وقت ناهار -هاگوارتز - داخلی
هرمیون در حالی که نفس نفس زنان وارد اتاق مطالعه ی گریفیندور میشه : هری ران یک لحظه بیاید
ران: هرمیون اگر باز اون تهوع مسخرست باید بگم من یکی ...
من: احمق نشو ران این در مورد ... (با نگرانی گوشه ها را میپام ) بدوید دنبالم بیاید ... ردای ران و هری را میکشم با خودم میبرم توی اتاق لوازم ..
امروز داشتم این کلاه ها را ...
ران : باز هم همون تهوع مس..
من: ران میذاری حرفمو تموم کنم یا نه ؟
خیله خوب حالا گوش کنید . امروز یک جغد از طرف کرام داشتم ...
ران :
من: اون نوشته بود که سیاه ها موفق شدند چند تا اعضای سفید را به شکنجه گاه ببرند
هری : و ...؟
من: خوب ... اون گفت پروفسور مک گونگال , مرلین , سیریوس و کریچر را گرفتند ...
ران: هرمیون تو چطور میتونی به کرام اعتماد کنی ؟در ضمن تو هیچ مدرکی نداری که بگه پروفسور مک گونگال را گرفتند .
من: اما همه چیز به هم میخونه پروفسور از اول ترم نیومده ...
هری: هرمیون چون اون الان توی سنت مانگو است ..
من: غیر ممکنه ! اون یک ماه پیش مرخص شده !!!
هری: هرمیون اگر پروفسور مک گونگال در خطر بود دامبلدور حتما" میفهمید
ران: هرمیون کرام بهت دروغ گفته
من: الان معلوم میشه ..(بعد یک انگشتر را در میارم ) یک خورده بعد از اینکه اون گالیون ها را برای ارتش درست کنم به ذهنم رسید که ممکنه برای حمایت از اجنه هم از اون افسون استفاده کرد . این طوری میتونستم با جن ها ارتباط بر قرار کنم بدون این که اربابشون بفهمه . من یکی از این ها را به کرچر داده بودم . خوبی این نگین ها اینه که تصویر طرف را هم منتقل میکنند . اگر کرام درست گفته باشه م میتونیم با اعضای محفل ارتباط برقرار کنیم .
بعر چوب جادوم را بر میدارم میگم : اپیردیم پارا کی
تصویر کریچر روی نگین میفته ...
با زبان اشاره از کریچر میرسم کجاست
برام توضیح میده که همراه سیریوس زندانیه و بعد سیریوس و میله های شکنجه گاه را نشانم میده
مندر حالی که روی پنجه پام میپرم : دیدید , دیدید درست میگفتم .
با زبان اشاره به کریچر میگم طبیعی برخورد کنه و موضوع انگشتر را به سیریوس بگه ..
هری: بهش بگو انگشتر را بده به سیریوس
من: اون وقت ارتباط بر قرار نمیشه . خاصیت این انگشتر اینه که فقط در دست جنی که صاحب انگشتر کار میکنه هیچ جادوگری نمیتونه انگشتر را وادار به کار بکنه ..همینطور هم هیچ جن دیگری ..فقط در دست صاحب خود انگشتر کار میکنه .
هری ما باید این را به دامبلدور بگیم الان تنها راه ارتباطی ما با شکنجه گاه همین انگشتره ...بیاید ...بهتره بریم به پروفسور وکتور بگیم میخواهیم دامبلدور را ببینیم ..
====
دفتر دامبلدور -
همه چیز را برای پروفسور دامبلدور توضیح میدیم
پروفسور دامبلدور: میتونی دوباره این ارتباط را برقرار کنی؟
من: بله البته ....اپیردیم پارا کی
(تصویر کریچر میاد )
با زبان اشاره به کریچر میگم آیا موضوع انگشتر را به سیریوس گفته یا نه ... جواب میده گفته و سیریوس مایله با ما صحبت کنه و بعد دستش را به طرف سیریوس میگیره طوری که نگین رو صورت سیریوس زوم کنه
....
*****
بقیش با شما
world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it