بــــــــومــــــــبـــــــــــ!حضار با چشمانی گرد شده به منظره منهدم شدن سر قاضی توسط چکشی که بر مغز سرش فرود آمده بود خیره شدند. مروپ که نفس نفس زنان بالای سر خرد و خاکشیر شده او ایستاده بود با چشمانی که برقی خطرناک می زد گفت:
- در حضور من چطور جرئت می کنی با یه زن دیگه حرف بزنی؟هان؟به قند عسلم بگم که چه بابای چشم چرونی داره؟
هان؟هان؟هان؟ تام که فکش مشابه ایوان از جا درآمده بود به سختی گفت:
- مم...فقت...ممظو...بباشش...
مروپ:
حضار:
مورفین که اوضاع را اصلا مناسب جو یک جلسه رسمی دادگاه نمی دید به سرعت خود را وارد ماجرا کرد تا هرچه سریعتر این غائله را بخواباند و به اصل ماجرا بپردازند.
- بانو آیلین به ژایگاه بیان لطفا!
آیلین پرنس درحالیکه درون آینه ی کوچکی به صورت خودش می نگریست پاسخ داد:
- اعتراض دارم جناب قاضی!
قاضی:
میز ریاست دادگاه:
لودو:
حضار:
فلور به پهلوی آیلین کوبید تا او را متوجه دست گلی کند که درحال آب دادن بود. آیلین با عصبانیت گفت:
- اه....ببین چیکار کردی؟آرایشم خراب شد.
فلور که زیر نگاه نافذ و خیره حضار لحظه به لحظه بر آفروخته تر میشد زیرلب زمزمه کرد:
- پاشو دیوونه آبرو برامون نذاشتی!قاضی احضارت کرده!
آیلین ناگهان با شنیدن این حرف از جا پرید و صاف ایستاد. درحالیکه می کوشید دست و پایش را جمع کند چهره ای خونسرد به خود گرفت و بی توجه به تکان های دیوانه وار سر فلور نگاه مضطرب دیگری در آینه به خودش انداخت. سپس در حالیکه می کوشید آینه را در جیب ردایش مخفی کند با گام هایی لرزان به سمت جایگاهی رفت که لودو پشت آن ایستاده و مصیبت زده تر از هر زمان دیگری به او خیره شده بود. چنان که این شخص نه وکیلش بلکه مامور اعدامش است.
آیلین که مشخص نبود نامنظمی گام هایش به دلیل شتاب در رسیدن به جایگاه متهم است یا بلندای 40 سانتی پاشنه های کفشش ناگهان پایش پیچ خورد و وسط جلسه دادگاه نقش بر زمین شد.
قاضی:
لودو:
حضار:
فلور: :
آیلین:
عاقبت آیلین در میان خنده های حضار به کمک چند دیوانه ساز موفق شد روی پاهایش بایستد. در همین حین نیز زاغ سیاهرنگ و پر سر و صدای آیلین خود را به معرکه رساند و بال و پر زنان و پر سر و صدا روی لبه جایگاه نشست. لودو اعتراض کرد.
- نگین قراره تا آخر جلسه این زاغ ایکبیری جلوی روی من بشینه و سر و صدا کنه!
زاغ که شنیدن این حرف چندان به مزاقش خوش نیامده بود با بی رحمی به صورت لودو حمله ور شد تا چشم و چالش را به عنوان شام آنشب طعمه خود سازد. آیلین با اوقات تلخی گفت:
- نه که خودت خیلی خوش قیافه ای؟ دلتم بخواد زاغ ناز و قشنگم در جوارت بشینه.
تام که با الگو پذیری از ایوان با مشقت موفق شده بود اجزای صورتش را بار دیگر سرهم کند گفت:
- ساکت آقا ساکت!مروپ جان بی زحمت این چکشو بده به من عزیزم لازمش دارم...هان؟...نه...نه اصلا قابلتو نداره... باشه واسه خودت.
تام نگاهی به یکی از دیوانه سازها کرد و او در سه سوت چکش دیگری برایش آورد تا با پرتاب آن به سوی سر لودو به زاغ آیلین در کشت و کار مزرعه بادمجان روی صورت او کمک کند!
لودو:
تام که از کارش راضی به نظر می رسید دستش را چنان با شدت بر میز کوبید که به چند صد تکه مساوی تبدیل شد. با این همه بی آنکه به صدای حبس شدن نفس حضار توجهی کند شادمانه فریاد زد:
-
سکوتو رعایت کنین!جلسه کماکان رسمیه!خانم پرنس وکیل مدافع لودویک بگمن در جایگاه حاضر هستند. خانم پرنس در دفاع از موکلتون چه دفاعی دارین؟
آیلین نگاهی به جایگاه وکیل و فلور انداخت که به تنهایی پشت آن نشسته و با استیصال او را می نگریست . سپس نگاهی به جمعیت حاضر در دادگاه کرد و آب دهانش را به سختی قورت داد. سکوت سنگینی بر جلسه حاکم بود. البته اگر صدای ناخن جویدنهای لودو را از آن حذف می کردند. عاقبت آیلین نفس عمیقی کشید.
- قربان موکل من حین ارتکاب این جرایم دچار حالت جنون بودن!
لودو:
قاضی:
حضار:
صدای همهمه های مبهمی در سالن پیچید. تام ریدل اینبار برای برقراری نظم دست دیگرش را روی میز کوبید و آن را به سرنوشت قبلی دچار کرد.
- سکوت!خانم پرنس برای این حرفتون چه دلیلی دارین؟
آیلین با خونسردی گفت:
- خب مسلما وقتی آدمی بدون لباس تو خیابونا راه می افته نمی تونه عقل سالمی داشته باشه. به نظر من این خودش می تونه دلیل خوبی باشه جناب قاضی!
- پس در خصوص سایر اتهاماتشون چه دفاعی دارین؟ . ایجاد حکومت دیکتاتوری و فضای سرکوب و خفقان در مدت زعامت بر وزارت سحر و جادو؟ شرکت در کودتای زمستان و تلاش در جهت براندازی دولت قانونی با همکاری دلوروس جین آمبریج؟تلاش برای زدن مخ بانو مروپ گانت،همسر قاضی دادگاه،تام ریدل؟؟؟!
آیلین با آرامش گفت:
- جناب قاضی خب شما نگاش کنین؟این به نظر شما عقل درست و حسابی داره؟نداره دیگه... حالا یه تسترال بازی درآورده جوونی کرده... شما ببخشینش. البته در مورد اتهام آخرشون من هیچ دفاعی ندارم مگر زمانیکه حق الوکاله بنده رو بپردازه!
لودو:
تام ریدل:
ملت حاضر در دادگاه:
هیت منصفه احتمالی:
فلور:
همهمه مبهم بار دیگر بر فضای دادگاه طنین انداز شد. تام که بسیار مایل بود سرش را روی میز بکوبد به سختی جلوی خود را گرفت. (البته مشخص نیست این تمایل دیوانه وار به خاطر دفاع منحصر به فرد و وجدان کاری آیلین ایجاد شده یا برهم خوردن نظم جلسه!) با لحن خسته ای گفت:
- متشکرم خانم پرنس می تونین بشینین...