-علیک سلام نمیخواد بیای تو از همین طرز وارد شدن فهمیدم سندروم دست بی قرار و پیش فعالی حاد رنج میبرید. آخ دماغم وایسا نسختو با هزینه ویزیتت و هزینه طول درمان برای دماغم بهت بدم میری دم پذیرش پرداخت میکنی. آخ دفعه بعد اومدی آروم تر درو باز کن حداقل یه اهنی یه اهونی بکن کسی پشت در نباشه.
-آخ شرمنده خوبین؟ یکم هیجان داشتم ندیدمتون. هه هه. ام پس میبینمتون.
-بعدی فقط خواهشا با آرامش وارد شین.
-منو تهدید میکنی پیش کرفس بادمجون مامان چغلیمو میکنی بزور اوردمت بیمارستان؟ کور خوندی این حقه های مشنگیت رو پسر باهوش مامان کار ساز نیست تازه خوشحالم میشه بفهمه. صبح میری گلخونه شب برمیگردی. وقتی هم برمیگردی لباس های پر گل و خاکتو پرت میکنی رو مبل. کمکی هم که نمیکنی.
-مرلینا من از دست این زن چیکار کنم؟ همینو میشد تو خونه هم با مذاکره حل کنیم دیگه نیازی نبود اینهمه راه بیایم اینجا.
-نه تو اینطوری آدم بشو نیستی. میری تو یا این ماهیتابه رو پرت کنم؟
-نمیرم. بیمارستان جادوییتونم بدرد خودتون میخوره.
-خودت خواستی. بمییییر برررو تووووو.
-آخخخخ. رفتم بابا! رفتم! سلاحتو قلاف کن. هی هرچی میشه ماهیتابمو بکشم بیرون، ماهیتابمو بکشم بیرون. درود من خوبم شما خوبین؟ خانواده خوبن؟ رئیس بیمارستان خوبه؟ خب حالا همه خوبیم من برم دیگه یه نسخه ای چیزی فقط بدین من نشون این خانومم بدم که حرفمو باور کنه اومدم معاینه شدم.
- اه زندگی من آبم تو هاون کوبیده بودم تا الان خورد شده بود چرا هیچکی به حرفام گوش نمیده. فییین...هعی.

صد بار گفتم ساکت. آروم. من که دیگه بیخیال شدم. جناب اسمتون؟
-تام ریدل هستم بزرگ خاندان ریدل ها. از حضورم مفتخرید. نه؟ خوشحالین با حضورم بیمارستانتونو منور کردم؟
-اصلا در کالبد خودم نمیگنجم از خوشحالی. ففیین.
-اوه میدونستم شما فرد بسیاد دانا و باهوشی هستید بلافاصله حرفمو تایید کردید. خیلی تحت تاثیر جذابیت ستودنیم قرار گرفتین؟ خودم میدونم. راستش تو راه اینجا با دیدن رخ همایونیم چند بانوی جوان مصدوم و معدوم و محجور شدن.
- مطمئنین اونا بیمارای بخش نبودن که به خاطر سر و صداتون تشنج کردن؟
اگلا این را آرام زیر لب گفت. و سپس گفت:
-جناب علت مراجعه تون؟
- علت؟ یک عدد ماهیتابه تفلون نچسب نسوز که دستم بشکنه خودم واسش از مزایده گرفتم اون وقت حالا این زن باهاش....اوه مای مرلیینا اینجارووو این رز هلندی هفت رنگ افسانه ای خوشگل توی این فضای نچندان مطبوع نمور چه میکنه؟ ای دلبرک من ! ای ستاره ی گمشده من تو را چه به اینجا. دکتر جون! فدای ردای سفیدت بشم! میشه این گلدونو بدی من به کلکسیونم تو گلخونم اضافه کنم؟ آخی قربون اون برگای رنگارنگت بشم من. اهم داشتم میگفتم اجازه هست؟
اگلا که داشت لحظه به لحظه مشکلاتی که از او فوران میکرد را در سکوت نظاره میکرد در پرونده ای سیاه رنگ یاد داشت کرد بیمار مذکور در وضعیت ناپایدار. بیماریهای تحت درمان: خودشیفتگی مزمن. عدم تمرکز هنگام مکالمه. اختلال شخصیت stpd. روی جلد نوشته شده بود فوق محرمانه اقوام و بستگان لرد.
-بفرمایید جناب این پروندتون بدید به منشیم بذاره تو آرشیو های تو گاو صندوقم اینم نسخه تون اینم ااااین هوف گلدون خدمتتون.
-ممنون از سخاوتمندیتون. تموم شد؟ برم دیگه؟ کار دیگه نداریم؟
-منتظر چیز دیگه ای بودید؟
- نه فقط تصور دیگه ای داشتم فکر کردم چند نفری میریزن سرم منو میبندن به تخت یه مشت قرص میریزن تو حلقم.
-ببخشید ناامیدتون کردیم حالا بخواید اینکارم براتون میکنیم فقط هزینه اضافی داره. پرستارای جوونمونم امروز سرشون شلوغه باید به نگهبانای گردن کلفت سر پستمون بگم بیان آمپول و قرص بیارن.
-عههه سرشون شلوغه ؟ نه. اهم. یعنی نمیخواد نگهبانای بیچاره رو تو زحمت بندازین من گلام تو خونه منتظر آبیاری ان دیگه از خدممتون مرخص میشم. اها این مدت نشسته بودم روالش دستم اومد رفتم بیرون باید بگم نفر بعدی نه؟ میدونم میدونم نفررر بععدییی. خب گفتم . فعلا.
نفر بعد همان طور که رفتن تام سرش را برگرداند به داخل اتاق وارد شد.

S.O.S
