روز سرد و توفانی بود.باد ها یی که می وزیدند صدای جیک جیک پرندگان بی پناه را در خود خفه می کردند.روز عجیبی بود.آنروز قرار بود بازی افتتاحیه ی لیگ کوییدیچ در هاگوارتز انجام شود.بازی اسلیترین و گریفیندور...
با ورود بازیکنان گریفندور به سرسرا اسلیترینی ها شروع به هو کردن بازی کنان کردند.ولی صدایشان در صدای تشویق کریفندوری ها گم شد.
ریموس لوپین کاپیتان تیم گریفندور به بازیکنانش گفت:
-بچه ها خوب صبحونه بخورید.باید امروز اسلی ها رو ببریم.
بچه ها مشغول شدند.اما هنوز چیزی نخورده بودند که آنیتا دامبلدور به همراه هری پاتر و استرجس پادمور و پروفسور کوییریل به سمت میز گریفیندوری ها و اسلیترینی ها آمدند.آنیتا گفت:
-ریموس!بلا تریکس!میشه یک لحظه باهاتون صحبت کنم؟
ریموس و بلا از جا برخاستند و به سمت مدیرا رفتند.ریموس زودتر از بلا گفت:
-بله خانم مدیر!
آنیتا نگهی به دیگر مدیرا انداخت و گفت:
-خب...ما یعنی مدیرا تصمیم گرفتیم که بازیکنان تیم رو تغییر بدیم.
دو کاپیتان:
هری گفت:-دلیلش اینه که ما می خواهیم بازیکنان کم تجربه افتتاح کننده ی لیگ باشند...
بلا گفت:
-چرا؟
پروفسور کوییریل جواب داد:
-چون ما می خواهیم بقیه ی دانش آموز هارو به سمت این بازی بکشونیم.و طرفداران بیشتری پیدا کنیم.
ریموس گفت:
-خب حالا چرا...؟
استرجس گفت:
-جرو بحث فایده نداره ریموس!ما تصمیم خودمون رو گرفتیم.اگر بیشتر از این اعتراض کنی تو رو از کاپیتانی محروم می کنیم.
ریموس و بلا:
آنیتا گفت:همتون اسم و پست بازیکنانتیمتون رو بنویسید و بدید به من!
او دو کاغذ از غیب ظاهر کرد و به آن دو داد.
آن دو شروع کردند.و پس از 1 دقیقه لیست را به آنیتا دادند.
لیست تیم گریفندور:
دروازه بان:پیتر...
مدافع ها: جیمز سیریوس پاتر ...آبرفورت
مهاجم: البوس دامبلدور ، تابیریوس مک لاگن ، تد ریموس لوپین
جستجو گر و کاپیتان:ریموس لوپین
لیست تیم اسلیترین:
دروازه بان و کاپیتان:بلا
مدافع:سوروس اسنيپ،مادام رزمرتا
مهاجم:اينيگو ايماگو،نارسیسا مالفوی،رودولف لسترنج
جستج گر:توبیاس اسنیپ.
آنیتا لیست ها رو خواند و با ضربه ی چوبدستی اش آن را تغییر داد و آن را به دست کاپیتان ها داد و رفت:
گریفیندور:
دین و سیموس و نویل واملاین ونس و کندرا دامبلدور و سیریوس بلک و مک گونگال!
اسلیترین:
کراب و گویل و نات و اوری و روزیه و پانسی و ریگولس بلک!
دو کاپیتان:
سپس:
یک ساعت بعد در زمین:صدایی سوت خانم هوچ به گوش رسید.و 4 توپ به هوا رفت.ولی غیر از یک نفر(هوچ) کسی با جارویش بالا نرفت.
ملت:
درک این مسئله خیلی سخت بود که مدیران کسانی را برای مسابقه آماده کرده بودن که حتی نمی توانستند پرواز کنند.
به همین دلیل بازی مساوی( 0 _ 0) تمام شد و مجروح های بسیاری داد.زیرا گروهی از بازیکنان که سعی می کردند از روی زمین بلند شوند با سر به تیرک خورده بودند...به زمین خورده بودند و حتی به سمت جایگاه تماشاچیان رفته و بسیاری را کجروح کرده بودند.
خام هوچ که تمام بازی را صرف نجات دادن این و اون خرج داده بود در سوتش دمید و از هوش رفت(
)
بازی تمام شده و بازیکنان نا امید و خشمگین به رختکن برای لباس عوض کردند رفتند.
و این بود عاقبت دخالت مدیرا در کوییدیچ!
پایان!