ جهاني رخ بده بدان اعتنايي نميكنه.اگر باز هم به نوشيدن ادامه بده...نيمي از مغزش از كار مي افته و بعد از يك مدت طولاني مرگ ايشون حتميه....(چه پايان خوبي)
ب)شخصي كه در يك نوبت مقدار زيادي از معجون رو بخوره(يك سطل)چشمانش به رنگ سبز لجني در مياد و از دهانش كف زرد بيرون ميريزه...موهاش هم به رنگ سپيد ميشه و مثل موج دريا شروع به ريزش ميكنه.قسمت بازوي فرد به قدري نازك و رنگ پوستش از بين ميره كه استخوان فرد قابل تشخيص ميشه.و اما عوارض رواني...ابتدا فرد بيهوش شده و بعد از دوساعت با سردرد شديد به هوش مياد.هيچ چيز به خاطر نمياره.و تقريبا حافظه اش تا دو ساعت فلج ميشه....قسمت اعظمي از بافت عصبيش از بين ميره و تقريبا درد و رنج رو احساس نميكنه.فرد دچار بيماري هاي ديگه اي هم ميشه كه ناشي از مصرف زياد معجون در يك نوبت هست.
3.تاريخچه اي از سرگذشت معجون:
اين معجون در زمان جد بزرگوارم رونا ساخته شده.در اون روز خاص ملكه ي انگيلس از شكست سخت سپاهيانش در مقابل لشكر فرانسه سخت در عذاب بود چرا كه تك پسرش هم در همان جنگ از دستت داده بود.و از سپاه150000 نفريش تنها 700 نفر به مهين بازگشته بودند.رنگ روي ملكه اليزابت به سپيد متمايل به مشكي كه همان خاكستري بشه تغيير كرده بود.خواهر زاده ملكه كه سلطنت رو واسه خودش ميبينه دستور ميده كه كسي رو واسه مداوا نفرستند.اما كنيز مخصوص ملكه چون يك جادوگر بوده و البته ريوني سريعا مطلع ميشه خودش رو غيب و ظاهر ميكنه در خونه ي رونا.به رونا همه چيز رو ميگه.اما تهيه ي اين معجون مخصوص زمان زيادي ميبرد كه اون رو طوري به حالت اوليه اش برگردونه كه خودش هم نفهمه.به خاطر همين سريعا ميپره تو آشپزخونه و چند تا چيز رو باهم مخلوط ميكنه و بالاخره هم يك ربع ميجوشونه و سريعا با كنيز ملكه به ملكه آپارت ميكنن.كنيز رونا رو طوري ميبره پيش ملكه كه كسي نفهمه مخصوصا خواهر زاده ي ملكه اليزابت.اما در بين راه شخص خواهرزاده ي ايشون كه اسمشون ليديا بود اين دو رو ميبينن كنيز و رونا با هم چند تا جادو ميفرستند سمت نگهبانان و كساني كه داشتند مي اومدند سمت اونا و به سرعت به اتاق ملكه فرار ميكنند.ملكه عرق سرد كرده بود و مرگ خود را حتمي ميديد تا جايي كه بر روي كاغذي زيبا وصيتنامه ي خودشون هم نوشته بودند.اما بالاخره رونا و كنيز به اون ميرسند و در آخرين لحظات معجون رو به ملكه ميدن.ملكه به سرعت خوب ميشه.به خاطر همين حسن نيت كنيز اون رو به مشاور دربار تبديل ميكنه و به رونا هم 200000 سكه ي طلا(مشنگي)ميده كه البته الان در خونه ي ما حضور داره.(اما فقط 7 سكه)



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۹:۴۲ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

زابینی وسط کلاس ایستاده بود و تک تک گروه ها رو با دقت زیر نظر داشت. اندرو و یه بنده خدایی رو بروی هم ایستاده بودند.
بنده خداهه با عجله می پرسه : خب کی کی رو عصبانی کنه؟
"من عصبانیت سر خودم! ... "
" "
"به جون خودت!می خوای همین الان اواداکداورا رو بگم؟"
"خب..نه بهتره اول من یه کاری بکنم تو عصبانی بشی!"
"بهت می گم من عصبانیت سر خودم!"
"حالا بهتر نیست.."
"بسه دیگه مرتیکه ی بوقی!!بهت می گم عصبانیت سر خودم بگو چشم!"
"نیستی!"
"بچه پررو!...آواداکداو....."
الان باید صدای قورت دادن یه معجون مزخرف رو تصور کنید!!
بنده خداهه :
اندرو : بمیری!!


2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .

در این مواقع شما فرصت توپ و عال یای برای گرفتن قول و پول زور گرفتن دارید!این شخص فوق العاده ملیح و لطیف می شه!(عینهو دستمال دستشویی! )البته اگه این شخص در هر نوبت زیادی مصرف نکنه و زنده بمونه حتی اگه یکی رو هم جلوش بکشید لبخند می زنه.مثلا اگه آوی این کارو بکنه گیتارشم شیکوندید می گه فدای سرت!...یا اگه پرهای هدویگ رو کندید می گه در میاد جاش!طوری ینست!خودت سالمی؟..و از این مزخرفات!

ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )

در این جا باید فرد تا معجون اثر نکرده وصیت نامه اش رو بنویسه چون که اگه معجون رو هر روز بخورید و به مقدار کم چیزیتون نمی شه اما اگه یهویی خوردید اثر بدی می کنه و حالتون بد م یشه.رنگ پوست هی تغییر م یکنه و بالا می اورید و اخرشم به مرلین و یاران می پیوندید...(فرزند کم تر زندگی بهتر! )

3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

این معجون توسط تسلویا فیلدوکس در سال 1780 کشف و اختراع شد.در ان زمان او همسر یک مشنگ شده بود و روزها که او در خانه نبود کارها را به سرعت با جادو انجام می داد.یک روز ناگهان شوهرش برمیگرده و می بینه که اشیا دارن برای خودشون کارمی کنن و همسر گرامی یه گوشه خوابیده.یارو می زنه به سرش می ره طرف ظرف ها و می زنه می شکنه.فوق العاده عصبی می شه و نمی تونه خودشو کنترل کنه.تقریبا نصف خونه نابود شده بوده که تسلویا بیدار می شه و وقتی می بینه اوضاع بده و همه چیز داره از بین یم ره ، میره سراغ ظرفی که توش غذا بوده و روی زمین افتاده بوده برش می داره می ذارتش روی میز.(البته چیزهای دیگه ای هم قاطیش شده بوده)چوبدستیش رو در میاره تا مشنگ رو ساکت کنه که یه هوی میاد طرفش .هول می کنه چوبدستیش میفته توی ظرف .در حالی که دستش توی ظرف بده می گه آرومچبد! و یه هویی می بینه رنگ غذا عوض شده.می زنه به کله اش ظرف رو پرت می کنه سمت مشنگ.مشنگه هم داشته داد می زده مقداریش رو می خوره و آروم می شه.از اون موقع به بعد از این برای اروم کردن شوهرش استفاده می کرده.
تسلویا سال بعد از واقع توسط شوهر خودش با طلسم اواداکداورا کشته می شه.شوهر او که دیگر به جادو عادت کرده بوده در غیاب او دست به چوبدستی می زنه و جیز می شه!و هی می چرخه و این طلسم رو که شنیده بوده از زنش به اطراف می فرسته و لبخند می زنه.یکی از این طلسم ها به همسرش برخورد می کنه.نقل شده بعد از کشته شدن همسرش او لبخند زده و گفته : عزیزم مردی؟(آخی!! )


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.