سهمیه ارشد گریفندور
توضیح: مسلما خودم نمی تونم اموال خودمو غارت کنم.
1. رولی بنویسید و در اون با روشی اموال خاندان بلک رو غارت کنید تا نهایتاً سیریوس تهیدست بشه! (30 امتیاز)در یک روز پاییزی و نسبتا سرد، خورشید در حال طلوع بود و نوید صبح دیگری را به اهالی میدان گریمولد می داد. تنها صدای گنجشکانی که در میان شاخه های درختان حرکت می کردند و نسیمی که در حال وزش بود سکوت خیابان منتهی به میدان که کناره های آن به وسیله برگ های زرد و سرخ افتاده شده از درختان تزئین شده بود را می شکست.
ناگهان درب خانه شماره 12 باز شد و اعضای محفل ققنوس در حالی که با سیریوس خداحافظی می کردند و همگی پکر بودند از آنجا بیرون آمدند. دامبلدور در حالی که چمدانش در دستش بود رو به سیریوس کرد و گفت:
- خب سیریوس جان، این حساب ما چی شد... مجموعا چقدر شد... بذار ببینم...
- شد 955 گالیون برای اجاره سه سال، 330 گالیون برای خورد و خوراک، 500 گالیون پول برق اون کولر گازی که جیمز سیریوس شبانه روز روشنش می ذاشت تا خاموشش می کردیم جیغ میزد. 215 گالیون پول آب و گاز. مجموعا میشه... شما آقای بنده باشی... 2000 گالیون، قابل تورو هم نداره. البته 500 گالیون هم بابت دیر کرد این سه سال!
سیریوس که در آستانه در ایستاده بود و با دستش به چارچوب تکیه کرده بود با لبخندی اینها را گفت.
دامبلدور دستش را در جیب داخلی ردای بلند ارغوانی رنگش کرد و از آن دسته چکی با نشان بانک گرینگوتز بیرون آورد. سپس از جیب دیگرش قلم پر جوهر سر خودی بیرون آورد؛ دسته چک را باز و شروع به نوشتن کرد.
- بیا سیریوس جان. اینم یه چک به مبلغ 2500 گالیون، به تاریخ هفته دیگه... ولی ای کاش این کارو نمی کردی.
دامبلدور با ناراحتی چک را به او داد. سیریوس با لبخندی بر لب و چهره ای گشاده آن را گرفت و در حالی که جلوی بینی اش گرفته بود و بو می کرد گفت:
- نه دامبل جان میدونی... باید رفت. این محله دیگه خوب نیست. بعدشم توی این سه سال شما پدر خونه منو در آوردین. این جیمز تمام دیوار های آشپزخونه رو رنگ آمیزی کرده! آخه کدوم آدمی نهنگ رو توی وان حموم نگهداری میکنه؟! با اون یویو هاش هم که دیوار همه اتاق خوابارو زخم و زیلی کرده!
(سیریوس دست تکیه گاهش را عوض کرد و ادامه داد:)
-... خلاصه اش اینکه من تصمیممو گرفتم، میخوام این خونه رو هم بفروشم با پولش بزنم به یه کار درست و حسابی. از تو هم که آبی گرم نمیشه! بعد سه سال داری پولمو بهم میدی. باباجون من توی این سه سال از جیب خوردم فقط! حساب گرینگوتزم دیگه ته کشیده!
پس از صحبت های سیریوس دامبلدور نیز با او خداحافظی کرد. سپس به طرف سایر اعضا رفت و همگی با هم غیب شدند.
دو ساعت بعد، دفتر مشاور املاک کینگزلی شکلبوتسیریوس داخل دفتر نشسته و منتظر بود تا کینگزلی از موال(
) خارج شود. پس از یک ربع بالاخره او بیرون آمد و پشت میزش نشست.
- خب سیریوس جان خیلی خوش اومدی... پسر دوتا چایی وردار بیار! ... یادی از فقیر فقرا کردی! از اینورا؟
سیریوس استکان چای را از سینی که پیشخدمت آورده بود برداشت و گفت:
- والا... تو آقای بنده باشی، میخوام خونه رو بفروشم. با پولش بزنم به یه کاری. وضع محفل دیگه کساد شده. دفتر فرماندهی هم که طی کودتایی که انجام شد درش پلمپ شد. خلاصه الان دیگه بیکار شدیم.
کینزگلی دستی به کله کچلش کشید و با چهره ای متفکر گفت:
- عجب... خونه شماره 12 بود دیگه نه؟ میدون گریمولد؟ هومممم... اونجا دیگه خودت زندگی کردی میدونی، محله با کلاسی نیست. ولی خب این خونه، امکانات زیادی داره. مهم ترینش همون وضعیت رازداریه. یه مشتری واسش دارم. پولش هم نقده. تو هیمن جا باش، من میرم خونه رو نشونش میدم، اگر راضی بود میارمش همینجا برای معامله.
سیریوس که استکان خالی چای را روی میز روبه رویش می گذاشت گفت:
- دیگه هر جور خودت صلاح میدونی.
یک ساعت بعدسیریوس، کینگزلی و اسکاور که خریدار خانه بود، دور یک میز نشسته بودند.
کینگزلی:
- اسی جون دیدی که خونه واقعا حرف نداره، یه سری گچ کاری فقط احتیاج داره که اونم سیریوس خودش هزینه اش رو گفته تقبل میکنه. سیریوس جان قیمت پیشنهادی شما چقدره؟
- من نظرم روی متری 750 گالیون هست.
اسکاور:
- نه آقا گرونه. همین هفته پیش دوتا کوچه پایین تر خونه دیدم شیک عالی با استخر و سونا و پارکینگ مخصوص جارو متری 480 میداد. ولی چون به کینگزلی هم سپرده بودم، به احترامش نرفتم سره معالمه.
کینگزلی:
- اسی جان شما برو توی اتاق بغلی منتظر باش.
اسکاور از جای خود برخاست و به اتاق دیگر رفت. کینگزلی به سیریوس گفت:
- آخه مرده حسابی متری 750 چی بود تو گفتی؟ من الان میرم اتاق بغلی، میگم تا 680 راضیت کردم.
او پس از موافقت سیریوس به اتاق دیگر رفت و پس از چند بار رفت و آمد و بالا و پایین کردن قیمت، بالاخره...
- آقا پس در نهایت شد متری 600 گالیون خیرشو ببینی.
کینگزلی در حالی که بین سیریوس و اسکاور نشسته بود این را گفت. سپس قرار داد را جلوی سیریوس بر روی میز گذاشت. او ادامه داد:
- خونه شما 250 متره که متری 600 گالیون حساب کنیم، میشه 150 هزار گالیون.
سیریوس قرارداد را امضا کرد؛ سپس اسکاور امضا کرد و بعد آن را به کینگزلی داد تا کار های دفتری دیگر را انجام دهد.
اسکاور رو به سیریوس کرد و گفت:
- خب برادر. 150 هزار سکه رو به صورت نقد بگم بچه ها بیارن یا بریزم به حساب گرینگوتز؟
سیریوس در حالی که کت خود را می پوشید و در حال رفتن بود گفت:
- نه حاجی بریز به حساب. شماره حسابم هم توی این برگه نوشتم. فقط همین الان بریز که من یه استعلام هم بگیرم. در ضمن من دو روز دیگه خونه رو تحویل میدم، اسباب اساسشم بر نمی دارم. دوست داشتی نگهدار نخواستی بسوزون.
اسکاور با سپر مدافع خود چند پیام فرستاد و بعد از چند دقیقه به سیریوس گفت:
- آقا پول تمام و کمال به حساب شما واریز شده.
سیریوس پس از چک کردن حساب خود به وسیله سرویس پیام رسان سپر مدافع و مطمئن شدن از این بابت با کینگزلی و اسکاور خداحافظی کرد و از دفتر مشاور املاک بیرون رفت.
فردا شب، خانه شماره 12 میدان گریمولدخانه تاریک بود. تنها، نوری که از لای در نیمه باز آشپزخانه بیرون می آمد راهرو منتهی به قسمت پذیرایی خانه را اندکی روشن کرده بود. داخل آشپز خانه سیریوس پشت میز نشسته بود و در حال نوشتن چک بود. جلوی او تعداد زیادی پاکت نامه وجود داشت. نامه هایی به ادارات و اشخاص مختلف جهت خرید چند هکتار زمین، مقدار زیادی مصالح، تعداد زیادی ابزار و ماشین آلات جادویی و ...
سیریوس با وزارت سحر و جادو قراردادی محرمانه امضا کرده بود تا وسایل و ابزار مورد نیاز بخش های مختلف وزارتخانه، مانند سازمان اسرار و دفتر فرماندهی کاراگاهان را تامین کند.
او چک ها را درون پاکت های مختلف گذاشت که آدرس خانه نیز برو روی آنها نوشته شده بود. سپس به پشت بام رفت، نامه ها را در خورجینی که برای کج منقار درست کرده بود قرار داد. بر پشتش سوار شد و رفت تا آن ها را تحویل دهد.
فردا بعد از ظهر، خانه شماره 12سیریوس در خواب سنگینی به سر می برد که ناگهان چندین نفر با شدت و خشونت شروع به در زدن کردند. صدای فریاد آنها از بیرون به گوش می رسید.
- بیا بیرون مرده حسابی!
- هووووووووووووووی! مردک کلاه بردار! بیا بیرون!
- تا نزدم خونه رو با خاک کوچه یکی نکردم با زبون خوش بیا بیرون!
- آقای بلک من مامور وزارتخونه هستم. هر چه سریعتر بیاید بیرون.
سیریوس از خواب پرید و با چشمانی خون گرفته چوبدستی اش را برداشت. با عجله از اتاق بیرون آمد و به طرف در رفت و آن را باز کرد.
تمامی کسانی که او از آنها خرید کرده بود با مامور جلوی خانه ایستاده بودند. یکی از مامورین به نمایندگی از بقیه جلو رفت و شروع به صحبت کرد:
- آقای بلک، شما به جرم کشیدن چک های بی محل اون هم با مبالغ بسیار سنگین چند هزار گالیونی، بازداشت هستید.
در همین لحظه، اسکاور با یک تیم تخریب چی در سمت دیگر خیابان ظاهر شد و به سمت خانه حرکت کرد. امروز آخرین مهلت سیریوس برای ماندن در آنجا بود.
- جناب سروان این حرفا چیه؟ من خودم دو روز پیش حسابمو چک کردم، صد و پنجاه هزار گالیون توش پول بود. اینا اینا... همین آقا... تشریف بیارید.
سیریوس به اسکاور اشاره کرد و همراه با مامور به سمت او رفت.
- همین آقا خونه منو خرید... اسی! ببینم تو مگه اون روز تو دفتر کینگزلی صد و پنجاه هزار تا واسه من نریختی؟
اسکاور در حالی که تیم تخریب چی را به سمت خانه می فرستاد گفت:
- آقا من صحبتی ندارم... سلام جناب سروان... این سند خونه، اینم حکم تخریب، اینم حکم ساخت و ساز، در مدارک من مشکلی وجود داره؟
مامور وزارتخانه احکام و اسناد را بررسی کرد و گفت:
- نه قربان شما می تونید به کارتون برسید. این آقا هم باید با من بیان به وزارتخونه!
به این ترتیب سیریوس دستگیر و راهی وزارتخانه شد و پس از بررسی هایی که مامورین آنجا و همچنین بازرسان اداره مالیات انجام دادند، او به جرم کلاه برداری، کشیدن چک بی محل و عدم پرداخت مالیات به 5 سال حبس در زندان آزکابان محکوم شد؛ همچنین سربازان گمنام مرلین کبیر پرده از کلاه برداری اصلی که توسط باند سه نفره قاچاق موارد مخدر انجام شده بود برداشتند. این سه نفر عبارت اند از: کینگزلی شکلبوت، اسکاور و پروفسور تافتی که مغز متفکر این گروه بود و از ابتدا برای به چنگ آوردن اموال بلک دندان تیز کرده بود.
طبق اقرار تافتی، آنها قصد داشتند خانه شماره 12 را که با گالیون های ناپدید شونده خریداری کرده بودند، مرکز تولید و پخش انواع مواد مخدر صنعتی و سنتی و تهیه و توزیع فیلم های خاک بر سری در بریتانیا کنند. همچنین به دلیل سایر اجرام مرتکب شده توسط این باند، آنها به 13 سال حبس در زندان آزکابان، محکوم شدند.
در این میان، تمام اموال خاندان بلک توسط وزارتخانه مصادره شد.
پ.ن: آلبوس دامبلدور نیز به دلیل کشیدن چک بی محل و شکایت سیریوس، فعلا متواری است!