نقد پست شماره 39# برج وحشت پست بليز زابيني
خب..اينم يه همكار عزيز ِ ديگه!
در مورد موارد نگارشي كه خب بجز چند مورد كه لازم بوده از نقطه گذاري استفاده كني و نكردي مشكل ديگه اي وجود نداره....از لحاظ پاراگراف بندي بسيار خوب و البته با توصيفاتي مناسب!
در نتيجه فقط در مورد برخي نكات ريز مي گم!
نقل قول:
دو پیکر شبح وار به آرامی در سالنی طویل که از دو سر به راهرو های بی انتها ختم میشدند حرکت میکردند
خب اول از عبارت "شبح وار" شروع مي كنم. به نظر به كار بردنش اينجا خوب نبود. چرا دو تا انسان بايد مثل شبح به نظر برسند و حركتشان طوري باشه كه با فاصله از زمين باشن؟ اگر علت خاصي وجود داشت كه بلا و سوروس رو مثل شبح در نظر گرفتي بايد ذكر مي كردي، يا اينكه مي تونستي بنويسي دو سايه ي شبح مانند...كه اين فكر تداعي بشه كه سايه هاي اونها رو بر روي ديوار به صورت شبح در نظر گرفتي.
بعد " به آرامي در سالني طويل كه از دو سر به راه رو هاي بي انتها ختم مي شدند"اينجا منظور اين جمله بر مي گرده به سالن پس فعل جملت بايد " مي شد" باشه. البته اينجا يك نقطه يا ويرگول هم براي جداسازي جمله هات لازم بود. و يك نظر شخصي اينكه بهتر بود چون براي حركات اشباح داري مي نويسي مي نوشتي "سر مي خوردند" تا واقعي تر جلوه كنه.
نقل قول:
صورت هر دویشان ناپیدا بود اما حتی از اینجا هم میشد ترس آنها را با تمام وجود حس کرد.
" از اينجا"؟!! عبارته درسته نيست...در حقيقت داره نشون مي ده كه تو از بالا يا روبه رو داري اونها رو نگاه مي كني و اين نوشته شرح ديده هاي خودته!
بهتر بود مي نوشتي" صورت هاي هر دو ناپيدا بود اما از حركاتشان به خوبي مي شد ترس را احساس كرد" يا چيزي شبيه به اين!
نقل قول:
با اینکه سرمای گزنده ای در سرتاسر برج حاکم بود اما به نظر نمیرسید هوایی به آن صورت جریان داشته باشد.
" به آن صورت " يك اصطلاح عاميانست!...بعد اين جملت طورهي كه انگار از نظر معنايي اشكال داره! چون اول نوشتي كه سرماي گزنده اي توي برج حاكم بود...ولي بعدش گفتي هوايي جريان نداشت. در واقع اين دو تا جمله در كنار هم بي معني اند! مي تونستي براي جريان نداشتن هوا بگي كه" نفس كشيدن برايشان دشوار شده بود. هوا بوي خاصي مي داد، گويي كه اينجا اصلا هوايي جريان نداشت"
نقل قول:
قدرتی خفته که هر لحظه امکان دارد برخیزد و بار دیگر آن برج لعنتی را تبدیل به جهنمی زمینی کند
اين جملت عالي بود!! يك توصيف بسيار خوب در كنار يك تشبيه فوق العاده!
اون " هووم" كه وسط جمله ي بعديت به كار بردي باز با هم متنت بيگانست! در واقع اصلا لزومي نداشت نوشتنش!
نقل قول:
دو شبح همچنان با سرعت از راهرو ها، تالارها و سالنهای متعددی عبور میکردند تا بلکه نشانی را بیابند که بتواند آنها را زودتر به مقصدشان برساند.
ناگهان یکی از پیکر های تیره و تار ایستاد و نفر دوم نیز پشت سرش متوقف شد..
چون توي جمله ي اول از "شبح" استفاده كردي نبايد اينبار مي نوشتي دو پيكر تيره و تار...اشباح بي رنگ اند!
نقل قول:
اما لحظه ای بعد صدای بمی از نفر جلویی برخاست که تنها نشون داد اون شخص یک مرد است.
كلمه ي تنها اينجا هيچ نقشي نداره! در واقع بايد مي گفتي صداي بمي از نفر جلويي به گوش رسيد كه نشان از اين بود كه او يك مرد است. بعد گفتي صداي خشن گفت...در حالي كه قبلا اشاره اي به خشونت صداش نكردي...بلكه در مورد بم بودنش توضيح دادي...اين ممكنه خواننده رو به فكر شخص سومي بياندازه.
نقل قول:
زن از خودش بیزار بود که باید برخلاف احساسش را بر زبان میاورد آخه همیشه آرزو داشت خودش را از همسفرش برتر نشان دهد همسفری که حالا پیش اربابش عزیزتر از هر مرگخواری بود اما واقعا آنجا هم جای قهرمان بازی بود؟
" بايد بر خلاف احساسش را بر زبان مي آورد" اين جمله به صورت" بايد بر خلاف احساسش عمل مي كرد" يا" بايد بر خلاف خواسته هاش ترسش را به زبان مي آورد" قشنگ تر بود.
كلمه ي "آخه" براي توصيفت اصلا مناسب نيست و بيشتر براي نقل قول از زبان شخصيت خوبه.
نقل قول:
اما ناگهان صدایی هولناک به وجود آمد
صداي هولناكي به گوش رسيد!!
نقل قول:
مي نوشتي با راه روهاي كناريشان بهتر بود!
خب..همينا!
موفق باشي
ویرایش شده توسط آرامينتا ملي فلوا در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۵ ۸:۴۴:۰۳