هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۲

گودریک گریفیندورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۹ یکشنبه ۱۲ دی ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۱۲:۱۹ پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۹
از تالار گریفندور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 976
آفلاین

جلسه ی دوم



یک روز تابستانی گرم دیگر! بیشتر دانش اموزان با طلسم ضد خواب ، توانسته بودند صبح زود بیدار شوند تا به کلاس پرواز و کوییدیچ برسند. رفته رفته بر تعداد دانش اموزانی که از تالار خصوصی خود بیرون می امدند افزوده می شد. همه ی انها در حالی که جاروی پرنده ی خود را در دست داشتند ، به طرف زمین کوییدیچ می رفتند.

اعضای همه ی گروه ها در انتهای راه پله ها بهم دیگر رسیدند و بقیه ی راه را در کنار یکدیگر پیمودند. اما بعد از کمی پیاده روی ، با دیدن معلم پرواز و کوییدیچ خود ، در جلوی دروازه اصلی ، همه ایستادند.

گودریک با دیدن دانش اموزان لبخند تلخی زد و به طرف انها رفت و مقابل انها ایستاد. نگاهی به دانش اموزان کرد و بعد از اینکه صدایش را صاف کرد ، گفت: « سلام بچه ها! به کلاس خوش اومدین! »

در همین هنگام صدای یکی از دانش اموزان گریفی آمد که می گفت: « استاد مگه کلاس تو زمین کوییدیچ نیست؟ »

گودریک با دقت نگاهی به دانش اموزی که سوال را پرسیده بود کرد و بعد گفت: « نه! امروز کلاسمون فعلا همینجاست تا ببینیم بعدا چی میشه! درضمن ازتون بخاطر تکلیف جلسه ی اول تشکر می کنم! همتون خوب بودین! می تونید امتیاز خودتون رو توی تابلوی امتیازات ببینید! »

قیافه ی گودریک بسیار ناراحت و عصبانی بنظر می رسید و همین باعث شده بود ، بیشتر دانش اموزان به این فکر بکنند که قرار است کار های سختی در این جلسه انجام دهند. گودریک در مقابل دانش اموزان چند قدمی زد و بعد گفت: « خب دانش اموزان عزیز هاگوارتز ، مدیر مدرسه قبل از رفتن انگار اعلام کرده تکلیف رولی نداریم! در واقع گفته تکلیف عملی نداریم! »

و اه ی از افسوس کشید و ادامه داد: « پس شما می تونید جارو های پرنده ی خودتون که مطمئنم دوست دارید سوارش بشین ، رو کنار بزارید چون قوانین جدید مدرسه اجازه تکلیف عملی تو کلاس رو نمیده! »

یکی از دختر های خوشگل راونی میگه: « استاد پس چیکار می کنیم این جلسه؟! »

گودریک با صدای بلند تر که عصبانیت زیادی در ان بود ، میگه: « خب مجبورا این جلسه طبق قوانین جدید مدرسه پیش خواهیم رفت! پس هر چه زودتر سه تا سوال میگم بهتون و شما هم برید از کتاب کوییدیچ در گذر زمان ، جوابشون رو پیدا کنین و بنویسید و به راحتی 30 امتیاز رو بگیرین! »

یکی از شاگردان گریفندوری با صدای بلندی میگه: « ولی استاد ... اینجوری پس کی کوییدیچ و پرواز رو یاد می گیریم؟ پس فردا چجوری تو مسابقات کوییدیچ بازی کنیم؟! »

گودریک گفت: « خب اینو باید به مدیر غایب مدرسه گفت! به من ربطی نداره! خب این هم تکالیف! »

گودریک چوبدستی خود را تکانی می دهد و کلماتی در هوا ظاهر شد:

1. تاریخ و نحوه ی گسترش کوییدیچ را در قاره ی اسیا بنویسید! (10 نمره)

2. سه تا روش ها تاکتیک های امروزی کوییدیچ را بنویسید و توضیح دهید! (10 نمره)

3. اقدامات ضد ماگلی را چه کسی پایه ریزی کرد و چه زمان و مکانی را برای کوییدیچ پیشنهاد کرد؟ (10 نمره)


دانش اموزان تکالیف را یادداشت کردند و کلمات محو شد. گوردیک با صدای بلندی گفت: خب این هم تکالیف بسیار مسخره ی این جلسه! خب تا این قوانین بر مدرسه حاکم باشه ، همین سوال های مسخره باقی می مونه و شما راحت می تونید بهترین نمره رو بگیرین! اما اکنون می خوام یه چیزی بهتون بگم! »

گودریک حالت چهره اش از عصبانیت به خنده ی مرموزی تغییر کرد و گفت: « خب مدیر مدرسه شاید تکلیف های عملی (رولی) رو ممنوع اعلام کرده باشه ، اما تفریح رو که ممنوع نکرده! پس همتون با من بیایید به حیاط! می خوام هممون با هم یه مسابقه ی سرعت با جاروهامون بدیم! »

همه ی دانش اموزان از خوشحالی جیغ و فریاد زدند به دنبال گودریک راه افتادند.

------

دانش اموزان گرامی ، شما می توانید در یک رول جریان تفریح کلاس را در حیاط توصیف کنید و رول نویسی خود را در زمینه کوییدیچ قوی کنید اما امتیازی به ان داده نمی شود و تنها برای تحقق هدف ترم های هاگ یعنی پیشرفت رول نویسی دانش اموزان ، می باشد و اختیاری است!

موفق باشید


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۲

النور برنستون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۳ شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۷:۰۵ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۲
از تالار هافلپاف
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 10
آفلاین
1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)

النور به جاروی رنگ و رو رفته ای که در دست داشت نگاه کرد و با خوشحالی لبخند زد. آنقدر هيجان زده و بی تاب بالا و پايين می جهيد که به نظر می آمد بدون استفاده از جارو هم بتواند پرواز کند.
- النور برنستون!
اعضای ساير گروهها با تعجب به دختری نگاه کردند که جارويش را محکم در آغوش گرفته و با گامهای کوچک و سريع به سمت پروفسور ميرفت. حتی زمانی که ردای بيش از حد بلندش باعث شد باقی مانده مسافت را تلو تلو خوران طی کند هيچکس فرصت خنده پيدا نکرد چرا که در يک چشم به هم زدن تعادلش را حفظ کرده و سوار بر جارويش به پرواز در آمده بود. فاصله اش از چمن خيس زمين کوييديچ بيشتر و بيشتر ميشد... بيشتر از حد مجاز.
- برنستون، برگرد اينجا!
النور پروفسور را ناديده گرفت. برای اولين بار احساس ميکرد يک جادوگر واقعيست. در آن لحظه آسمان مه گرفته صبحگاه به او تعلق داشت. به پرواز در آوردن اشيا و يا ساختن معجونهای رنگارنگ هيچکدام چنين حسی را به او القا نميکرد... حس آزادی، حس قدرت.
- برنستون!
سرانجام با بی ميلی جاروی خود را کج کرد و از ارتفاعش کاست. پروفسور سرخگون را به سمت او پرتاب و با خشم به برج تماشاگران و سپس به حلقه ها اشاره کرد. النور موهايش را که بعد از پرواز در ميان ابرها خيس و وزوزی شده بود کنار زد و حرکت مارپيچی خود را شروع کرد. همانطور که از ميان برجها عبور ميکرد و رنگهای سبز و زرد و قرمز و آبی مقابل چشمانش موج ميزد سرخگون را در دستهايش جابجا کرد تا بعد از پشت سر گذاشتن آخرين برج پرتابش را انجام دهد. هنوز حلقه ها در معرض ديدش قرار نگرفته بود که صدای نزديک شدن بازدارنده را شنيد. نگاهی به پشت سرش انداخت و متوجه شد توپ سياه رنگ هنوز چند متر با او فاصله دارد. می توانست سرعتش را کم کند و به آسانی جاخالی دهد اما النور ايده جالب تری داشت. بر روی جارو خم شد و آهسته زمزمه کرد:
- بيا بهش نشون بديم کی سريع تره!
بازدارنده صفيرکشان او را تعقيب ميکرد و ذره ذره به جارويش نزديک تر ميشد اما النور تمام حواسش را بر روی حلقه هايی که پيش رو داشت متمرکز کرده بود. فقط چند متر ديگر...
- النور مواظب باش!
درست لحظه ای قبل از فرياد هم گروهی هايش و پيش از آنکه بازدارنده به او برخورد کند جارويش را به سمت بالا راند و بعد از حرکتی دايره وار سرخگون را به طرف حلقه وسط پرتاب کرد.

ديگر نزديک ظهر بود و چمن زمين کوييديچ زير نور خورشيد به رنگ طلايی می درخشيد. همه دانش آموزان جاروهای خود را به پروفسور تحويل دادند و النور هم بعد از خداحافظی کوچکی با جاروی کهنه و پوسيده اش آن را به پروفسور گودريک که هنوز با غضب به او می نگريست بازگرداند.

2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)

قوانین کوییدیچ

هیچ بازیکنی اجازه خروج از محوطه زمین بازی را ندارد؛
به جز وقت‌ های استراحت هیچ بازیکنی در طول بازی اجازه فرود روی زمین را ندارد؛
در صورت مصدوم شدن مهاجمین یا جستجوگر هیچ بازیکنی جایگزین نمی‌ شود و بازی با یک نفر کمتر ادامه می‌ یابد؛
هیچ بازیکنی اجازه ندارد از چوب دستی بر علیه بازیکن حریف استفاده کند؛
مسابقه کوییدیچ وقت قانونی ندارد و در صورتی که جستجوگر گوی زرین را بگیرد به پايان می رسد.

خطاهای کوییدیچ

گرفتن دم جاروی حریف؛
قفل کردن جاروی حریف؛
پرتاب بازدارنده به سوی جايگاه تماشاگران؛
گرفتن توپ از داخل حلقه توسط دروازه بان؛
ورود بيش از يک مهاجم به منطقه گل زنی.



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۷:۴۴ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۲

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)

صدا و هیاهوی تماشاگران در گوشش موج میزد . ترس از اینکه ممکن است در جلوی دیدگان هم گروهی های خود مرتکب اشتباهی شود در وجودش موج میزد ولی دیگر وقت بازگشت به عقب نبود باید با این موضوع مواجه میشد . درب های استادیوم باز شد و نور آفتاب چشمان او را نوازش کرد . صدای هیاهویی که به صورت مبهم میشنید اینک به اوج خود رسیده بود . اعضای تیم یک به یک از کنار وی گذشتن و به او توجه ای نداشتن ! باید با این قضیه رو به رو میشد بالاخره تصمیم خود را گرفت و سوار بر جارو شد !
با یک فشار آرام جارو به نرمی از جای خود بلند شد . باد موهای استرجس پادمور را آرام نوازش میکرد و همین نوازش باد باعث آرامش او میشد .
سه توپ رنگی در آسمان رها شد ...
استرجس سعی کرد کوافل را مهار کند ولی ترس وی بازگشته بود و نتوانست این کار را انجام دهد و دیگر مهاجم تیم کوافل را گرفت. با سرعت به دنبال دیگر مهاجم تیم خود حرکت کرد بلکه بتواند اشتباه خود را جبران کند . بدون اطلاع قبلی متوجه شد که کوافل به سمت او می آید . بله ... مهاجم به دلیل بسته شدن مسیرش کوافل را به او پاس داده بود و حالا او صاحب کوافل بود . تصمیم خود را گرفت . بر روی دسته ی جارو فشار آورد تا به سمت دروازه ی حریف برود ... هر لحظه سرعتش بیشتر میشد ... صدای اضافی ای در گوشش پیچید . متوجه شد که بلاجر به سمت او فرستاده شده ... چاره ای نداشت مجبور بود به سمت جایگاه تماشاگران تغییر مسیر دهد . ولی او تغییر مسیر ناگهانی را تمرین نکرده بود ولی راهی غیر از این نداشت . دسته ی جارو را به سمت راست کشید و به سمت جایگاه رفت . صدای عاری از استرس تماشاگران به گوش رسید . استرجس توجه ای به این قضیه نداشت زیرا بالافاصله دسته ی جارو را به سمت چپ داد و از بین دو جایگاه تماشاگران رد شد . صدای بلاجر دیگر به گوش نمیرسید. دروازه نیز در جلوی دیدگان وی بود . دستش را بلند کرد و با تمام قدرت کوافل را پرتاب کرد ...
صدای گزارشگر در ورزشگاه را برای اولین بار شنید :
گل گل ....

2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)

خطاها:

1-ضربه زنی
2-قفل زنی
3-جرزنی
4-آرنج زنی
5-پشت زنی
6-سرخگون گیری
7-سرخگون کاری
8-گوی گیری
9-دست نشندگی
10-قاپ زنی

قوانین:

1-هیچ محدودیتی در ارتفاع پرواز بازیکنان در طول مسابقه وجود ندارد اما خروج بازیکنان از حد و مرز محوطه ی بازی مجاز نیست
2-کاپیتان هر تیمی میتواند با علامت دادن به داور تقاضای وقت استراحت کند !
3-گاهی ممکن است در بازی پنالتی اعلام شود . بازیکنی که قرار است پنالتی را بزند باید از مرکز زمین به سمت دروازه ی حریف پرواز کند
4-بازیکنان میتوانند کوافل را از دست بازیکن حریف بقاپند اما در هیچ شرایطی نباید دست بازیکنان به بدن بازیکن صاحب کوافل برخورد کند
5-در صورت مصدوم شدن بازیکنان هیچ گونه جایگزینی مجاز نبوده و مسابقه باید ادامه یابد
6-بازیکنان مجازند چوب دستی سحر آمیز خود را در محوطه ی بازی همراه داشته باشند ولی حق ندارند از آن بر علیه دیگر اعضای زمین استفاده کنند
7-مسابقه ی کوییدیچ فقط در صورت گرفتن گوی زرین یا با توافق کاپیتان دو تیم به پایان میرسد.


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۰۶ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
1.در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)
چارلی وارد ورزشگاه شد.سوار جاروبود به سمت گرینفی ها رفت.گرینفی ها تشویق می کردند.
ناگهان بازی شروع شدبلوجر به سرعت به طرف چارلی امد. اونم اول بازی چارلی به سرعت دور زد تا این که توپ به جرج خورد..
لوناگود گزارشگر بازی :چه می کنه این چارلی حالا پانسی پارکینسون جلوی چارلی راگرفته یه دور زیبا
حالا مورفین گانت جلوی چارلی را می گیره یه چیزی جلوی دماغ چارلی گرفته...این چیه.
بعد نیم خیز شدوگفت:اوه...چیزه حالا مورفین روی زمین افتاد بله
چارلی افسون بی بویی روی دماغش بود وحالا گل 1گل دیگه برای گرینفدور.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱:۲۵ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۸ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۱
آخرین ورود:
دیروز ۱۲:۲۷:۴۱
از هاگوارتز
گروه:
اسلیترین
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 505
آفلاین
تکالیف جلسه اول :



1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)


روی زمین افتاده بودم . پای چپم به شدت آسیب دیده بود و نمیتونستم تکونش بدم ولی چون بدنم گرم بازی بود دردی هم احساس نمیکردم . با دستام به زمین فشار آوردم و به سختی نشستم . به بالا نگاه کردم و هم تیمی هام رو نگاه کردم . همه با نگرانی بهم خیره شده بودن . نگاهم به لیلی خیره شد . از جاش بلند شده و با نگرانی بهم خیره شده بود . تو چشمانش نگاهی کردم و همین باعث شد که انرژی بیشتری بگیرم . سرم به خاطر ضربه ای که خورده بود گیج بود . کاپیتان تیم به آرومی پایین اومد و بهم نزدیک شد . عرق باعث شده بود که موهای بلوند قشنگش بهم ریخته باشه . تمام آرایشش پاک شده بود و با چشمانی نگران بهم خیره شده بود . بعد از چند ثانیه سکوت بینمون ، گفت :

-سوروس ، خوبی ؟ میتونی به بازی ادامه بدی یا تعویضت کنیم ؟
- خوبم نارسیسا . امسال سال آخر حضور ما در هاگوارتز هست . سال هفتمی های تیم آخرین شانسشون برای در یک تیم بودن رو دارن . این بازی بیشتر از اینکه بردش مهم باشه ، تمام خاطرات 7 سال اخیر حضورمون در هاگوارتز رو رقم میزنه . بعد از امروز ، این تیم پراکنده خواهد شد و هر کسی دنبال کار خودش میره و هیچوقت توی یک تیم نمیتونیم با هم بازی کنیم .

نارسیسا لبخندی زد و دستانش رو بهم نزدیک کرد . نفس عمیقی کشیدم و دستش رو گرفتم و از جام بلند شدم . نارسیسا جاروم رو برام آورد و من به آرومی سوارش شدم . به آرومی از جا بلند شدم و به طرف هم تیمی هام رفتم . همه به نگرانی بهم نگاه میکردن . با صدای گرفته و خسته ای گفتم :

-بچه ها ، این آخرین بازی گروهیمون هست . بیایید تا آخرین ثانیه هاش لذت ببریم که خاطره این بازی تا سال ها به یادمون خواهد موند .

همین حرف باعث شد که هم تیمی هام انرژی تازه ای بگیرن و با امیدواری سرشون رو تکون دادن . هر کسی به سر جای خودش رفت و من هم سعی کردم تمام انرژیم رو به کار ببرم . به داور سری تکون دادم و آمادگی خودم رو نشون دادم و اون هم سوت زد و بازی از سر گرفته شد .

لوسیوس کوافل رو به جلو میبرد . من کمی اونورترش تونستم خودم رو از ریموس لوپین جدا کنم و اون هم کوافل رو بهم پاس داد . به محض اینکه توپ بهم رسید ، سیریوس بلک بلوجرش رو آماده کرد و خیلی محکم پرتابش کرد . نگاهی به اطرافم کردم ، لوسیوس و ایوان گرفته شده بودن و نمیتونستم به اونها پاس بدم . صدای کاپیتان تیم رو میشنیدیم که فریاد میزد "خودتی سوروس ،خودتی " . جاروم رو کج کردم و به سرعت به عقب برگشتم و به طرف یکی از جایگاه تماشاچیان رفتم . صدای بلوجر رو که هوا رو با سرعت کنار میزد و به طرف میومد رو میشنیدم . سرعتم رو تا حد آخر بالا بردم و به جایگاه تماشاچیان نزدیک شدم . احساس میکردم که همه بهم خیره شدن و منتظرن ببینن من چیکار میکنم ولی جرات نداشتم که به تماشاچی ها نگاه کنم . باید از تمام توانایی هام برای فرار از این بلوجر استفاده میکردم . با سرعت به جایگاه تماشاچیان نزدیک شدم تا جایی که بلوجر فقط 5 ثانیه باهام فاصله داشت . تنها کاری که ازم بر میومد ، دور زدن جایگاه تماشاچیان بود . کار ریسکی بود و اصلا مطمئن نبودم که بتونم اینقد راحت در آخرین ثانیه دور بزنم . هنوز پای چپم بی حس بود در نتیجه مجبور بودم از راست حرکت کنم . ورزشگاه ساکت بود و همه فقط نگاه میکردند . حتی جستجو گر ها دیگه دنبال اسنیچ نبودن . خیلی دوست داشتم که به لیلی نگاهی بکنم ولی وقتش رو نداشتم .

بالاخره زمانش رسیده بود و با سرعت جاروم رو به سمت راست بردم . فاصله خیلی کمی با جایگاه داشتم و با هر اشتباه کوچکی ممکن بود که بهش برخورد بکنم . تمام انرژیم رو گذاشتم و جاروم رو کج کردم . صدای برخورد بلوجر با جایگاه تماشاچیان رو احساس کردم . دعا میکردم که آسیبی به کسی نرسیده باشه . حالا که بلوجر دنبالم نبود فقط باید دورم رو کامل میکردم و دوباره به زمین بازی بر میگشتم. چشمانم رو بستم و جاروم رو کمی کج تر کردم . اینقد سرعتم زیاد بود که نفس هم نمیتونستم بکشم . بعد از چند ثانیه چشام رو باز کردم و بالاخره تونسته بودم که دور کامل رو بزنم . صدای تشویق و هیاهوی تماشاچیان به گوشم میرسید ولی کارم تموم نشده بود . هنوز جای خوشحالی نبود . باید این گل رو میزدم . به خاطر هم تیمی هام . به خاطر خاطرات خوب و بد 7 سال تحصیلیم و تمام خاطراتم . به خاطر لیلی . کمی سرعتم رو کمتر کردم و به طرف دروازه گریفیندور رفتم . کوافل رو محکم در دستانم گرفتم و به طرف راست دروازه رفتم . دروازه بان گریفیندور بهم خیره شده بود و کم کم به راست حرکت میکرد . وقتی به اندازه کافی به راست آوردمش ، محکم کوافل رو به سمت چپ دروازه فرستادم .

تمام بدنم ایستاد . هیچ صدایی در اطرافم حس نمیکردم . انگار تمام روحم رو با کوافل فرستاده بودم . دروازه بان گریفیندور با سرعت جهتش رو عوض کرد و به طرف چپ حرکت کرد ولی خیلی دیر شده بود و نتونست به کوافل برسه . گل شده بود . من گل زده بودم . اینقد خوشحال بودم که حتی نمیتونستم لبخند بزنم . از خوشحالی زیاد بدنم ساکن مونده بود و نمیتونستم هیچ تکونی بخورم . سرم رو کمی کج کردم و تا لیلی رو ببینم . لبخندی بر روی لبانش بود . این لبخند به تمام درد هایی که داشتم می ارزید .

=======

2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)



توپ ها :


-کوافل
-بلوجر
-اسنیچ

بازیکنان :

-مهاجم ( چیسر)
-دروازه بان ( کیپر)
-دفاع ( بیتر )
-جستجو گر ( سیکر)

قوانین دیگر:


-محدودیت زمانی ندارد .
- هر گل که توسط مهاجم ها (چیسر ها) زده میشه 10 امتیاز دارد .
-پنالتی در صورت انجام خطا داده میشود .
-گرفتن اسنیچ 150 امتیاز دارد.
-بازی زمانی تمام میشود که اسنیچ گرفته شود .

خطا ها :


-خطای دریافت اسنیچ : زمانی که بازیکن دیگری جز جستجو گر اسنیچ رو میگیره .
-خطای روی دروازه بان : زمانی که دو مهاجم دروازه بان حریف رو مهار میکنن یا بهش ضربه میزنن تا مهاجم سوم به راحتی گل بزنه .
-خطای گرفتن توپ بعد از گل : زمانی که مهاجم بعد از گل زدن کوافل رو همچنان در دستانش داره یا بهش ضربه ای میزنه .
-خطا روی بازیکنان دیگر : زمانی که بازیکنی با مشت یا ضربه های شونه و آرنج مدام به حریف بزنه و اون رو سرنگون کنه .
-خطای پرواز مستقیم : زمانی که یک بازیکن با سرعت و مستقیم به بازیکن حریف نزدیک میشه تا اون بازیکن تعادلش رو از دست بده و از رو جارو بیفته .
-خطای دروازه بان : زمانی که دروازه بان از هر قسمت بدنش استفاده میکنه تا کوافلی که توی دروازه هست رو بیرون بکشه .
-خطای کوافل : زمانی که مهاجمی تغییری در کوافل ( مثل سوراخ کردنش تا سریعتر به طرف زمین بره ) ایجاد میکنه .
-خطای چوب جارو : زمانی که بازیکنی جاروی بازیکن دیگر رو بگیره تا بهش آسیب بزنه یا سرعتش رو کم کنه .






پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲

هانا آبوت old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۲ سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۳:۵۲ یکشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)

خب بچه ها دیدید که ترسی نداشت؟ به همین راحتیه . فکر نکنم دیگه هیچکدومتون به اندازه دافنه از جارو سواری بترسین. وقتی که اون تونست کار نسبتا متوسطی رو انجام بده، پس حتما شما هم میتونین پرواز خوبی داشته باشین.

گودریک نگاهی به لیستی که توی دستش بود انداخت و گفت:«حالا نفر بعدی بیاد جلو...خانم آبوت نوبت شماست زود باشین چون وقت نداریم.»

هانا که داشت یه چیزی رو نشون رز میداد یکدفعه از جا پرید و دوان دوان خودشو به گودریک رسوند.

ـخب جاروتو درست بگیر دستت ببینم.
هانا که با تعجب به گودریک خیره شده بود گفت:«استاد جاروم دستمه دیگه، نمیبینین؟»
گودریک در حالی که اخم کرده بود در جوابش گفت« جاروتو باید با دست راستت بگیری!»

-ولی من چپ دستم! نمیتونم با دست راستم بگیرمش!
گودریک که از این همه معطلی هانا عصبانی شده بود گفت« باشه هر جوری میتونی بگیرش فقط زود باش!»

هانا که در اون لحظه شوخیش گل کرده بود گفت:« نه استاد، شوخی کردم! راست دستم!»

گودریک که متوجه سرو صدای دانش آموزای پشت سرش شده بود و نمیخواست توی اولین جلسه این ترم نظم کلاس از دستش در بره برگشت تا بچه هایی رو که سروصدا میکردن ساکت کنه.

در همین حین هانا که داشت با جاروش کلنجار میرفت و سعی میکرد سوارش بشه با خودش گفت:« خدا رو شکر رفت! اینقدر گیر داد تا یادم رفت اول باید پای چپمو بذارم اونطرف جارو یا پای راستم!»

گودریک که با تمام تلاشی که انجام داده بود نتونسته بود بچه ها رو ساکت کنه و با چهره ای که هر لحظه بیشتر سرخ میشد داشت به طرف هانا برمیگشت داد زد:«آبوووووووووووت!! تو که هنوز اینجا وایستادی! پای راستتو بذار اونطرف جارو دیگه»

هانا که پاشو اونطرف جارو میذاشت رو به گودریک گفت:«استاد من چپ پام ها!»

ولی وقتی که صورت سرخ شده و عصبانی گودریک رو دید رنگش پرید. گودریک به سرعت خودشو به هانا رسوند و با ضربه ای محکم که به پشت جاروش زد جارو رو به حرکت در اورد.

بعد از اینکه جارو چند متری رو طی کرد و هانا از اون شوک اولیه بیرون اومد همونطور که پشت به گودریک بود داد زد:« استاد فکر نکنین خودم بلد نبودم ها! میخواستم شما رو امتحان کنم!»

هانا یه لحظه سرشو برگردوند و دید که گودریک داره به سمتش میاد پیش خودش گفت:« مثل اینکه اوضاع خطرناکه!» و با سرعت جاروشو به بالا هدایت کرد تا از دست گودریک فرار کنه.

ـ حالا دیگه وقتشه که منم خودی نشون بدم! فقط باید ببینم بعد این 10-15 سالی که جارو سواری نکردم چیزی یادم مونده یا نه!

و خودشو روی جاروش خم کرد و به سرعت به سمت حلقه اولی رفت. همین که به حلقه رسید دور زد و با حالتی مارپیچی چند بار بین سه حلقه ویراژ داد و به سمت سکو های تماشاگران رفت، سروصدای تماشاچیان به هوا رفت، میترسیدند که آبوت ناشی گری کند و به یکیشیون برخورد کنه ولی اون به موقع تونست سر جاروشو بچرخونه و دوباره به سمت حلقه ها پرواز کنه، هنوز داشت کم کم گرم میشد که صدای فریاد گودریک رو شنید که میگفت:« تا اینجا بد نبوده حالا من کوافل رو برات میندازم باید یه گل بزنی» و بعد در حالیکه پوزخند میزد با خودش گفت:« البته با یه بلوجر! تا تو باشی با یه استاد اینجوری رفتار نکنی!»

و سریع کوافل رو سمت هانا پرت کرد و پشتش هم با چماق به بلوجر ضربه زد. هانا که دو ثانیه بیشتر فرصت نداشت تا اوضاع رو تجزیه تحلیل کنه دست به کاری احمقانه و در عین حال شجاعانه زد! دو دستی دسته جاروشو گرفت و در حالی که از اون اویزون شده بود با انتهای جاروش ضربه ای محکم به بلوجر زد و اونو به سمت گودریک فرستاد و همزمان هم با پاش شوتی محکم به کوافل زد و کوافل یه راست به سمت حلقه وسطی رفت و گل شد.

هانا که از خوشحالی داشت بال در می اورد رو به گودریک و بقیه بچه ها که به خاطر سرعت این حرکت با دهانی باز و چشمانی گرد شده به او خیره شده بودند داد زد:« ما اینیییییییییییییییم!»


2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)

خطاها:
دم جاروی حریف رو گرفتن
با چماق به حریف ضربه زدن
خریدن داور
استفاده از انواع معجون ها مانند فلیکس فلیسیس و ...
کمک رسانی توسط فردی که در طبقات بالایی ورزشگاه با موبایل به مربی زنگ میزند!
طلسم کردن بازیکنان در حین بازی
جادو کردن توپها قبل مسابقه
موهای همدیگه رو کشیدن
دخالت در کار بقیه بازیکنان و انجام دادن وظیفه ای که به آنان محول شده


قوانین:
گرفتن اسنیچ زودتر از حریف
بیرون نرفتن از محوطه بازی
انجام وظایف مربوط به خود








پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ جمعه ۲۸ تیر ۱۳۹۲

دابی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۴ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۷:۱۰ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
پیام: 152
آفلاین
1- در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جاجالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را وصیف کنید.(20 نمره)

گودریک جاروی دانش آموز گریف را به صاحبش بگرداند و بعد گفت: خب سوار جاروی خودتون بشید و هرکاری که این جارو انجام داد رو انجام بدین!
بعد از گفتن این حرف، پروفسور گریفندور شروع به راه رفتن در بین صف های دانش آموزان کرد، که برخی به آسانی و برخی دیگر با مشقت سوار جاروهایشان می شدند. همان طور که راه می رفت، چشمش به موجود کوچکی افتاد. قدش تا زانوی او بیشتر نمی رسید. پروفسور ابروهایش را در هم کشید و فریاد زد:
- جن! تو این جا وسط کلاس من چی کار می کنی؟! فکر کردی این جا آشپزخونه است؟
همزمان با فریاد پروفسور، نگاه تمام شاگردها به آن دو معطوف شد.
دابی جیرجیر کنان گفت:
- پروفسور قربان! دابی از شاگرد های این کلاسه!
- مگه جن های خونگی درس هم می خونن؟
- دابی یه جن خونگی آزاده! دابی کار می کنه، حقوق میگیره، مرخصی داره، درس می خونه، و فقط هم قصد ادامه تحصیل داره!:pretty:
پرفسور:
دابی با یک جهش بر روی جارویی که طولش دو برابر قد جن های خانگی بود، قرار گرفت. روی آن خم شد. انگشتان باریکش را دور دسته ی آن را محکم کرد و ....
ویییژ!
جارو با سرعت زیادی شروع به حرکت کرد. یک دور دور زمین سبز کوییدیچ، در ارتفاع حدود پنجاه متری زد. هنگامی که دابی جارو را به سمت برج های تماشاگران گریفندور که با پرچم های سرخ آراسته شده بود، منحرف کرد، سرعتش به قدری زیاد شده بود که دابی و جارو مانند لکه ی قهوه ای و خاکی دیده می شدند! جن آزاده مدام تلاش می کرد تا به دانش آموزان دیگر که سوار بر جاروهای شان بودند برخورد نکند. پنجاه، شصت، هفتاد کیلومتر بر ساعت... سرعتش بیشتر و بیشتر میشد...

آن سوی زمین، در کنار برج تماشاگران هافلپاف

جیمز سیریوس پاتر سوار بر جاروی آذرخش سه بود. مدام موهایش را با ژستی سینمایی و هالی ویزارد گونه به هم می ریخت. زیر چشمی به گروهی از دختران سال سومی که روی چمن راه می رفتند و برایش دست تکان می دادند و جیغ می کشیدند! نگاه کرد. گوی زرینی از توی جیب ردایش در آورد و گذاشت تا از اون فاصله بگیرد. سپس آن را با یک حرکت گرفت . صدای جیغ و دست و سوت دختران شدت گرفت! دوباره گوی زرین را رها کرد. در همین حین...
- دابی داره میــاد جیمز پاتـــر قربـــان...!
دابی با سرعتی بیش از هشتاد کیلومتر بر ساعت، از فاصله پنج سانتیمتری او عبور کرد، و باعث شد جیمز ده، دوازده بار، دور خودش بچرخد!
دختران روی چمن:
دابی سرش را برگرداند و عقبش را نگاه کرد. ستاره های زیبایی دور سر جیمز می چرخیدند!
جن خانگی بعد از این که دید چه کار کرده مدام سرش را بر روی دسته ی جارو می کوبید.
- دابی بد! دابی بد!
در حالی که اشک از چشمان درشت و سبز رنگش می چکید، از داخل حلقه ی دروازه رد شد. بلوجری که به سمتش آمد را با یک بشکن به غبار آجری رنگ تبدیل کرد!
- دابی بد! دابی باید خودش رو تنبیه کرد...
بشکن دیگری زد و کوافل به صورت کات دار وارد حلقه ی سمت چپی کرد.
سپس سر جارو را پاین گرفت و آن را به سمت زمین هدایت کرد. در آن طرف زمین، پروفسور گریفندور، جیمز را سرگیجه گرفته بود به سمت درمانگاه هدایت می کرد.
- دابی ترک تحصیل کرد! دابی لیاقت تحصیل نداشت.


2- قوانین و خطاهای بازی کوییدیچ را بنویسید.(10 نمره)

مواردی از قوانین بازی:
1- در هنگام بازی بازیکنان باید لزوما سوار بر جارو باشند. استفاده از تسترال، هیپوگریف و وسایل حمل و نقل عمومی مانند قالیچه پرنده غیر قانونی است!
2- پوشیدن ردای فرم تیم کوییدیچ برای تمام بازیکنان اجباری است و در صورت عدم پوشیدن ردا، فرد یا تیم خاطی در دفتر توجیهات به شدت توجیه می شوند!
3- اعضای هر تیم باید حداقل سه نفر و حداکثر هفت نفر باشند.

مواردی از خطاها:
1- دوپینگ و استفاده از مواد نیروزا
2- خوراندن مواد و پودرهای مورد تایید وزیر سحر و جادو (!) به بازیکنان حریف
3- هرگونه ضربه زدن،گرفتن و وارد دروازه کردن داور
4- استفاده از توپ های قابل اشتعال و خطرناک



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۹:۱۲ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲

اسلیترین، مرگخواران

مورفین گانت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۷ شنبه ۶ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۰:۰۲:۳۳ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
از ت متنفرم غریبه نزدیک!
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
اسلیترین
پیام: 812
آفلاین
1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)

پرفسور گریفندور نام مورفین را از روی دفتر نمره خواند: گانت! بیا نوبت توئه!
مورفین مثل فنر از جا پرید و سوار جارویش شد و ویـــــــــــــــژ اوج گرفت. پدال گاز جارو را تخت کرده بود و عقربه ی شتاب به ته اون لامصبی که نمی دونم اسمش چیه چسبیده و عقربه ی کیلومترشمار هم کم کم می رفت که به آن ته مه ها بچسبد. ناگهان هشتاد نود تا برج تماشاگرنما آمدند جلوی مورفین ردیـــــــــــــــــــف صف کشیدند. حالا مورفین را می گویی... عقربه را 320 تا چسبانده. این تماشاگرنماها هم که ردیف. چه کند؟ چه کار کند؟ آقا مورفین دستی را کشید و در هوا شونصد تا کله معلق زد و حالت وارونه ی حمله ی ورانسکی را اجرا کرد و از بالای برج ها پرید آن ور.

آقا برج های تماشاگرنما را می گویی؟ کلنگ میزدی، گچشان نمی ریخت! همه ابتدا کف خون قاطی کرده، سپس شاکی شدند و گذاشتند دنبال مورفین!
برج های حاوی انبار کوییدیچ آمدند جلو و هر چی بلاجر داشتند تف کردند طرف مورفین. زمین و آسمان سیاه شد از بلاجر. توده ی سیاه بلاجرها با تمام سرعت داشت روی مورفین آوار می شد که ناگهان مورفین برگشت و یک ورد کروداوا زد و یک انفجار اتمی اتفاق افتاد و همه ی بلاجرها و برج ها پودر شدند و ریختند زمین.

آقا، جانم برای شما بگوید که مورفین همینجور رفت و رفت تا رسید به دروازه ها. دروازه ها که دیدند مورفین زده رفیق های برجشان را پودر کرده دست به یکی کردند و سه تا دروازه ی طرف دیگر زمین را هم صدا زدند و 6 تا دروازه هم از زمین تمرینی شماره 2 جمع کردند و 12 تایی حلقه ی مشورت گرفتند که چه کنیم از مورفین گل نخوریم!
آقا همینطور که این ها داشتند مشورت می کردند، مورفین یک طناب بلند بست به کوافل و بعد توپ را همچین با کات حلقه ای پرتاب کرد که توپ از حلقه ی دروازه ی اول رفت تو از دوازدهمی درآمد بیرون و 12 تا دروازه با طناب مورفین شدند عین جاسوییچی پر از کلید! بعد مورفین آمد دور افتخار بزند که یهو یکی داد زد مورفین! و ناگهان مورفین از شدت صدا ترکید و چشم باز کرد و دید در دفتر مدیر مدرسه است و گودریک گریفندور از عصبانیت سبیل هایش را می جود و بهش چشم غره می رود و سالازار اسلیترین پیر از پشت میزش با تاسف سر تکان می دهد که: آخه بچه جان!... من چندبار به تو بگم، این مواد روانگردانو سر کلاس نخور! آبرو نذاشتی برای من! خوبه واسه این کارات جفتمونو اخراج کنن؟ تو نبیره ی منی!... ... تو کی هستی؟ کیه؟ من کیم؟ ای مرد جوان! منِ پیر علیل رو از خیابون رد می کنی آیا؟! کیـــــــــــــــــــــــه؟!

2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)

فراموششان کنید!
در کوییدیچ و بازی های دیگر قوانین و خطاها هیچ اهمیتی ندارند. تنها چیزی که اهمیت دارد قدرت ماده ی نیروزاست.
هرگز حریف را به خاطر مصرف مواد نیروزا سرزنش نکنید بلکه خودتان دوپینگ قوی تری داشته باشید.
با استفاده از چیزهای مورفین نشان حلقه های دروازه ی حریف را جاسوییچی کنید!
چیزهای مورفین نشان مناسب برای تمام اعضای خانواده!
تهیه شده از عصاره ی طبیعی خاشخاش!
کافیست یکبار امتحان کنید!



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۸:۴۰ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۰ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۵:۵۷ دوشنبه ۱ تیر ۱۳۹۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 454
آفلاین
1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)
پرفسور ببخشید شما بزرگ ما اید ولی تکالیف رول نیست.

2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)

گشت زدن با مورفین پیش از بازی ممنوع.
قبل وبعد بازی تست دو پینگ گرفته می شود.
اگر با مورفین بچرخی تست اعتیاد گرفته می شود.
زدن بازیکنان ممنوع.
زمین کوییدیج رو با کافه سه دسته جارو را اشتباه نگیریم.


مراقب خودت باش.


پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۲:۱۱ سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۲

گیلدروی لاکهارت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۸ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵
از شبنم عشق خاک آدم گِل شد...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 143
آفلاین
1. در یک رول جریان سوار شدن خود را بر روی جارو و دور زدن در میان برج تماشاگران و جا خالی دادن به بلوجر و گل زدن خود را توصیف کنید. (20 نمره)

-مادر جااااااااااااان!

شترق!!!!

این صدایی بود که از برخورد بلوجر با کله ی لی جردن ایجاد شده بود. خون بود که داشت از فرق سر لی می ریخت. سایر بازیکنان هم روی جارو های خود ایستاده بودند و هرهر می خندید.
ناگهان در آن بحبوحه اسلیترینی ها با سرعت به سمت پیکر لی که کم از جنازه نبود می دویدند. صدای یکی از آنها به گوش می رسید که فریاد میزد:
-خون اصیل! خون اصیل! نذارید بریزه رو زمین! جمش کنید!

بازیکنان و سایر تماشاچیان:
وقتی لی را از وسط زمین جمع کردند، گیلدروی لاکهارت به عنوان بازیکن ذخیره به جای او به میدان آمد. کمی شاد می زد. می شد حدس زد که زیاد با مورفین می پلکیده ودر آن هنگام نیز در مصرف چیز زیاده روی کرده بود.
سپس چسبیده به دروازه ی ریونکلاوی ها روی آذرخش خود مستقر شد. در همان ابتدای شروع بازی پاسی از طرف گودریک گریفیندور به او رسید. هم زمان یکی از مدافعان ریونکلاو بلوجر را به سمت او فرستاد. از طرفی او که پس از استعمال بیش از حد چیز به فوت بند بود فریاد زد:
-وای الآن شَرَم میشکنه!!!
و جاخالی داد. بلوجر محکم با کله ی دروازه بان اصابت کرد و پاس گودریک نیز بر اثر برخورد کاملاً شانسی با جاروی گیلدروی وارد دروازه شد.
-گل برای گریفیندور!
این بار گیلدروی بود که نیش خود را تا بناگوش باز کرده بود و هرهر به ریونکلاوی ها می خندید.
گودریک: نیشتو ببند!

سپس او را برای تست دوپینگ از زمین خارج کردند و پس از آزمایش گریفیندور بازنده اعلام شد!
حالا این که در تالار عمومی گریفیندور چه سرنوشتی در انتظارش بود مرلین می داند!

2. قوانین و خطا های بازی کوییدیچ را بنویسید. (10 نمره)

- گشت زدن با مورفین پیش از بازی ممنوع.
-در صورت گشت زدن با مورفین ساخت و ساز ممنوع.
-در صورت ساخت و ساز مسئولیت اتفاقاتی که در تالار عمومی گروه پس از تست دوپینگ پیش می آید با خود بازیکن است.
-هرهر خندیدن به دیگر بازیکنان آزاد است.
-اشتباه گرفتن زمین کوییدیچ با تشک کشتی مموع.


ویرایش شده توسط گیلدروی لاکهارت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۵ ۱۲:۱۸:۱۸

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.