بررسی پست شماره 216 باشگاه دوئل، فرانک لانگ باتم:بیشتر اشکالات پست شما در همون نگاه اول خودشونو نشون میدن.مثلا دیالوگهای خیلی کوتاه و پشت سر هم.اینجور دیالوگها گاهی ضروری هستن ولی در بیشتر موادر فقط بیخودی پستتونو طولانی و چراکنده میکنن.یکی از راه حلهای رفع این مشکل اینه که دیالوگها رو با هم ادغام کنین.مثلا به جای اینکه اینجوری بنویسین:
-سلام
-سلام
-خوبی؟
-بد نیستم.
-آلبوس اومده؟
-نمیدونم.
-چه بد،خیلی وقته دارم دنبالش میگردم.
میتونین به این حالت بنویسین:
-سلام.آلبوس اومده؟خیلی وقته دارم دنبالش میگردم.
-سلام.نمیدونم.منم تازه رسیدم.
آخر خیلی از جمله هاتون علامت نداره.این کارتون باعث میشه جمله ناقص و خالی از هر نوع حسی به نظر برسه.آخر هر جمله ای حتما باید علامت(سوال ،تعجب، نقطه)وجود داشته باشه.
نقل قول:
فرانک لانگ باتم در زمین نشسته
روی زمین نشسته!
نقل قول:
جمیز دستش را در شانه فرانک قرار داد
روی شانه فرانک قرار داد.
وقتی چند دیالوگ رو پشت سر هم مینویسین گوینده رو هم مشخص کنین.یا به این صورت:
فرانک:خب،تو میتونی بری بیرون.
یا درباره اون شخصیت توضیحی بدین:
فرانک بطرف صندلی کنار پنجره رفت و روی آن نشست.
-خب، تو میتونی بری بیرون.
اینجا کاملا مشخصه که گوینده جمله فرانکه.ولی در این متنی که شما نوشتین:
نقل قول:
البوس نگاهش را به سمت همسر فرانک برد و بهش خیره شد.
_بهتره تو بری ، خب البوس ادامه بده
شخصی که کار رو انجام داده(به همسر فرانک خیره شده) آلبوسه،بنابراین اولین برداشت خواننده این خواهد بود که گوینده جمله بعدی هم آلبوس خواهد بود.ولی اینطور نیست.
نقل قول:
_البوس کی اینکارو کرده
_بلا
اینجا میتونین ببینین علامت نذاشتن چقدر روی جمله شما تاثیر گذاشته.علامتگذاری رو فراموش نکنین.علاوه بر این محفلی ها درباره مرگخوارا اینجوری حرف نمیزنن."بلا" اسم مخفف شده و کاملا صمیمانه ایه که دوستان و خواهر بلاتریکس ازش استفاده میکنن.محفلی ها باید در این مورد کمی جدی تر باشن.بهتر بود از "بلاتریکس لسترنج" استفاده میکردین.
طله اشتباهه.درستش تله اس.
نگرانی فرانک رو خوب نشون دادین.پیشنهاد کمک آلبوس هم خوب بود.
نقل قول:
صدای گریه دلی سوخته سکوتی طولانی بین البوس و فرانک برقرار کرد.
وصف حالتها رو نسبتا خوب انجام میدین.مشخصه که با کمی تمرین از عهده این کار بر میایین.ولی کمی بیشتر دقت کنین.صدا هرگز نمیتونه سکوت برقرار کنه!این دو تا متضاد هم هستن.
آخر داستان کمی عجولانه نوشته شده بود.عاقلانه نبود که محفلی ها به اون صورت منتظر بمونن که چه بلایی سر فرانک و همسرش میاد.با وجود این در همین کار غر منطقیشون کمی طنز نهفته بود که جالبش میکرد.کافی بود کمی اون قسمت رو طنزآمیز تر میکردین.یا اگه قصد داشتین جدی و تاثیر گذار باشه کمی منطقی ترش میکردین.فداکاری پدر و مادر نویل میتونست خیلی غم انگیز و جالب باشه.
پست شما خیلی خام بود ولی به هیچ عنوان بد نبود.فقط احتیاج به تجربه بیشتر دارین.من برای آشنا شدن با طرز نوشتن شما چند پست دیگه هم از شما خوندم.نوشتن پست تکی کار سختیه.چون خودتون باید داستان رو شروع کنین و بهش شکل بدین و تمومش کنین.شما اتفاقی رو که در کتاب افتاده بود(دیوانه شدن فرانک و همسرش در اثر شکنجه بلاتریکس)توضیح دادین.به نظر من کار جالبی بود.
سعی کنین بیشتر پست بخونین.این خیلی بهتون کمک میکنه که نقاط ضعف نوشته های خودتونو کشف و برطرف کنین.
موفق باشید.
___________________________________
بررسی پست شماره 217 باشگاه دوئل، ریموس لوپین:نقل قول:
کلا زیاد بی رحمانه نقد نمیکنم،ولی از ارفاق هم خبری نیست!
شروعتون خوب بود.
نقل قول:
او سرفه ای به نشانه ی ساکت شدن اعضا کرد و گفت:
سرفه ای برای ساکت کردن اعضا...
نقل قول:
سیریوس دستی به نشانه ی تایید حرف آلبوس زد و گفت:
-خوبه!همه داریم گوش میدیم! لطفا ادامه بده.
بین یک شخص خاص و دیالوگش فاصله نذارین.این کار پستتونو بیخودی پراکنده و نامنظم میکنه.
داستان جالبی برای سوژه انتخاب کردین.در پستهای قبلی شما شخصیتها بشدت مشکل داشتن.ولی در این پست همچین اشکالی ندیدم.
بزرگترین اشکال پستتون عجولانه نوشتن اون بود.شاید برای اینکه طولانی تر نشه خیلی جاها رو سرسری رد کردین.مثلا چند دقیقه بعد از انفجار بمب سیریوس و فرانک به محفل برمیگردن.این حرکتشون زیاد جالب نبود.شا میتونستین فقط یک قسمت از این ماجرا رو توضیح بدین.ولی با طول و تفصیل بیشتر.مثلا از قسمتی که محفلی ها برای ماموریت به شهربازی رفتن تا جاییکه بمب منفجر میشه.اینجوری هم بهتر میتونستین اتفاقها و حالتها رو توضیح بدین و هم تمرکز خواننده روی همین یک قسمت بود و بهتر میتونست نوشته شما رو درک کنه.فداکاری ریموس کاملا متاثر کننده بود ولی جزئیاتی وجود داشت که زیباییشو از بین میبرد.مثلا ماشین!وسط دنیای جادویی ماشین از کجا پیداش شد؟!بهتر بود از جارو استفاده میکردین.فرقی نمیکرد.بمب رو میگرفت دستش و میپرید رو جارو.
یا همون بمب!بمب تو دنیای جادویی؟بهتر بود به جای بمب از یه طلسم انفجاری استفاده میکردین.ریموس هم میتونست فداکاری کنه و با همون طلسم طوری بمیره(یا اینطور به نظر بیاد که مرده) که بقیه رو نجات بده.
طنز پستتون جالب بود.جاسوسی سیریوس، کابینهای آبی، منفجر شدن بمب ظرف 54 ثانیه...
ورود مجدد ریموس یکی از بهترین قسمتهای پست بود که میتونست خیلی بیشتر و بهتر توضیح داده بشه.ریموس برگشت و بدون اینکه با کسی حرف بزنه رفت کنار شومینه نشست!این کارش کمی عجیب بود.
نقل قول:
روفوس پوز خندی زد و گفت:
- ولی فک کنم تو زندگیمون یه کارو درست انجام داده باشیم
روفوس تو اون شرایط اصولا نمیتونه برای لرد بلبل زبونی کنه، چه برسه به اینکه پوزخندم بهش اضافه بشه!ضمنا معنی جمله واضح نیست.کدوم کار رو درست انجام دادن؟!
دیالوگهای اضافی و خسته کننده در پست شما وجود نداره.علامتگذاریتون هم به اندازه کافی خوبه.
موفق باشید.