بررسی
پست شماره 86 زمان برگردان مرگخواران، نیوت اسکمندر:
نقل قول:
محفل:
دامبلدور دستی به ریشش کشید و گفت:
- حال چجوری به ماه برویم.
پست قبلی کجا تموم شده بود؟
تو محفل!
و تا وقتی شما مکان رو عوض نکرده باشین، مکان داستان محفل باقی می مونه. برای همین اصلا لازم نیست اول پست مکان رو تعیین کنین.
این که آیا این کار ضرری داره یا نه...به نظر من داره. چون تیتر ها و زمان ها و مکان ها، حتی اگه شده برای یک لحظه باعث جدا شدن خواننده از داستان می شن...و این اتفاق بهتره تا جایی که ممکنه نیفته.
نقل قول:
دامبلدور دستی به ریشش کشید و گفت:
- حال چجوری به ماه برویم.
شخصی فریاد زد:
- ریش شما رو به ماه وصل کنیم بعدش بگیریمش بریم بالا.
این بار شاهکاری خلقتی دیگری گفت:
- نه بابا، باید دامبلدور رو بفرستیم ماه که بتونیم از ریشش آویزون بشیم، پیشنهاد من اینه با منجنیق همدیگرو رو پرتاب کنیم.
این دو تا دیالوگ از نظر ایفای نقشی اشکال دارن.
دامبلدور رهبر محفله...شخصیت شوخی داره. با همه راحته. ولی این باعث نمی شه همه هم با اون راحت باشن. مخصوصا اعضای محفل.
مرگخوارا باز تا حدودی ممکنه دور از چشمش مسخره اش کنن...ولی اعضای محفل نه. اونا هیچ وقت با دامبلدور این جوری حرف نمی زنن.
اون شکلک شیطانی اصلا برای این موقعیت مناسب نیست.
دقت کنین که نمی گم برای اعضای محفل مناسب نیست. چون اعضای محفل هم همگی فرشته نیستن! شیطنت می کنن. بدجنسی دارن. ولی در دیالوگی که مخاطبش دامبلدوره، این شکلک جایی نداره.
اشکال دیگه این قسمت اینه که محفلیاتون زیادی کم هوش(!) به نظر می رسن. مرگخوارا می تونن در پست هاشون سفیدا رو دست بندازن. ولی این کار یه قانون اساسی داره! اون مسخره کردن یه ارتباط و مناسبتی با اون شخصیت سفید یا خود محفل داشته باشه.
مثلا سیریوس تو کتاب می تونه تبدیل به سگ بشه...هیچ اشکالی نداره که در پست شما سیریوس با دیدن استخون از خودش بیخود بشه!
یا ویزلیا اونقدر بچه داشته باشن که حسابش از دستشون در بره.
یا محفلیا اونقدر فقیر باشن که همگی از یک جارو استفاده کنن.
ولی این دیالوگ های شما این حالت رو نداشتن.
عبارت "شاهکار خلقت" یه جور قضاوت بود...و نویسنده نباید قضاوت کنه. نباید جبهه و نظرشو مستقیم نشون بده. این کار تاثیر خوبی روی خواننده نمی ذاره.
نقل قول:
دامبلدور کروشیو زن درونش فعال شد،
نمی شه! هیچ وقت نمی شه! وگرنه کل پایه و اساس شخصیت ها زیر سوال می ره. شاید هر شخصیتی بتونه وسوسه بشه که از طلسم ممنوعه استفاده کنه. ولی دامبلدور نه! مثل این می مونه که لرد برای یک لحظه وسوسه بشه هری پاترو بغل کنه!
نقل قول:
لرد خوشحال شد وگفت:
- نیازی نیست هکتور، ما تورو به عنوان صعود همایونیمان به ماه در این محل نصب میکنیم.
هکتور دوباره روی حالت ویبره رفت. آرسینوس دید که لرز هکتور به ضرر همه است، ابتدا هکتور را ریست کرد سپس او را به حالت فلایت مود قرار داد وگفت:
- ارباب چرا یک ضربه گیر نسازیم؟
قسمت مربوط به مرگخوارا خوب بود. دیالوگ لرد خوب بود. هکتور هم نسبتا خوب بود.
پس چیزی که باید بهش دقت کنین اینه که سیاها چطوری باید درباره سفیدا طنز بنویسین.
نقاط ضعف محفل و محفلیا رو شناسایی کن.
این نقاط ضعف ممکنه واقعا نقطه ضعف نباشن. کافیه که از نظر سیاها ضعف محسوب بشن. مثلا عشق به نظر لرد ولدمورت ضعفه. یا ویزلیا شاید به همه بچه هاشون افتخار کنن. ولی این یکی از مهم ترین سوژه های طنز محفله.
وقتی این نقاط ضعف رو شناختی، به صورت اغراق آمیز بنویسشون...ولی ظاهر قضیه رو حفظ کن. به عنوان نویسنده دخالتی نداشته باش. مثلا:
نقل قول:
این بار شاهکاری خلقتی دیگری گفت:
- نه بابا، باید دامبلدور رو بفرستیم ماه که بتونیم از ریشش آویزون بشیم، پیشنهاد من اینه با منجنیق همدیگرو رو پرتاب کنیم.
این جا نویسنده زیادی دخالت کرده. ولی:
این بار یکی از چند صد ویزلی کوچک که به دلیل افزایش بی رویه جمعیت ویزلی ها، پدر و مادرش فراموش کرده بودند اسمی برای او انتخاب کنند، گفت:
- پروفسور...منم نظرمو بگم؟ به نظر من باید شما رو بفرستیم ماه که بتونیم از ریشتون آویزون بشیم. ریش شما همیشه نجات دهنده محفل بوده. و پیشنهاد دوم من اینه با منجنیق همدیگرو رو پرتاب کنیم....عالیه...نه؟این جا مفهوم همونه. ولی نویسنده نقشی نداره. جمله مسخره و غیر منطقی رو بچه ویزلی زده! به ما(نویسنده) ربطی نداره. گوینده هم احترام دامبلدور رو نگه داشته و هم معتقده نظرش خیلی هم منطقی و قابل اجراست.
ظاهر قضیه این جوری حفظ می شه.
"بچه پست"شما جای رشد داره...پرورشش بده نیوت.