همانا گراوپ از روزی که چشم باز کرد آرشام را در آغوش خود ، خود را در اغوش کالین و کالین را در اغوش آسلام دید ، آسلامی که سایه ی رحمتش را به روی آن سه و بقیه آسلام دوستان افکنده بود.
پس برادر تو همواره در آغوش منی و من همواره در آغوش تو و هر دو با هم در اغوش کالین و جملگی در زیر سایه آسلام.
پس به حرف های -رز گل من- گوش نده و از زیر سایه آسلام خارج نشو زیرا که در پشت این سایه ی رحمت ، شهرام منتظر توست.(الیاس خز شد به خود گفتم یکی از اسمهای دیگرش را بیاورم همی
)
و در انتهای هدایت نامه این خجسته رحمت مرلینی ، که نامی جز رحمت نمیتوان بر ان نهاد یعنی منصوب شدن کالین بن کریوی، مرد آسلام ، به سمت وزیر سحر و جادوی جامعه ی جادوگران را به همه آسلامیان و آسلام دوستان تبریک میگویم.
باشد که آسلام همواره حکم راند.
یک شعر نیز به منظور هدایت آرشام و بازگشت او به اغوش من سروده ام که در زیر میگذارم.
نام شعر:آرشام بیا
سبک:جواتی
شهرام جون حیا کن|||داداش آرشام رو رها کن
آغوش گراوپ که بازه|||پس آرشام بدو بیا بغلم!!!