هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
#99

ریونکلاو

مارکوس بلبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۲ دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۰:۰۵ دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 20
آفلاین
کلاه جان
من مادر گریفندویی هست و پدرم راونکلاو...
حالا به نظرت پدرم رو بیشتر دوست دارم یا مادرم رو؟
اسلیترین هم که اصلا حرفش رو نزن...
هافلپاف هم برم که مادرم از خونه بیرونم میکنه!
بین گریفندو و راونکلاو کد.م رو برام تنخاب میکنی؟


تصویر کوچک شده



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف : کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#98

کلاه گروهبندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۰۵:۵۹ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 803
آفلاین
نقل قول:

سانتور نوشته:
من شرورم
عاشق جادوی سیاهم
از گریفیندوری ها بیزارم
متنفر از گشت و کارم
بی خود و بی جهت به خود می بالم
روزی یکبار هم بیمارم
عاشق گروه های سیاهم


ولی می خوام برم گریفیندور



بعد از اوریک عجیب و غریب که 528 سال پیش اصرار داشت به گروهی که ازش متنفره بره، تو دومین موردی سانتور عزیز!
با اینکه کلاهم ولی هرگز نفهمیدم توی سرش چی می گذره و بعدها هم بر ضد انسان ها شورش کرد و دستگیر و اعدام شد! تو هم خیلی مواظب خودت باش و برو به...

گریفندور!



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف : کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#97

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۳ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۲۵ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳
از جنگل سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
من شرورم
عاشق جادوی سیاهم
از گریفیندوری ها بیزارم
متنفر از گشت و کارم
بی خود و بی جهت به خود می بالم
روزی یکبار هم بیمارم
عاشق گروه های سیاهم


ولی می خوام برم گریفیندور


درمیان برفها کناراتشی کم رمق نشسته وچشمانش رابسته بوددانه های سفید برف از اسمان به ارامی برروی اوفرود .
گرگ بزرگ خاکستری رنگی خون الود درحالیکه یک پایش میلنگیدوازان خون برروی زمین برفی میریخت به ارامی قدم برمی داش بادیدن مرد دندانهای تیزش رابه نمایش گذاشت چشمان زردش پرازوخشونت وسهوت خون بودگرگ به سمت مردحرکت کردقصد داشت دندانهای تیزش رادرگردن این سانتور فروببرد به مردنزدیک شد مردهمچنان بدون حرکت نشسته بود گرگ قصد داشت که به اوحمله کند ناگهان مردچشمانش راگشودگرگ خشکش زدچشمان مردبرخلاف هرانسان دیگری رنگ زرد داشت درست همرنگ چشمان گرگ بود
مرد برخاست
شکار اوکیست
به چه گناهی طعمه او میشود
ارام وبی صدا به گرگ نزدیک میشود
درچشمان او مینگرد
گرگ خود میداند که باید تسلیم شود
صدای شکارچی درون ذهنش می پیچد
واین اخرین صداست برای او
صدای گلوله وسکوت مرگ


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۴۶ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#96

کلاه گروهبندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۰۵:۵۹ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 803
آفلاین
نقل قول:

jocker نوشته:
درود بر شما ای کلاه عزیز!
بنده نه شجاعت گریف رفتن دارم، نه هوش ریون و نه تلاش و پشتکار هافل! جدا از اینکه اصالت مثل مروارید از سر و روم میباره، از این بیم دارم که اگر تو گروهی بیوفتم که اطرافم یک مشت مشنگ و چند مثقال دورگه ی بی ارزش باشه، دستام رو به خون کثیفشون آلوده کنم. نه اینکه تهدید کنماااا! نه! ... فقط میگم آدمه دیگه، تا حالا کی نشده که یکی به اشتباهی بالش بذاره رو صورت هم اتاقیش خفش کنه و یا به طور اتفاقی چندتا مار و عقرب سمی بندازه تو تختشون؟ ممکنه برای منم پیش بیاد که نا خواسته بزنم چند نفر رو از قصد بکشم. فلذا کمی هنگام گفتن اسم گروهم درنگ و تامل کنید هم خودتون پشیمون نمیشین هم منو خرسند میکنین. با وجود تمام ارادتی که به شما دارم، میگم به پیریتون رحم کنین و منو بفرستین اسلیترین. نخطه سر خط



یادمه ده ها سال پیش پسری به نام تام ریدل رو به اسلیترین فرستادم. پسری که باهوش و پر تلاش بود و از هیچ چیز نمی ترسید جز مرگ!
بنابراین کسی که هیچکدوم از این خصوصیات رو نداشته باشه جاش اسلیترین هم نیست. اصلا نباید براش نامه ی هاگوارتز ارسال بشه!
اما تو دوست جوان من!
سعی نکن کلاه رو فریب بدی! بخشی از همه ی خصوصیاتی که گفتی نداری رو در وجودت می بینم. ضمن اینکه اسلیترین تنها خانه ی اصیل زاده ها نیست. مثالش ویزلی های مو قرمزن که تقریبا همشون رو به گریفندور فرستادم.
تهدید هم روی من اثری نداره عزیزم! 1000 ساله که دارم تهدید میشم. دیگه تبدیل به بخشی از زندگی روزمره م شده. با اینحال برو به...

اسلیترین!



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#95

آشاold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۸ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۲:۴۷ دوشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۴
از طرز فکرت خوشم اومد!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 162
آفلاین
درود بر شما ای کلاه عزیز!
بنده نه شجاعت گریف رفتن دارم، نه هوش ریون و نه تلاش و پشتکار هافل! جدا از اینکه اصالت مثل مروارید از سر و روم میباره، از این بیم دارم که اگر تو گروهی بیوفتم که اطرافم یک مشت مشنگ و چند مثقال دورگه ی بی ارزش باشه، دستام رو به خون کثیفشون آلوده کنم. نه اینکه تهدید کنماااا! نه! ... فقط میگم آدمه دیگه، تا حالا کی نشده که یکی به اشتباهی بالش بذاره رو صورت هم اتاقیش خفش کنه و یا به طور اتفاقی چندتا مار و عقرب سمی بندازه تو تختشون؟ ممکنه برای منم پیش بیاد که نا خواسته بزنم چند نفر رو از قصد بکشم. فلذا کمی هنگام گفتن اسم گروهم درنگ و تامل کنید هم خودتون پشیمون نمیشین هم منو خرسند میکنین. با وجود تمام ارادتی که به شما دارم، میگم به پیریتون رحم کنین و منو بفرستین اسلیترین. نخطه سر خط


ویرایش شده توسط jocker در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۱۵ ۱۰:۴۷:۵۸

....I believe I can fly

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۳:۲۳ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#94

کلاه گروهبندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۰۵:۵۹ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 803
آفلاین
نقل قول:

Tyler نوشته:
من تاریکی رو دوست دارم کلاه. حس راحتی می کنم توش. از تنهایی واقعا خوشم میاد. دوست دارم کار هارو خودم انجام بدم. گاهی اگه از یه نفر خوشم بیاد بهش کمک می کنم، اما همش همین. من خودمم و یه مسافر تاریک روی دوشم.

گروهی که من دوست دارم توش باشم گروه خلوت و کم دردسریه. که بتونم کارهایی که خودم دوست دارم رو انجام بدم و کسی، حتی خودت(!) مزاحمم نشه :دی



خیلی خوب خودت رو معرفی کردی جوان!
هممم... یه گروه خلوت و کم دردسر... ها؟... هم اسلیترین خوبه و هم هافلپاف... اما جاه طلبیت کمه و تفکرت زیاد. پس شاید بهتر باشه بری به...

هافلپاف!



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱:۰۱ یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳
#93

کوین ویتبایold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۹ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۴
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
من تاریکی رو دوست دارم کلاه. حس راحتی می کنم توش. از تنهایی واقعا خوشم میاد. دوست دارم کار هارو خودم انجام بدم. گاهی اگه از یه نفر خوشم بیاد بهش کمک می کنم، اما همش همین. من خودمم و یه مسافر تاریک روی دوشم.

گروهی که من دوست دارم توش باشم گروه خلوت و کم دردسریه. که بتونم کارهایی که خودم دوست دارم رو انجام بدم و کسی، حتی خودت(!) مزاحمم نشه :دی



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۳ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
#92

کلاه گروهبندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۰۵:۵۹ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 803
آفلاین
نقل قول:

سانتور نوشته:
من شرورم
عاشق جادوی سیاهم
از گریفیندوری ها بیزارم
متنفر از گشت و کارم
بی خود و بی جهت به خود می بالم
روزی یکبار هم بیمارم
عاشق گروه های سیاهم


هر چقدر که تعیین گروه غول های غارنشین برام راحته، تعیین گروه سانتورها همیشه کار سختی بوده. البته با این معرفی کارم رو تا حد زیادی آسون کردی اما قبلش به مراحل ورود به ایفای نقش دقت کن:

1- خواندن قوانین ایفای نقش
2- شرکت در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی
3. حضور در تاپیک سال اولی‌ها از این‌طرف: کلاه گروه‌بندی
4- انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید.

من اینجا منتظر می مونم سانتور دانا!



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳
#91

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۳ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳
آخرین ورود:
۱۱:۲۵ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳
از جنگل سیاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 18
آفلاین
من شرورم
عاشق جادوی سیاهم
از گریفیندوری ها بیزارم
متنفر از گشت و کارم
بی خود و بی جهت به خود می بالم
روزی یکبار هم بیمارم
عاشق گروه های سیاهم















درمیان برفها کناراتشی کم رمق نشسته وچشمانش رابسته بوددانه های سفید برف از اسمان به ارامی برروی اوفرود .
گرگ بزرگ خاکستری رنگی خون الود درحالیکه یک پایش میلنگیدوازان خون برروی زمین برفی میریخت به ارامی قدم برمی داش بادیدن مرد دندانهای تیزش رابه نمایش گذاشت چشمان زردش پرازوخشونت وسهوت خون بودگرگ به سمت مردحرکت کردقصد داشت دندانهای تیزش رادرگردن این سانتور فروببرد به مردنزدیک شد مردهمچنان بدون حرکت نشسته بود گرگ قصد داشت که به اوحمله کند ناگهان مردچشمانش راگشودگرگ خشکش زدچشمان مردبرخلاف هرانسان دیگری رنگ زرد داشت درست همرنگ چشمان گرگ بود
مرد برخاست
شکار اوکیست
به چه گناهی طعمه او میشود
ارام وبی صدا به گرگ نزدیک میشود
درچشمان او مینگرد
گرگ خود میداند که باید تسلیم شود
صدای شکارچی درون ذهنش می پیچد
واین اخرین صداست برای او
صدای گلوله وسکوت مرگ


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۳
#90

کلاه گروهبندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۷ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
آخرین ورود:
۱۵:۰۵:۵۹ یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 803
آفلاین
نقل قول:

Thomas-Andrew-Felton نوشته:
من همیشه گریفی بودم
خاندانم گریفندورین
سر به هوام
شجاعم
شجاعم
شجاعم
شجاعم
شجاعم
شجاعم
لج بازم
زیاد درس خون نیستم
من میخوام گریف برم



مطمئنی پسرجون؟
اما ظاهرت که بیش تر شبیه دراکو کوچولوییه که چند سال پیش فرستادمش اسلیترین. تاکید زیادی روی گریفندور داری اما بهتره به کلاهی که 1000 ساله کارش تقسیم سال اولی هاست و گروه ها رو بهتر از تو می شناسه اعتماد بیش تری داشته باشی. با تمام این ها می فرستمت به...

گریفندور!








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.