من اعتراض دارم. قیافه من رو جلع (؟) جادویی نکنین.
سیبیل تریلانی چجوری با ولدک خواهرن آخه!؟ توضیح کامل بدین. {راهنمایی برا تازه واردا: رابطه ی سیبیل و ولدک مث رابطه من و مورفین گانت هست} (10 امتیاز)رابطه؟ رابطه؟ باز یکی از اون پشت میگه بی ناموسی جادویی ننویس!
تازه دوباره می آد می گه چجوری خواهرش بود؟ من چی کار کنم آخه؟
خب، شوما ریگولس سیاه و سیریوس سیاه رو که می شناسین؟ اون یکی هر کاری می کرد؛ اون، اون یکی هم هر کاری می کرد که بگه من شبیه ـش نیستم.مثلا سیریوس حموم می رفت. ریگولس تا چهار ما حموم جادویی نمی رفت که بگه من مثلا شبیه داداش جونم نیستم.ریگولس آب جادویی می خورد؛ سیرویس هیچ مایعی کلا نمی خورد تا یکی دو سال که بگه من و داداشم عین هم نیستیم.آندرستند؟ (ویرایش: من این رو خوندم. هیچ ربطی نداشت. اما دل جادویی ـم نذاشت پاکش کنم.
)
بهر حال..چون رابطه این دو تا، مثل رابطه شوما و وزیر گانت بود؛ اون دو تا با هم خوهر برادر ـن. بذارین قصه ـش رو برای شوما بگم:
روزی روزی گاری، زیر گنبد جادویی کبود؛ غیر از روونا هیچ کس نبود. ولی یه مستر ریدل پدر بود و یه خانم گانت مادر. اینا دو تا بچه داشتن.یکی تام ماروولو ریدل و اون یکی مروپ ماروولو گانت(!).
خلاصه، پدره همون اول گذاشت رفت. بعد داخل خونه، هر وقت ارباب کوچولو مامانش رو صدا می کرد؛ خوهار ـش هم جواب می داد.این شد که اون رو از خونه مجلل جادویی شون بیرون کردن و وجود اون رو مخفی کردن.
مروپ طرد شده، اسم ـش رو عوض کرد و در سایه های جادویی به زندگی ادامه داد... هم اکنون به اون دختر می گین سیبیل جادوگری!
چرا سیبیل تریلانی اسمش سیبیله؟ (5 امتیاز)خواهر ولدک، نه... ارباب رو مسخره می کنی؟ آره؟ آرررررره؟ خو، حالا اشکال نداره.
گفته بودم مروپ ماروولو گانت اسمش رو عوض کرد؟ می دونین کجا عوض کرد؟ دم در سازمان اسم عوض کنی حاجی ولدمورت و بلاتریکس(!)... وقتی مروپ رفت؛ اون جا خیلی شلوغ بود و همه سرسری یه اسمی بر می داشتن و می رفتن. بعد سیبیل با خودش گفت: چون من
این شکلی یا
این شکلی م؛ بهتره یه اسمی بگیرم که به خودم بیاد...
همین دیگه...سیبیل هم فیری بود و اون... همین شد که می دونین!
3. لی فرضی چیکار کرد که پرت شد بیرون؟ (5 امتیاز)واضح نیست؟ حتما سوسکیلاکسی رو پرت کرد تو صندلی ـتون.
خب، لی جردن، فردی ـه از خاندان جردن ها. یک پسره و فوق العاده حشره شناس جادویی خوبی ـه. چــــــــرا؟ الان می گم من. قصه ـش تو این کتابه.
لی: پروفسور؟ (با سوکس- زبانی جادویی، ماورا صورت)
لی: پروفسور؟ (با همر- زبانی، فرو صوت!)
لی: پروفسور؟ (با بچه بد بازی- زبانی، خود صوت(!))
پروفوسور دو تای اول رو نمی شنوه. اما آخری رو می شنوه و به روی خودش نمی آره. و لی روی اعصاب، طبق معمول(!)، دوباره ادامه می ده؟
- هوی جیمزک جون؟ پروفوک؟ جیمزکِ پروفک ِ ولدک دوست؟! هـــــــــــلو؟
خلاصه، اینقدر میگه تا پروفسور به روی خودش بیاره.
- چی ـه شلوارک؟
- چی چی ـه؟
- نخود چی ـه.
- فئونارد هویجی ـیه جادویی ـه.
خب، همین جوری کل کل می کنن و چرا اوستاد این ها رو نگفته؛ روونا می دونه... بعد لی میره سر اصل مطلب:
- کنار میز... یه گردالی صورتی بود... من اون رو خیلی دوس می داشتم؛ سر به سرش می ذاشتم...
یه دفعه فهمیدم یویوی صورتی شوماست...
اوستاد هم در حالی که به یویوی جادویی ای که همین الان از جیب بیل ویزلی دزدیده بود؛ ساکت میشه و بعد، فوش جادویی می ده!
4. چرا سیبیل تریلانی همه ی پیشگویی هاش درست بود؟ این توانایی خارق العاده رو پیشگوها چجوری به دست میارن؟ آیا پیشگو زاده شده بود یا تواناییش اکتسابی بود؟ توضیح کامل لطفا. (10 امتیاز)
چرا اوستادا چیز هایی که نمی گن رو می پرسن؟
عاغا، من نمی دونم. حل ـه؟
خب، قسمت اول سوال
:
چجوری بدست می آرن؟ نقل قول می کنم از خانم سیبیل تریلانی در فهمیدن روزی که پیشگویه:
من داخل اتاق تاریک جادویی بودم و به گوی کریستالی ـم زل زده بودم. هی می گفتم: بوگو! بوگو که من پیشگو ترین پیشگو هستم! بوگـــــــــــو.
اما مگه اون گوی نامرد جادویی می گفت؟ مردا همین ـن دیه.
یه دفعه، دیدم داخل رول، به جای این که صورت زیبای خودم () رو نشون بده؛ داره یه گاو جادویی رو نشون می ده که ماع ماع می کنه. من تعجب کردم. آروم دستم رو جلو بردم و وقتی نوک انگشتم به گوی خورد... باور نمی کنین چی شد. خیلی سرد بود. (انتظار نداشتین که برم توش؟! :دی) من گفتم: چقدر سرده!
یه دفعه، گاوه جادویی علف خوردن و ماع ماع رو ول کرد و به زبون من حرف زد! گفت: آره.خیلی سرده. کاپشن جادویی ـم کو؟
من که تعجب کرده بودم؛ گفتم:شوما حرف می زنین "سِر"؟
اون گفت: نه. تو فقط داری زبون ما رو می فهمی و از نظر بقیه، داری ماع ماع می کنی.
من یخورده شکه شدم. اما به رو نیاوردم. یک دفعه، گاوه تبدیل به مرلین پیر کبیر گنده هیکلی شد و گفت: هی سیبیل! تو پیشگو شدی - یعنی بودی و نمی دونستی و الان می دونی!-. خداحافظ!
بی مقدمه! منم گفتم: اِ؟ نه باو! خو، باشه.
به همین راحتی تموم شد رفت!همین!
و آما... نحوه پیشگو شدن ـش- یعنی کلا چجوری پیشگویی کردن ش:
اون یه باو باو(!) داشت به نام تریلانی (فکر کنم اسمش کساندرا بود. حافظه رو حال کردی؟!) اون هم پیشگو بو. بعد برای همین سیبیل پیشگو شد.
اما الان این سوال پیش می آد که اگه این جوری بوده؛ پس چجوری سیبیل، مثل ولدک کوچولو نوه نتیجه سالازار بودن؟ خب، ما الان می گیم که سوال آخر به بقیه ربطی نداره و یک اثر مستقل می باشد!
پیشگو زاده شدن!
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟