درب ستاد با صدای خشکی روی پاشته چرخید و پیکری سیاهپوش و لاغر اندام که کلاه شنلش را بر سر کشیده بود در آستانه در ظاهر شد.
اسنیپ بی آنکه وارد شود چشمان سیاهش را در گرداگرد جیگاهی که قرار بود ستاد او در طول برگزاری انتخابات باشد گرداند. نگاهش از روی کاغذهای تبلیغاتی پخش شده بر کف زمین سر خورد و بر میز و صندلی های واژگون ثابت ماند و پوزخندی بر لبان باریکش نقش بست. به نظر می رسید گله ای تسترال رم کرده به تازگی از آن مکان عبور کرده باشند.
اسنیپ پوزخندزنان به داخل ستاد تاریک قدم گذاشت و همزمان زاغ سیاهرنگی که بر روی شانه ی لاغرش نشسته بود به پرواز درآمد تا خود را بر لبه تک پنجره کدر موجود برساند.
تا ساعتی بعد اسنیپ به کمک توانایی بالایش در جادو ستاد را به محلی قابل قبول تبدیل کند.دیگر از کاغذ باطله های پراکنده در هر سو خبری نبود.میز و صندلی ها اکنون مرتب در گوشه و کنار چیده شده بودند و از گردو خاک یک سانتی متری موجود بر لوازم و کف اتاق خبری نبود.
در همان حال که دستمال نمناکی به آرامی در حال زدودن گرد و غبار چندساله از روی شیشه پنجره بود اسنیپ پیچ و تابی به چوبدستیش داد. متعاقب آن پوستری بزرگ بر روی دیواری در انتهای اتاق ظاهر شد.
نقل قول:
شنوندگان عزیز توجه فرمایید!خرمشهر...شهر خون آزاد شد!
ای ملت عزیز جادوگر!
سال هاست که دسیسه و نیرنگ بر زندگانی شما سایه انداخته و پاره ای عوامل به اسم نیکی و سفیدی می کوشند تا از اعتقادات شما به نفع خود بهره برداری کنن و از نیات خیر شما در راه منافع مادی خود استفاده کرده و کاخ های آرزوی خود را بر ویرانه های اعتقاد و احساس شما بنیان گذارند.
آیا زمان آن نرسیده تا با واقعیت رو به رو شوید و خود اداره زندگی و سرنوشت خود را به دست گیرید؟آیا حق شما با این توانایی های خدادادی زندگی در خفا با وحشت و همراه با اطاعت از کسانیست که حتی قادر به انجام آن چیز نیستند که شما بر آن توانایید؟آیا زمان آن فرا نرسیده تا خود را از زیر بار این ستم و قید و بند چون و چراهایی که ظالمانه برای شما وضع کرده اند رها شوید؟بی تردید ارزش شما بیشتر از این است.قدر آن را بدانید!
از من حمایت کنید تا شما را به جایگاهی واقعی که به آن تعلق دارید برگردانم!
اسنیپ با رضایت به پوستر خیره شد.سپس به آرامی به طرف میز چرخید تا به سه نامه ای که زاغش به تازگی روی میز انداخته بود نگاهی بیاندازد.
نقل قول:
وقت بخیر پروفسور اسنیپ، شما و وزارت ... بعد از این همه سال؟
با تشکر از زحمات نماینده شورای الهی و آسمانی زوپس بگمن کبیر مدیر اعظم سایت!
بلی... بعد از این همه سال ما بازگشتیم و به زیر سایه اربابیت پناه بردیم!
هرچند به پاس دوستی و همکاری که با هم داریم صحبت های شمارو در مورد شخصیت دون پایه و بی ارزشی چون اون ماگل زاده نشنیده میگیریم و ترس از منویی که در دستان شماست به هیچ وجه باعث این نشده.
من اون عشق رو به دست فراموشی سپردم وقتی دقیقا به خاطر همون عشق بازیچه دستان دامبلدور شدم و مادرم برای دادن حیات مجدد به من حاضر شد از جانش بگذره.باید بگم بالاخره متوجه منظور ارباب شدم که زمانی فرموده بودن اون ماگل زاده لیاقت منو نداره.
لودو ساعت شنیارو چرا از کار انداختی؟فکر کردی کسی عاشق موهای چربمه یا زاغی که رو شونه م نشسته؟اطلاعات سری؟اطلاعات سری در مورد تعداد بچه های ویزلی می خوای یا اندازه ریش دامبلدور یا وقت تبدیل لوپین گرگینه؟شایدم مواد اولیه تهیه سوپ همیشگی مالی؟با این همه یه فکری به حال ساعت شنیا بکن.ظاهرا طبق صحبت هایی که تو چت داشتیم حوری های مرلین رو به اطلاعات سری من ترجیح میدی.نقل قول:
راستش تقریبا باید بگم سوالی نماده که از شما بپرسم اما چندتا چیز جزی هنوز وجود دارد
بپرسید دوشیزه کلیرواتر من برای پاسخ گویی به ملت جادوگر در این محل حاضر هستم.
نقل قول:
ایا مثل قبل مرموز میشوید ؟(یعنی درحالی که همه فکر میکنند که شما با بیگانه هم دستید شما خودی در می ایید؟
مگه من همین الان مرموز نیستم؟یعنی در حال حاضر تمام نقشه ها و اندیشه های من بر ملت آشکاره؟من همیشه مرموز هستم چون این قسمتی از ذاتمه و مطمئن باشین مثل همیشه همه رو غافلگیر می کنم
نقل قول:
ایا قصد ندارید جهت شستشوی اسان و تمیزی بیشتر موهایتان را کوتاه کنید؟
هیچوقت تصور نمی کردم این هم جزو وظایف یه کاندید باشه.ما موهامونو همیشه به اندازه لازم کوتاه و مرتب نگه می داریم.نگاه کنین تا همینجا! دقیقا تا اینجا و با دقت بهشون رسیدگی میشه.هرچند همه مارو با روغن مو مورد استهزا قرار میدن ولی یکی از دلایلی که شما یه تار موی خراب میان انبوه موهای براق ما پیدا نمی کنین همین رسیدگی همیشگیه.ما موهامونو همیشه مرتب نگه می داریم و ماهانه نوکش رو کوتاه می کنیم و روغن مو بهش می زنیم تا موخوره نگیره و برخی عوامل تنگ نظر اونو به غیر بهداشتی بودن و چیزهایی که فقط برازنده خودشونه نسبت میدن.روش من کاملا مورد تایید وزارت بهداشته!
نقل قول:
برنامه های شما برای هاگوارتز چیست؟
در این مورد فعلا برنامه ای ندارم.برنامه هاگوارتز طی سالیان متمادی همیشه جذب بچه هایی با نیروهای جادویی و آموزششون بوده و با وزیر شدن من هم همین خواهد بود.با این وصف در صورت تکیه زدن بر مسند وزارت پذیرنده هر نوع پیشنهادی در این زمینه و به شور گذاشتنش خواهم بود.
نقل قول:
اسنیپ در ستاد خود با تمرکز بسیار مشغول تهیه معجون فلیکس فلیسیس بود که ناگهان نامه ای طلایی رنگ که با نشان خانوادگی بزرگ خاندان بلک مهر شده بود، بر روی میز ظاهر شد. او دست از کار کشید و کنجکاوانه به آن نگریست. پس از اندکی بررسی، نامه را باز کرد و تنها با یک جمله سوالی مواجه شد: اهل مذاکره هستی؟
معجون فلیکس فلیسیس؟بلک تو هیچوقت معجون ساز خوبی نبودی...ستاد مکانی برای تهیه یه معجون جادویی نیست اونم معجونی که تهیه ش شش ماه تمام وقت می بره در حالیکه نهایتا من دو هفته تو این اتاق کار دارم.
ما همیشه اهل مذاکره بوده و هستیم.مگه شما در جریان مذاکراتی که من با دامبلدور داشتم نبودی؟اوه البته که نبودی. خاطرشو یکی دیگه دیده بود!
البته لازمه اشاره کنم همیشه جریان مذاکرات به شرایط و ارزش ها بستگی داره آقای بلک عزیز و این موارد همونطور که مطمئنم خودت هم می دونی هیچوقت ثابت نیستن.یه روز ممکنه مذاکره بر سر معاوضه یه زندگی با یه جایگاه باشه و روز بعد ممکنه جاشون عوض شده باشه!