هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۰:۱۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵

ورونیکا ادونکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۸ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۴:۲۲ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 404
آفلاین
ادامه نمایشنامه:
صدای جا به جا کردن پاتیل در فضای بسته ی کلاس منعکس می شود. تمام سرها به طرف تخته بالا آورده می شود، تا همگی دستور العمل را بخوانند و شروع به درست کردم معجون بکنند.
از چهره ی بعضی از بچه ها مشخص بود که هیجان زیادی برای دادن معجون عشق به یکدیگر دارند و عده ای هم از این بابت واهمه دارند.
پروفسور بلیز نیز از این جو استفاده می کند و به گوشه ای از کلاس پناه می آورد و با موبایلش بازی می کند.
بعداز گذشت مدتی نه چندان کوتاه سرانجام معجون ها درست می شود. از معجون هر یک از بچه ها یک رنگی بیرون می زد. بعضی از آن ها قهوه ای و حتی بعضی شان نقره ای رنگ بود.
بلیز به سیل عظیمی از رنگ هایی که در کلاس با هم مخلوط شده بودند، نگاه می کند، سپس در حالی که سرش را با نارضایتی به چپ و راست تکان می داده از کنار بچه ها عبور می کند و نگاهی گذرا به همه ی پاتیل ها می اندازد.
بعد از چند دقیقه روبروی یک دانش آموز هافلپافی می ایستد. با گشاده رویی سرش را به علامت مثبت تکان می دهد و با خوشحالی می گوید: خب بالاخره یکی از شاگردان با استعداد هافلی تونست معجونی رو که می خواستم درست از آب در بیاره.
معلوم نبود معجون او چه رنگی است. چون به یک رنگ شباهت نداشت؛ آمیخته ای از چند رنگ بود.
دانش آموز هافلی سرش را با غرور بالا می گیرد. در همان لحظه بلیز پاتیل او را بلند می کند و می گوید: خب باید یه کم امتحان شه.
سعی می کند قدری از آن را بخورد، اما با صدای ناگهانی همان دانش آموز از انجام این کار صرفنظر می کند: اا... نه پروفسور مال شما نیست... بهتره نخورین!
بلیز چهره در هم کشید و به خود یادآوری کرد: اوه. یادم نبود معجون های این جا برای فرد خاصی درست شده!
در همان لحظه موبایل بلیز شروع به زنگ زدن می کند. او سراسیمه به طرف موبایل می دود و آن را برمی دارد.
- بله؟
- یه دقیقه به زنگ... یه دقیقه به زنگ..!
بلیز گوشی را قطع می کند و با خوشحالی رو به بچه ها برمی گردد و می گوید: خب دیگه برین... کلاس تمومه تا جلسه ی بعد!
تمام بچه ها در حالی که پوزخند می زدند و پچ پچ می کردند، کلاس را ترک می کنند و بلیز را با موبایلش که با خوشرویی در حال شماره گیری بود، تنها می گذارند.

سوال اول:
در زمان های بسیار قدیم؛ یعنی درست زمان شاه وانل دختری از تبار همان سرزمین بود که تا حدودی فقیر و از جمله ی مردم به شمار می آمد... وقتی که مدتی کوتاه می گذرد شاه وانل تصمیم می گیرد که جشنی بزرگ برپا کند که در آن شکلات هایی که مردم درست کردند و به قصر آورده اند، امتحان کند. از همین جا بود که همان دختر تصمیم می گیرد که معجونی بسازد تا محبت شاه را جلب کند؛ به همین خاطر این دختر که جادوگر نیز به شمار می آمد، با مخلوط کردن بعضی از مواد مانند مو و... معجونی را ساخت و امیدوار بود که درست از آب در بیاد. در همون جا بود که سرانجام معجونی را که درست کرده بود، با شکلات هاش مخلوط کرد. او شکلات های خوشمزه ای درست می کرد و از این طریق مطمئن بود که شاه تا حدودی از شکلات های اون می خوره... بالاخره زمان جشن فرا می رسه و همراه با اون جایزه ی بهترین شکلات... شاه وانل وقتی شکلات جادوگر رو می خوره بسیار خوشش میاد و سرانجام او جایزه ی بهترین شکلات رو از آن خود می کنه، اما به نظر می رسید که جایزه ی بهتری نیز در انتظار اون است. در واقع بعد ازگذشت مدتی بسیار کوتاه شاه وانل عاشق آن دختر جادوگر می شود. و همین عشق کاذب باعث ازدواج این دو نفر می شود!

سوال دوم:
1- همون طور که می دونیم معجون عشق فقط برای مدتی اثر داره؛ اما اگه مو بهش اضافه نشه ممکنه آن فرد برای همیشه عاشق باشه.
2- اصلاً ممکنه اثر نکنه.
3- اثر سوء داشته باشه؛ یعنی عوارض سنگینی رو به دنبال داشته باشه.
4- آن فرد از عشق به طرف مقابل سر به بیابون بزنه و یا خودکشی کنه.
5- ممکنه به جای این که عاشق اون فرد بشه عاشق یه فرد دیگه بشه.

سوال سوم:
فواید: از این راه می شه به راحتی به خواسته ها دست پیدا کرد؛ مثلاً اگه یه کسی از کس دیگه یی خوشش بیاد اما اون خوشش نیاد به راحتی می شه با خوراندن این معجون آن فرد رو هم عاشق خود کرد...
ضرر ها: فردی که بهش معجون خورانده شده ممکنه مشکلات روحی و روانی بگیره و در آخر به خاطر همین ها دست به خودکشی بزنه!


اگر یک فرد انسان، واحد یک بود ، آیا یاز یک با یک برابر بود؟!
[b][s


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

بلاتریکس  لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۹ پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 195
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

بلاتریکس نگاهی ناراضی به هم گروهیش میندازه.همین که استرجس با دفتر مخصوص بازرسی در مقابلش ایستاده به اندازه کافی عصبانیش کرده.
استرجس با کنجکاوی بلا رو برانداز میکنه که شاید نکته ای برای امتیاز کم کردن پیدا بشه..ولی بیفایده است.
با اخطار پروفسور زابینی هر دو کار خودشونو شروع میکنن.اول نوبت استرجسه که بلا رو عصبانی کنه.
-خوب خوب...یه اسلیترینی دیگه؟نگران نباش.به زودی نسل شماها منقرض میشه.اصلا چهارتا گروه برای یه مدرسه خیلی زیاده.همون سه تا بسه.میدونی وقتی سه چهارتا اسلیترینی دارن باهم میگردن این احساس به من دست میده که چند تا قورباغه سبز رو درحال جهیدن روی علفها میبینم.راستی..امتیاز شما چند بود؟حدود هزار تا کمتر از ما نه؟البته با احتساب 10000000امتیازی که من کم کردم؟وضعیت شما نا امید کننده اس.راستی از مدل موهات خوشم نیومد.چطوره 15 امتیاز کم کنم؟...
استرجس ساکت میشه..چون قیافه بلا نشون میده که کاملا برای خوردن معجون آماده اس.استرجس که جون خودشو در خطر میبینه بلافاصله معجون رو بطرف بلا میگیره.
-نمیخورم.بکش کنار اونو.تو راجع به گروه من چی گفتی؟اگه جرات داری دوباره تکرار کن.
استرجس با نگرانی به دنبال پروفسور زابینی میگرده.ولی بلیز به شدت مشغول انجام کاریه یا خودش اینطور وانمود میکنه.در یک لحظه فکر در ذهن استرجس جرقه میزنه...نکنه بلیز عمدا اونو بلا رو در یک گروه گذاشته؟نکنه این یک نقشه اس که همه اسلیترینی ها از دست استرجس خلاص بشن؟وبعد وانمود کنن که این فقط یک اتفاق بوده؟
قیافه بلا شبیه هیولای شیمر شده.
استرجس سعی میکنه معجون رو به زور به خورد بلا بده.بلا مقاومت میکنه.استرجس فریاد میزنه: کمکککککک
کسی بهش توجه نمیکنه.بطرف نزدیکترین گریفیندوری میره.
-اندرومیدا کمکم کن.این میخواد منو بکشه.
اندرومیدا با خونسردی نگاهی به استرجس میندازه:خوب بکشه...کلاس هیجان لازم داره.
همه کم کم به استرجس نزدیک میشن.حلقه تنگتر و تنگتر میشه.همه یک جمله رو زیر لب زمزمه میکنند.بهترین دوستان استرجس هم جزو گروه هستن.وقتی به یک متری استرجس میرسن صداشون شنیده میشه."استرجس باید بمیره"
-ولی چرا؟من فقط وظیفه مو انجام دادم.اگه شما هم اشتباه کنین از شما هم امتیاز کم میکردم.
همه چوب دستیها بطرف استرجس گرفته میشه و.....
و با صدای بلیز استرجس به خودش میاد ونفس راحتی میکشه.
-خوب..شروع میکنیم.هر دو نفر در یک گروه.پادمور و بلاتریکس شما یک گروه هستین....
--------------------------------------------------------------------------
2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .
اگر شخصی هر روز از این معجون استفاده کند نوعی مصونیت نسبت به این معجون پیدا خواهد کرد و بعد از مدتی این معجون دیگر تاثیری در شخص نخواهد داشت.در صورتیکه فرد همچنان به استفاده از معجون اصرار داشته باشد معجون برعکس عمل کرده و باعث افزایش خشم و نفرت در او خواهد شد.اگر بعد از این مرحله هم مصرف معجون قطق نشود باعث بروز جنون در جادوگر خواهد شد.برای درمان این حالت باید فرد مورد نظر به مدت شش ماه استفاده از معجون را ترک کند .بعد از این مدت مصونیت از بین رفته و معجون دوباره تاثیر خواهد کرد.
-------------
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )
اگر فردی در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون استفاده کند.آرام میشود...و آرامتر و آرامتر...این آرامش تا مرحله بیهوشی پیش میرود و حتی میتواند به مرگ و آرامش ابدی منجر شود.چون مغز فرد از این آرامش استقبال میکند و حاضر به فعالیت دوباره نمیشود.و قلب جادوگر به این فکر میافتد که چرا من هر روز خدا باید بتپم؟چند روزی میخواهم استراحت کنم و این استراحت موجب مرگ جادوگر میشود.
--------------------------------------------------------------------------
3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )


معجون آرام بخش حدود چهارصد سال پیش توسط ساحره ای به نام ماریا ساخته شد.ماریا که بعضی معتقدند همان مریم مقدس بوده که دوباره ظهور کرده ساحره ای سفید و طالب صلح و آرامش بود که در کشور کانادا زندگی میکرد.
شوهر ماریا جادوگر نجاری بود که توسط جادوگران سیاه به طرز فجیعی قطعه قطعه شده بودو قطعاتش هر سال در روز تولد ماریا برای او فرستاده میشد.شش سال طول کشید تا بالاخره شوهر ماریا کامل شد و ماریا توانست او را به خاک بسپارد. .بعد از مراسم خاکسپاری او ماریا به مدت سه سال ناپدید شد.هیچکس نمیدانست چه بر سرش آمده.عده ای معتقد بودند خودکشی کرده و عده ای میگفتند به چشم خودشان دیده اند که ماریا در ارتش جادوی سیاه فعالیت میکند.ولی بعد از سه سال که ماریا از خانه اش خارج شد مشخص شد که در تمام این مدت در زیر زمین خانه اش مشغول درست کردن معجون بوده.و تحقیقاتش را آنقدر ادامه داده که موفق به کشف معجون جدیدی شده که به جادوگران و ساحره های خشمگین آرامش میبخشد.
مردم از این معجون استقبال کردند و هرکس چندیدن پاتیل سفارش داد.ماریا تمام روز به درست کردن معجون و فروختن آن به مردم مشغول بود. کم کم ثروتمند شد.جادوگران سیاه تا مدتها علت این موضوع را نفهمیدند که چرا مثل قبل نمیتوانند به کشت وکشتار بپردازند.تا اینکه موضوع معجون آرام بخش لو رفت و بعد از آن هیچ سیاهی از دست سفیدها نوشیدنی قبول نکرد.



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

رولاندا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۴ دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۲۶ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۵
از یه جای گمنام توی سازمان جاسوسی TMM(تاریکی مطلق مرگ)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
ادامه ی نمایشنامه: همه به گروه های دو نفره تقسیم شده بوند به جز رولاندا ( خودم!) یه دفعه چشم پروفسور افتاد بهش . وبا تفکر به اونگاه کرد (با این حالت ) . یه دفعه پروفسور به انتهای کلاس نگاه کرد وگفت :هی تو داری اونجا چی کار می کنی ؟(با سانسور حرفهای بعدی به دلیل نکته های غیر اخلا قی) چند دقیقه بعد با اون فرد گناه کار صحبت می کنه وبعد اونو به سمت میز رولاندا روانه می کنه. رولاندا فرد ناشناس رولاندا چارلی .. ؟ دوباره چارلی در این حالت بلاخره رولاندا میگه خب شروع می کنیم حالا تومیخوای ازمایش بشی یا من ؟ چارلی باحالت عجیبی میگه: من (چه از خودگذشتگی ) . بعد رولاندا در حالتی که موادرو توپاتیل میریزه میگه:اااا ...من هنوز باپدرم حرف نزدم .. -چی میگی توکه گفتی.... -خودم می دونم چی گفتم ولی تازگی برام خاستگار اومده پدرم هم خوشش نیومد .هنوزم هم عصبانیه. -ولی من به مادرم گفتم ...-خب چی گفت ؟ - گفت ببینم چی میشه . رولاندا وقتی دید جور خیلی ارومه ومعجونش هم داره میجوشه وممکن زوتر از موقع حاضر بشه سعی کرد کمی رو اعصاب چارلی راه بره .پس تمام شهامتش روجمع کرد وگفت :ببین فکر منو از سرت بیرون کن -هرگز -بابام قبول نمیکنه -تواز کجا کجا میدونی ؟ -من بابامو می شناسم... درضمن من دیگه دوست ندارم .. خود رولاندا وسط حرفش فهمید زیادی جدیش کرده اول چارلی هیچی نگفت بعد شروع کرد به قرمز شدن (مثل تمام ویزلی ها ) کم کم عصبانیتش به اوج خوددش رسید . چارلی با صدایی لرزان گفت :چی گفتی؟ ورولاندا فهمیدکه وقت خوراندن معجون است واز ترس تمام معجون روتوحلق چارلی ریخت.وبعد به این حالت منتظر شد: اول هیچ اتفاقی نیفتاد ولی بعد چارلی گفت:چی گفتی وبه رولاندا نزدیک شد. رولاندا به به طرف در فرار کرد وچارلی به به دنبالش.در پشت اونها کلاس به این حالت وپروفسور به این حالت سکوت کرده بودند (اینم از یه نمایشنامه ی عالی در ضمن به چارلی هم تخفیف بدین خیلی دلم براش سوخت) تاثیرات این معجون رودر دوحالت بنویسید: 1) حالت اول: تاثیر این معجون تا24 ساعته ولی خوردن مداوم اون ایجاد وابستگی زیاد می کنه به طوری که اگه در دسترس نباشه باعث بروز دیوانگی وکار های خطرناک (جسمی وروانی ) میشه. 2) حالت دوم: درسته که تاثیر این معجون تا24 ساعته ولی مقدارش مهمه واگه زیاد باشه تاثیرش هم زیاد میشه وفرد وبیش ازحد اروم می کنه . تاریخچه ی این معجون رو بنویسید : این معجون توسط" انتونی هوروویتس" اختراع شد. در سال 1931 م رزیم میلیتاریسم فرانسه که با المان هیلتری وایتالیای موسولینی همدست بود او را دستگیر کرد قبل از این اتفاق اونمونه ای از اختراع خود رادر اختبار نیکانور پارا گذاشت واو در یک تحقیق این معجون را روی یک بیمار روانی امتحان کرد ووقتی تاثیر ان رادید ان را به جامعه ی جادرگران معرفی کرد ومورد قبول واقع شد .خود انتونی در تمام مدت جنگ در بازداشت بودومرگ هر دم اورا تهدید می کرد با خاتمه ی جنگ از زندان رهایی یافت .وی درسال 1999 در سن68 سالگی به دلیل سکنه ی قلبی ومرگ زودرس درگذشت. برگرفته از پروندهی شمارهی221 بخش زندگینامه سازمان جاسوسی تاریکی مطلق مرگ-TMM-(امیدوارم خوب نوشته باشم) ممنون از درستون -هوچ-





ما ارباب ها هستیم ما برده ها هستیم ما همه جا هستیم


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )


. كريچ و ققي.
ققي:كريچ بي مصرف عوضي كوتوله ي بدرنخور تاريخ مصرف گذشته ي ................
كريچ:
ققي:
كريچ:آوداكداورا.
ققي:
آنيتا رو به كريچ:تو چيكار كردي؟آوداكداورا.
كريچ:
كوييرل:اعضاي سايتو مي كشي آنيتا.آوداكداورا.
آنيتا:
دراكو:چيكار كردي كوييرل مي كشمت. اينو بگير.آوداكداورا
كوييرل:
استرجس:وب مستر ما رو مي كشي.آوداكداورا
دراكو:
آراميس:وزير سابق رو مي كشي؟آوداكداورا.
استرجس:
جسيكا:آوداكداورا
آراميس:
و فرياد هاي آوداكداورا تمام كلاس رو پر كرد تا آخر فقط بليز باقي موند.
بليز:
و اين بود كلاس باحال بليز كه هر بار سوژه ي جديدي داره.
............................


2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .

شخصي كه هر روز از اين معجون استفاده مي كند در اوايل احساس خيلي خوبي به وي دست مي دهد ولي در اثر استفاده ي بي رويه كم كم باعث سستي و بي حالي مي شود.سپس احساس مي كند كه اعضاي بدنش به خودش تعلق ندارد واين در اثر ضعيف شدن قدرت عصبي وي است كه حاصل از استفاده ي بي رويه ي معجون است.در آخر نيز باعث مي شود كه كم كم چيز ها را و حتي اسم خودش را فراموش كند و به بيماري مزمن آلزايمر مبتلا شود.
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )


تاثيرات و عوارض اينگونه مصرف كم تر از استفاده ي هرروز آن است.در اين صورت شخص بسيار كسل و بي حال مي شود و ممكن است حتي بيهوش نيز شود.حداكثر زمان تاثير معجون به اين صورت سه ماه است كه البته با مراقبت هاي ويژه مي توان از عوارض بعدي جلوگيري كرد.


3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

اين معجون در سال 1666 ميلادي در پايتخت آرژانتين يعني بوينس آيرس كشف شد.سازنده ي آن شخصي كره اي الصل بوده كه طبعه ي آرژانتين شده. اين جادوگر كيم جي سونگ نام داشته كه در وزارت خانه ي آنجا در قسمت معجون سازي كار مي كرد.ايشان استعداد بي نظيري در معجون سازي به خصوص ساخت معجون هاي كمياب و تا حدي مضر داشت.وي همچين سازنده ي معجون مركب پيچيده است كه در حال حاضر در زمره ي معجون هاي ممنوعه قرار دارد.در يك روز كه آقاي سونگ براي سرگرمي تصميم داشته معجوني رو اختراع كنه به اتاق كارش مي ره و در اونجا با قاطي كردن چندماده ي اصلي و فرعي به طور كاملا شانسي موفق به اختراع معجون مي شه.كه در حال حاضر نيز براي بيماراني كه درد زيادي مي كشند مورد استفاده واقع مي شود.ولي متاسفانه اين معجون عوارض بسيار جبران ناپذيري دارد كه استفاده ي بيش از اندازه ي آن موجب بروز آن عوارض مي شود.


[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
+ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

درست کردن معجون آرامش اون طور که پروفسور زابینی می گفت دورنمای خیلی جالبی داشت. دانش آموزای فعال کلاس، سعی کردن خودشونو گروه بندی کنن، اما موفق نشدن و بعد از حواله شدن چند مشت و داغون شدن چند بینی، پروفسور زابینی مجبور به دخالت کردن شد. ولی اون هم خیلی زود پشیمون شد. بچه ها علاقه ای به هم گروهی ای که پروفسور براشون انتخاب می کرد نداشتن و پروفسور تابلو تر از همیشه مجبور شد بذاره بچه ها خودشون تصمیم گیری کنن.
بالاخره جو آروم شد و بچه ها به درست کردن معجون آرام بخش مشغول شدن. پروفسور خوش حال و راضی به دانش آموزای سر به زیر و مودبش نگاه می کرد و تقریبا باد کرده بود. خلاصه همه در حال حال کردن با خودشون بودن که یهو در کلاس به شدت باز شد و فرودو اومد تو.
پروفسور با عصبانیت گفت- تو این جا چی کار می کنی؟ این جا مال هری پاتره، برو بیرون متجاوز!
فرودو طوری به پروفسور نگاه کرد که انگار تا حالا آدم ندیده- تو دیگه چی هستی؟
پروفسورگفت- می چی ام؟ خب من...
بعد ناگهان براق شد- اصلا به تو چه متجاوز؟ برو توی یه داستان دیگه! این جا کسی قرار نیست تحویلت بگیره!
اما با دیدن بچه های کلاس تقریبا لال شد.
ملت- آقا تو رو خدا یه امضا بده! آقا، آقا...
فرودو که تقریبا زیر فشار له شده بود گفت- که کسی منو تحویل نمی گیره...
پروفسور گفت- ای خیانت کارا! حالا بچسبین به اون متجاوز کوتوله!
پروفسور در حال حرص خوردن بود که در کلاس دوباره با شدت باز شد و نصف شخصیت های ارباب حلقه ها ریختن تو کلاس.
پروفسور زبر لب اونا رو شمرد- سام وایز، گندالف، آراگورن، لگولاس، گیملی...
چند لحظه بعد حساب اون ها از دست پروفسور در رفت. بچه های کلاس اصلا معجون سازی رو فراموش کرده بودن و به نظر نمی رسید دیگه علاقه ای بهش داشته باشن. پروفسور هم دیگه بی خیال شد و رفت تا با گندالف راجع به ارزشی بازی باستانی صحبت کنه. یکی از بچه ها گفت- پروفسور کلاس شما هیچ وقت قرار نیست با آرامش برگزار بشه!

+تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره )
الف) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )


الف) شخصی که هر روز از این معجون استفاده می کند، معجون تا مدت کوتاهی بر او اثر می کند و بعد از آن شخص به حالت عادی خود بر می گردد و به بدن فرصت استراحت و طی کردن روال عادی را می دهد. اصولا این نوع استفاده از معجون –استفاده تدریجی- اثر مخرب کمتری بر روی بدن می گذارد. اما استفاده از این روش در طولانی مدت برای بدن مضر است و باعث بروز نوعی بی خیالی و بی توجهی به دنیای پیرامون در شخص می شود.

ب) فردی که در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون را مصرف کند، برای مدتی طولانی آرام خواهد ماند و مقدار زیادی از انرژی بدنش مصرف خواهد شد. این شیوه استفاده از معجون اصلا شیوه مناسبی نیست و پس از مدت کوتاهی فرد را به بیماری های ناشی از استفاده زیاد از معجون آرام بخش دچار خواهد کرد.

+تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

معجون آرام بخش جزو معجون های اختراع شده در اواخر قرن بیستم است. در زمانی که استرس، خشم، غم و به طور کلی مشغله های فکری مانع از رسیدگی درست به مشکلات می شد. در آن زمان جادوگری ایتالیایی به نام فرانچسکو توتینا تصمیم گرفت با اختراع معجونی کمی از فشار های عصبی بکاهد. او می دانست که در نبود این فشار ها، جادوگران به سادگی از عهده مشکلاتشان بر خواهند آمد.
وی به زودی آزمایش های خود را در این زمینه آغاز کرد. او مشاهده کرد که در طول تاریخ افراد فراوانی سعی در اختراع چنین معجونی داشته اند اما همه آن ها با شکست مواجه شده اند. فرانچسکو مطالعات آن ها را ادامه داد و پس از تحقیقات و آزمایش های زیادی توانست ترکیبات اصلی چنین معجونی را شناسایی کند.اما متاسفانه اجل به وی مجالی برای درست کردن آن معجون نداد.
پس از مرگ فرانچسکو، دختر او، الیزه توتینا که یکی از بهترین ساحره های دوران خود بود، کار پدر را ادامه داد و برای اولین بار معجون آرام بخش را ساخت. او سپس به مطالعه عوارض و مشکلات ناشی از مصرف آن پرداخت و کتابی در آن زمینه چاپ نمود. وی پس از آن به معجون سازی حرفه ای روی آورد و چندین معجون مفید اختراع کرد.


تصویر کوچک شده


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۰:۳۷ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

جان راونکلاو old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۹
از مثلث برمودا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 181
آفلاین
1.ادامه ي نمايشنامه رو اونطوري كه دوست داريد ادامه بديد.
همه به گروه هاي دو نفر تقصيم شدند و چون كلاس تعدادش فرد بود يه نفر باقي موند.بليز با چشماني خمار به فرد تنها نگاه كرد.
_چي شده؟
_من كسي رو ندارم....من تنهام....هيشكي منو دوست نداره.
اشك تو چشمان خمار بليز جمع شده بود.
_نه....گريه نكن....بيا پيش خودم باهم تمرين ميكنيم.
گل از گل فرد پريد.(همين رو ميگن ديگه نه؟؟؟؟)
پسر از آخر كلاس بلند شد و به سمت ميز بليز رفت.
_آقا ميدونستي كه لردتون رفته زن گرفته؟
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_تازه اون كه چيزي نيست...حالا ميدوني زنش كيه؟
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_بهع اه....پس يعني واقعا شناختي رو خودت نداري؟
خطوط قرمز رنگ در چهره ي يك وري بليز نمايان شد و لبخند ژكوندي هم بر لبان جان...
_اما پروفسور يه چيزي رو ميدونستي؟
_بگو؟
_راستش درس معجون سازي يكي از آسون ترين درسهاست...وزارت خونه تصميم گرفته كه اون رو بيخيل بشه.
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جان:به جان لرد....
_تازه ميخوان استفاده از معجون ها رو هم تو بيمارستان ها ممنوع كنند.
_نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشمان بليز شبيه يك كدو حلوايي شده بود(چون چپ شده...يكيه!!!)
_پروفسور برو سراغ يه شغل ديگه...مثلا سوپوري...يا آبدارچي....يا اصلا علاف بچرخ....معجون سازي ديگه سودي نداره....
يك ربع بعد...
كلاس به هم ريخته است.بيست نفر كشته و نوزده نفر زخمي....
در اين حين جان هنوز داشت با بليز صحبت ميكرد.
_پس پروفسور...چيزه...يعني قبوله ديگه....بيا اينجا رو امضا بزن...
_باشه...تو سفارش من رو پيش شهرداري ميكني؟
_به روح خدا بيامرز هدويگ قسم ميخورم.
بليز يه تومار بلند رو برداشت امضا كرد و به جان داد.و به سرعت از كلاس خارج شد.جان رو به مرده ها زنده ها و مجروحان جنگي كرد.
_خوب بچه ها....طي قراردادي كه بين من و بليز بسته شد....از همين حالا من معلم اين درس هستم...خوش باشين.
يكدفعه يك نفر از ته كلاس بلند ميشه و چون معجون رو اثر نذاشته بود جان رو از بالاي يه آسمون خراش دو طبقه اي مياندازه زمين.
_آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ....................بوممممممممممممممم(دومين انفجار بيگ ببنگ رخ داد.چون مغز جان پر از چيزهاي خوب و اختراعات جور واجوره)
2.تاثيرات معجون آرام بخش.
الف)شخصي كه هرروز از اين معجون استفاده كنه بعد از يك مدت كهير هاي درشتي در سراسر بدنش ميزنه كه البته از قسمت كمر شروع ميشه و به طرف پاها و سر مياد.و اگر باز ادامه بده.در صورت شخص حدود بيست الي سي تاول چركين كه هر كدام به اندازه ي يك گردو هستند زده ميشه.و اما عوارض رواني هم داره.شخص بعد از يك مدت دچار افسوردگي مضمن ميشه و كلا دنيا براش بي اهميت ميشه تا جايي كه اگر رو به روش جنگ جهاني رخ بده بدان اعتنايي نميكنه.اگر باز هم به نوشيدن ادامه بده...نيمي از مغزش از كار مي افته و بعد از يك مدت طولاني مرگ ايشون حتميه....(چه پايان خوبي)
ب)شخصي كه در يك نوبت مقدار زيادي از معجون رو بخوره(يك سطل)چشمانش به رنگ سبز لجني در مياد و از دهانش كف زرد بيرون ميريزه...موهاش هم به رنگ سپيد ميشه و مثل موج دريا شروع به ريزش ميكنه.قسمت بازوي فرد به قدري نازك و رنگ پوستش از بين ميره كه استخوان فرد قابل تشخيص ميشه.و اما عوارض رواني...ابتدا فرد بيهوش شده و بعد از دوساعت با سردرد شديد به هوش مياد.هيچ چيز به خاطر نمياره.و تقريبا حافظه اش تا دو ساعت فلج ميشه....قسمت اعظمي از بافت عصبيش از بين ميره و تقريبا درد و رنج رو احساس نميكنه.فرد دچار بيماري هاي ديگه اي هم ميشه كه ناشي از مصرف زياد معجون در يك نوبت هست.
3.تاريخچه اي از سرگذشت معجون:
اين معجون در زمان جد بزرگوارم رونا ساخته شده.در اون روز خاص ملكه ي انگيلس از شكست سخت سپاهيانش در مقابل لشكر فرانسه سخت در عذاب بود چرا كه تك پسرش هم در همان جنگ از دستت داده بود.و از سپاه150000 نفريش تنها 700 نفر به مهين بازگشته بودند.رنگ روي ملكه اليزابت به سپيد متمايل به مشكي كه همان خاكستري بشه تغيير كرده بود.خواهر زاده ملكه كه سلطنت رو واسه خودش ميبينه دستور ميده كه كسي رو واسه مداوا نفرستند.اما كنيز مخصوص ملكه چون يك جادوگر بوده و البته ريوني سريعا مطلع ميشه خودش رو غيب و ظاهر ميكنه در خونه ي رونا.به رونا همه چيز رو ميگه.اما تهيه ي اين معجون مخصوص زمان زيادي ميبرد كه اون رو طوري به حالت اوليه اش برگردونه كه خودش هم نفهمه.به خاطر همين سريعا ميپره تو آشپزخونه و چند تا چيز رو باهم مخلوط ميكنه و بالاخره هم يك ربع ميجوشونه و سريعا با كنيز ملكه به ملكه آپارت ميكنن.كنيز رونا رو طوري ميبره پيش ملكه كه كسي نفهمه مخصوصا خواهر زاده ي ملكه اليزابت.اما در بين راه شخص خواهرزاده ي ايشون كه اسمشون ليديا بود اين دو رو ميبينن كنيز و رونا با هم چند تا جادو ميفرستند سمت نگهبانان و كساني كه داشتند مي اومدند سمت اونا و به سرعت به اتاق ملكه فرار ميكنند.ملكه عرق سرد كرده بود و مرگ خود را حتمي ميديد تا جايي كه بر روي كاغذي زيبا وصيتنامه ي خودشون هم نوشته بودند.اما بالاخره رونا و كنيز به اون ميرسند و در آخرين لحظات معجون رو به ملكه ميدن.ملكه به سرعت خوب ميشه.به خاطر همين حسن نيت كنيز اون رو به مشاور دربار تبديل ميكنه و به رونا هم 200000 سكه ي طلا(مشنگي)ميده كه البته الان در خونه ي ما حضور داره.(اما فقط 7 سكه)



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۹:۴۲ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

اندرومیداold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۶ دوشنبه ۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۱ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از معلوم نیست!دوره گردم!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 660
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

زابینی وسط کلاس ایستاده بود و تک تک گروه ها رو با دقت زیر نظر داشت. اندرو و یه بنده خدایی رو بروی هم ایستاده بودند.
بنده خداهه با عجله می پرسه : خب کی کی رو عصبانی کنه؟
"من عصبانیت سر خودم! ... "
" "
"به جون خودت!می خوای همین الان اواداکداورا رو بگم؟"
"خب..نه بهتره اول من یه کاری بکنم تو عصبانی بشی!"
"بهت می گم من عصبانیت سر خودم!"
"حالا بهتر نیست.."
"بسه دیگه مرتیکه ی بوقی!!بهت می گم عصبانیت سر خودم بگو چشم!"
"نیستی!"
"بچه پررو!...آواداکداو....."
الان باید صدای قورت دادن یه معجون مزخرف رو تصور کنید!!
بنده خداهه :
اندرو : بمیری!!


2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .

در این مواقع شما فرصت توپ و عال یای برای گرفتن قول و پول زور گرفتن دارید!این شخص فوق العاده ملیح و لطیف می شه!(عینهو دستمال دستشویی! )البته اگه این شخص در هر نوبت زیادی مصرف نکنه و زنده بمونه حتی اگه یکی رو هم جلوش بکشید لبخند می زنه.مثلا اگه آوی این کارو بکنه گیتارشم شیکوندید می گه فدای سرت!...یا اگه پرهای هدویگ رو کندید می گه در میاد جاش!طوری ینست!خودت سالمی؟..و از این مزخرفات!

ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )

در این جا باید فرد تا معجون اثر نکرده وصیت نامه اش رو بنویسه چون که اگه معجون رو هر روز بخورید و به مقدار کم چیزیتون نمی شه اما اگه یهویی خوردید اثر بدی می کنه و حالتون بد م یشه.رنگ پوست هی تغییر م یکنه و بالا می اورید و اخرشم به مرلین و یاران می پیوندید...(فرزند کم تر زندگی بهتر! )

3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

این معجون توسط تسلویا فیلدوکس در سال 1780 کشف و اختراع شد.در ان زمان او همسر یک مشنگ شده بود و روزها که او در خانه نبود کارها را به سرعت با جادو انجام می داد.یک روز ناگهان شوهرش برمیگرده و می بینه که اشیا دارن برای خودشون کارمی کنن و همسر گرامی یه گوشه خوابیده.یارو می زنه به سرش می ره طرف ظرف ها و می زنه می شکنه.فوق العاده عصبی می شه و نمی تونه خودشو کنترل کنه.تقریبا نصف خونه نابود شده بوده که تسلویا بیدار می شه و وقتی می بینه اوضاع بده و همه چیز داره از بین یم ره ، میره سراغ ظرفی که توش غذا بوده و روی زمین افتاده بوده برش می داره می ذارتش روی میز.(البته چیزهای دیگه ای هم قاطیش شده بوده)چوبدستیش رو در میاره تا مشنگ رو ساکت کنه که یه هوی میاد طرفش .هول می کنه چوبدستیش میفته توی ظرف .در حالی که دستش توی ظرف بده می گه آرومچبد! و یه هویی می بینه رنگ غذا عوض شده.می زنه به کله اش ظرف رو پرت می کنه سمت مشنگ.مشنگه هم داشته داد می زده مقداریش رو می خوره و آروم می شه.از اون موقع به بعد از این برای اروم کردن شوهرش استفاده می کرده.
تسلویا سال بعد از واقع توسط شوهر خودش با طلسم اواداکداورا کشته می شه.شوهر او که دیگر به جادو عادت کرده بوده در غیاب او دست به چوبدستی می زنه و جیز می شه!و هی می چرخه و این طلسم رو که شنیده بوده از زنش به اطراف می فرسته و لبخند می زنه.یکی از این طلسم ها به همسرش برخورد می کنه.نقل شده بعد از کشته شدن همسرش او لبخند زده و گفته : عزیزم مردی؟(آخی!! )


" در جهان چیزی به نام آغاز و پایان وجود ندارد. زندگی امروز خود را به گونه ای بگذرانید که گویی همه چیز در همین یک روز است ... "


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۸:۳۷ شنبه ۷ مرداد ۱۳۸۵

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

ملت ميرن شروع به كار ميكنن و چيزي هم نميگن...پروفسور زابيني از پشت ميزش تكون نميخوره...چون شايد مثل قبل برادر حميدي از توي زمين در آد
كوييرل و سرژ به راحتي در كنار هم كار ميكردند..هيچ كس به كار ديگري توجه نداشت...بليز كه ديد اوضاع آرومه با خودش گفت
برم يك سري بين كلاس....
اون از پشت ميزش بيرون مياد و شروع به قدم زدن در بين بچه ها ميكنه...
_آه.........
ملت بر ميگردن طرف سرژ.....سرژ داشت ميخوابوند توي گوش كوييرل....
كوييرل:
سرژ هم ول نميكرد... شق....شق....شق....
بليز آروم با خودش گفت آدم به اين خونسردي كوييرل نديدم....
سرژ قاطي كرده بود به طور كامل ولي ول نميكرد
شق ..... شق....شق...
ملت:
كوييرل به طور غير عادي دست سرژ رو گرفت و معجون رو ريخت توي دهن اون....
قيافه سرژ چپ شد يعني راست شد..اااا...برادر چرا اين طوري شد...
كوييرل:
بليز مياد جلو كه ببينه سرژ چش شده ...
ب بو ب بو ب بو بو....
برادر حميد و سوسك با يك برانكارد ميان تو...بليز پشتش به برادر حميد و سوسك بود....برادر حميد برانكاردو ميزنه زير بليز و اونو از كلاس ميبره بيرون....
سوسك كه ميخواست در كلاسو ببنده در آخر گفت:
بليز رو برديم بيمارستان قزوين
ملت:
سرژ هم همين طور روي زمين خوابيده بود و اين طوري شده بود


2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):
الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند .
ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )

در مورد اولي بايد بگم كه اگر شخص هر روز يك مقدار از اين معجون بخوره در دراز مدت براش مشكل ايجاد ميكنه به طوري كه امكان داره اگر در جايي اين معجون موجود نباشه اون شخص ديوانه ميشه و نميتونه در مقابل مشكلات بسيار كوچك هم مقاومت كنه...

در مورد دومي هم بايد بگم كه اگر شخص يك سطل از معجون بخوره چون اثر معجون تا 24 ساعت ميمونه اون شخص به دليل اينكه زياد از اين معجون در مدت كوتاهي استفاده كرده باعث ميشه در طول اون 24 ساعت هيچي رو متوجه نشه و كلا يك روز كامل رو بي خيالي طي كنه...شما برو جلوي اين فرد ميلياردها گاليون بزاري اصلا فكر نميكنه در باش چون فكر نداره كه بخواد بكنه

3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

اين طور كه اطلاع دارم اين معجون در زمان هاي نه چندان دور اختراع شده...اون طور كه اطلاع دارم شخصي به نام پاراسلسوس اختراع شد...او شخصي خطا كار بود كه به زندان افتاد و قرار بود كشته شود او به عنوان اخرين در خواستش از قاضي دادگاه خواست تا وسايل معجون سازي را به او دهد...با هزار تا مسائل قاضي وسايل رو در اختيار او قرار داد ... او در زندان براي اينكه به مرگ خود فكر نكند سعي ميكرد معجوني را درست كند...او بالاخره موفق شد...
او معجوني رو درست كرد و پس از خوردن آن ديگر به هيچي فكر نميكرد...
او از اعدام رهايي يافت چون بي گناه بود...به گفته ي خودش اگر معجون رو درست نميكردم ... بعد از اينكه ميفهميدم بي گناهم ديگه دير شده بود چون ديوانه شده بودم....

اميدوارم كامل باشه


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵

آوریل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۷
از کارتن!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 789
آفلاین
ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

پروفسور زابینی دوتا دوتا دانش آموزا رو دسته بندی میکنه تا آخر سر دو نفر میمونن، آوریل و ادی!
زابینی : خب چیکار کنیم؟ شما دو تا خیلی خیلی خیلی در حد n تا با هم خوبین!
آوریل : مساله ای نیس پروفسور، از علایق من و کارهایی که تخصص دارم توشون اینه که ادی رو انقد عصبانی کنم که آواداکداورایی نثار خودش بکنه!
زابینی : جدی؟ تا حالا به نتیجه هم رسیدین؟!
آوریل : صد البته استاد!!
زابینی : اوووووف چقد هوا گرمه (سیستم مورد تعریف واقعا شدن و حال کردن در حد بنز، ورژن جدید!)!! بعد پس چرا این زنده اس؟
آوریل : واله اینو دیگه نمیدونم!!
زابینی : اوکی، دور هم خوش باشین! من برم پیش بقیه!!

***یک ساعت بعد***
معجون آوریل و ادی حاضر شده و هرکدوم منتظرن اون یکی اول شروع کنه!
اوریل : خب ادی، تو اول شروع کن، بعدش من شروع میکنم!
ادی : چیو؟ بووووق؟ =p~
آوریل : نه خاک بر سر بیناموس، وسط کلاس درسی که چهارتا آدم باسواد دارن اینو میخونن آدم حرف از بوق میزنه؟ نخیر! همین سیستم معجون بازی دیگه!
ادی : اها اوکی، گرفتم....راستی آوریل، دیروز داشتم خونه رو تمیز میکردم، یعنی داشتم بوفه اتاق رو تمیز میکردم، بعدش یهو دستم خورد به اون جایزه ای که توی ام تی وی ورد میوزیک اوارد برده بودی، بعدش افتاد رو جایزه گرمی کنارش، بعد اینا همینجوری تاپ و توپ خوردن به همه و جیرینگی شیکستن، اخرش هم خورد به اون گیتار طلایی که خیلی دوستش داشتی، اونم افتاد شیکست!
آوریل خروج مقدار زیادی بخار رو از گوش و بینیش احساس میکنه و مثه یه بوفالو (!) پاشو روی زمین میکوبه، به محض اینکه ادی میاد معجونو بریزه تو حلقوم آوریل (!)، آوریل به سمت ادی حمله ور میشه و معجون رو میریزه تو دهن ادی!!
***چند دقیقه بعد***
آوریل : ادی؟ ادی؟ خوابی؟ بیداری؟ هوووو گیج ممد، کجایی؟! پروفسور پروفسور، این ادی مثه بز افتاده اینجا!
زابینی بدو بدو میاد پیش آوریل، کله اش رو میذاره رو قلب ادی و بعدش نبض ادی رو میگیره.
زابینی : این چرا انیجوری شده؟ زنده اس؟
آوریل : نمیدونمف معجونی که میخواست به من بده رو دادم خودش خورد، انیجوری افتاد!
زابینی : عصبانی، ناراحتی چیزی نبود؟
اوریل : نه اصلا، فکر کنم از اینکه من انقد عصبانی بودم داشت بال در میاورد بی حیا!!
زابینی : هیوومک، به مرگ کوتاه مدت دچار شده، از همونا که وقتی اوادا میزنه سراغش میاد، به زودی خوب میشه ایشالا!!
آوریل : چاکریم!


تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):

فردی که هر روز از معجون استفاده میکنه بعد از دو هفته به معجون کاملا وابسته میشه و مثه آدمای ممعتاد عملی گردی تزریقی از این سیستما، مدام مجبور به خوردن اونا میشه و اگر نخوره در صورت بروز کوچکترین حادثه ای که حتی یه مقدار ناراحت کننده و عصبی کننده باشه، تشنج بهش دست میده.
فردی که در یک نوبت مقدار زیادی رو مصرف میکنه به مدت بیست و چهار ساعت مغزش راحته و در صورت بروز هر گونه مشکل ناراحت کننده و ... دچار هیچ مشکلی نمیشه و به راحتی با قضیه کنار میاد.


تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

جادوگر ماگل زاده ای بود به نام آنتونی فارنابال، که حدود 400 سال پیش زندگی میکرد. این فرد در دنیای جادوگری علوم بسیاری رو آموخته بود ولی در دنیای ماگلی مشکل عظیمی داشت، ولی در سن بیست سالگی تقریبا به تمام علوم جادوگری زمان خودش تسلط داشت ولی در دنیای ماگلی از پس امتحانی چهارگزینه ای با نام کنکور بر نمیومد! وی بارها و بارها و حدود 10 سال برای قبولی در این امتحان زحمت کشید ولی موفق نشد، سرانجام با مشورت با دکتران زیادی فهمید که وی هنگام درس خوندن به خود کنکور فکر میکنه و این قضیه عصبیش میکنه و نمیتونه درس رو خوب یاد بگیره، پس در دنیای جادوگری شروع به تحقیق کرد و سر انجام موفق شد معجون آرامش بخش رو درست کنه، وی مدت 2 ماه و هفته ای یک بار یک لیوان از اونو مصرف میکرد و در طول هفته فقط همونروز رو درس میخوند، صبح روز کنکور هم یه لیوان از اونو خورد و درنتیجه با رتبه عالی در دانشگاه قبول شد.
نکته احلاقی : این بلایی خانمان سوز از 400 سال پیش بوده، تف برش!!


[size=small]جادوگران برای همÙ


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ جمعه ۶ مرداد ۱۳۸۵

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
1- ادامه نمایشنامه رو اونجور که دوست دارید بنویسید ( 10 نمره )

همه ی بچه ها مشغول درست کردن معجونشون شدن و به این فکر می کردن که چه جوری می تونن طرف مقابل رو بخشمونن ...

------------------- نیم ساعت بعد ----------------------------

دراکو : آنیت یه لحظه بیا این جا کارت دارم!
آنیت : بله؟!
دراکو : ببین من مدت ها بود که می خواستم یه چیزی رو بهت بگم ...
آنبت : چی رو؟ ...
دراکو : ببین من ... من ... دوستش دارم!
آنیت : منظورت دوستت دارم بود؟
دراکو : نه ... نه ... من دوستش دارم!
آنیت : کیو ؟
دراکو : من ونوس رو دوست دارم ...
آنیت :
دراکو :
آنیت : آآآآآآآآآآآآآآآی نفس کـــــــــــــــــش!!!!! آوادا...
دراکو به آنیت فرصت تموم کردن وردش رو نمی ده و بلافاصله معجون آرامش بخشش رو میریزه تو حلق آنیت

------------------ یه ذره اون ور تر! --------------------------------

سرژ : اوهــــــــوی کوییرل! ... پیست ... یه دقه بیا این جا!
کوییرل : بله؟ ... دفه ی آخرت باشه من رو این جوری صدا می کنیا!
سرژ : بیخیل باب ... می خواستم یه چیزی رو بهت بگم که همیشه می خواستم بگم
کوییرل : ؟
سرژ : ببین من ایده ی حزب رو انداختم تو سر بقیه!
کوییرل : چی؟
سرژ : من ایده ی حزب رو انداختم تو سر بقیه!
کوییرل : می دونستم همه ی اینا زیر سر توه ... می کشمت ... خونت رو میریزم ... کاری می کنم که ساحره های آسمون به حالت گریه کنن ... آواداکداورا!!!!
راوی : بله یادتون باشه بچه های خوبم گلای نازنینم هیچ وقت ریش نزارین وگرنه به عاقبت تانکیان دچار می شین! ... اون می خواست معجون آرامش رو به خورد کوییرل بده ولی دستش بین گره های ریش بلندش گیر کرد و نتونست این کار رو بکنه و مرد ... البته ناراحت نباشین .... از قدیم گفتن : سرژ 7 تا جون داره!

-------------------- یه ذره اون ور تر تر -------------------------------

ادی : آوی جــــــون یه مین بیا این ور تر تر !
آوریل : بله ادی جون؟؟
ادی : اون روز یادته ... اون روز که تولد لونا بود داشتی می خوندی خوشگلا باید برقصن!
آوریل : خب؟!
ادی : یادته یهویی میکروفون قطع شد؟
آوریل : خب؟!
ادی : یادته یهویی گیتار جونت نصف شد از وسط؟!
آوریل : خب؟!
ادی : من همه ی این کارارو کردم!!!!
آوریل : ... تو ... تو ... عشق من رو شکستی ... تو ... اون گیتار جــــووون من بود ... تو .. تو یه قاتلی! ... آوادا ..
و این گونه شد که ادی هم موفق به انجام عملیات ریزش معجون آرامش در حلق آوریل شد!

----------------- یه ذره اون ور تر تر تر ---------------------------

آلبوس : ققی جـــــــون یه دقه میای؟!
مرحوم ققی : چیه؟!
آلبوس : می دونی چیه؟! ...
مرحوم ققی : هــــــــوووم؟!
آلبوس : من عمدا اون کار رو کردم!!
مرحوم ققی : هــــوووم؟؟!!
آلبوس : تو عمدی حذف شناسه شدی عزیزم!!
مرحوم ققی : آواداکداورا!
مرحوم آلبوس : ایول چه سبک شدم!!!! .... آنیــــــــت کجایی که بابات رو کشتن!!!!!
راوی : بچه های خوبم گلای نازنینم ... میدونین علت شکست آلبوس چی بود؟!
بچه ها : نــــــــــه خیـــــــــــــــر!
راوی : هرگز نشه فراموش پیر پاتالا چه به دوئل! ( وزن رو حال می کنین؟! )

و این داستان ادامه دارد ....

2- تاثیرات معجون آرام بخش رو در این دو حالت توضیح دهید ( هر کدوم 5 نمره ):

الف ) شخص هر روز از این معجون استفاده کند

در این صورت بدن فرد به تدریج سست می شه و کم کم فرد فلج می شه!

ب) فرد در یک نوبت مقدار زیادی از این معجون رو مصرف کند ( مثلا یک سطل )

در این صورت فرد بی اندازه بی خیال می شه تا حدی که حتی اگه بچش رو هم جلوی چشمش سلاخی کنن اون به راحتی خمیازه می کشه! ولی این بی خیالی فقط 24 ساعت طول می کشه!

3- تاریخچه ای از سرگذشت معجون آرام بخش بنویسید . ( 10 نمره )

روزی بود روزگاری بود فردی بود به اسم هریوس پاتریوس که وبمستر سایتی به نام جادوگرانیوس بود این فرد خیلی از دست اعضای ارزشیوس این سایتیوس حرص می خورد ... تا این که یه روز وقتی هریوس خیلی عصبانیوس بود راهش به یه آشپز خونه افتاد و اون قدر عصبانی بود هر چی دم دستش بود ریخت توی پاتیل و بعد اون رو حسابی به هم زد و بعد تا ته خورد ... و شد یک مدیریوس مهربونیوس دموکراتیوس مردمیوس!!!!!! و اسم این معجون رو گذاشت معجون آرامشیوس ... که در طول زمان های دراز به اندازه ی عمر دامبلدور این معجون به معجون آرامش تغییر نام داد!









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.