نکته: این پست صرفا برای عضویت در مرگخواران و ماموریت کاربر با شناسه ی لردولدمورت میباشد که قبلا با مدیران اجمن هماهنگی لازم را به عمل آورده است. با تشکر
تصویر تاریک و سیاه میشه و یک آدم صورت یک ادم لاغر تکیده که آب دهنش توی دماغش جاریه نمایان میشه.
آدمه:
ـ لرد ولدمورت...
دوربین یک آدم رنگ پریده که شبیه صورتش شبیه ماره رو نشون میده که داره با انگشتای دراز و تکیده ش کنار دماغشو میخارونه و یک ماز سبز روی دامن رداش وول میخوره.
شخص: ولدمورت باباته. ازین به بعد به من میگی لرد سیاه...
آدمه یکم ولدمورت رو برانداز میکنه و میگه:
ـ ولی شما که شفیدین.
لرد سیاه دوباره کنار دماغشو میخارونه و میگه:
ـ چرا اینجوری حرف میزنی؟
شخص: اوووف... شما م اگه مشل ما میشستین شبی دو بند اننگشت...
لرد سیاه از پشت میز شکسته ش بلند میشه و دور اتاق قدیمی شروع به قدم زدن میکنه.
لرد سیاه دوباره کنار دماغشو میخارونه و میگه:
ـ ادامه بده.
شخص خودشو توی صندلی فکسنی جا به جا میکنه و میگه:
ـ والا همونوی که گفتیم ما عادت داییم شبی دو بند انگش کنیم. از وقتی که شما رفته بودین ما معتادا بی مادولین مونده بودیم... خلاشه ژونم براتون بگه که...
لرد سیاه کنار پنجره اتاقش تکیه میده و میگه:
ـ خوب شما چطوری بدون من و مالدبر فقید مادولین میکشیدین؟
شخص یک دستمال از توی جیبش در میاره و یک فین خفن توش میکنه و با آه و ناله میگه:
ـ وایلا لرد سیاه... الیوندر رو که خودتون میشناشین... اون به ما سهمیه ای هژار گالیون هرما 600 نخ انگش میداد...
لرد سیاه صورتش رو به هم میکشه و میگه:
ـ اون از کجا مادولین آورده؟
شخص دوباره فین میکنه و میگه:
ـ ویل نیدونم لرد ژون... این لا مشب بیمون گرون میفروخت... شه کنیم مایم لاژم داشتیم میخریدیم.
ـ حالا از من چی میخوای؟
شخص دوباره توی دستمالش فین میکنه و میگه:
ـ والا مشل ما ژیاده... لرد ژون دستم به دومنت ما بی مادولین میمیریم... اگه میشه این الیوندر رو یک ژورایی برای اینکارا بیگیرین و بندازین تو تجارت... به ولا هم کار ما آشون میشه هم شما یک چیزی توی جیب میزنی... تاژه خواهر مایم دنبال یک ژفت ایده آل برای خودش میگرده از میون مرگخوارای شما...
فردا صبح-------
خورشید خمار توی آسمون میاد و نور خودش رو آنالیز میکنه و توی کوچه ی خالی دیاگون میندازه و بعدش مشوغل به نئشگیش میشه.
جلوی در شیشه ای مغازه ای که کرکره هاش کشیده شده سه تا آدم با شنل سیاه وایستادن و دارن صحبت میکنن.
اولی که یک زنه:
ـ این ولدمورت گفت این یارو رو چیکار کنیم سوروس؟
یک مرد سیاه دیگه:
ـ چمیدونم والا فقط میدونم برای معجون سازی ازین اقا مادولین...
یکدفعه صدای زنگ موبایلش در میاد.
شخص سیاه دیگه:
ـ اِ... از کی تاحالا توی دیاگون آنتن میده؟
سوروس نقابشو پایین میکشه و میگه: از وقتی ایران سل خریدم... الو؟ تویی جینا بنال... نه من وقت ندارم بیام مغازه... کار دارم. اصلا به توچه؟ چی؟ ننته. چی؟ به ولدمورت توهین میکنی؟
سوروس گوشیشو به سمت زمین میندازه و گوشی کمونه میکنه و برمیگرده.
ردولفس چشماش گشاد میشه و میگه:
ـ اِ... این از کی تا حالا؟
ـ از وقتی کخ ایران سل اومده... بابا ولش کن بلاخره ارباب گفت این بابا رو با مادولیناش بدزدیم ببریم لیتل هنگلتون.
یکدفعه صدای زنگ موبایل سوروس دوباره بلند میشه.
سوروس دست به رداش میبره و گوشیش رو در میاره و میگه:
ـ الو؟ چی؟ من؟ مادولین؟ نه... چی؟ خودتی؟ برو... برو دیگه هم برنگرد... اه چرا موبایلا قطع نمیشن.
رودولفس:
ـ اَاَاَاَ... چجوری دوتا کاستمر داری؟
سوروس: از وقتی ایرانسل خریدم... بابا این یارو چرا مغازشو باز نمیکنه؟
یکدفعه در مغازه باز میشه و یک عده آدم به یک صورت میان بیرون.
بلا: چرا اینا اینجورین؟
ملت مگخوار وارد مغازه میشن و یک آدم ریش دراز رو میبینن که یک گیتار باس دستشه و داره گیتار میزنه و یک عالمه آدم دارن پاش به یک حالتی یک کارهایی میکنن و میرقصن.
نکته: این پست صرفا برای عضویت در مرگخواران و ماموریت کاربر با شناسه ی لردولدمورت میباشد که قبلا با مدیران اجمن هماهنگی لازم را به عمل آورده است. با تشکررودولفس به سمت مرد ریش دراز میپره و میگه:
ـ سرژ! خیلی وقته که ندیدمت...
سرژ دهنش به این سورت باز میمونه--->
سرژ: من.. نه من... منکه مرگخوار نمیشناختم... هوووی سرافینا وایستا نرو!
سرافینا به حرف سرژ گوش نمیده و میره.
سرژ گیتارشو به سر رودولفس میکوبه و داد میزنه: حالا من چیکار کنم؟
یکدفعه از پشت قفسه ی چوبدستیها یک آدم موزرد با پلور قرمز و شلوار جین بیرون میاد.
بلا: این قیافش به محفلیا میخوره...
آدمه: چی؟ من محفلی؟
شخص یک کلت ماگلی در میاره و به سمت بلا شلیک میکنه.
رودولفس: نههههههههههههههههههههههههههههه بلاااااا...
و پای بلا زانو میزنه.
سوروس چوبشو بیرون میاره و میگه: هی تو... اواداکداور...
آدمه با کلت چوب سوروس رو نصفه میکنه.
شخص: تا این باشه به من توهین نکنه... بله اقایون انجا محل برگذاری پارتی های شبانه دور از چشم سازمان آرشاد آسلامی وزارت خونه ست... کاری داشتین؟
سوروس:
م...م.. با الیوندر کار داشتیم. از طرف ولدمورت میایم.
شخص دستش رو دراز میکنه و میگه:
ـ من وینیم. وینی گاگنیتی. بفرمایین باهاشون چیکار دارین؟ چوب داریم برای هر نوع مصرفی... جادو... تمیز کدن... بیناموسی... فقط بگین.
سوروس که هنوز داره میلرزه" م...م...ا مادولین میخوایم!
وینی دوباره قرمز میشه و میگه: چی؟ شما سهمیه دارین؟
ـ سوروس: ن...نه اومدیم الیوندر رو با مادولینهاش بدزدیم و ببریم اما مثل اینکه شما... ما رفع زحمت کنیم دیه بریم سنت مانگو برای این دختره...
وینی یکم فکر میکنه و میگه:
ـ به یک شرط بهتون الیوندر رو بیهشو میکنم و با مادولینهاش میدم...
سوروس: ه..هرچی شما بخواین.
وینی: کریچر. من اون رو میخوام.
سوروس بیقدمه موبایلش رو در میاره و به کریچ زنگ میزنه.
تصویر دوتا مثلث قایم الزاویه میشه و بالا تنه ی یک جن خانگی رو نشون میده که داره روی تختی که مارک مدیران روشه هی پایین بالا میره.
یکدفعه دستش رو به یک چیزه مجهول نشون میده و گوشی تلوفنش رو برمیداره.
کریچر: بله؟
سوروس از مثلث دیگه لباشو غنچه میکنه و میگه:
ـ سلام اجنه خوبی؟ بابا بپر بیا مغازه ی الیوندر یک چیز باحال گیر آوردم.
کریچر یکدفعه پقی غیب میشه و مثلث ها یکی میشن.
کریچر توی مغازه ی الیوندر ظاهر میشه و و یکدفعه از پشت یکنفر با سیم گلوشو میگره و خفش میکنه
وینی از روی جنازه ی کریچر رد میشه و سوروس رو به محیط قفسه ها راهنمایی میکنه و یک دری باز میکنه و در رو میبنده.
تصویر روی جنازه ی کریچر که با نور پشت قفسه ها روشن شده کلوزآپ میکنه و تصویر ودوباره سیاه میشه...
نکته: این پست صرفا برای عضویت در مرگخواران و ماموریت کاربر با شناسه ی لردولدمورت میباشد که قبلا با مدیران اجمن هماهنگی لازم را به عمل آورده است. با تشکرلس
jfjfj
We'll Fight to Urgs mate, so don't shock your gecko!