بررسي پست شماره 115 كافه تفريحات سياه بارتي كراوچبارتي عزيز
برخلاف گفته خودتون شما سوژه رو شهيد نكردين.برعكس به نظر من سوژه رو به خوبي ادامه دادين و جاي كار براي نفر بعدي باقي گذاشتين.
ولي مرتكب يك اشتباه بزرگتر شدين و اونم اينه كه به طور ناگهاني مرگخوارا رو وارد ماجرا كردين و باز هم بدون درگيري محفلي ها رو دستگير كردين.
بهتر بود فقط مرگخوارا رو وارد ميكردين و ادامه ماجرا رو به نفر بعدي ميسپردين.
باز جاي خوشحالي داره كه هفت مرگخوار رو دربرابر چهار محفلي قرار دادين و تسليم شدن محفلي ها زيادعجيب به نظر نميرسه.
نقل قول:
سارا چوبدستیش را بالا آورد ولی با محاصره ی مرگخواران مواجه شد و آن را پایین آورد ... رو به ایگور کرد و پس از چند لحظه گفت :
- ما تسلیمیم !
تا حالا بايد با شخصيت سارا آشنا شده باشين.سارا كمي بيش از حد خوشبينه و معمولا يك نوع شجاعت افراطي داره كه به خوبي ميشه ازش بر عليه خودش استفاده كرد.احتمالا اگه سارا با خود ولدمورت هم روبرو بشه لرد رو دعوت به دوئل ميكنه!!اين نوع رفتار عاقلانه نيست ولي جزو خصوصيات اخلاقي ساراو اكثر محفليهاست.بهتر بود به اين سادگيها تسليم نميشدن و كمي مقاومت يا ابراز وجود ميكردن.
نقل قول:
در راه کلی با آنها حرف زدند و آنها را برای مرگخوار شدن آماده کنند ولی آنها قبول نمی کردند و بالاخره به خانه ی ریدل رسیدند .
اين قسمت به نظر من غير عادي ترين قسمت پستتون بود.مرگخوارها معمولا بعد از دستگيري محفلي ها سعي نميكنن اونا رو براي مرگخوار شدن آماده كنن.تمسخر-شكنجه وآزار محفليها منطقي به نظر ميرسه ولي اين صحبتهاي دوستانه نه.اين رفتار اصلا باور پذير نيست.بهتر بود به جاي حرف زدن آزار و اذيت و تحقير شدن محفليها رو توضيح ميدادين.
--------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 70 خانه ريدل دابيدابي عزيز
وقتي شروع پستتون رو خوندم كمي نا اميد شدم ولي با خوندن ادامه پست نااميدي كاملا از بين رفت.
يك پست كوتاه بدون هيچ نكته اضافي و قابل حذف كردن.پستتون خالي از توصيفات خسته كننده يا ديالوگهاي بي فايده و طولانيه.فقط با توجه به اصل سوژ ه چيزي رو كه ميخواستين نوشتين.اين خيلي خوبه.
نقل قول:
پاي دامبلدور به تكه سنگي گير ميكند .. فرياد ميزند و ناگهان با مغز به زمين سقوط ميكند .. ريش و پشمش پريشان ميشود و پاي افراد ديگر را در بر ميگيرد در نتيجه انها نيز با مغز به زمين ميافتند و همگي در كنار هم بيهوش ميشوند
اين قسمت با وجود اينكه كمي اغراق آميز به نظر ميرسه با توجه به طنز بودن پست و اشاره به ريش دامبل به جذاب تر شدن پست كمك كرده.ولي بايد حتما به اين نكته دقت كنين كه لازم نيست در پستتون گروهي رو كه عضوش هستين موفق نشون بدين و گروه ديگه رو اسير يا شكست خورده.اين بي اهميت ترين قسمت ماجراست.اگه اين روش اجرا بشه جنگ جذابيت خودشو كاملا از دست ميده.خيلي از اعضا و مخصوصا اعضاي تازه وارد رو ديدم كه به اين نكته توجه نميكنن و دائم سعي در پيروز نشون دادن گروه خودشون دارن.
قسمتهاي مربوط به دامبلدور جالب بود:
نقل قول:
دامبل:اي تف به اين شانس يه ذره تا موفقيت بيشتر فاصله نداشتيما .. جديدا نيروي عشقم ديگه كار ساز نيست.
پستتونو خوب تموم كردين.به نفر بعدي سوژه مشخصي رو دادين.اين هم از نكته هاي مثبت پستتون بود.
--------------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 60 مرگخواران دريايي دابيلحن محاوره اي پستتون كمي بيش از حد بود و پست رو شبيه تعريف كردن يك خاطره كرده بودبهتره توصيفات ما كمي با ديالوگهامون تفاوت داشته باشه.يقه درسته نه يخه...
قسمت بلعيده شدن جيمز توسط نهنگ و اشاره به پينوكيو واقعا جالب بود:
نقل قول:
جيمز به سختي بلند ميشه و با ديد تار خودشون ميتونه روشنايي نوري كه در دور سوسو ميزنه رو مشاهده كنه ، پس به سمت روشنايي حركت ميكنه و در كمال تعجب پدر ژپتو رو ميبنه.
اشتباهات تايپي كه كم و بيش در پستهاي شما به چشم ميخوره از زيبايي پستتون كم ميكنه.بهتره كمي بيشتر دقت كنين.
ديالوگهاي سارا و آلبوس جالب بود ولي كاش به جاي آلبوس از شخصيت ديگه اي استفاده ميكردين.البته شخصيت واقعي آلبوس هم گاهي حماقت ميكرد ولي بهتره در پستهامون تا جاييكه ممكنه شخصيتهاي آلبوس و ولدمورت رو حفظ كنيم.براي بقيه شخصيتها هم بهتره همين كار انجام بشه.اينكه يكي از گروهها دائم كارهاي احمقانه بكنه و يكي ديگه موفق بشه زياد منطقي نيست.بايد شكست و پيروزي بين دو گروه تقسيم بشه.
از شكلكها كم و به جا استفاده كردين كه اينم به همراه پاراگراف بندي مناسب به زيبايي پستتون كمك كرده.
-------------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 62 مرگخواران دريايي دابيبه نظر من يكي از اشتباهات بزرگ در پست زدن اينه كه پست نفر قبلي رو ناديده بگيري يا وانمود كني همش خواب و خيال بوده.اين بي احترامي به نويسنده پست قبليه.به هر حال نفر قبلي براي نوشتن اون پست و پيش بردن ماجرا زحمت كشيده و بهتره اين زحمت ناديده گرفته نشه.در اين پست شما همين كارو كردين ولي چون با پست قبلي خودتون در اين تاپيك همين رفتار شده بود كارتون قابل گذشته.در جنگ معمولا اعضاي دو گروه منطق رو فراموش ميكنن و سعي ميكنن به هر ترتيبي كه شده گروه خودشونو جلو بندازن و اين باعث ميشه ماجرابدون سير منطقي جلو بره و كار ادامه دهنده رو مشكل ميكنه.اگه همه به اين موارد دقت كنن كار براي هر دو گروه ساده تر ميشه.
دو تاشكلك خميازه كه بعد از ديالوگ لرد ومرگخوارا زده شده خيلي به جا و جالبه.منظور من از اينكه ميگم شكلكها رو فقط در جايي كه لازمه و نميشه احساسات رو طور ديگه اي نشون داد استفاده كنيددقيقا همينه.
قسمت اعتراف گرفتن از سارا خيلي جالب بود:
نقل قول:
لرد:يه كم شكنجشون كنيد بفهميد كه اومدن اينجا چه غلطي بكنن.
سارا دوباره شروع كرد به كري خوندن:من هرگز حرف نميزنم. اتاق شكنجه
بليز:ببين دابي اين از اوناشه ها .. يعني كارت خيلي سخته .. ببينم چي كار ميكني.
دابي:خاطرت جمع.
دابي وارد اتاق ميشه سارا به طرز مشكوكي اون رو زير نظر گرفته.
دابي:بب....
سارا:باشه باشه من همه چي رو ميگم ، اون دامبلدور بيناموس منو اغفال كرد ، خود نامردشه بريد بگيريدش ، من هر چي بدونم بهتون ميگم فقط اذيتم نكنيد ، بوق كردم
كوتاهي پست مثل هميشه از نكات مثبت پست شماست.
طنز پستهاي شما تكراري يا خسته كننده نيست.در پستهاي ديگه شما هم اين مورد رو به وضوح ديدم.مثلادر پست شماره 222 شكنجه گاه هم قسمتهاي طنز درباره مغز دامبلدورخيلي جالب بود.سعي كنين اين خصوصيت خوب پستهاتونو حفظ كنين.
--------------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 30 بحبوحه اي در سياهي باب آگدنباب عزيز
متاسفانه اصل سوژه توسط نفر قبلي منحرف شده و بهتر بود همون سوژه اي كه داده شده بود(حمله به هاگوارتز)ادامه پيدا ميكرد.به هرحال اين مشكل از شما نبود.
نقل قول:
در وزارت آفتابه از همه چیز مهم تره.همانا که این آفتابه بود که مرلین را در سختی ها نجات داد.حالا من به مرلین گاه میروم تا با مرلین درد و دل کنم.
_ باشه کالین.برو برو.من خودم مواظب این جا هستم.
اتفاقا دادم مرلینگاه رو از نو بسازن.
__ خیلی کار خوبی کردی استر.خیلی خوب.
يه موقعي خود مرلين استفاده از كلمات آفتابه و مرلين رو در كنار هم ممنوع اعلام كرده بود.و ما كه تازه وارد بوديم از اين كلمات با هم استفاده كرديم و كلي توي دردسر افتاديم.الان احتمالا روحش در عذابه.قبل از هرچيز ممنونم كه انتقام ارباب رو گرفتي .
بحث بين بارتي و لرد جالب بود.سر به هوا بودن بارتي رو به خوبي نشون دادين.مخصوصا در جاييكه در حال حرف زدن با مامور وزارته.
قسمت مربوط به آيفون تصويري هم از قسمتهاي جالب پست شما بود.
ظاهر پست كمي شلوغ شده.علتش ديالوگهاي كوتاه و شكلكهاست.ولي اين موردبه اصل پستتون لطمه اي نزده.
آخر پست كمي موضوع رو منحرف كردين.بهتره به يك قسمت ماجرا بپردازين.مثلا وقتي با مرگخوارها شروع كردين با مرگخوارها ادامه بدين.الان ممكنه نفر بعدي كمي گيج بشه كه موضوع كالين و آفتابه رو ادامه بده يا مرگخوارها و كليد رو.البته ميشه دو موضوع رو به هم ربط داد ولي تجربه ثابت كرده كه معمولا اين اتفاق نميفته و داستان بعد از اين دو تكه ميشه.يك تكه مربوط به كالين و تكه بعدي مربوط به مرگخوارها.ضمنا بهتره
سعي كنين از سوژه هاي روز استفاده كنين.سوژه هاي قديمي بعد از يه مدت جذابيت سابق خودشونو از دست ميدن.
موفق باشيد.