هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

دافنه مالدونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۶ جمعه ۲۶ خرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۵:۵۴ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
از این دنیا اخرین چیزی که برایم باقی می ماند،خودم هستم.
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 229
آفلاین
سلام!
میشه لطفا اینونقدکنید.
ممنون.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

لرد ولدمورتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 29
آفلاین
يه مورد رو باز ميگيم كه همه بخونن.
يكى از اصول ساده ى درخواست نقد، اينه كه بين هر درخواست تا درخواست بعدى، حداقل سه يا چهار پست بزنيد.
در مورد پست گيبن، از درخواست قبلى تا اين درخواست، هيچ پستى وجود نداشت كه من بخونم و ببينم پيشرفتى بوده يا نه.(البته يه پست بود كه ترجيح دادم ناديده بگيرمش. وگرنه بايد دوباره اصول اوليه ى رول نويسى رو شرح ميدادم.)
به صورت عادى و نرمال، من در اين شرايط، پست رو نقد نميكنم. اما اين بار، چون آخرين پستيه كه براى گيبن نقد ميكنم، استثنا قائل شدم.

بررسى پست شماره ١٤٥، جانورنماها، گيبن:

نقل قول:
دلفی داشت جلوی مرگخوارانی که سعی میکردند بیشتر سر از خلوت تنهایی دلفی دربیاورند لب هایش را میگزید و مانع این کار میشد.


مشكل داره اين جمله.

دلفی داشت لب هايش را ميگزيد و مانع مرگخوارانی ميشد که سعی میکردند بیشتر سر از خلوت تنهایی اش دربیاورند.

نقل قول:
و با یکی از دست هایش جایی اندازه ی نخود روی بدن گرد و قلمبه اش که باد کرده بود را نشان داد.


و همينطور اين:

و با یکی از دست هایش، جایی روی بدن گرد و قلمبه اش که به اندازه ى نخود باد کرده بود را، نشان داد.

نقل قول:
تار های اراگوگ خاصیتش را از دست داد و اراگوگ از صورت ارسینوس کنده شد و روی زمین افتاد. عنکبوت سریع تاری از دستش خارج کرد و به سمت سقف پرواز کرد تا برود و سریع تر رفع حاجت کند.


تار های اراگوگ خاصیتشان را از دست دادند و اراگوگ از صورت ارسینوس کنده شد و روی زمین افتاد.

و البته اون مرد عنكبوتى بود كه تار عنكبوت از دستش پرتاب ميكرد.

علائم نگارشيتون مشكل دارن. بهتره به جاى دنبال حاشيه بودن، كمى در مورد علائم نگارشى مطالعه كنيد.
آخر پستتون خوب بود. از ايده اى كه آراگوگ، تو نقد پست دلفى دادن، استفاده كردين.
در كل، يه پست عادى و متوسط بود.

در مورد نوشته هاتون، نگران نباشيد. فقط بنويسيد و لذت ببريد.
خيلى ها مينويسن و چون استعداد دارن، پيشرفت ميكنن. خيلى ها هم مينويسن و چون استعداد ندارن، هيچ تغييرى ديده نميشه. اين افراد، بهتره فقط بنويسن و لذت ببرن.

براى پست بعديتون، ميتونين به جادوكار ها در خواست نقد بدين. البته همينجا هم ميشه. اگر آراگوگ مايل بودن، نقد ميكنن.



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶

گیبنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ سه شنبه ۷ تیر ۱۴۰۱
از زیر سایه ی هلگا به زیر سایه ی ارباب
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 255
آفلاین
نقد میشه بشه لطفا؟
به نظرم خودم یه سری اشکالات رو که تو اون پست بود رو برطرف کردم مثل شروع و پایان خوب.
زیاد هم از روش خوندم که غلط نداشته باشه. دیگه بقیش با شما.


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
دلفی!

چقدر نبودی! خوب شد اومدی!


بررسی پست شماره 144 جانورنماها، دلفی:


نقل قول:
راستش احساس میکنم دلفی رو یکم به سوژه تحمیل کردم.نمیدونم درست فکر میکنم یا نه...
من اینطوری نیستم که هر پست و توی هر شرایطی دلفی رو به زور وارد کنم اما چون اخیرا سرم شلوغه و کمتر رول میزنم خواستم شخصیت دلفی فراموش نشه. چون طبیعتا چت باکس کافی نیست واسه این کار.
به زور وارد کردن شخصیت، به نظر من اشکالی نداره، مگه این که واقعا شخصیت به موقعیت نخوره! اضافی باشه. تو سوژه های خانه ریدل ها همه مرگخوارا حضور دارن. چه اسمی ازشون برده بشه و چه نشه. خونه شونه. در نتیجه حضورشون هیچوقت تحمیلی نمی شه.


نقل قول:
آرسینوس از سویی در شرایط بسیار اسفناکی قرار داشت و از سویی باید در دفاع از نقابش بر می آمد.
وقتی داشتم پست قبل رو می نوشتم با خودم فکر کردم کاش یکی پیدا بشه این تصویر رو درست کنه یا بکشه. و شما دقیقا همین کارو کردی. خیلی کار مفید و خوبی بود.
جمله شروع، خلاصه خوب و کاملی از موقعیت برای خواننده بود.


نقل قول:
بله! آرسینوس برای حفظ جان نقابش دست به هرکاری میزد! حتی ترور شخصیتی خودش...!
این توضیح به نظر من لازم نبود. چیزی که نوشته بودی واضح بود. توضیح دوباره، می تونه خسته کننده و تکراری باشه.


نقل قول:
مرگخواران به فکر فرو رفتند... هر چند آرسینوس منافع شخصی خودش را مد نظر قرار داده بود! اما خب... پر بیراه هم نمیگفت!
مسئله این بود! جوشاندن یا نجوشاندن!

آراگوگ عنکبوت صبوری نبود. آرسینوس هم آرسینوس معطری نبود.بلاتریکس هم به طبع بلاتریکس دلرحمی نبود.
این جاش خوب بود. گرچه مشخص نیست آرسینوس بیچاره چرا غیر معطر شده! ولی به هر حال سه جمله شبیه هم خوب بودن. یه تاکید بامزه ای دارن.


نقل قول:
-نه نجوشونین پسر بابا رو. چجوری میخواین هر روز صبح تو صورت من نگاه کنید؟ ها؟ چجوری؟
این جاش خیلی خوب بود. پسر بابا! احساس اغراق آمیز آرسینوس نسبت به نقابش...سه تا شکلک تکراری...خوب بودن.
جواب بعدی "می جوشونیم و نگاه هم نمی کنیم" عالی بود. خنده دار و کوتاه و محکم!


نقل قول:
-آراگوگ بیا پایین... هکتور پاتیلتو آماده کن... دلفی خلوت تنهاییت آمادست؟

دلفی به هیچ عنوان راضی به نظر نمیرسید.
-نه نیست!
-آمادش کن.
-بیخیال! اصلا واسه چی؟
-خب... به نظر جای بدی برای حبس کردن یه سینوس بی نقاب نمیاد. اینجوری جلوی چشممونم نیست.

ایده خیلی خوبی بود. حبس کردن آرسینوس در خلوت تنهایی! دلفی هم اصلا ناگهانی و بی دلیل وارد نشده. طوری وارد شده که انگار همیشه اونجا بوده و فقط در لحظه ای که بهش احتیاج داشتن جلو اومده. نه غیر عادی بود نه غیر منطقی و نه تحمیلی.


نقل قول:
دلفی مشغول شد. در چوبدستی را باز کرد و خلوت تنهایی اش را پهن کرد. وارد آن شد و از پله های زیر زمینش پایین رفت. قفل خاک گرفته سیاهچال اختصاصی خلوت تنهایی اش را باز کرد. و بعد بیرون آمد.
خیلی خوب بود. خلوت تنهایی دلفی داره گسترش پیدا می کنه. هر بار به شکل جدیدی ظاهر می شه و توی سوژه ها به درد می خوره. این یعنی دلفی یه شخصیت مفیده، با یه سوژه مفید!


نقل قول:
حالا باید نقاب را میجوشاندند و بعد آرسینوس را به سیاهچال خلوت تنهایی دلفی منتقل میکردند.
"به نظر" ساده می آمد!
پایانت خوب بود. اون "به نظر" نشون می ده که قراره مشکلی ایجاد بشه. نفر بعدی می تونه فکر کنه و هر مشکلی که دوست داره ایجاد کنه. مشکل می تونه درباره آرسینوس باشه یا نقاب یا بانز.
سوژه خیلی خوب پیش رفته. شخصیت ها خیلی خوب بودن. حضور دلفی خوب و به موقع بود و از سوژه اش خیلی خوب و به موقع استفاده شده.
کار خوبی کردی نوشتی. قدیمی ترها فراموش نمی کنن. ولی بنویس که تازه واردا هم دلفی رو بشناسن. با سوژه هاش آشنا بشن.


خوب بود. بازم بیا دلفی.


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۰ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶

مرگخواران

دلفی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۹ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
آخرین ورود:
امروز ۱۷:۳۶:۳۷
از گالیون هام دستتو بکش!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
مترجم
کاربران عضو
گردانندگان سایت
پیام: 233
آفلاین
یه فنجون نقد داغ و قند پهلو لطفا.
راستش احساس میکنم دلفی رو یکم به سوژه تحمیل کردم.نمیدونم درست فکر میکنم یا نه...
من اینطوری نیستم که هر پست و توی هر شرایطی دلفی رو به زور وارد کنم اما چون اخیرا سرم شلوغه و کمتر رول میزنم خواستم شخصیت دلفی فراموش نشه. چون طبیعتا چت باکس کافی نیست واسه این کار.


تصویر کوچک شده



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
بررسی پست شماره 337 مرگ خواران دریایی،لیسا تورپین:


نقل قول:
یک پست لاغر برای نقد آوردم!
لاغر نیست که! لاغر اینه...قیافه شو ببین!


نقل قول:
- خب کسی سر این قبر نیست. این گل هم خیلی تازست؛ منم پول ندارم برای خاک پدرم گل بخرم و این یعنی این گل رو میبرم سر خاک پدرم!
شروع خیلی خوبی بود. پست قبل با دیالوگی تموم شده که باید ادامه دادشته باشه و شما به درستی ادامه شو نوشتی. گاهی داستان رو نباید قطع کرد. اینم یکی از همون گاهی ها بود.


نقل قول:
از حرف های آن مرد، رز فهمید که باز هم دارد به جایی دیگر میرفت.
دارد به جایی دیگر می رفت؟
به زمان ها دقت کن.
باز هم باید به جایی دیگر برود...یا بار هم داشت به جایی دیگر می رفت.
اینا درستن.
این جا می شد درباره احساس رز بیشتر توضیح داد. لازم نبود...یعنی الان چیزی کم نداره. ولی خواستم اشاره کنم که ظرفیتشو داشت. چون شما کمی خلاصه می نویسی. ولی مثلا این جا:
مرد به دور و اطراف نگاه کرد. کسی نبود. خیلی سریع رز را از روی قبر قاپید و به سمت قبر پدرش رفت.
توضیح کوتاهه...ولی همین کافیه. دیگه این صحنه رو لازم نبود بیشتر از این کش بدیم.


نقل قول:
- پسرم یه گل خوشگل گرفتی؟
-بله! خیلی خوشگلشم گرفتم.
- اوا مادر این چیه گرفتی؟ اینو عمه هات ببینن که آبروی من میره. حالا مجبوریم بذاریم سر قبر. برو بذارش ببینم چه خاکی باید تو سرم کنم.
این جاشم می شد کمی توضیح داد. خانومه می تونست بیاد رز رو کمی بررسی کنه و هی ازش ایراد بگیره. به رز بر بخوره!


نقل قول:
چند دقیقه ی بعد با صدای چند زن بیدار شد.

- وا جاری جون این گل پژمرده چیه گذاشتی سر قبر شوهرت؟ نمیتونستی یه گل خوشگل بخری؟
- راست میگه خواهر شوهر! داداشم چی برات کم گذاشت که این گل زشت رو گذاشتی سر قبرش.
این جاش خیلی خوب بود. می تونستن بیشتر هم بگن. درباره زشت بودن و عیب و ایرادای رز...از گلدونش گرفته تا خاک و بوش. از همه چی می تونستن ایراد بگیرن.


نقل قول:
بعد زیر لب به پسرش گفت:
- سریع اون گلو از جلو چشمم دور کن.
پایان خیلی خوبی بود. الان رز می تونه بره به سمت ماجرای بعدیش. میتونستی تعیین کنی ماجرای بعدی چی باشه. ولی به نظر منم بهتره به عهده نفر بعدی گذاشته بشه. شاید ایده خوبی داشته باشه.


یکی از چیزایی که توجهمو جلب کرد شکلک ها بود. خیلی درست و به جا استفاده شدن. تاثیر خوبی روی نوشته گذاشتن.
این پست از نظر کمبود توضیح، بهتر از پست های قبلیت بود. ولی متاسفانه دلیلش این نبود که شما توضیح کافی دادی. دلیلش این بود که توضیح زیادی لازم نداشت. دیالوگ براش کافی بود. برای همین احتمالا مشکل خلاصه نویسی شما سر جاشه. همونطور که در نقد قبلی گفتم، سعی کن بنویسی. خودتو مجبور کن صحنه رو توضیح بدی. خیلی از سوژه های طنز از صحنه ها پیدا می شن. حیفه ازشون بگذری.
سوژه رو خوب پیش بردی.طنزش ملایم و خوب بود.


موفق باشی!...توضیح بده! صحنه توصیف بنما! درباره احساسات شخصیت ها بنویس!


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۳۱ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۹۶

لرد ولدمورتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۳۱ شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۳:۱۳ یکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۶
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 29
آفلاین
بررسى پست شماره ٤٤٣، خاطرات مرگخواران، لايتينا فاست:

لايتينا
بذاريد اول يه توضيح كلى بدم.
تو نگاه اول، پستتون تكه تكه است. اين موضوع، گاهى ميتونه يه نكته ى مثبت باشه. ميتونه آشفتگى شخصيت رو به خواننده منتقل كنه. اما اين كار، بايد با ظرافت انجام بشه. زياده روى نشه. باعث گيج كردن خواننده نشه.
اما در مورد پست شما، اين تكه تكه بودن، باعث ميشه مجبورى شى برگردى به عقب. و اين كيفيت پست رو مياره پايين. مثلا جاهايي كه بخشى از يه موزيك رو نوشتين، و بعد بهش اشاره كردين، باعث ميشه خواننده از پست جدا بشه. بره اون بخش رو بخونه و دنبال معنيش بگرده كه ارتباطش با توضيح شما رو متوجه بشه.
و متاسفانه يه حقيقتى وجود داره. و اون اينه كه در نود و نه درصد مواقع، خواننده به طور كل از اين بخش ها عبور ميكنه. و كلا شايد خط اولش رو بخونه. اونم فقط تو تيكه ى اول!

‏نقل قول:
این دفعه تنها خودش بود...
با این که آدم های زیادی، اطرافش در جنب و جوش بودند اما او چیزی نمی‌شنید. آهنگ، همیشه دنیای او و انسان‌های اطرافش را تفکیک میکرد. مانند تابلویی که سردر ذهنش چسبانده باشد...!


لايتينا، براي شروع، باز هم تكرار ميكنم كه شروع پست، بسيار مهمه. مخصوصا تو پست هاى تكى، كه خواننده مجبور به خوندن نيست. بايد ترغيب كننده باشه. من كلا طرفدار صحنه پردازى هاى خيلى سنگين و توصيف آب و هوا نيستم. اما اينجورى هم خواننده رو نندازين وسط سوژه. مثلا ميتونستين جاى پاراگراف اول و دوم رو با كمى تغييرات، جا به جا كنيد.
وقتى پست جدى مينويسيد، بايد يه دايره ى لغات گسترده همراهتون باشه. آهنگ و موزيك و موسيقى، سه تاشون به يك معنيين، اما اينجا ميتونستين به جاي استفاده از كلمه ى آهنگ، انتخاب بهترى داشته باشين.

‏نقل قول:
روی نیمکتی پوسیده نشسته بود. سرش را به تنه‌ی درختی که پشت نیمکت بود، تیکه داد و به برگ های درخت نگاه کرد. نور آفتاب سعی می‌کرد راهش را از میان شاخه‌های درخت تنومند باز کند و به چشم های لایتینا برسد. اما درخت قدرتمندتر از آفتاب بود و سایه‌اش دخترک را نجات میداد.


به فعل ها توجه كنيد. همه رو يا گذشته بنوسيد، يا حال.
باز هم همون نكته اى كه بالا گفتم. آفتاب و خورشيد يكين. اما باز هم فكر ميكنم استفاده از خورشيد، مناسب تره.

نقل قول:
سرش را جلو آورد و به جعبه‌ای که در دستانش بود نگاه کرد. جبعه چوبی و به نظر قدیمی می‌آمد، اما با این وجود سنگین بود. علامت نت موسیقی روی آن حکاکی شده بود. تازه آن را از یکی از خوار و بار فروشی که خریده بود. حتی نمیدانست کاربردش چیست اما به هرحال آن را دوست داشت.


جعبه ى چوبى و سنگين، به نظر قديمى مي آمد.
به نظرم اين بهتره.

نقل قول:
تازه آن را از یکی از خوار و بار فروشی که خریده بود.

جمله ايراد داره. انگار قصد داشتين چيز ديگه اى بنويسيد و پشيمون شدين. اما فراموش كردين كه جمله رو اصلاح كنيد.

نقل قول:
از حرفی که زده بود، نیشخندی زد و در جعبه را باز کرد.


جدى نويسى كار آسونى به نظر مياد. اما واقعا آسون نيست. ريزه كارى زياد داره. توجه و تمركز زيادى ميخواد. مثلا اينجا لايتينا اصلا حرف نزد. حتى فكر هم نكرد. كلا بهتر بود كه از اين جمله صرف نظر كنيد و فقط به باز كردن جعبه اشاره كنيد.

نقل قول:
با عصبانیت جعبه را کنارش روی نیمکت گذاشت. او ساحره بود چرا باید از این که روش کار یک وسیله مشنگی را نداند عصبی شود؟
سرش را میان دستانش گذاشت و به نوک کفش هایش خیره شد. پایش به تندی تکان میداد و باعث میشد سرش نیز به سرعت بجنبد. خودش هم دلیل این کارش را نمیدانست.


وقتى پست رو نوشتين، فورا نفرستيد. كمى صبر كنيد. اصلا ولش كنيد و يك ساعت بعد بياين سراغش. بعد يه بار با صداى بلند بخونينش. منظورم اين نيست كه چهچه بزنيد. نه! فقط با صدا بخونين. اين ترفند، باعث ميشه كه نصف بيشتر ايرادات تايپى و جا افتادن كلماتتون رو ببينين و فرصت درست كردن داشته باشيد.

نقل قول:
با به یاد آوردن آدم ها، راه نور را به چشم هایش باز کرد و لحظه‌ای جا خورد. دختربچه درست رو به رویش ایستاده بود و با چشمان آبی رنگش به او زل زده بود. دخترک که انگار مدت زیادی بود منتظر باز شدن چشمان لایتینا بود، بالاخره جهت نگاهش را تغییر داد و به جعبه‌ی چوبی نگاه کرد.


با به یاد آوردن آدم ها، راه نور را به چشم هایش باز کرد و از ديدن دختربچه اى كه درست رو به رویش ایستاده و با چشمان آبی رنگش به او زل زده بود، جا خورد.
دخترک که انگار مدت زیادی را منتظر باز شدن چشمان لایتینا بود، بالاخره جهت نگاهش را تغییر داد و به جعبه‌ی چوبی خيره شد.


همونه، فقط كلمات و فعل هاى تكرارى حذف شدن. اين كار، باعث روون شدن نوشته ميشه.

نقل قول:
دستانش را در جیبش گذاشت و دوباره سرش را به درخت تکیه داد. دیگر کم کم آفتاب نیز تسلیم درخت شده بود و نورش را بین بقیه ساختمان‌های لندن میکرد.


"نورش را بين بقيه ساختمان ها ميكرد"، ايراد داره. اشتباهه.

نقل قول:
مدت ها بود، حس میکرد درون ذهنش زندانی است. تفکراتش...
و حالا فرصتی بود که فرار کند، آزاد شود.


مدتى بود كه حس مي كرد درون ذهنش زندانى است.
اسير تفكراتش...
و حالا، فرصتى بود كه فرار كند...آزاد شود.


لايتينا، جمله هاتون هنوز ابهام دارن. بهتر شدن، اما هنوز بايد روشون كار كنين.
و همينطور روى علائم نگارشى. مثلا وقتى جمله تموم ميشه، ويرگول نداريم. نقطه استفاده ميشه. اگه جمله تموم شده، اما ميخوايم ادامش بديم، از نقطه ويرگول و براى نمايش مكث، از ويرگول استفاده ميكنيم.

تو يه جمله، يك فعل رو دو بار تكرار نكنيد. اولى رو به قرينه ى دومى حذف كنيد. مثلا:
نقل قول:
لايتينا روى نيمكت پوسيده نشسته بود و سرش را به تنه ى درخت تكيه داده بود.

لايتينا روى نيمكت پوسيده نشسته و سرش را به تنه ى درخت تكيه داده بود.

به نظر من، فعلا وقتتون رو بذاريد رو طنز. جدى نويسى فقط براى تنوع خوبه.
بيشتر بنويسيد و بيشتر بخونيد.

موفق باشيد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۴ ۲:۳۷:۱۵


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۲۱ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۶

آراگوگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۲۲:۳۱ چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
بررسی پست شماره 476 کافه تفریحات سیاه، سینوس:


پستت کمی طولانیه. ولی می دونم که دلیل طولانی بودنش اینه که می خواستی سوژه رو به جایی برسونی.
این ویژگی خوبیه که استثنائا داری سینوس. دنبال سوژه های گیر کرده و راه حل های احتمالی نجاتشون می گردی.


نقل قول:
لپ تاپ هر لحظه به زمین نزدیک تر میشد و با این نزدیک شدن، چشمان رودولف وحشت زده تر و دهان وینکی از شادی گشادتر.
لپ تاپ به یک سانتی متری زمین رسیده بود که ناگهان متوقف شد، سپس با یک خنده ترولی به جاذبه زمین، روی هوا شناور شد و به سمت درب اتاق حرکت کرد و مستقیما در دستان لرد سیاه قرار گرفت.
این صحنه خیلی خوب بود...ولی تا یه جایی پیش می رین و بعد متوقف می شین. متوقف نشین. ادامه بدین. راه درسته.
الان لپ تاپ پرت شده...و درست نزدیک زمین متوقف شده.
خب این خیلی خوبه. این درسته. دنیای جادویی یعنی همین. یعنی هر لحظه باید منتظر هر اتفاقی باشیم. و همگی می دونیم که دنیای جادویی سایت قوانین آزادتری از دنیای جادویی کتاب داره.
این قسمت کمی باید جدی تر نوشته می شد. طوری که انگار این یه اتفاق عادیه! لپ تاپه پررو تر و حق به جانب تر می بود. جاذبه زمین هم همینطور. اینا می تونستن موقتا شخصیت پیدا کنن و با هم بجنگن. دو کلمه "ترولی" و "پوکر فیس" اون جدیت رو از بین بردن. بهتر بود حذف می شدن.
جسارت به خرج بدین. سعی کنین کمی بیشتر مرز ها رو بشکنین.


نقل قول:
لرد حالتی پر از تنفر به چهره خود داد، سپس چشمانش را از صفحه نمایش لپ تاپ بلند کرد و گفت:
- هکتور، نگران نباش، ما ندیدیمت، فقط سعی نکن از پنجره بپری بیرون، چمن های حیاط رو میزنی خراب میکنی با فرودت!
می خواستم بگم شکلک کمی غیر لردانه بود! لرد یه حالتای مشخصی داره. تو این جمله احتمالا این شکلی نمی شه. ولی یادم افتاد که اون لرد قبلی بود. هر لرد می تونه یه اخلاقی داشته باشه...برای همین نمی گم!


نقل قول:
هکتور که خود را تا نیمه از پنجره بیرون کشیده بود، دوباره وارد شد و پیش از آنکه زیر نگاه لرد سیاه ذوب شود، خود را در یک گلدان پنهان کرد.
اینجاش قشنگ بود. من جای شما بودم به گلدونه هم هویت می دادم. می رفت تو گلدون رز پنهان می شد. وقتی سوژه داریم چرا استفاده نکنیم؟


نقل قول:
- ما این لپ تاپ رو میبریم رودولف. لپ تاپ خودمون ویروسی شده بود، و تو هم آخرین کسی بودی که در حالی که سرما خورده بودی اومدی توی اتاق ما. نتیجتا لپ تاپت رو میبریم قبل از اینکه ویروس هاتو منتقلش کنی!
- ارباب میشه ببخشید که من یه چیزی بگم؟
- نمیبخشیم و نگو.
- ولی ارباب...
این دیالوگا و شکلکا همشون خوب بودن. دیالوگ های پشت سر هم یکی از قسمت هایی هستن که خیلیا اشتباه می کنن. شما هم چون نقد می کنی خواستم اشاره کنم که باید اینجوری باشه. بیخودی نوشته نشه...یه هدفی، یه فایده ای داشته باشه.
ویروسی بودن رودولف و دانش کم لرد(!) هم خنده دار بود.


نقل قول:
لرد بدون توجه به رودولف دستش را روی قسمت لمسی لپ تاپ گذاشت تا ابتدا تصویر زمینه را تغییر دهد که ناگهان...
اینم یه سوژه خوب بود. چی بود و به چی می خواست تغییر بده؟
ولی این جا می دونم که محدودیت داشتی. چون از زدن پست هدفی داشتی و باید جلو می رفتی. نمی شد درباره هر مورد جزئی توضیح بدی. پست ممکن بود خیلی طولانی بشه. فقط گفتم که بقیه ببینن. سوژه های ریز رو از دست ندن.


نقل قول:
لپ تاپ در دستان لرد منفجر شد!
لرد که چهره اش سیاه شده بود و میکوشید از تعجب چهره اش کاسته، به خشمش بیافزاید، گفت:
- فقط از جلو چشممون دور شو رودولف... تا سه میشماریم، فرار کن...
- ارباب به مرلین من خواستم بگم که به اثر انگشت حساسه!
- سه!
-
خیلی خوب بود. هم صحنه هم دیالوگا هم شکلکا.
صحنه رو کوتاه و جدی نوشتی. همین تاثیرشو بیشتر کرده. همون جمله ساده "لرد که چهره اش سیاه شده بود" به اندازه کافی خنده دار بود. دیالوگ ها هم به همون خوبی بودن.


نقل قول:
فلش فوروارد به روز رای گیری:
اینم که هدفی بود که می خواستی بهش برسی که خیلی هم درست بود. انتخابات وزارت تموم شده. چیزی که تموم شده، معمولا تو سوژه ها جذابیتش رو از دست می ده و باید ازش رد شد.


نقل قول:
رز و لینی پس از آنکه از وینکی که همچنان در حال تشنج کردن بود، فاصله گرفتند، مستقیما به سوی سایت رفتند تا "ترین ها" را به راه بیندازند...
ایده ترین ها، ایده خوبی بود!
این سوژه همینجوری باید پیش بره. مدتی درباره یه اتفاق نوشته بشه...و بعد بریم سراغ اتفاق سایتی بعدی.


خوب بود سینوس. نه طنز اجباری...نه توضیح اضافی...نه شخصیت بی مزه. نه اتفاق بی معنی! سوژه خوب پیش رفته. طنزش خوب و مناسبه. شخصیت ها هم خیلی خوب بود.


سلام سینوس...خوبیم سینوس!
سلام و احوالپرسی که نکرده بودی که سینوس! چی شد پس؟ اونا فقط مال ارباب بودن؟

..........

بقیه بعدا! الان باید برم اون طرف!


!If you can't handle me at my worst, you dont deserve me at my best


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۰۷ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۷:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
یک پست لاغر برای نقد آوردم!


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۹ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶

ریونکلاو، مرگخواران

لایتینا فاست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۳ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶
آخرین ورود:
۱۴:۲۱:۲۴ چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
از زیر بزرگترین سایه‌ جهان، سایه ارباب
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
سلام.

اینو آوردم محض نقد. ممنون.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.