همین طور که
سرگرم خوندن
علامیه ی
احمقانه ی روی دیوار بودم یکی بی
ملاحظه در پشت سرم فریاد کشید به تندی سرم برگردوندم طرفش .طبق معمول یکی از شفا
دهندها بود که با
پرخاش خودش از دست ماموران وزارت خونه ازاد می کرد شفا دهنده خودشو به زحمت به من رسوند پرسید: شما حکم
تعلیق فعالیت بیمارستان صادر کردید ؟؟ خجالت نمیکشید ؟؟؟ با تردید نگاش کردم و به طرف مردی که
سرگرم بازی با یه
ریسمان کهنه بود اشاره کردم شفادهنده سریع از من دور شد و به طرف مرد رفت .مرد به شفادهنده گفت :
هیس چقدر داد میزنی؟ حالا بر ضد وزارت خونه مرگ خوار معالجه میکنید ؟؟ اینو میبینی تو دستمه (به ریسمان اشاره مکنه ) ؟؟ اینو با افسون اخرین بار به دست یکی از اون مرگخوار ا بستم ....... شفا دهنده : چه حافظه ای ایول !!!
آروم اعلامیه رو از دیوار کندم و
پیاده به طرف به طرف وزارت خونه رفتم اخه یه کم احمقانه بود مرگ خوار و بیمارستان ؟؟؟
تایید شد !!!(پادمور)