هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   5 کاربر مهمان





اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۹

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۶ دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۱۲ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴
از جايي به نام هيچ جا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 788
آفلاین
اوج گیری محفل ققنوس !



از میان شیشه های ترک خورده و سوراخ ،عقربه ی کوچک ساعت برج بیگ بن روی عدد ۸ ایستاده بود و عقربه ی بزرگ نماینگر ۱۲ ! چراغ صفحه ساعت با جرقه هایی گاهی روشن و مدتی خاموش باقی می ماند. کمتر نور چراغ از ساختمانی در لندن به چشم می آمد. اندک روشنایی شهر هم از تیر های چراغ برق کوچه و خیابان ها بود که یکی در میان سوخته بودند. تقریبا هیچ صدایی از شهر همیشه پر سر و صدای لندن به گوش نمی رسید مگر در دقایقی صدای موتور سیکلت و چند اتومبیل ! رودخانه تیمز این بار خالی از قایق بود و سرمای هوا گوشه های آن را منجمد می ساخت. کمی آن طرف تر در میدان گریمولد که تماما خاموش بود، غوغایی برقرار بود و تا چشم کار میکرد جادوگرهای مختلف با هیکل و لباس های گوناگون در مقابل یک آپارتمان ایستاده بودند و با چوبدستی های خود اشعه های نور را روی دیوار آجری آپارتمان می گرفتند. بلاخره همهمه و بحث جادوگران پایان گرفت؛ آجرهای دیوار آجری یکی یکی کنار می رفتند. عده ای دوربین های عکاسی خود را بالا گرفته سر جمعیت گرفته بودند تا از صحنه عکس برداری کنند.
از میان آجرهای کنار رفته، دربی نیمه باز نمایان شد و چند قامت بلند و کوتاه بیرون آمدند و دوباره آجرها با همان سر و صدای قبلی روی درب را پوشاندند. آلبوس دامبلدور با ریش بلند، بافته شده و نقره ای خود از چند پله ی کوتاه پایین آمد و در مقابل جمعیت جادوگران مختلف ایستاد. در میان نور چوبدستی های جادوگران و فلاش دوربین ها چشمان آبی رنگش از میان عینک هلالی شکلش برق میزد و در اثر باد خنکی که می وزید و بوی مرگ و ماتم را به درون حفره ی بینی سایرین فرو می نمود، شنل بلند و یکدست سیاه رنگش به رقص در می آمد ولی این بار کلاه بوقی اش را به سر نداشت. تا حدود دو دقیقه میان او و خبرنگاران و سایر جادوگران نگاه هایی رد و بدل شد و هیچکس هیچ حرفی نمی زد. سرفه ای کوتاه کرد و با صدایی بلند گفت:
«دوستان عزیز. دوستان عزیز. در دوران تاریکی هستیم. پیش پای شما با چهار جسد در خانه شماره ۱۲ رو به رو شدیم. نه . نه. خواهش میکنم شلوغ نکنید. خواهش میکنم شلوار منو نکشید پایین، آقای کاف. دستمو ول کن ریتا. از افشای هویت شان معذوریم. نه. گفتم نـــــــــــــه ! »
سکوت مرگبار برقرار شد. فلش دوربین ها قطع شد و همه با ترس به دامبلدور خیره شدند. دامبلدور بدون حفظ حالت خشم ملایم تر شلوار زیر شنلش را با اشاره انگشتش بالا کشید و ادامه داد:
« خلاصه. دیروز عصر با نخست وزیر ماگل های بریتانیا جلسه ای داشتیم و همانطور که حالا می بینید شهر کاملا متروک و ساکت شده و هیچ ماگلی نمی بینیم. همه رو با هر شرایطی که بود به کشورهای همسایه منتقل کردند. لرد ولدمورت بار دیگر با اتحادی جدید و تقریبا فنا ناپذیر قدرت گرفته و داره حملات ویرنگر بعدیشو طراحی میکنه. ما جادوگران ساده ای هستیم. همین پسره ی کله زخمی که مدت ها پشتش بودم حالا از ... »
اهمم !
صدای سرفه ی ریتا اسکیتر حرف دامبلدور را قطع کرد و همه نگاه ها به سمت ریتا اسکیتر جلب شد. با صدایی لوس و دخترانه پرسید:
« آلبوس ، میدونی که دارم نسخه ها و ویرایش های متنوعی از "زندگی و دروغ های آلبوس دامبلدور" منتشر می کنم. سوالم اینه که شما دقیقا پشت هری پاتر چه کاری میکردین؟ »
دامبلدور با بی اعتنایی ادامه داد:
« یادم نیس. خلاصه همین پسره ی کله زخمی، پاتر که مدت ها پشتش بودم حالا از متحدین لرد سیاه شده. همگی اسنادش رو دیدیم که چطور در افتتاحیه فیلم آخر کله زخمی همدیگر را در آغوش گرفته بودند. شما اگر بدانید در دوئل تالار اسرار وزارتخانه چه زجری در برابر ولدمورت متحمل شدم برای دفاع از هری پاتر کله زخمی؟ به خاطر ندارید که چطور فریاد می زد سیریوس ! سیریوس و میخواست بلاتریکس را تکه تکه کند؟ حالا همگی این دو رو در آغوش هم مشاهده می کنیم ! به ما نارو زدن، دوستان ! ما شاهد اتحاد قدرتمند لرد سیاه با مدیران هستیم. هر لحظه امکان داره شما رو بدون چوبدستی و افسون های آنتی بلاک گیر بیارن. اون وخته که همگی میرین جزایر بالاک و اگه مقاومتی هم بروز بدین حذف و در نهایت شهید خواهید شد. باور بفرمایید تالار شهدای محفل ققنوس دیگر ظرفیتی نداره تا مجسمه و تابلویی از یک شهید جدید اضافه بشه بهش. و من اعلام می کنم که در برابر بی رحمی، من هم دیگر مراعات نخواهم کرد و بی رحم خواهد بود. من از تمامی یاران و مرگخواران لرد سیاه دعوت می کنم تا هر چه سریع تر به محفل ققنوس بپیوندند تا خود و خانواده خودشون رو از درگیری های مرگبار خلاص کنند... »

زنی با پالتوی خال خالی - سفید از نژاد سگ دالماسین که تا وسط کله اش روی موهای سیاه رنگ خود رو سری آلبالویی کشیده بود با صدایی دورگه و عجیب گفت:
« امان پور هستم از سی.ان.ان . جناب دامبلدور. لطفا شیوه برخورد حقوق بشری خودتون رو با مرگخواران اسمشونبر ، در حقیقت افراد گول خورده و گمراه شده اعلام بفرمایید... »

دامبلدور با تعجب با قیافه و صحبت های زن دقت کرد و با کمی مکث پاسخ گفت:

« نمیدونستم ماگل ها هم خبرنگار فرستادن ! تکرار می کنم که به لرد سیاه و مرگخوارنش رحم نخواهم کرد. پس بشتابید مرگخواران. بشتابید و به اینجا بیاین. یاران من در محفل ققنوس اینجا دم در فرش های قرمزی پهن خواهند کرد که همگی روی آن سجده می زنید و توبه می کنید. بعد هم به داخل محفل وارد خواهید شد و هر آنچه که آمار و زیر آب زنی از لرد سیاه دارید رو تحویل محفل می دهید تا از زندان آزکابان در امان باشید و عضوی از محفل شوید. می دانید که. ما به جای دمنتور چندین اژدها را نگهبان این زندان کردیم. به توصیه های یاران من در محفل گوش کنید. همین حالا مرگخواران بدون نوشتن هیچ استعفا از چنگال خونین لرد سیاه فرار کنید و به اینجا بیاین. از ما شوید. من باید برم. نسل تک شاخ ها و تسترال های کشور در حال انقراض است. وزارت سحر و جادو نداریم. بودجه نیست. به خاطر بچه ها تون بجنگید ! شب دوستان خوش ! »
در میان همهمه اعتراض جادوگران و رگبار سوالات از آسمان ققنوسی روی سر دامبلدور فرود آمد. شعله های آتش دامبلدور پیر را فرا گرفت و در میان جرقه های گذرا ناپدید شد. ریموس لوپین در حالیکه جلو جمعیت می رفت فرم ها و اطلاعیه های مختلفی را در بین جمعیت پخش می کرد و با اشاره چوبدستی اش به در و دیوار ساختمان ها می چسباند.


[spoiler=به اعضای فعلی محفل]یاران و دوستان پیشین در محفل ققنوس لطفا با گرمای حضور و حرارت نفس خویش در خانه گریمولد پیمان دوباره خویش را اعلام فرمایند. خلاصه امر اینکه با رولیدن ابراز وجود فرمایید. [/spoiler]

اطلاعیه عضویت در محفل ققنوس

برای عضویت در محفل ققنوس و مبارزه در راه پلیدی ها یک نمونه از هنر رول خویش را لینک بفرمایید. سپس آنرا به شکل پاکیزه بدست گرفته، درون پاکت نامه گذاشته ، درون صندوق دم درب بیندازید و در مقابل درب خانه ۱۲ گریمولد چادر بزنید تا نوبت تایید شما شود. بی شک کمیته حمایت از پناهندگان محفل ققنوس محل اسکان و تغذیه شما را فراهم می کند. توجه داشته باشید که از تاریخ تولید پست بیش از دو ماه نگذشته باشد. می توانید سه – چهار پست هم لینک بفرمایید. جدا از لینک ها لطفا به سوالات زیر هم جواب دهید:

۱. چند ساعت در هفته می توانید در خدمت محفل ققنوس و عملیات های آن باشید؟

۲. اگر در محاصره همه جانبه باشید، کدام یک از روش های دفاعی زیر را برای جلوگیری از نفوذ مرگخواران به منزل شخصی خودتان استفاده خواهید کرد تا زمانی که یاران محفل برسند؟ (تست هوش ! )
الف) ریختن پودر مرگخوار کش در میان درز های شیشه و درب ها
ب) کار گذاشتن افسون های دفاعی و مرگبار
ج) گروگان گرفتن زن و بچه خود به شکل نمایشی در برابر مرگخواران
د) کار گذاشتن چرخ گوشت درونی روی دستگیره درب ها

۳. در عملیات های آنتحاری به تمامی اعضای بیرونی بدن شما بمب های جادویی حاوی افسون های آواداکداورا و کروشیو وصل می گردد و شما را به درون اماکن پر از مرگخوار و مدیر می فرستیم تا ضمن انفجار و تکه تکه کردن خویش، جمع زیادی از نیروهای پلید را با فدا کاری خویش نابود سازید. لازم به ذکر است که در صورت انجام این کار تابلوی نقاشی و مجسمه شما در تالار شهدای محفل قرار خواهد گرفت و خانواده ی شما نیز تا سه چهار نسل تامین خواهد شد. آیا حاضرید در عملیات های آنتحاری شرکت کنید؟

۴. می دانید که مدیران همگی متحد لرد سیاه هستند. اگر مدیری شما را تنها گیر بیارد و نتوانید از افسون آنتی بلاک استفاده کنید، بی شک به جزایر بالاک خواهید رفت. آیا در جزایر بالاک همچنان برای محفل ققنوس تا پای جان با نگهبانان جزیره می جنگید؟

۵. لطفا شیوه مرگ لرد سیاه و سقوط منوی مدیریت و متحدان وی را در حد یک پاراگراف رول یا قصه یا عبرت نامه یا مشابه آن توصیف فرمایید !



در زیر سایه ریش سیفید این حقیر باشید ! نه در مقابل انعکاس کور کننده ی نور از کله ی عریان وی !


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹

ایگنوتیوس پورالold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۱ یکشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۱:۲۴ یکشنبه ۶ آذر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
به نام خدا



در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟

صاف کردن مرگخوارا در ابتدا و بعدش به صلابه کشیدن لردی!

بنده زخم خوردم از این مرگخوارا



چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

روزی 1 ساعت


باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.


طلسم سپر مدافعش دیگر توان دفع طلسم مرگبار مهاجم را نداشت تنها راهی که برایش مانده بود اجرای طلسم محرمانه ی محفل بود،باید طلسم ققنوس طلایی را اجرا میکرد.

در کسری از ثانیه طلسم ققنوس طلایی را اجرا کرد،پرتو ای طلایی از چوب جادویش بیرون آمد،تنها چند ثانیه طول کشید که تبدیل به پرنده ی غول پیکر طلایی رنگ شد!

لرد ولدمورت محو شکوه و ابهت پرنده شده بود و ...(متاسفانه الان داماد اومد و بنده باید بروم این قسمت رو گذاشته بودم اخر که مصادف با اومدن داماد شد:دی)



حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

به زیر شلواریه دامبل قسم



تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.


روبرویش ایستاده بودم و به تنها چیزی که فکر میکردم به سخره گرفتن اون شیاد،پست فطرت بود!

چوب جادوم رو بالا آوردم و فریاد زنان طلسم رو ادا کردم:"پشمکیوفسکی" مقادیر زیادی پشم و پیل ییهو بر روی صورت و بدنش سبز شد و از جایگاه داور صدا آمد:100 امتیاز برای ایگنو میریم سراغ جدول!

امیدوارم تایید شم اگه نشم سر میذارم به بیابون های هاگزمید

دفعه اخرت باشه اینطوری فرم پر می کنی بوقیا !
شانس اوردی محفلی ها رحم می کنن و مثل ولدک نمیزنن کسی رو له کنن !

با توجه به رول های که از سایتهای دیگه ازت دیدم خوش اومدی !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۸/۸ ۲۲:۱۵:۲۵


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹

بیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۴ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۴۸ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 42
آفلاین
ببین آخه این پست خدا وکیلی سطحش پایینه:کافه دوئل تا پای مرگ
خواهشا ببین اگه خوبه با پیام شخصی بهم خبر بده که عضو محفلم.
ممنون.

تایید نشد !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۹:۰۳:۴۲

آخرین دشمنی که بایدنابود شود مرگ استتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۹

ali


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۱۶ جمعه ۱۸ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۳:۴۴ چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۱
از مدرسه ی جادوگری نیوزیلند.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 35
آفلاین
ج 1:می خوام بجنگم نیس؟
ج 2:تا جایی که بتونم.
ج 3:من تازه اومدم ولی سعی می کنم تو این یکی دو هفته یه داستان بنویسم.
ج 4:به هرچی شما بگی قسم میخورم قبول.
ج 5:سعی می کنم کاری کنم که نه محفل مشکل بر نخوره و هم دوستام تنها نباشند.

خیلی ممنون.


[color=CC0000]تایید نشد ! بهتره هنوز عضو الف دال بشید ![/color]


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۸:۲۲:۲۲
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۸:۲۲:۵۷
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۲۳ ۱۸:۲۶:۴۸


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ چهارشنبه ۱۶ تیر ۱۳۸۹

بیل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۴ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۳:۴۸ شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۹
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 42
آفلاین
ج1_انگیزه ی بنده ی حقیر به این شحر می باشد:
مبارزه با بی شرف و نامرد ترین جادوگر دنیا.
ج2_من هم از نظریه ی آشا جان استفاده می کنم.
(اما اگر جدی هستید.هر ماموریت را در اولین فرصت مقدور برای خود انجام می دهم)
ج3_ببین عزیز برادر بنده در تمام گروه های سفید مقدور عضوم و کلی پست زدم.حالا من نمی توانم بین پست هایم فرق بگذارم.می توانید از شکلبوت و رون عزیز و حتی از استاد های دویل و معجون و موجودات زنده و... درباره ی طرز نوشتن بنده سوال کنید.
ج4_به ریش و سبیل مرلین سوگند.
ج5_در مقابل مرگخوران حتی اگر بمیرم تا سر حد توان مبارزه می کنم و تا جاییکه ممکنه تعداد بیشتری را با خود می برم.در مقابل اربابشون که فقط شما و هری جان می توانید مبارزه کنید ولی مطمین باشیدکه شجاعانه خواهم جنگیدو گریفیندوری خودرا ثابت خواهم کرد.
سلام آلبوس جان.بنده به خاطر مسایل شخصی زیاد نمی توانم سوال ها را تایپ کنم ولی بعدا از خجالتتان در میآیم.اما اگر
می شودجواب را از طریق پیام شخصی نیز برایم بفرستیدممنون
می شوم.مطمین باش من عضو پر کاری برای محفل خواهم بود.
با تشکر.


شما خیلی وقته تو سایت هستید ، ولی سطح رولهاتون ضعیفه !
بهتره هنوز تو الف دال باشید تا یکم سطحتون بالاتر بیاد
تایید نشد !


ویرایش شده توسط بیل ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۶ ۱۵:۲۹:۲۷
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۸ ۲۱:۴۴:۵۳

آخرین دشمنی که بایدنابود شود مرگ استتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۹

محیا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۸ شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۱:۳۰ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۹
از خاطرها
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 28
آفلاین
همه ی پستهای بی محتوا و بی ربط به اینجا پاک شد !


[color=CC0000][i][b]قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري Ù¾Ø


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ چهارشنبه ۹ تیر ۱۳۸۹

آشا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۰ شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۹:۴۶ جمعه ۹ تیر ۱۳۹۱
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟ از بین بردن مرگ خوارا و مبارزه با مرگ خواری... چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟ حدودا روزی 1 ساعت رو بتونم. باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید. آشا و آلتدا وآماتا وارد شکاف شدند و پس از مدتی به چشمه رسیدند. در همین حال ولدمورت جلوی آنها ظاهر شد: _هاهاها...!مگه اینکه از رو جسد من ردبشین که بخواین وارد چشمه بشین... سپس چوب دستی اش را بیرون آوردوبه طرف آماتا گرفت و فریاد زد:((لی کانوم این فی موری))از نوک چوبش آتشی بیرون جهید و آماتا را سوزاند.او جیغ کشان این ور و آن ور می رفت تا اینکه آشا در یک لحظه طلسم آب راخواندوآتش آماتا خاموش شد. آماتا چوبدستی اش رابه سمت آلتدا پرت کردوگفت:بگیرش من حالم خوب نیست!!! آشا و آلتدا هر طلسمی که بلد بودند اجراد کردند اما فایده ای نداشت ولدمورت ازخودش دفاع میکرد.آماتا زیر درخت هلو نشسته بودوسعی میکرد تمام طلسم ها را بیاد بیاورد ناگهان فریاد زد:(( واری وریوس ))مونده. آلتدا با یک حرکت آنلاین(یعنی خیلی سریع)به سمت ولدمورت پرید و چوب آماتا را با فشار رو گردن ولدمورت گذاشتو گفت:((واری وریوس)) از درون چوب نیرویی سفید رنگ بیرون آمد...... بله این همان جادوی سفید است. توده ای از ابر سفید بدن ولدمورت را فرا گرفت.او نمی توانست هیچ کاری بکند و فقط فریاد میکشید. آشا از فرصت استفاده کرد و عصایش را در قلب ولدمورت (که نداشت) فرو کرد و گفت:((آوادا کداورا!)) ولدمورت بد بخت و بیچاره روی زمین افتاد و به خاک تبدیل شد. ناگهان چشمه ی خوشبختی لب به سخن گشود و گفت:بخواطر شجاعت و دلاوری شما هرسه میتوانید در چشمه شنا کنید.!.وبدین ترتیب آنها برای همیشه جاودان شدند... حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟ با اجازه ی مرلین بببببببببببببببببببللللهههههههههههه!!! تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید. عصامو درمیارم و فریاد میزنم:((آبراسا دابرا هیگ هوگ تروس موس و کف دهان قورباغه)) که ناگهان یک دریای مجازی ساخته میشه و تموم مرگ خوارای اطراف توش غرق میشن...هاهاهاها.

تایید نشد دوست عزیز !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۴/۱۰ ۲۱:۵۲:۳۹

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۷:۰۳ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹

نیوت اسکمندر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۱ سه شنبه ۸ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۱۳:۵۰ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۹۰
از بکستان!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 158
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟

سرکوب اغتشاشات و معترضین!.

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟
در روز 25 ساعت.در هفته 8 روز.در ماه 32 روز.در سال 367 روز

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

من همش به دلیل جاهلیت پستای سیاه داشتم.ببخشید دیه.ولی پستان همه جا ملموسه!
حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

بعله من شیرازی اصیلم.(چه ربطی داشت؟)

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

اکسپلیارموس!استیوپفای!له وی کورپوس!اینکارسروس!ریکتو سمپرا!پتریفیکوس توتالوس!بازم بگم؟؟؟

من دیگه میخوام سفید باشم.و اعلام براعت از مرگخوارا میکنم


تصویر کوچک شده
[img]http://www.jadoogaran.org/ima


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲ شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹

ریموس جین لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۳ شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱:۲۱ چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹
از مرگ نمی ترسم !!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 126
آفلاین
سلام آلبوس جان من همون ایگورم ولی شناسمو سفید کردم اگه میشه منو تایید کن عزیز.فرم هم دوباره پر کردم:



در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟

با محفلی ها بودن.سفید بودن



چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟

من همیشه تو جادوگرانم عزیز

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

با پست های من آشنا هستید.روی پستام خیلی کار کردم هم.(روی پست های سفید)

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

بـــــــــــله

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

از قدیم گفتن جواب ابلهان خاموشیست


با تشكر. لطفا تایید کن، با شناسه ی ایگور سیاه تایید کردی با ریموس سفید تایید کن عزیز


مرا از یاد نبرید.
شناسه بعدی : ویکتور کرام
تا ابد دوستت دارم


Re: اعضــــاي محفل!........از جلو نظام!
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۸۹

آگوستوس پایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۸
آخرین ورود:
۰:۰۴ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 375
آفلاین
در عملیات گزینش اولین سوال انگیزه ست.. انگیزه شما؟

دنيا رو نميشه سفيد سفيد كرد اما ميشه سياهی ها را كم رنگ تر كرد و اونم با انحاد ممكنه. من هم می خوام در اين اتحاد سفيد نقشی داشته باشم.

چند ساعت از وقت خود را -روزانه يا هفتگي- به محفل اختصاص مي دهيد؟
به اندازه ای كه نياز باشه.( تقريبا اين تنها سايت فارسی است كه من به اون سر می زنم)

باید با جادوی سفید آشنا باشید، یک مبارز واقعی در مقابل جادوی سیاه.با یک پست کاملا سفید در هر جا و هر تاپیک این قدرتها رو به ما نشون بدید. حتی همین جا یا در جایگاه سفیدان اصیل با یک پست تکی قابلیتهای خودتون رو نشون بدید.

متاسفانه از زمانی كه من عضو سابت شدم. بخش محفلی ها فعال نبوده كه بخوام پست برنم. اما اگه قستتون اينكه بدونيد تا چه اندازه مي تونم ايفای نقش كنم به اين پست نگاهی بندازيد.اميدوارم چندی ديگه كه بچه ها جمع شدند منم رول های خوبی بزنم.(البته دارم يك داستان كاملا سفيد می نويسم كه تا آخر هفته بعد گمونم ارسال كنم).

حضور در جمع محفلیان به پذیرش قوانین و شرایط محفل ققنوس و همچنین قبول کردن خطر مبارزه، نیازمنده. اونها رو می پذیرید؟

به ريش مرلين سوگند

تو یه چند خط، به صورت خلاصه و کوتاه؛ برخوردتون رو با مرگخوارا یا اربابشون توصیف کنید.

به نظرم هر جایی نياز به استراتژی خاصی داره. بسته به اينكه در چه موقعيتی باشم اول اولويتم اينه كه با اقدامم بقيه اعضایی محفل رو توی دردسر نندازم! و در عين حال اونا رو تنها نگذارم و در كل مسلما مبارزه می كنم!( بنظرم اين سؤال رو ريزترش كنی بهتر باشه)


با تشكر


خوش اومدید دوست عزیز !
تایید شد !


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلـدور در تاریخ ۱۳۸۹/۳/۱۴ ۲۲:۵۹:۵۰

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.