ببخشید دیر شد اندکی.سرم گرم یه مشنگ کشی بود این شد که دیر رسیدم خدمتتون...اوه اوه خانوما ظاها خیلی خوشحال به نظر نمی رسین یعنی میخواین خرخره من بجویین؟
چیز...اونورو نگاه...همونور دیگه...اونجا!
پادمای عزیز:از حضور پر رنگ شما در این ماموریت بسیار ممنون هستم.پست های شما نسبت به سری قبل پیشرفت زیادی داشتن با این همه یه سری ایرادات جزئی تو پست هاتون به چشمم اومد که با اجازتون عرض میکنم.اولین نکته اینکه بعضی جاها در فضاسازی و همینطور دیالوگ ها بعضا هم از لحن محاوره و ادبی با هم استفاده کردین مثلا:
نقل قول:
پادما كه از اول اين صحبت ها غرق در تفكر بود گفت: بايد اون رو از آنجا بيرون بياوريم و بفرستيم دنبال نخود سياه و يكى رو هم دنبالش بفرستيم تا هرچه ديرتر برگرده.
و این یکم جالب نیست. قشنگتر اینه که تو پست زدن یه ریه رو اتخاذ کرد.مثلا بعضی ها تو فضاسازی و توصیف صحنه از جملات ادبی استفاده می کنن و دیالوگ ها رو به صورت محاوره به کار می برن و بعضی ها در هر دو قسمت ممکنه محاوره بنویسن و...
و دیگه اینکه تو بعضی از پست ها هم یه سری غلط های املایی جزئی دیده میشه مثل بی حوسلگی یا رازی و ... که احتمالا در اثر عجله در پست زدن رخ داده. بعضی جاها هم سوژه یه مقدار سریع پیش برده شده مثلا:
نقل قول:
لينى و آماندا و فلور با كروشو بقيه ى مرگ خوار ها رو تو انبارى زندانى كردن.
به نظر می رسه شما می تونستین این قسمتو بیشتر توصیف کنین.چون خواننده ممکنه براش سوال پیش بیاد خب چه جوری مرگخوارا به همین راحتی اجازه دادن دو تا ساحره با کروشیو گیرشون بندازن. یا میشد تو این قسمت یکم هم صحنه جنگ و درگیری رو توصیف کرد.با این همه خیلی خوب بود.
لینی شما که کلا حرف نداری.من کی باشم بخوام به جادوکار ایفای نقش چیزی بگم!
اربابحضور باشکوه شما در این برنامه مایه افتخار همه ماست.امیدوارم از اینکه مهمونی و تو خونه شما برگزار کردیم از ما ناراحت و آزرده نشده باشین.این حقیر قصد جسارت نداشت خدمتتون.
(ارباب میشه پستای منو نقد کنین؟
)
الادورا پست های شما مثل همیشه جذاب و خوب هستن.پیش برد سوژه بسیار به اندازه بود.همینطور طنز به کار رفته و توصیف و فضاسازیاش عالی بودن.
آماندا باید اعتراف کنم ایده استفاده از واژه
برگشتن تو
اولین پستت خیلی خوب بود معاون جان. کلا حرف نداشت این پستت به ویژه من با عینک!هر چند عینکم اینقدر بزرگ نیست!سوژه دعوت مهمانان هم بسیار به جا بود و همین کار باعث شد سوژه های فرعیه زیادی وارد خط اصلی ماجرا بشه.
مادر اربابعجب افتخاری بانو! شما کلا استاد ما هستین بانو!
دافنه گرینگرس اعتراف میکنم زودتر از این انتظار دیدنش شمارو داشتم ولی خب این مدرسه ها امان نمیدن بوقی ها!
نقل قول:
فلور در حالی که دافنه را مانند بلاجر به زمین می زد تا به هوش ـش بیاورد
این خیلی ایده خوبی بود.پست شما مثل همیشه خوب و اندازه ی مناسبی داشت.چیزی که آرزوی من شده! در کل پستتون مثل همیشه خوب و جادویی بود!
مینروا مک گونگال (سلسیتنای فعلی) شما تو توصیف صحنه و فضاسازی خیلی استعداد دارین.چیزی که تو پست هاتون به چشم می خوره و اونارو زیبا و جذاب کرده با این حال در برخی جاها استفاده از لحن محاوره و ادبی توامان دیده میشه و این چیزیه که می تونه از زیبایی یه پست کم کنه.
بانو بلاتریکسحضور شما مایه بسی افتخار بود و مثل همیشه با ابهت و جذبه و پر خشونت و مرگخوارانه!
آیلینشما کلا ردی!برو ولیت رو بیار!
هلنا راونکلاخیلی انتظار حضورتون رو داشتم اما ظاهرا شما هم بسیار درگیر مدارس بودین.
مالی شما هم به نظرم خیلی سرتون گرم کار تو خونه است.
مگه یادت رفت حرفای روز اولمونو؟...اهم...با اینکه نتونستین به دلیل مشغله های خانه داری شرکت کنین اما حضور پررنگی تو سوژه داشتین!
اهم اهم...پیش از اینکه به دست خشمگین شما عزیزان قطعه قطعه بشم تصمیم دارم یه تصمیمی رو حضورتون عرض کنم!
تصمیم بر این شد تا از این به ساحره هایی که تو برنامه ها مشارکت فعالی دارن جهت تشویق نشانی داده بشه.ساحره برتر این سری کسی نیست جز
پادمای عزیز که هم حضور پرنگ و فعالی داشتن و هم بسیار پیگیر کار سازمان بودن و هم بسیار همفکری کردن و
این جهت تقدیر از ایشون بهشون اعطا میشه.متشکرم پادما!
دیگه توام مرگخواری گل سرخ در شانت نیست بهت تقدیم کنم!
پ.ن:بچه ها راستی فلور یه پیشنهاد مطرح کرده ها!کسی نظری نداره راجع بهش؟