کیو.سی.ارزشی
Vs.
دو نصفه جارو
ویکتوآر ویزلی ذخیره به جای تد ریموس لوپینویکی و سیاوش و تدی جمع شده بودن که با هم مشورت کنن. ویکی با حالت :vay: طوری گفت:
- بدون آقای همساده چیکار کنیم؟
- این سوال بی جوابو از خودم، تا حالا هزار دفعه پرسیدم !
ویکی
گونه به سیاوش نیگا کردو ادامه داد:
- میتونیم بدون اون ادامه بدیم؟
تدی گفت:
- حالا یه کاریش می کنیم!
سیاوش در حالی که بعد از سوت داور سوار بر جارو دور می شد با نا امیدی گفت:
- میدونم بدون تو فردای من رنگ خاکستری دیروزه!
تدی که سعی میکرد خونسردیشو به عنوان کاپیتان تیم حفظ کنه:
- ویکی! ای زیرشلواری دوست من! چرا؟ فقط چرا؟
بعله!چندتا احمق حرفهای توی یه تیم هستن به نظرتون؟
صدایی از دور دست:
- خعلی هم خوبـــــــــــــه!
- درررررد..!
فلشبک- وای یعنی بالاخره میبینمش؟
- نهه باورم نمیشه
-کچل با استعداد لعنتی !
- فک کن زیر شلواری پوشیده باشه؟؟
-عیال ما تو مراممون نی زن سفیدی دندوناش معلوم شه ببند اون خندق بلا
رو!
بلندگوی مترو ایستگاه را اعلام کرد:
- مسافران عزیز تا 2 دقیقه ی دیگر به مزرعه می رسیم.
تدی و ویکی کاملا پرس شده از جمعیت موجود در مترو خودشونو به صورت یه وری انداختن بیرون.
از جا پا شدن و دور و برشونو نیگا کردن.
- اخ شینیون موهام خراب شد تدی من نمیاام !!
- ویکی مطمئنی درست اومدیم؟ اینجا مزرعه س؟
ویکی سرشو بالا گرفت : تا چشم کار می کرد بیایون یه دست بود .
- من و مزرعه یه عمره ، چشم به راه یه بهاریم ، زیر شلاق زمستون ، ضربه ها رو میشماریم!!
چند دقیقه بعد سیاوش چایی را جلوی تدی و ویکی گذاشت:
- نفس بکس نفس بکش اینجا نفس غنیمته توی سکوت مزرعه..
تدی که ناخوداگاه رنگ موهاش قرمز شده بود با هیجان پرید وسط :
- ما از طرفدارای پر و پا قرصتونیم!
- دیر اومدم که زود برم دل به صدای نبند!
تدی:
ویکی در حالی که می لرزید گفت:
- اووم ببخشید یه کم سرده هوا!
- دستای سردمو بگیر سقف ما دیوار نداره!
تدی:
آروم به ویکی گفت:
- دیگه سوال نمی پرسیا! اینایی که میرن بلاد کفر دیگه محرم نا محرم سرشون نمیشه!
ویکی نگاهِ خشمِ پریزادگونه ای به تدی کرد، سپس رو به قمیشی کرد:
- شما تنها زندگی می کنین؟
- تنها تر از سکوتم روشن تر از ستاره!
تدی:
- اوضاع چطوره؟کار و بار مزرعه خوب پیش میره؟
- سکوتم از رضایت نیس دلم اهل شکایت نیس
تدی:
سعی کرد به ویکی علامت بده که سر وته حرف هم بیاره و برن!
ویکی که سرش پایین بود و زیرچشمی به زیرشلواری قمیشی نگاه می کرد گفت:
-اووم ..عمو سیا غرض از مزاحمت این بود که می خواستیم ازتون دعوت کنیم واسه لیگ کوییدیچ به تیم ما بپیوندین
تدی آروم دم گوش ویکی زمزمه کرد:
- من اینجام ها! چشاتو درویش کن پریزاد!
- توی این بیهودگی ها لحظه ها رو میشمارم!
تدی که دیگه تحت عمل انجام شده قرار گرفته بود با کلافگی دستی توی موهاش کشید:
- یعنی نمیاین؟
- تدی؟ عمو سیا میگه لحظه ها رو می شمارم یعنی میاد دیگه!
تدی:
ویکی:
- باشه عمو! پس ما 7 مرداد منتظرتونیم!
سیا :
- من آمده ام وای وای من آمده ام! ( چیه؟عمو سیا نمی تونه گوگوش گوش بده؟
)
تدی آهی جانسوز کشید و با نگاهی به ساعت بلند شد:
- خب پس ما دیگه مزاحمتون نمی شیم! باید خودمونو برسونیم به فینال جام جهانی کوییدیچ! تا همین الانم احتمالا کلی حرف پشتمون درآوردن!
-
چرا رفتی چرااا من بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی قراااااارم ا نه چیزه..تو رفتی بی من اما من دوباره..
در پشت سر تدی و ویکی بسته شد و ویکی ماند و نگاه بهروز وثوقی مانند ِ (آیا استفاده از هنرمندهای جونم مرگی قبل از انقلاب در مسابقات آسلامی لیگ مجازه؟ ) تدی:
- حالا دیگه واس من چارقدتو در میاری؟
-
و تدی و ویکی جر و بحث (راز و نیاز) کنان در افق نا پدید شدند.
پایان فلشبکصدای گزارشگر در ورزشگاه پیچید:
- بعله بازی با سرعتی باورنکردنی در جریانه.این سوآرزه که داره از کنار تدی لوپین رد میشه... اِ نصف جاروی لوپین نیس! این چیه که داره سقوط میکنه به سمت زمین؟ بازی متوقف می شه خانم رولینگ درخواست ویدیو چک دادن و خب کی جرات داره رو حرف خانم رولینگ حرف بزنه .
دوربین روی رولینگ زوم کرد و صدای داد و فریاد به گوش رسید: من خون دل خوردم. من رو دستمال کاغذی 400 صفحه کتاب نوشتم اون وقت تو نمی تونی دو دقیقه فیلم بازی رو برگردونی؟ نسل 19 سال بعدمو از توی لیگ می کشم بیرون ها!!
دوربین سریعا تغییر مکان داد و تیم دو نصفه جارو را نشان داد.
- تیم دو نصفه جارو رو می بینیم که در حال بررسی دروازه بانشونن و در به در دنبال نخ و سوزن میگردن
کلا امروز هیچ تیمی از دروازه بون شانس نیاورده این از دو نصفه جارو اونم از کیو.سی.ارز...نه صب کنین مثه این که شفادهنده ها آقای همساده رو درمان کردن و ایشونو می بینیم که در حال صحبت با هم تیمیش داره دوباره سوار جارو می شه.
همساده:
- آقو خلاصه گفتن تو دیگه کلا نمی تونی بازی کنی
سیا در حالی که چشماش پر از اشک شدن :
- منو دور از دل و دیده ت نزاری!
- دیگه آقو از طریق میکرو وردهای ریزی که در سراسر اندام ما به کار بردن، مارو عمل کردن
ولی چون اولین بیمارشون بودیم اینا ام تازه کار آقو باعث شد از کمر به پایین تبدیل به هیپو گریف بشیم
هوهوهو خلاصه خدا به روزتون نیاره! بسی نشاط رفت کاکو
حالا اینا نشسته بودن همه مارو سیل می کردن ما ام نمی تونستیم نخندیم که !
دیگه الان انگار از نو متولد شدیم هو هوهو
- عزیزم جشن میلادت مبارک! منو اون سوی جشن دل نزاری!
تدی:
جیمز:
ویولت:
ویکی :
همون لحظه تیم دو نصفه جاروآلبوس که ریشاش به هم ریخته و در هم و برهم شده:
- آخه فرزندم
تو که میدونی نصفه جارو تحمل وزن تورو نداره چرا تقویت کننده نزدی بهش؟
شیر فرهاد:
- هاااا! ایــــــــــــی ! ما اصن بلد نَوَبودیم جادو کنیم! به ما فقط کوییدیچ یاد وَدادن!
آلبوس:
بابا پنجعلی که از غفلت جیمز استفاده کرده بود و لیلی رو گوشه ی زمین گیر انداخته بود:
- زَنــَـــــــمــــــی؟!
لیلی لونا:
-جیـــــــــــمز
یوآن با عصبانیت در حال شونه کردن دمش بود و رکس سعی میکرد علاوه بر حفظ سپر حفاظتی بین سوآرز و یوآن، بقایای شلغم یوآن رو از دهن سوآرز بکشه بیرون، که داور سوت ادامه ی بازی رو زد!
- بعله با ادامه ی گزارش در خدمتتون هستیم. بازیکنان به سمت بالا اوج می گیرن. آقای همساده و جوراب پشمی رفو شده رو می بینیم که به سمت دروازه ها میرن. چشمای من بد میبینه یا این جوراب واقعا پشمی نیست و نخیه؟
نگاه ها همه با سوظن سمت دروازه بان تیم دو نصفه جارو برگشته بود که صدای سقوطی از انتهای دیگر زمین امد.آقای همساده که از جارو سقوط کرده و روی زمین افتاده بود و تمامی دنده هاش شکسته بود ،گفت:
- آقو ما یادمون رفته بود به شما بگیم به موی گرگینه حساسیت داریم به صورت عصبی ای خنده مون میگیره!هوهوهو
بازی به دلیل اِتلاف وقت فراوان متوقف نشد و شفا دهنده ها آقای همساده رو به سمت بیرون زمین هدایت کردند:
- هوهوهو
اقو ببخشن ما همش مزاحمت ایجاد میکنیم براتون!
اومیدن دو دقیقه خودمونو ببینین همش تو درمونگاهیم
سوت اِدامه ی بازی زده شد.
- خب بازی امروز واقعا بازی پر حادثه ای شده و با توجه به این که اولین بازی لیگ هست امیدواریم بقیه ی بازی ها اینجوری نباشن! نگاه اعضای دو نصفه جارو به جوراب تیم خصمانه است، نکنه واقعا جورابشون نخی باشه؟
من که اگه جای خانم رولینگ بودم دوباره درخواست ویدیو چک می دادم! اعضای ارزشیِ کیو.سی.ارزشی هم مشکوک به نظر میان...اهم ..اهم..از پشت صحنه اشاره می کنن حواشی رو داخل گزارش نیاریم! ادامه می دیم. بلاجر دفع شده توسط بودلر،شیر فرهادو از مسیرش منحرف می کنه! کوافل می افته دست لوپین ! یه پاس کاری عالی بین لوپین و قمیشی...
تدی داد زد:
- سیا مگه نگفتم فقط موقع رد شدن از دیواره ی دفاعی تیم مقابل کلاهتو بردار؟ که نور بخوره تو چشمشون چیزی نبینن؟
سیا سرش را خاراند و پس از پاس دادن توپ به ویکی سعی کرد از تدی دلجویی کند :
- من برای تو میخونم هنوز از این سر دیوار
- خیلی خب باشه باشه فقط حواستو جمع کن
تدی با سرعت به سمت ویکی رفت و کوافل را ازو گرفت:
- یعنی هیچ خواننده دیگه ای نبود؟
همونطور که گفتیم.. چندتا احمق حرفهای توی یه تیم هستن به نظرتون؟
این دفعه ویکی گفت :
- خعلی هم خوبـــــــــــــه!
- درررررد..!
- تماشاچیان محترم خودتونو آماده کنین به نظر میاد جیمز پاتر و یوآن کرومبی هر دو دارن به سمت یه نقطه شیرجه می زنن!
یعنی اسنیچو دیدن؟
اعتقاد دارم... به جادوی واقعی تو وجود ادمای واقعی !