هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱:۴۰ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
مکان:خانه شماره دوازده گریمالد
زمان:حدود یک سال پیش


آلبوس دامبلدور:خب عزیزانم به محفل خوش اومدید.شما میتونین رو کمک ما حساب کنید.ما شمارو از خطر مدیران مصون نگه میداریم!
ققی:مرسی پروفسور!

در همان لحظه کریچر همراه با یک سینی چای از آشپزخانه وارد هال میشه.

آلبوس:اوه کریچر...چای رو بین دوستانمون پخش کن!

کریچر به سمت سدریک میاد و سینی رو به سمتش میگیره.سدریک چای رو برمیداره و شروع میکنه به خوردن.

کریچر از اونجا که هیچ چیز نمیفهمید شروع کرد به نگاه کردن آلبوس...

آلبوس:ای جن خانگی خنگ!...خب به بقیه هم تعارف کن دیگه!

کریچر که تازه فهمیده بود باید چی کار کنه به سمت ققی میره و چای رو به سمتش میگیره.ققی چای رو برمیداره.
بعد از یک دقیقه چای ها بین همه پخش میشه.

آلبوس: کریچر! حالا برو دست شویی رو تمیز کن!!

کریچر به سمت طبقه بالا حرکت میکرد که ناگهان صدایی از پشت سرش میشنوه...

- هی جن خونگی بی مصرف بیا اینجا ببینم!

کریچر برمیگرده و ققی رو در روبروش میبینه!
ققی در یک حرکت انتحاری تمام محتوای لیوان چای رو بر روی کریچر خالی میکنه و لیوان رو به صورت میکوبه!

- جن خونگی بی مصرف این چای بود تو درست کردی؟



و از آن روز به بعد کریچر هیچ وقت آن صحنه یادش نرفت و عقده ای شد و این عقده را در سالی بعد که مدیر سایتی به نام جادوگران شد میخواد خالی کنه که البته نمیتونه!

نکته:بینی کریچر به دلیل ضربه ی لیوان چای ققی به صورت دراز شده!(در عکس ها قابل مشاهده است!)


شناسه ی جدید: اسکاور


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
با عرض شرمندگی فراوان دوستان جلسه افتاد ساعت 10... ساعت 10 منتظرتون هستم



هوووووووووووووووووو‍ی كفی


اول برو كنار كفي ا‍ی شدم


يك بار ديگه اينجوري بپستي ميرم كفيه رو با تير ميزنم هااا

سيريوس


ویرایش شده توسط سیریوس(God Father) در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۴:۵۶:۵۹
ویرایش شده توسط سیریوس(God Father) در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۵ ۱۵:۰۰:۱۵

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵

گتافيكس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۲۷ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
از گال
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
غير از كريچ هيچ كس نتوان داد نجات
دنيا را از دست ديوان دراز
بود ديو نامي به نام ققي
كه كارش هست چسب شدن چون سيلش
بگفتي كريچ بيافتاد به ياد
خاطره اي بس نكو مرد نام
به روزي كه بود ققي بچه اي
كريچ دشات ميكرد مديريتي
ققي وقتي كرد زباني باز
كريچ دشات ميكرد تايپ در اين سايت
ققي وقتي كه رفت چار دستو پا كريچ دشات ميكرد تاييد بچه ها
ققي وقتي كه داشت ميخورد غذا
اين جنه دشات ميكرد توليد غذا
گذشت و گذشت امد روزي مشنگ كه ققي امد عضو شد در اين سايته قشنگ
كريچ مهره تاييد به نامش نهاد
كاراگاه ققنوس وارد سايت بهاد
زدي 100 پست تو اي ققي اما شد شناست مفت مفتي
بشد شناسه ي تو نابكار حذف كاربر به جمع ارذلا
امدي جانت بر قبانم اما با شناسه ققي تنها نام
چون زد از لجت بر اورد
بدادي دست ستيزي با اين شفنگ
بشد نامتان در جنگو ستيز ققي نتوانست برد از كريچ
همين بود كلام اين شعر خكيم
سرودش حاج حيك كتا مگيس

دوست عزیز از چه آرایه ای استافده کرده بودی؟!!آرایه ابهامه...یا آرایه بوق شعر...با پست درست حسابی بنویس شعرم می نوسی دو سوتی ننویس فکر کن قشنگ یه وزنی داشته باشه یا حداقل وزن نداشت قشنگ باشه


تصویر کوچک شده

هافلپاف هرم نبض زندگي ماست در شرجي عشق و اشتياق


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
- آقا بگیر داره ضبط میشه .
در این لحظه دایی از جلوی دوربین رد میشه .
سدریک : دایی جوون شما اینجا چی کار میکنی ؟
دایی
تصویر میچرخه میاد روی سرژ .
سرژ : داره ضبط میشه ؟
زاخی : آقا بیاین همون خاله بازیه خودمونو بکنیم . این بند و بساط چیه راه انداختین ؟
سدریک : سرژ بگو.... !
سرژ : خوانندگان عزیز . سلام میکنم . امیدوارم روز خوشی رو پشت سر گذاشته باشین . همونطور که میدونید ما این برنامه رو راه انداختیم تا در مورد عکسهای کریچر و ققی صحبت کنیم که تازگی ها در سایت پخش شده . من از دوست خوبم آقای ققی دعوت کردم تا به این برنامه بیاید و در این مورد صحبت کند . آقای ققی خدمت شما هم سلام عرض میکنم .
....دوربین میچرخه روی ققی ... بلافاصله ققی به نشانه ادب تعظیمی میکنه که در نتیجه منقارش میره توی چشمه زاخی ...
ققی : آخ ببخشید زاخی جون فدای سرت . سلام بینندگان عزیز من در خدمت سرژ عزیز هستم . بفرمایید .
سرژ اولین عکس رو بزاریید :
بر روی تصویر عکسی ظاهر شد
تصویر کوچک شده
سرژ نظرتونو در مورد این عکس بگید . آیا این عکس واقعیه ؟
ققی : راستش این عکس مربوط به جوونیامه . یادمه قبلا که برای اولین بار چشمم به کریچر افتاده بود چون نمیدونستم چه جور موجودیه فکر کردم خوردنیه به همین دلیل همونجور که در عکس مشاهده میکنید کریچر رو به منقارم گرفتم و سعی در خوردنش کردم که البته بلافاصله فهمیدم که گوشت این جونور چقدر سفته .
سرژ : پس این تصویر واقعیه ؟
ققی : صددرصد .
سرژ : توضیح دیگه ای هم دارین ؟
ققی : بله اصلا چشماشو ببینین چطور چپ شده . پاهاشو ببینین چطوری هستش . قیافشو بینین چطور تعجب کرده . همه اینا نشانه ضعیف بودنشه .
سرژ : اما تصویر دوم .
تصویر کوچک شده
سرژ نظر خودتونو بگید آیا این تصویر حقیقت دارد ؟
ققی : والله این تصویر از بچگی های منو کریچره . بعد از اینکه فهمیدن کریچر خوردنی نیست و یه موجود زندست این عکس دو نفری رو با هم انداختیم .
سرژ : چرا تن به چنین ذلتی دادید ؟
ققی : خب راستش اون موقع ها من هم میتونستم پرواز کنم و هم راه برم در صورت اینکه این جن ، هنوز راه رفتن رو یاد نگرفته بود . به همین دلیل من اونو اینور اون ور میبردم . اگر در تصویر دقت کنید میبینید که هنوز پرهام در نیومده که خود نشانه از جوون بودنمه . اما این کریچر با این هیکلش هنوز نمیتونست راه بره و چهاردستو پا اینور اونور میرفت . منم چون که یه مدت عضو ( تهوع ) بودم تصمیم گرفتم چند روزی اونو سوار کنمو بیارمش سایت .
سرژ : وقتی که کریچ رو پشت خودتون حمل میکردین چه احساسی داشتی ؟
ققی : سعی میکردم فکر کنم که دارم زاخی رو با خودم میبرم .
سرژ و اما عکس سوم :
تصویر کوچک شده
سرژ : آیا این تصویر واقعیست ؟
ققی : صددرصد . اینجا ببینین . این کریچر درست بغل پام ایستاده . چرا ؟ چون که من تمام مدیرانو توی جیبای خودم جا دادم . ولی متاسفانه چون کریچ رو تنها یه جن حساب میکردم نمیخواستم اونو توی عکس بزارمش . اونم اومد پیشم التماس کرد و این چیزا . بالاخره قبول کردم که اونم گوشه عکس جاش بدم . البته مخصوصا گفتم فاصله آسلامی رو ازم رعایت کنه آخه کریچر یه جوریه
سرژ و اما عکس آخر که تا این لحظه به دستمون رسیده .
تصویر کوچک شده
- نظرتون راجع به این عکس چیه ؟ شما توی قفس چی کار میکنید ؟
ققی : دروغه . دروغه . نامردا . این عکس منتاژ شدست
سرژ : آیا شما این عکس رو تکذیب میکنید ؟
ققی : صددرصد . انرژی هسته ای حق مسلم ماست . پس در نتیجه احتمالا خواهر زاخی زن هوکی میشه و اگر ما این رابطه رو قبول داشته باشیم پس کرام در اینجا هیچ دخالتی نداره پس در نتیجه این عکس منتاژ شدست .
سرژ : از نظرات گرانقدر شما سپاس گذارم . واقعا استفاده کردیم . و شما تمام قسمت های پیچیده این مسئله رو برای ما روشن کردید و....
... در همون لحظه دوربین روبه دیوار رفت ....
آوریل : خب آقا شب همگی خوش بریم .
سدریک : بریم .
زاخی : هوووی سرژ از اونجا بلند شو دیگه داریم چراغا رو خاموش میکنیم .
سرژ : کجا بریم بزاریین خداحافظی کنم .
جمعیت




Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
تق تق تق (نویسنده : صدای برخورد چکش با میز)
ققی: جلسه رسمیه
سدریک :امروز گرد هم اومدیم تا در مورد برنامه های حزب برای سرنگونی کریچر صحبت کنیم
ققی: کی به تو گفت بی اجازه حرف بزنی؟ از اون گذشته کدوم برنامه ها؟
سدی برمیگرده و شروع میکنه با اوریل پچ پچ کردن
آنیتا: یعنی هیچ برنامه ای نداریم؟
ققی: هیچی هیچی هم که نه همون طور که دیدید ما یک عکس بزرگ کریچر رو زدیم به دیوار و باهاش دارت بازی میکنیم
انیتا: ولی من از این بازی خسته شدم بهتره یک حرکت جدید بریم
ققی: خوب ما هم اینجا جمع شدیم تا با هم فکری هم یک حرکت جدید بریم
ادی: یعنی تو هیچ فکری از خودت نداری؟
ققی: عجب کله خرایی (نویسنده : این یک فش کاملا بی ناموسیه)هستین ها میگم الان با هم فکر میکنیم
زاخی از گوشه ی میز: پس کی خاله بازی میکنیم؟
ققی: قرار نیست اینجا خاله بازیی بشه
زاخی: ولی من به امید این اومدم اینجا عضو شدم من برنامه داشتم حالا بیاین یکم خاله بازی بکنین من هم نقش پسر توپول سفید مفید رو بازی می کنم
حمید : موافقم
ققی: چی چیرو موافقم از این به بعد هر کی حرف بزنه اخراجه
بینز: برو عمو من برای افزایش پستام اومدم عضو شدم اگه قرار باشه چیزی نگم شما رو به خیر و ما رو به سلامت
ققی: هر کی ناراضیه میتونه بره بیرون
همه به جز کفیه و کفگرگی و اوریل و سدی که به دلیل صحبت با هم نشنیده بودند ققی چی گفت بلند میشن
ققی: وایستین بابا حالا من یک چیزی گفتم شما نمیتونین همین جوری بزارین برین , فرم پر کردین باید پاش وایستین
همه دوباره میشینن
ققی : چی داشتم میگفتم؟
گتافیکس : داشتی حرف مفت میزدی به جای این کارا بهتره با هم فکری هم یک راهی برای ضایع کردن کریچر پیدا کنیم اگرم نمیخواین من یکگ خاطره براتون تعریف کنم
ققی:
ققی: بله داشتم میگفتم باید با هم فکری هم کارهای جدید بکنیم ما هم اکنون حرکتهایی رفتیم مثلا تاپیک صد و یک راه برای ظله کردن کریچر
بینز میپره وسط حرف ققی: که خیلی هم درپیت بود
ققی: و همچنین طرح یکسان سازی آواتر هامون که این دومی خیلی خوب جواب داد
سوروس: ولی من فکر میکنم این کار بیشتر تبلیغیه برای کریچ وقتی هممون اواتر اون رو داشته باشیم نشون میده که اواتر اون خیلی باحاله و ما با اواترش کلی حال میکنیم که اونو جای اواتر خودمون گذاشتیم( نویسنده :سوروس اینجا رو خوب اومدی) بهتره همه اواتر من رو بزاریم خیلی هم شکیتره
ققی: نخیرم آواتر تو آدم رو یاد کارتونای دهه 60 میندازه اصلا هم نوستلاژیک نیست
سدی و آوریل همچنان دارن پچ پچ میکنن
ققی رو میکنه به سرژ : نظر تو چیه دوست من
سرژ که انگا تو یک دنیای دیگه ای : به نظر من سقوط آزاد دردش زیاده , شاید سیانور بهتر جواب بده
همه به جز سدی و آوریل که همچنان دارن با هم حرف میزنن :
انیتا با حالت عصب : بابا سدی تو داری چه غلطی میکنی
سدی: چی میگی دارم با اوریل عزیز صحبت میکنم
آنیتا : آوریل عزیز؟ خوشم باشه از کی تا حالا
سدی : به تو چه
آنیتا با حالت بغض : من و تو مثلا زن و شوهریم
سدریک با حالت شاکی : این چی میگه الکی الکی خودش رو چسبونده به من
آوریل: سدریک راست میگه
سدریک: نه عزیزم حرف مفت میزنه با یک امضا فکر کرده همه چیز تموم شده رفته
ققی: هوی سدی درست صحبت کن انیتا خانم یکی از بهترین رول نویسای ماست یک چیزی تو مایه های آتشفشان روله من هر وقت پستاش رو میخونم مثل عمله ها تا یک ساعت میخندم
کفگرگی: بابا مواظب پشت سرت باش ( با ابلهانه ترین حالت ممکن بخونید)
ققی تا برمیگرده یک چیزی میخوره تو صورتش
کفیه : ببینم از این به بعد دهنت اصلا باز میشه که بخوای بخندی یا نه
آنیتا که صحبتهای ققی آرومش نکرده :سرژ منم پایتم خواستی حرکتی بری خبرم کن
و سرش رو گذاشت رو میز و شروع کرد به گریه
بلیز: من حوصله ام سر رفت چه جلسه ی مزخرفیه همیشه جلسه هاتون همین طوریه؟
زاخی: من که از همون اول گفتم بیاین خاله بازی کنیم گوش نکردین
حمید : منم موافقم البته به شرطی که زاخی نقش پسر تو پول رو بازی کنه
ققی: حمید میشه دهنت رو ببندی این جلسه با جلسه های قبلی فرق میکنه اگر اونجا هر کاری میکردین ........... سدی تو هم دست از سر آوریل بردار یک ساعته داری چی میگی
سدریک: عجب گیری کردیم ها دارم میارمش تو خط تو به کار خودت برس هر تصمیم هم گرفتین من راضیم
گریه ی آنیتا بلند تر میشه
ققی: دیوونه ها مگه ما نیومدیم اینجا تا با هم , هم فکری کنیم مگه عضو نشدین که حال کریچر رو بگیریم؟
آرتیکوس: نه من به شخصه هر جا عضو گیری رایگان وجود داشته باشه پایه ام
ققی:
ققی: جلسه دیگه رسمی نیست هر غلطی خواستین بکنین
حمید : هورا بچه ها کفو برین تو کارش
ققی: قبلش شعارمون رو یک بار بگین
همه : همه برای ققی , ققی برای همه
حمید به حالت تک صدا : ققی برای همه
زاخی : بچه ها حالا یک بارهم شعار مخصوص من رو بگین
همه : زاخی مال من زاخی مال تو زاخی واسه همه اهل دنیا
حمید : خوب دیگه شعار بازی بسه بریم سر کار خودمون زاخی اون گوشه خونه ی تو میشه منم عباس اقا بقال محل میشم حالا بیا از من خرید کن


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵

گتافيكس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۲۷ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
از گال
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
من هميشه با حظبم فقط چون كه من يه مدت به خاطر انفولانزا ميترسيدم نيومدم اشكال داره ديگه خوتون به من حق بدبد اخه
البته من يه سوال ضد كريچي هم دارم:اي ققي تنها نتونستي پسش ور بياي؟

يه خاطره ضد كريچي هم هست

در 20 ژوئن سال 2006 يك شخصي به نام ققي به جرم حمله و مبتلا كزدن 100000 نفر وبمستر اعلا به انفولانزاي مرغي تحت تعقيب بود و برا سرش 1000000000 دولار جايزه گذاشتن ققي به خانه كريچ ميره و ميگه كريچ خواهش ميكنم اواتارتو به من قرض بده منو نشناسن كريچ با بزرگواري يه اواتار ميده به ققي وقتي خطر از بيخ گوش ققي ميگذره ققي نارو ميزنه
اقا حالا من عضوم؟


تصویر کوچک شده

هافلپاف هرم نبض زندگي ماست در شرجي عشق و اشتياق


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
در راستای اینکه آنیتا حق کپی رایت منو پایمال کرده ((چون خیلی گشتم تا یه ققی به اون توپی پیدا کردم!!))
مجبور شدم عکس جدیدی از کفی ارائه بدم که در زیر میبینید
اینم از رهبر حظب شما!!!
بدون شرح:

تصویر کوچک شده


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
اگر عضویت من پذیرفته شده باشد در خدمتم


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۷:۵۳ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
کرام خیال کرده با آن عکسی که درست کرده است، می تواند ققی را از زندگی نا امید و مایوس کند. و باز خیال کرده کریچر نیز به داشتن چنین دوستانی هنرمند افتخار خواهد کرد! معلوم نیست کریچر چه به این کریم داده که اینقدر در توهم است!!
آما...
هر دوی آنها کور خوانده اند! چرا که دوستداران ققی بیشتر و بسی هنرمندترند!!
اینجانب، خبرنگار الزامی حظب و حذب( !) همان عکسی را که کریم خان، از ققی و کریچ گرفته بود، از زاویه ی دیگری گرفتم! باشد تا هر دوی آنان، علل خصوص کریچر ضایع شوند، بسی خفن خوفون!!
و ما نیز بسی حال کنیم، ایضا خفن خوفون!!
به افتخار ققی سه بار با فریادی بلندتر از فریاد سرژ بگویید:
_ قوهاهاهاهاهاها !!!


تصویر کوچک شده


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: ستاد مرکزي حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
در کنفرانس:
پاتر: پس همه حاضرید که اسنیپ وبمستر بشه؟ هر کی حاضره 1 بزنه !
کرام:1
بی باک:1
کوییرل:1
مونالیزا:1
پاتر:1
ریموس:1
کریچر : من کاملا مخالفم ! عمرا ! اگه اینجوری بشه من استعفا میدم ! هکتون می کنم! من قبول نمی کنم ! ... نه ! نه !
پاتر : ما مجبوریم به نظرات دیگران احترام بگذارید !... پس اسنیپ وبمستر نمی شه !
--------
بدین گونه بود که اسنیپ کینه ای شتری با کریچر ببست!


شک نکن!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.