جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: سه‌شنبه 3 شهریور 1383 10:37
تاریخ عضویت: 1383/04/22
آخرین ورود: شنبه 15 دی 1386 19:43
پست‌ها: 259
آفلاین
من: وای وای چه بی وفایی ها !!!(تو دلم: آفرین کرام نباید بگذاری بهت مشکوک بشند )
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: سه‌شنبه 3 شهریور 1383 09:55
تاریخ عضویت: 1383/03/11
آخرین ورود: شنبه 19 بهمن 1392 11:50
از: هاگوارتز..تالار اسلیترین
پست‌ها: 901
آفلاین
نقل قول:

هرمیون گرنجر نوشت
کینگ کینگ I AM SUPER MAD
تو آخه کی میخواهی بفهمی که من الان دارم از کرام استفاده میکنم !!! دارم میگم جاسوس ماست .


هرميون واقعا متاسفم كه ناراحتت ميكنم ولي اگه ميخواي بفهمي جاسوس كيا بودم برو از مرلين بپرس راهنماييت ميكنه

اين همه خودمو ميكشم اين سفيدا رو زجر ميدم اونوقت تهمت ميزنن تو سفيدي
بابا من جزو مرگخواران هستم باور كن!!!!
براي اثبات حرفم و هم اينكه بفهمي مگ گونگال كجاست عكساي زيرو نگاه كن

اين عكس هنگامي گرفته شده كه به مگ گونگال گفتيم چه بلايي قراره سرت مياد!!!!
تصویر تغییر اندازه داده شده

اين عكس هم بعد از شكنجه كه تنفس مصنوعي گراوپي بوده گرفته شده و اونو در دست صاحب جديدش ميبينيد
تصویر تغییر اندازه داده شده

خوش باشين
کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: سه‌شنبه 3 شهریور 1383 09:43
تاریخ عضویت: 1383/04/22
آخرین ورود: شنبه 15 دی 1386 19:43
پست‌ها: 259
آفلاین
کینگزلی به نظر تو یک جاسوس میاد همه جا بگه من جاسوسم ؟ من سفیدم ؟ نه !!!
اول سعی میکنه اعتماد اون وری ها را به خودش جلب کنه !
این دقیقا" کاریه که کرام داره میکنه ! میخواهد به عمق ارتش سیاه بره و اطلاعات محرمانه را برای سفید ها بفرسته
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: سه‌شنبه 3 شهریور 1383 00:55
تاریخ عضویت: 1382/12/10
آخرین ورود: دوشنبه 11 آبان 1388 15:23
از: شب تاريك
پست‌ها: 351
آفلاین
کینگی و گیلدی جان به من وحی شده که فردا سنگ میشید خدا بیامرزدتون
وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: دوشنبه 2 شهریور 1383 22:06
تاریخ عضویت: 1383/04/16
آخرین ورود: چهارشنبه 29 مهر 1383 23:21
از: KUWAIT
پست‌ها: 82
آفلاین
شما همتون جهنمی هستید
وای وای وای نوچ نوچ خدا عاقبت بخیرتون کنه مخصوصا کینگزلی و گیلدی
!!!!!!!!!!!!!
مثل من جادوگر خوبی باشین دیگه کی می خواین بزرگ بشین؟؟؟؟؟؟ فردا پس فردا وقت زن گرفتنتونه
آخه ایهالناس به جوانان مملکت ما نگاه کنید!!!!!!
آینده ی مملکت باید دست اینا باشه مثلا
مسول برگزاری مسابقه ی زیبا ترین پسر و یا مرد هاگوارتز
but i cant help falling in love with you! (Elvis Presley)
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: دوشنبه 2 شهریور 1383 20:44
تاریخ عضویت: 1382/10/20
تولد نقش: 1403/06/12
آخرین ورود: یکشنبه 20 مرداد 1387 16:16
از: فضا
پست‌ها: 402
آفلاین
گفتگوی من و برادر گیلدی مبنی بر این کفر هایی که گفته بود....در یاهو مسنجر:

kingsley_sh: گیلدی!
kingsley_sh: نگرانتم
kingsley_sh: تو امشب ميميري
gildy: هوم؟
kingsley_sh: خدا ميزنه کمرت
kingsley_sh: نصف ميشي
gildy: مطمئني؟
gildy: آره
kingsley_sh: به دو قائده
kingsley_sh: تقسيم ميشي
gildy: به بيل وحي شده!
kingsley_sh: مساويه مساوي
kingsley_sh: آره
kingsley_sh: اون متصله
kingsley_sh: با سيم سرور
gildy: شب تو بيا تو جاي من بخواب
kingsley_sh: با امام زمان ارتباط داره
kingsley_sh: عمرا
kingsley_sh: مگه من امام عليم تو محمد؟
gildy: کمتر که نيستيم!
kingsley_sh: جدي؟
gildy: ما عاشقان آن حضرتيم!
kingsley_sh: تو ميتوني تو گوني قايم شي؟
kingsley_sh: که از شهر خارج بشي؟
gildy: اوهوم
gildy: مجبورم ديگه
kingsley_sh: کي بود حضرت محمدو کرد تو گوني؟
gildy: نميدونم
gildy: بلا منو ميبره
kingsley_sh: آره خوبه
gildy: بلال بوده احتمالا
kingsley_sh: بلا ببره
gildy: همون بلاي خودمونه
kingsley_sh: صبر کن ببينم
kingsley_sh: بلا...
kingsley_sh: بلال حبشي
kingsley_sh: آره
kingsley_sh: خودشه
kingsley_sh: کشف رمز نشده بود
kingsley_sh: پس برنامه اوکيه؟
gildy:اوکیه!
یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: دوشنبه 2 شهریور 1383 20:37
تاریخ عضویت: 1382/10/20
تولد نقش: 1403/06/12
آخرین ورود: یکشنبه 20 مرداد 1387 16:16
از: فضا
پست‌ها: 402
آفلاین
فقط مشکل اینجا دامبله!
ای خدااااااااااااااااااا!
هرمیون کرام با ماست!
با ماست نه ها!
با ما است!
آی کیو!
بش نگفته بودم دو روز دیگه مینوشت کینگزلی در حالی که زیر بغل مرلین مجروحو گرفته بود و او را به دستشویی میبرد......
یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: دوشنبه 2 شهریور 1383 20:19
تاریخ عضویت: 1383/04/22
آخرین ورود: شنبه 15 دی 1386 19:43
پست‌ها: 259
آفلاین
وقت ناهار -هاگوارتز - داخلی
هرمیون در حالی که نفس نفس زنان وارد اتاق مطالعه ی گریفیندور میشه : هری ران یک لحظه بیاید
ران: هرمیون اگر باز اون تهوع مسخرست باید بگم من یکی ...
من: احمق نشو ران این در مورد ... (با نگرانی گوشه ها را میپام ) بدوید دنبالم بیاید ... ردای ران و هری را میکشم با خودم میبرم توی اتاق لوازم ..
امروز داشتم این کلاه ها را ...
ران : باز هم همون تهوع مس..
من: ران میذاری حرفمو تموم کنم یا نه ؟
خیله خوب حالا گوش کنید . امروز یک جغد از طرف کرام داشتم ...
ران :
من: اون نوشته بود که سیاه ها موفق شدند چند تا اعضای سفید را به شکنجه گاه ببرند
هری : و ...؟
من: خوب ... اون گفت پروفسور مک گونگال , مرلین , سیریوس و کریچر را گرفتند ...
ران: هرمیون تو چطور میتونی به کرام اعتماد کنی ؟در ضمن تو هیچ مدرکی نداری که بگه پروفسور مک گونگال را گرفتند .
من: اما همه چیز به هم میخونه پروفسور از اول ترم نیومده ...
هری: هرمیون چون اون الان توی سنت مانگو است ..
من: غیر ممکنه ! اون یک ماه پیش مرخص شده !!!
هری: هرمیون اگر پروفسور مک گونگال در خطر بود دامبلدور حتما" میفهمید
ران: هرمیون کرام بهت دروغ گفته
من: الان معلوم میشه ..(بعد یک انگشتر را در میارم ) یک خورده بعد از اینکه اون گالیون ها را برای ارتش درست کنم به ذهنم رسید که ممکنه برای حمایت از اجنه هم از اون افسون استفاده کرد . این طوری میتونستم با جن ها ارتباط بر قرار کنم بدون این که اربابشون بفهمه . من یکی از این ها را به کرچر داده بودم . خوبی این نگین ها اینه که تصویر طرف را هم منتقل میکنند . اگر کرام درست گفته باشه م میتونیم با اعضای محفل ارتباط برقرار کنیم .
بعر چوب جادوم را بر میدارم میگم : اپیردیم پارا کی
تصویر کریچر روی نگین میفته ...
با زبان اشاره از کریچر میرسم کجاست
برام توضیح میده که همراه سیریوس زندانیه و بعد سیریوس و میله های شکنجه گاه را نشانم میده
مندر حالی که روی پنجه پام میپرم : دیدید , دیدید درست میگفتم .
با زبان اشاره به کریچر میگم طبیعی برخورد کنه و موضوع انگشتر را به سیریوس بگه ..
هری: بهش بگو انگشتر را بده به سیریوس
من: اون وقت ارتباط بر قرار نمیشه . خاصیت این انگشتر اینه که فقط در دست جنی که صاحب انگشتر کار میکنه هیچ جادوگری نمیتونه انگشتر را وادار به کار بکنه ..همینطور هم هیچ جن دیگری ..فقط در دست صاحب خود انگشتر کار میکنه .
هری ما باید این را به دامبلدور بگیم الان تنها راه ارتباطی ما با شکنجه گاه همین انگشتره ...بیاید ...بهتره بریم به پروفسور وکتور بگیم میخواهیم دامبلدور را ببینیم ..
====
دفتر دامبلدور -
همه چیز را برای پروفسور دامبلدور توضیح میدیم
پروفسور دامبلدور: میتونی دوباره این ارتباط را برقرار کنی؟
من: بله البته ....اپیردیم پارا کی
(تصویر کریچر میاد )
با زبان اشاره به کریچر میگم آیا موضوع انگشتر را به سیریوس گفته یا نه ... جواب میده گفته و سیریوس مایله با ما صحبت کنه و بعد دستش را به طرف سیریوس میگیره طوری که نگین رو صورت سیریوس زوم کنه
....


*****
بقیش با شما
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: دوشنبه 2 شهریور 1383 18:12
تاریخ عضویت: 1382/11/15
آخرین ورود: شنبه 14 اردیبهشت 1387 15:06
پست‌ها: 594
آفلاین
گیلدی که خیلی خوش تیپه، از رو زمین بلند میشه (هیشکی غش نمیکنه)
گیلدی: (تریپ بامشادی) هوم...چرا هیشکی غش نکرد؟ مشکوکه!
سعی میکنه لباسشو بتکونه که میبینه دستاش از تو بدنش رد میشن... از ترس میخوره زمین و روی زمین خودشو میبینه که دراز به دراز افتاده...
گیلدی: ( این دفعه تریپ اسمیتی ) Get Away From Me...
سکندری میخوره، عقب عقب از تو ده نفر رد میشه...
گیلدی:
نئو: It Ends Tonight
گیلدی: یه دقیقه نوزن... یه دقیقه نوزن (تریپ داوودی) الان اینجا فیلمه گوسته یا ماتریکس؟
از شدت فلسفی بودن این سوال کامپیوتر جبرئیل هنگ میکنه!
جبرئیل: شـــــــــــت! ( مشتشو میکوبه رو کیبورد )
خدا: جبرئیل... تو باز با تازه مرده ها بازی کردی؟ مگه بهت نگفتم دیگه حق نداری با تازه مرده ها بازی کنی؟
جبرئیل: ببخشید... دفعه آخرم بود!
خدا: اکشال نداره... اکشال نداره... صفا، صمیمیت، دوستی... خوب حالا پرونده این گیلدی رو بیار بررسی کنیم!
جبرئیل: رو چشم... الان پروندشو میارم!
( یه ربع بعد )
خدا: ای بابا... پس این پرونده لعنتی چی شد؟
جبرئیل: شرمنده... گم شده انگار!
خدا: ای خدا... بیا بزن منو بکش از دست این
جبرئیل: همینجا گذاشته بودمشا... ولی الان نیست!
خدا: آی کیو... خوب برو از بقیه بپرس، شاید یکی ورداشتتش!
جبرئیل: چشم...
جبرئیل از اتاق میره بیرون که یهو گیلدی رو میبینه که پرونده رو گرفته دستش، داره پایین همه صفحه هاشو امضا میکنه!
جبرئیل:
در این نمایشنامه جبرئیل دختره و با اولین نیگاه عاشق گیلدی میشه
جبرئیل: گیلی.. گیلی... شوهرم میلی؟
گیلدی: به شرطی که منو بفرستی بهشت!
جبرئیل: تصویر تغییر اندازه داده شده
گیلدی و جبرئیل چند لحظه پشت در اتاق: :bigkiss: :bigkiss:
گیلدی و جبرئیل وارد اتاق میشن و محاکمه شروع میشه! گیلدی میشینه پشت میز میز، خدا چراغارو خاموش میکنه... یه چراغ هم بالای سر گیلدی تاب میخوره...
خدا: نام؟
گیلدی: سید گیلدروی الله!
خدا: احسنت... نام خانوادگی؟
گیلدی: لاکهارت اسلام آبادی اصل!
خدا: بارک الله... نام پدر؟
گیلدی: سید جاسم!
خدا: هوم... جاسم خطر خودمون؟
گیلدی: نععععم!
خدا: خوب... کارهای نیکو؟
گیلدی در گوش جبرئیل: نمنه؟ این چی وگوئه؟
جبرئیل: هوم... من ردیفش میکنم!
جبرئیل میره در گوش خدا یه چیزی میگه!
خدا: خوب... کارهای بد؟
گیلدی: کی من؟ هرگز!
خدا: جبرئیل اینو بفرست بهشت!
گیلدی: خدا جون، دمت گرم! :bigkiss: در ضمن جبرئیل! تو خودت مگه ناموس نداری؟ خجالت نمیکشی گیر دادی به من؟ خدا جون، این میخواست منو اخفال کنه که بهش تنفس مصنوعی بدم!
همه: وای وای چه بی ناموسی ها...
خدا: جبرئیل... توضیح بده!
جبرئیل: من...من...من توضیح میدم!
Re: شکنجه گاه جادوگران سفید
ارسال شده در: دوشنبه 2 شهریور 1383 17:51
تاریخ عضویت: 1382/12/10
آخرین ورود: دوشنبه 11 آبان 1388 15:23
از: شب تاريك
پست‌ها: 351
آفلاین
مینروا:وای بد بخت شدیم این غول بی شاخ دمم با اونو شده
مرلین:من ریشامو میخوام 3000هزار سال زحمت کشیدم تا اون بلند کنم
مینروا:اخی گیره نکن نازی میخرم برات :mama:
مرلین:دادبزنیم کمک بخوایم شاید کسی به دادمون رسید
مینروا و مرلین:کمک!کمک!جان هرکی دوست دارید مارو از اینجا آزاد کنید
*******فیشششششششش*******
خونه ی سیریوس
سیریوس :تو زدی کیریچر مگه مرض داری بگیر دنگ
کریچر:آخ نزن مگه من چیکارت کردم
سیریوس مثله منگوله گوش میرزا گوشاشو تکون میده:میشنوم! میشنوم! یکی کمک میخواد.کریچر لباسمو بیار.
سیریوس لباسه زرد قرمز که با رنگ نقره ای علا مت اس هک شده رو میپوشه
.......(آهنگه فوتبالیستا دره دره دده دو در دده)..........
سیریوس پرواز میکنه میرسه دمه دره شکنجه گاه
سیریوس:این جا که درش قفله چیکار کنم :-D
(دنگ)یه لامپ بالای سره سیریوس روشن میشه
سیریوس:کاناله تهویه درسته! اوه اخیش از کانال میپره پایین دورو بروشو نگاه میکنه
کرام وگراپی ودراک( )وبلا:
سیریوس: :-D شرمنده اشتباه اومدم الان خودم برمیگردم
بلا:نه اتفاق درست اومدی ولی(به ساعتش نگاه میکنه)یکم دیر کردی.بگیریدش!
دارکی:یالا راه بیفت
از کنار تک تک اتقا رد میشن
سیریوس:سلام مینروا امروز روز خوبه ی نه!
مینروا در حالی که یه سگه جلوس بسته از ترس قوز کرده کنج اتاق:خاک بر سرت نریزم تو هم گرفتن
از دم اتاق مرلین رد میشن مرلین به تختش بستن دارن با ریش خودش یه قلقلکش میدن
سیریوس:این ایده ای کیه خیلی باحاله
بلا:رسیدیم اینم اتاقش ببنیدید به این پره های تهویه هوا چون خودش اینارو خیلی دوست داره مگه نه سیریوس
سیریوس آب دهنشو قورتمیده
یک ساعت بعد
سیریوس :من میچرخم یا دنیا به روم میچرخه
وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري