به علت کمبود وقت دو ماموریت یک جا ارائه شد
------------------------------------------
ایور مثل هر روز وارد آبدار خونه میشه که میبینه مالسیبر همه رو دور خودش جمع کرده و داره داستان تعریف میکنه
مالسیبر:...میگفتم دیگه بعد ما رفتیم جلو گفتیم ولدی جون ما میخوایم مرگ خوار بشیم، اونم گفت دمت گرم....
ملت:
در همین لحظه الیور میاد جلو چنان خشن نگاش میکنه که مالسیبر از ادامه حرف زدن پپشیمون میشه
الور:اینا که میبینی نفری دوتا ماموریت اوردن تو چی؟؟
ماسیبر:بابا من کار داشتم(امتاحانات مزخرف ماگلی)
الیور:مگه اینا کار نداشتن،تو در کل تنبلی؟؟
-چی به من توهین شد اصلا حالا میرم دوتاشو با هم بهت تحویل میدم
و درحالی که بسیار عصبانی هست از آشپز خونه خارج میشه
-------یک ساعت بعد----------------
الیور مشغول کار بوده که یک دفعه مالسیبر در حالی که نفس میزده و یک گونی پر دستش بوده میاد داخل
الیور:این چیه؟؟
-مگه نمی خواستی بدونی کی به عنوان وزریر انتخاب میشه.امروز قرعه کشی کردن اینم برگه های قرعه کشی که ملت رای دادن که من بسیار سیریع دزدیدم اوردم خدمتت
-نه نه تو این کار رو نکردی....
الیور تو کف کار مالسیبر بوده که یک دفعه یک سری جادوگر گنده بد ریخت میریزن داخل آبدارخونه
یکی از اونادر حالی که به مالسیبر اشاره میکرده میگه:خودشه بگیرین ببرینش
و یکی دیگشون میاد جلو و ملسیبر رو میگیره میبره
--------------یه ربع بعد-------------------
دوباره اون افراد میریزن تو آبدارخونه
یکی از همون افراد رو به الیور:الیور شمایی
الیور:بله
-ما مامور وزارتیم..شما از مالسیبر خواستید برگه ها رو بیاره
-نه
-خوبه، حالا که اعتراف کردید بگید هدفتون از این کار چی بوده
-من به خدا نگفتم اون برگه هارو بیاره
-پس شما قصد داشتید خودتون رو به عنوان وزیر انتخاب کنید
-نه به خدا
-خوشحالم که انقدر سریع به همه چیز اعتراف کردید اینو ببرید آزکابان یه ماه اونجا آب خنک بخوره آدم شه .اون بیچاره مالسیبر هم آزادش کنید
الیور:مالسیبر
-------------یک ماه بعد------------
الیور در حالی که موهاش رو کچل کرده ویک ساک زده پشت کولش میاد داخل(تیپ از زندان بر گشته ها)
ملت:سلام..خوش اومدی الیور
مالسیبر:سلام
الیور:گمشو بیرون
-نه من تازه ماموریت دومم رو اوردم البته یه خورده ناقصه یعنی نتونستم رییس محفلی ها رو پیدا کنم ولی رییس مرگخوارا اینجان هون طور که گفتی از آبدارخانه هم خارج ندم ببین چقدر من فعالم
الیور بین افراد یک جادوگر مخوف سیاه پوش زشت کچل میبینه که میاد طرفش و میفهمه که جناب لرد اونجا حضور دارن
لرد:تو بودی میخواستی در مورد مرگخوارا بدونی
الیور:من...نه
مالسیبر:همینه سرورم،بنظرم اطلاعات رو بره بره اون یارو دامبلدور میخواد
لرد:پدرتو در میارم محفلی عوضی...بیا بریم با مرگخوارا بیشتر آشنات کنم
و بعد دست الیور رو میگیره با خودش میبرتش بیرون
الیور در حالی که خارج می شده:اگه برگردم میکشمت مالسیبر
مالسیبر:اگه برگردی
-------------------
شرمنده اگه اذیت شدی در ماموریت بعدی جبران میکنیم