مشق اول :_بنظرت چی بپوشم جینی؟
_برای اولین دیدار بهتره اون لباس بلند سبز با اون کلاه بنفش رو استفاده کنی
_
ولی من فکر می کنم برای اولین دیدار این پیراهن قرمزه با اون گردنبند قلبیم بهتر باشه
_نه بهتر نیست همینی که من می گم بپوش .مطمئنم که این پسره خوشش می اد از لباسات
_خب حالا که مطمئنی همین هار و می پوشم .فقط هیچ گردنبندی ندارم که سبز یا بنقش باشه
_اشکالی نداره اون گردنبند قرمزتو بنداز
_اون به این لباسا می اد ؟مطمئنی ؟{
}
_بابا تو به حرف من گوش کن ضرر نمی کنی بخدا!!.این لباس هارو بپوش اتفاقا روان شناسی رنگ ها می گه که رنگ قرمز با سبز هم خونی داره
_باشه اگر مطمئنی که اون از اینا خوشش می اد می پوشمشون
_افرین دختر خوب.این عطر رو هم پدر بزرگم از لندن واسم اورده.اصل اصله.بوی گل یاسمنه
پیــــــــس {صدای امتحان کردن عطر
}
_
این که بیشتر بوی جوراب وزیر مردمیه
_نه بابا این عطر گل یاسمنه.پیوز خودش بهم گفته بود که از اینا خوشش می اد
فلـــش بک:
تالار در میان حباب های قلبی شکل صورتی رنگ وروبان های قرمز محو شده بود.دنیس تکیه داده بر تخت پادشاهی {
} مشغول نوشتن دعوت نامه به توحید ظفرپور بود تا به گروه ان ها بیاید.پیوز با ردای بلند طلایی و گلدوزی های نقره ای رنگ به استقبال سلسی امد. سلسی دوروز قبل از ان روز به تالار هافلپاف دعوت شده بود تا ولنتاین را با پیوز بگذراند.پیوز روح گروه هافلپاف با حالتی عصبی گفت :درود بر ملکه زیبایی.اوه اوه چقدر خوشکله لباسات .من همیشه می گفتم که رنگ سبز و بنفش به هم می ان.گردنبندشو برم
سلسی لبخند گرمی زد و به ارامی پاسخ داد :ردای تو هم خیلی قشنگه!
_اوه دختر داری دستم می اندازی؟این همون رداییه که تو برام خریدی
سپس هردو با هم به سمت تالار رقص رفتند.نور سرخ رنگ روی کاشی های قلبی شکل تالار می افتاد و پیوز دست در دست سلسی می رقصید.
_اوخ ببخشید
_اشکالی نداره عزیزم
_ای وای این بار هم دست خودم نبود.نمی دونم چم شده
_مشکلی نیست اروم باش عزیزم.خوب شد پیراهن بلندم رو نپوشیدم وگرنه می خوردی زمین
_اوخ اوخ اوخ..شرمنده
پیوز به طور مداوم پای سلسیتنا را له می کرد .روح با عظمت گروه هافل رقصیدن بلد نبود
_
_اوخ اوخ این ..کفشام پاشنش بلنده ببخشید .من برم دستشویی
پایان فلش بک.
پیوز همراه با سلسیتنا در میان شبدر های بلند باغ راه می رفتند.باغ ساختگی با جادو که در پشت تالار هافل درست شده بود تا ملت در ولنتاین ازاد باشند .هنوز از رقصش شرمنده بود که سلسیتنا به حرف امد :پیوز...چه هوای عالی هست نه؟..به اون بلبل نگاه کن.احساس می کنم صدام خیلی شبیهشه
_البته عزیزم
_پیوز به ان گل های بنفشه نگاه کن که زیر توسکاهای نارنجی در اومدند.می بینی؟..پیوز عزیزم برایت چیزی خریدم که فکر می کنم مناسبت باشه.چشماتو ببند!
_بستم
_نچ نبستی داری نگاه می کنی
_بستم دیگه الان
_اهه ببند دیگه
دستمال سفره ی صورتی رنگ از کیف گل دار قرمز سلسیتنا بیرون امد.قلب بزرگی روی ان گلدوزی شده بود و در وسط نوشته بود :هپی ولنتاین پیوز
با ذوق و شوق هدیه را گرفت.حالا وقتش بود.باید هدیه اش را تقدیم می کرد.هدیه ای که سالیان سال به خاطر علاقه سلسی به حیوانات برایش نگاه داشته بود.هدیه ای که دست پرورده خودش بود...
_عزیزم..سلسیتنا این عطرت چقدر خوشبوئه..من هم برات یک هدیه دارم.امیدوارم خوشت بیاد
_حتما حتما
_چشماتو ببند عزیزم
_بستم
_د ببند
_بستم دیگه
هوســــــــــــوت {صدای سوت زدن
}
پیوز سوت زد و حیوان بزرگی به هیبت اژدها پایین امد.بدن هفت رنگ و چشمان تیزبینش مورد علاقه پیوز بود.نزدیک پیوز امد و سرش را لیس رزد
_چند بار گفتم این کارو نکن؟
_با من بودی عزیزم؟ می تونم چشمامو باز کنم؟
_نه باتو نبودم.اره باز کن
جیـــــــــــغ {بنفش جیغ }
_پیوز ماباید فرار کنیم.خدای من این دیگه چیه؟ نه نه این مممکن نیست.این دیگه چیه؟یک اژدها؟اینو از کجا اوردی؟از تالارتون؟ اهای اژدهای ایکبیری به نامزد من کاری نداشته باش وگرنه می گم باسیلیسیک لرد سیاه بیاد سراغت ها!.اه اه پیوز سرت رو لیس زد
_سلسی این موجود رو من بزرگ کردم و اسمش رو گذاشتم سلسیتنا ی شماره ی دو!
سلسی در حالی که هنوز در شوک مانده بود گفت :پیوز من هدیه از تو نمی خوام
_اما اون می دونه که الان متعلق به توئه
_اما اون سرتو رو لیس زد و معمولا حیوانات خانگی صاحب خودشو نرو لیس می زنند
_اوه عزیزم نگاه کن یک چیزی پشت سرته
دقایقی بعد :
سلسیتنا خیس خیس و لیسیده شده توسط سلسی 2 به سمت تالار اسلیترین حرکت کرد
تکلیف دوم :الف :
*الاغ مشغول خوردن یونجه است
*ادم مشغول خوردن غذا است
*الاغ یوونجه اش را تمام می کند
*ادم غذاش رو تمام می کند
*ادم به سراغ الاغ می رود
*چشمان ادم و الاغ به یکدیگر گره می خورد
*انسان روی زمین دراز می کشد و به ارامی می گوید :سهم امروزت را هم بزن خلاص شی
*الاغ جفت پا خود را بالا می اورد
*شترق
دلیل :سانسور شد !
ب:
الف :
*الاغ مشغول خوردن یونجه است
*ادم مشغول خوردن غذا است
*الاغ یوونجه اش را تمام می کند
*ادم غذاش رو تمام می کند
*ادم به سراغ الاغ می رود
*چشمان ادم و الاغ به یکدیگر گره می خورد
*انسان روی زمین دراز می کشد تا شیر الاغ را بدوشد {
}
*الاغ جفت پای خود را بالا می اورد
*شترق:مردیکه بوقی تو هنوز نفهمیدی من نرم؟
ج:
جفت پا زدن یک اصطلاح است که معمولا جاهلین دنیای جادوگری از ان استفاده می کنند و در حقیقت معنای دیگری دارد
در حقیقت انچه در ذهن مشنگ ها وجود دارد این است که یک الاغ روی دوپای خود می ایستد و با دوپای دیگرش جفت پا می زند {و این است مزایای چهار پا بودن
}
جفت پا زدن در دنیای جادوگری به معنای درجا زدن می باشد
.................
رولینگا افتضاحینگا..این رول افتض رول..سلسی رول افتض..سوزه نداشت افتض.رولینگا افتضینگا