پست شماره ی 9 دعواهای زندانیان - گودریک گریفندوربابت تاخیر ببخشید اما در هر صورت من الان دارم پست رو نقد میکنم. از اونجایی که من از یه جنبه پستارو نقد میکنم و اسکورپیوس هم از یه جنبه ی دیگه ، اگه بخوای میتونی به اسکورپیوس پی ام بدی و از اونم بخوای که پستت رو نقد کنه. یا اگه نقد دیگه ای در آینده خواستی ، تو نقد بعدی شخص مورد نظرتو بگی.
اولین چیزی که میتونم بگم سوژه ی خوبیه که وارد کردی. با اینکه کل سوژه از پست های قبلی از مبحث سالن غذاخوری خارج شده ( و غیر عادی هم نیس به خاطر سوژه ی اصلی ) ولی در کل به نظر من سوژه رو به سمت خوبی هدایت کردی. کلا مدل پستات طوریه که نفر بعدی راحت میتونه نقشه ای بکشه و سوژه رو ادامه بده.
تو چند جمله ی اول که حول افکار زندانیان میچرخه میتونستی توصیفاتت رو به حالت زیباتری نسبت به اونچه که هست نشون بدی و همون طور که قبلا گفتم ، شایدم نگفتم ، اگه بین دو جمله ی کوتاه توصیفی قراره فقط یه نقطه قرار بگیره بهتره که این دو جمله ی کوتاه رو یه جوری به هم ربطش بدیم.
نقل قول:
تمام زندانیان در فکر عمیقی فرو رفته بودند. آن ها نمی دانستند چه کار کنند. در میان آن ها فردا جنگ شروع می شد و در حین جنگ توسط دیوانه ساز ها بوسیده می شدند.
"تمامی زندانیان در فکر عمیقی فرو رفته بودند و نمی دانستند که چه کار کنند. " این ساده ترین حالتیه که میشه این دو جمله رو ربط داد ولی اگه بیشتر فک کنیم مسلما بهتر از اینم میشه ربطشون داد.
و در ادامه ی این جمله یک نکته ی دستوری و یک نکته ی سوژه ای وجود داره. دستوریش اینه که جمله ی " در میان آن ها فردا جنگ شروع میشد " میتونه خیلی قشنگ تر بیان بشه. " فردا در میانشان جنگی آغاز میشد " و یا هرچیز دیگه ای!
و سوژه ای. درسته که دیوونه سازا دیگه اجازه ی بوسیدن زندانیارو دارن اما این به این معنا نیس که همه رو یکسره میبوسن. آخرین جمله ی تو از نظر من اینو بیان میکنه که 99% موقع جنگ بوسیده میشن. شاید واقعا همین طور باشه اما اگه طوری مینوشتی که مثلا بیان کننده ی این بود که هر لحظه ممکن بود مورد حمله ی دیوونه سازا قرار بگیرن خشنگ تر بود. " و در حین جنگ هر آن ممکن بود که دیوانه سازی بوسه ی سرد خود را نثار آنان کند. "
نقل قول:
بلاتریکس با صدای بلندی گفت: بارتی زود باش نقشه بکش ... اما به نظرم نیازی به اینکار نیست چون فردا توسط من کشته می شی
هیچ وقت یه نفر نمیاد به دشمنش صریحا بگه که زودباش نقشه بکش! معمولا این جملات رو به دشمنا میگن که اعتماد به نفس خودشون و اطمینان به برد خودشونو به رخ دشمنشون بکشن پس باید مینوشتی " بهتره هرچه سریع تر یه نقشه ای برای خودت بکشی "
ادامه شم یه کم با جمله ی اولت تناقض داره. میتونستی بنویسی " اما به نظرم این کارم برات فایده ای نداره ، چون در هر صورت فردا توسط من کشته میشی "
گاهی اوقات حتی تو ساده ترین جملات و کارها میشه با اضافه کردن حتی چندین کلمه جمله رو زیباتر کرد ، شاید چندان به چشم نیاد اما به هر حال پستو قشنگ تر میکنه. مث این:
نقل قول:
بارتی میز غذا خوری را به سمت بلاتریکس هل داد تا وارد شکن شکم او شود.
" بارتی میز غذاخوری را به سمت بلاتریکس هل داد و میز درست به نقطه ی مورد نظر بارتی ، یعنی شکم او برخورد کرد. "
تو دیالوگ بعدی اشتباهی به جای بارتی ، بلاتریکس نوشتی. دماق » دماغ. کشته خواهی شد رو معمولا تو زبون محاوره ای استفاده نمیکنیم و از اونجایی که این دیالوگه و کلشو محاوره ای نوشتی پس این فعلتم محاوره ای مینوشتی. کشته میشی!
نقل قول:
بلاتریکس در حالی که هنوز جنبش هایی را در شکمش احساس می کرد گفت:پس جریان چیه؟
تو سوژه بلا و بارتی به شدت به هم میپرن و نمیتونن دو کلوم درس با هم حرف بزنن حالا اینجا بلا با کمال خونسردی جواب بارتی رو میده و ازش نظرخواهی میکنه؟
باید حالت بلاتریکس رو طوری توصیف کنی که علاقمند به شنیدن حرفای بارتی نباشه و به اجبار با اون تو حرف زدن همراه شه. " بلاتریکس در حالی که هنوز جنبش هایی را در شکمش احساس می کرد ، با حالت طعنه آمیزی گفت:پس جریان چیه؟ "
نقل قول:
بارتی در حالی که می خواست دهنش را باز کند و حرف بزند
اینجا هم همین طور. " بارتی در حالی که میخواست دهانش را باز کند تا پاسخ بلا را دهد ... "
نقل قول:
آنتونین بلند شد و با صدای بلندی گفت:
چون قبلا گفتی بلا با صدای بلندی گفت اینجا از کلمات متراف صدای بلند استفاده کن. آنتونین بلند شد و فریاد زد یا آنتونین بلند شد و فریاد زنان گفت. درسته که یه ذره با اونچه که تو گفتی تفاوت داره اما مهم نیته!
نقل قول:
بارتی: ... بازم دوباره کی به این دیوونه قرص داده؟
نقل قول:
بلاتریکس که دیگر شکمش غش غش نمی کرد گفت: بارتی مسئله رو عوض نکن جواب منو بده
بارتی تا الان جمله ی خاصی نگفته که بلارو علاقمند به شنیدن حرفاش کنه پس اینجا هم بلا فقط به قصد طنعه یا مسخره کردن بارتی باید حرف بارتی رو دوباره پیش بکشه. " بلاتریکس که دیگر سر و صدای شکمش را فراموش کرده بود/ بلاتریکس که دیگر صدای شکمش برایش اهمیت نداشت با تهدید گفت: بارتی مسئله رو عوض نکن و جوابمو بده. " این نکته رو فقط برای این گفتم چون اصل سوژه به خاطر بحث بارتی و بلا شروع شده و تو پست قبلی هم بلا و بارتی کلی به هم گیر میدادن حالا عجیبه که سریع به حرفای هم علاقمند شن!
نقل قول:
-جریان اینه که اسکور می خواد ما با هم بجنگیم و همینطور توسط دیوانه ساز ها هم بوسیده بشیم و زندان خالی بشه ...
بازم میگم ردیف کردن جملات پشت سر هم و گذاشتن تنها "و" یا حتی نقطه بین اونا درست نیست. خیلی راحت میتونی بین این سه جمله بدون گذاشتن دو تا "و" ارتباط برقرار کنی و باز هم برای رفع این مشکل در ساده ترین حالت میشه این طوری نوشت! "-جریان اینه که اسکور می خواد ما با هم بجنگیم و همینطور توسط دیوانه ساز ها هم بوسیده بشیم تا زندان خالی بشه"
و اینکه بهتر بود طوری مینوشتی که یهویی بارتی صاف و پوس کنده اصل قضیه رو نگه مثلا اولش اضافه میکردی که " من فکر میکنم ... " و ادامه ی دیالوگ. چون به هر حال بارتی خود اسکور نیس که نقشه ی اونو راحت تشخیص بده!
حرف های آنتونین به عنوان پارازیت اون وسط جالب بود و در کل پست از نظر تکمیل سوژه خوب بود. ولی بازم به نظرم باید یه اتفاقی رو پیش میوردی تا بارتی و بلا حاضر شن بعد از اون همه جار و جنجال با هم مث دو تا بچه ی آدم حرف بزنن یا لااقل آخرش بیان میکردی که بلا یه چیزی به بارتی میگه که نشون بده فقط اینبار به خاطر منطقی به نظر رسیدن حرف بارتی حاضر شده باش کنار بیاد و همکاری کنه و در غیر این صورت هرگز تن به این کار نمیداد و اینا.
و دوباره میگم با اینکه سعی کردم از همه نظر در مورد پستت نقدو بگم ولی بازم من از یه جنبه پستو نقد میکنم و اسکورپیوس از یه جنبه ی دیگه پس اگه میخوای میتونی به اسکور پی ام بدی و ازش بخوای پستت رو اونم نقد کنه.