.......:::::::: باشد كه الف دال پيروز باشد ::::::::..........
در آنطرفتر ، در صندوق جوخه ، روونا چشمكي به گرابلي زد و شروع نقشه را تائيد كرد .
كراب : هوي ! رووناي بوقي ، چشمك مشمك نداريما . دوس داري بازم قلقلكت بدم ؟
روونا : راستش ميدوني چيه ؟ آخه خجالت مي كشم !
كراب :
بگو بابا خجالت نداره كه .
مثل اينكه روونا نقشه يادش رفته بود . گرابلي با آرنج سقلمه ي محكمي بر پهلوي روونا زد .
كراب : چيه ؟ ميخواي بري دستشويي ؟
روونا : اي خدا پدرتو نيامرزه ... اِ ... يني بيامرزه . مي خواستم همينو بگم . ممكنه درو باز كني تا من برم و زود برگردم ؟
- نمي خواد خودتو زحمت بدي ، مي توني بري اونجا ....
و با دست به انتهاي صندوق ، به يك توالت نمور اشاره كرد .
ديدا و گرابلي :
روونا :
- پاشو برو ديگه . !
- باشه . ولي با دست بسته كه ...
- آخ ببخشيد .
و دستان روونا را باز كرد .
ديدا : يني چي ميشه ؟
گرابلي :
فقط اميدوارم باز گند نزنه !
در آنطرف ماجرا بق ... در به شدت باز شد ... و جن كوتوله وارد شد . در پشت سر او هم ملت الف دال .
- دوستان من ... دوستان من ... مرا دريابيد ...
ملت گرينگونزي : اي بابا اين كه رفت تو تم يوزارسيف ...
- قراره يه آدم كچل با اوباشاش به اينجا حمله كنن . سريع سلاح بدس شين . اين بابا ها هم كه ميبينين گروه تحقيق و تفحص و دفاع و خلاصه همه كاره و هيچ كاره هاي وزارت خونن .
- ولي از وزارت هنوز پيغامي براي ما نرسيده ...
- به من اعتماد كن دوست من . اين موقع شب تو وزارت خونه كسي نيس . و چشمكي دور از چشم ملت نثار او كرد .
گابلين ها كه تا ته قضيه رفته بودند همه يك صدا گفتند : باااااااااااااااااش .
گودريك كه
شده بود ، آرام زير لب زمزمه كرد : بريم .
ملت الف دالي پشت سر گودريك كه گابلين را راهنما يافته بود حركن
كردند .
اونطرف ... روونا بعد از 45 دقيقه از دستشويي بيرون آمد و رو به كراب كه خوابيده بود گفت : كراب ... كراب ... هوي ، بيا دستامو ببند . اخ ... سرم ، چيه
؟
گرابلي كه در حال برداشتن كفشش از روي زمين بود گفت : بوقي ، تو كه داري نقشه رو خراب مي كني ! بزار بكپه . بريم سر نقشه ي دو .
روونا : نقشه دو ديگه چيه ؟
- تو فقط بيا . خب روونا ! شروع كن به داد زدن .
- چي ؟
- همون كاري كه بت گفتمو بكن .
- ولي اين اجل الان بيدار ميشه !
- اينو من
كردم . بيهوشه .
- باش ... آي ي ي ييييييييييييي ....
- عجب صدايي داره اين ... اوه ... چه چهو داشته باش ....
آمبريج با سرعت وارد اتاق شد ... اوهوع ... يكي اينو خفش كنه ... صداش از منم بلند تره ... جيييييغ ...
روونا :
... جيغ ....
آمبريج كه سمج تر بود دستش را تا مچ در حلق روونا فرو كرد ...
ادامه دهيد ...