1-نمایش را ادامه دهید: صدایی از ته کلاس:من نمی خوام، این جوری که همه چیز لو میره!
بلیز: به من ربطی نداره!لو میدین لو میرین(یه ضرب المثل جدیده)
-آخه...
-آخه بی آخه.زود باشین.شروع کنید!
همه دست به کار شدند. یک ربع بعد: همه ساکت سر جایشان نشسته اند و قیافه هایشان طوریست که انگار معجون راستگویی را خورده اند.
بلیز از توی کیفش یک ضبط درآورد و گذاشت روی میز.
-خوب حالا هر سوالی ازتون میپرسم ،کامل جواب بدین.(دکمه ضبط را زد) خوب نظرتون در مورد مدیر ان سایت چیه؟ همچنین در مورد کوییرل که الآن اینجا بود.
بقیه:
بلیز:چرا جواب نمیدین؟!
بقیه: ما از فکر پلیدت خبر داریم. تو لو رفتی!
بلیز: این فقط جنبه شوخی کلاس بود. بقیه:
-خوب بهتره کلاس تعطیل بشه!
همه پریدند روی سر بلیز و دیگر کسی نفهمید چه بر سر که آمد.
2- اگر ما ابتدا معجون راستگویی را به خورد شخص بدهیم و سپس معجون هوشیاری را به او بدهیم با توجه به شرایط مختلف بگویید ممکن است چه تغییراتی حاصل شود؟! اگه معجون راستگویی رو به شخص بدیم و بعد از مدتی معجون هوشیاری رو بدیم، هیچ اتفاقی نمیفته. چرا که معجون اولی اثر خودش رو کرده و دیگه اتفاقی نمیفته. اما اگه دو معجون رو بدون فاصله و سریع به خورد شخص مورد نظر بدیم ،در صد گرفتن جواب درست از طرف صفره! چرا که طرف در جواب سوالات ما هرچی به ذهنش برسه(البته در مورد ون سوال) میگه ، امکان داره بعضی از اون ها درست باشه و حقیقت و بعضی هم اشتباه. در این حالت شخص نیمه هوشیاره و ممکنه حتی بعدا بفهمه که چه اتفاقاتی افتاده.حتی توی همون لحظه ممکنه بفهمه ،که این باز بستگی به داره که اندازه دو تا معجون که به شخص داده شده مساوی باشه. در غیر این صورت درصد حقیقت گویی و دروغ اون حرفها با توجه به مقدار هر معجون بدست میاد. حالا یه حالت دیگه هم هست که ما هر دو معجون رو به مقدار مساوی با هم مخلوط میکنیم و به اون فرد میدیم. در این صورت معجون هیچ اثری نداره، چون دوتا معجون همدیگرو خنثی میکنن و کار ما بی نتیجه میمونه! البته اگر باز مقدار معجونها تفاوت داشته باشه اثر خوبی نداره روی فرد و باعث دیوانگی دائمی اون میشه و ما هیچ وقت نمیتونیم تشخیص بدیم که کدوم حرف اون درسته یا غلط!
3- تاریخچه کشف این معجون را توضیح دهید.
این معجون اونقدر قدیمیه که معلوم نیست کی اون رو کشف کرده ،یعنی اسمش رو نمیدونم! ولی طبق گفته های مادر بزرگها و پدربزرگها توی شب یلدا ،یک جادوگری توی زندان نگهبان بوده و کسی از جادوگر بودن اون خبر نداشته،یه مدتی میشه که خیلی از زندانیا شروع میکنن به دروغ گفتن(قبلا هم خالی میبستن ولی نه تا این حد: دی) این جادوگر میبینه که نمیتونه این وضعو تحمل کنه و باید دست به کار بشه و همه دروغها رو ریشه کن بکنه. میره مرخصی و سالها تلاش میکنه و بعد از پشتکار فراوان معجون راستگویی رو میسازه! برمیگرده یر کارش و با دیدن این معجون به مجرمها دستشون رو رو میکنه،کسی تا مدتها نمیفهمه که اون چه طوری توی کارش موفقه،اما بعد از یه مدت دوستش متوجه میشه و میره اونو میکشه! و این معجون رو پخش میکنه!
__________________-
فکر نمیکردم اینقدر طولانی بشه!)