1- در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جاجالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را وصیف کنید.(20 نمره)گودریک جاروی دانش آموز گریف را به صاحبش بگرداند و بعد گفت: خب سوار جاروی خودتون بشید و هرکاری که این جارو انجام داد رو انجام بدین!
بعد از گفتن این حرف، پروفسور گریفندور شروع به راه رفتن در بین صف های دانش آموزان کرد، که برخی به آسانی و برخی دیگر با مشقت سوار جاروهایشان می شدند. همان طور که راه می رفت، چشمش به موجود کوچکی افتاد. قدش تا زانوی او بیشتر نمی رسید. پروفسور ابروهایش را در هم کشید و فریاد زد:
- جن! تو این جا وسط کلاس من چی کار می کنی؟! فکر کردی این جا آشپزخونه است؟
همزمان با فریاد پروفسور، نگاه تمام شاگردها به آن دو معطوف شد.
دابی جیرجیر کنان گفت:
- پروفسور قربان! دابی از شاگرد های این کلاسه!
- مگه جن های خونگی درس هم می خونن؟
- دابی یه جن خونگی آزاده! دابی کار می کنه، حقوق میگیره، مرخصی داره، درس می خونه، و فقط هم قصد ادامه تحصیل داره!:pretty:
پرفسور:
دابی با یک جهش بر روی جارویی که طولش دو برابر قد جن های خانگی بود، قرار گرفت. روی آن خم شد. انگشتان باریکش را دور دسته ی آن را محکم کرد و ....
ویییژ!
جارو با سرعت زیادی شروع به حرکت کرد. یک دور دور زمین سبز کوییدیچ، در ارتفاع حدود پنجاه متری زد. هنگامی که دابی جارو را به سمت برج های تماشاگران گریفندور که با پرچم های سرخ آراسته شده بود، منحرف کرد، سرعتش به قدری زیاد شده بود که دابی و جارو مانند لکه ی قهوه ای و خاکی دیده می شدند! جن آزاده مدام تلاش می کرد تا به دانش آموزان دیگر که سوار بر جاروهای شان بودند برخورد نکند. پنجاه، شصت، هفتاد کیلومتر بر ساعت... سرعتش بیشتر و بیشتر میشد...
آن سوی زمین، در کنار برج تماشاگران هافلپاف جیمز سیریوس پاتر سوار بر جاروی آذرخش سه بود. مدام موهایش را با ژستی سینمایی و هالی ویزارد گونه به هم می ریخت. زیر چشمی به گروهی از دختران سال سومی که روی چمن راه می رفتند و برایش دست تکان می دادند و جیغ می کشیدند! نگاه کرد. گوی زرینی از توی جیب ردایش در آورد و گذاشت تا از اون فاصله بگیرد. سپس آن را با یک حرکت گرفت . صدای جیغ و دست و سوت دختران شدت گرفت! دوباره گوی زرین را رها کرد. در همین حین...
- دابی داره میــاد جیمز پاتـــر قربـــان...!
دابی با سرعتی بیش از هشتاد کیلومتر بر ساعت، از فاصله پنج سانتیمتری او عبور کرد، و باعث شد جیمز ده، دوازده بار، دور خودش بچرخد!
دختران روی چمن:
دابی سرش را برگرداند و عقبش را نگاه کرد. ستاره های زیبایی دور سر جیمز می چرخیدند!
جن خانگی بعد از این که دید چه کار کرده مدام سرش را بر روی دسته ی جارو می کوبید.
- دابی بد! دابی بد!
در حالی که اشک از چشمان درشت و سبز رنگش می چکید، از داخل حلقه ی دروازه رد شد. بلوجری که به سمتش آمد را با یک بشکن به غبار آجری رنگ تبدیل کرد!
- دابی بد! دابی باید خودش رو تنبیه کرد...
بشکن دیگری زد و کوافل به صورت کات دار وارد حلقه ی سمت چپی کرد.
سپس سر جارو را پاین گرفت و آن را به سمت زمین هدایت کرد. در آن طرف زمین، پروفسور گریفندور، جیمز را سرگیجه گرفته بود به سمت درمانگاه هدایت می کرد.
- دابی ترک تحصیل کرد! دابی لیاقت تحصیل نداشت.
2- قوانین و خطاهای بازی کوییدیچ را بنویسید.(10 نمره)مواردی از قوانین بازی:
1- در هنگام بازی بازیکنان باید لزوما سوار بر جارو باشند. استفاده از تسترال، هیپوگریف و وسایل حمل و نقل عمومی مانند قالیچه پرنده غیر قانونی است!
2- پوشیدن ردای فرم تیم کوییدیچ برای تمام بازیکنان اجباری است و در صورت عدم پوشیدن ردا، فرد یا تیم خاطی در دفتر توجیهات به شدت توجیه می شوند!
3- اعضای هر تیم باید حداقل سه نفر و حداکثر هفت نفر باشند.
مواردی از خطاها:
1- دوپینگ و استفاده از مواد نیروزا
2- خوراندن مواد و پودرهای مورد تایید وزیر سحر و جادو (!) به بازیکنان حریف
3- هرگونه ضربه زدن،گرفتن و وارد دروازه کردن داور
4- استفاده از توپ های قابل اشتعال و خطرناک