هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ سه شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۷

پروفسور گرابلی پلنک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
از این به بعد آواتار فقط مردونه!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 621
آفلاین
سلام به لرد محترم:
من مي خواستم اگه بشه عضو اين جمع مرگخوار شوم.

فرم عضويت:

نام ونام خانوادگي:

ويلهلمنا گرابلي پلنك

سابقه عضويت در مرگخوار ها :

با عرض تاسف نداشتم.

سابقه عضويت در محفل ققنوس :

مدتها پيش وقتي تازه وارد بودم از روي خامي عضو شدم.ولي لرد بزرگ منو ببخشند.

هدف ازعضویت :

علاقه به لرد و مرگخوارا(اگر راستشو بخواين پيشرفت در رول نويسي)

سوالات اختصاصی:

1-آیا حاضرید در راه خدمت به لرد جان خود را فدا کنید؟چرا؟

بـــــــــــــلــــــــــــــه.دلايل خصوصي

2-نظر شما درباره محفل ققنوس چیست؟

جاي جالبي نيست؛محلي است براي طاقچه بالا گذاشتن.

3-بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

آواداكداورا،طلسمي است بس مؤثر

تاييد شد.

به ارتش سياه خوش آمديد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲۶ ۲۱:۲۰:۲۵

[color=FF0000][b]پس قدم قدم تا روشنايي از شمعي در تاريكي تا نوري پر ابهت و فراگير!
ميجنگيم تا آخØ


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱:۰۸ یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۸۷

بلاتريكس لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۱۱ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۹۴
از ما هم شنیدن...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
شب تاریک بار دیگر ارامش طبیعت را در هم می زد .صدای باد در میان درختان انبوه جنگل می پیچید و دیواره های چوبین کلبه را به لرزه در میاورد.صدای خروش ابشار نزدیک کلبـه جنگل را می لرزاند و اسمان با خشم بر سر دخترک فرریاد می کشید

لبخندی دلنشین لبان خوش فرم و باریک دخترک را پوشانده بود.با شنل سبز رنگ موهای لخت سیاهش را پوشاند و صورت بی رنگش را در میان حریر تاریک شب محو کرد.
بار دیگر به آسمان خشمناک نگاهی کرد و بعد زیر لب زمزمه کرد :سرانجام به تاریکی خواهم پیوست.

ده روزی میشد که برای تمرین پیشرفته ترین و اخرین طلسم های جادوی سیاهی که بلد بود به ان جنگل امده بود تا بعد از ان به طور مخفیانه به قرار گاه تاریکی نزدیک شود و شانس خود را امتحان کنـد.

ماهتاب بالا تر امد و رعد و برق شدیدتر شد .لبخند دخترک تبدیل به قه قه ی وحشتناکی شد که درختان جنگل را به پژمردن وا می داشت.

برای اخرین بار به کلبه خیره شد .چوب دستی اش را بالا اورد و زمزمه کرد :بتیلاکموس
کلبه لرزید و در جا متلاشی شد و لبخند شوم بار دیگر صورت دخترک را پوشش داد

چند روز بعد رو بروی ساختمان عظیم هاگزمید ایستاده بود.روبروی قرار گاه فعلی افراد تاریکی .ساختمانی بلند و هولناک با دیواره های مخروبه که سر به فلک می برد.
بدنش خسته تر از ان بود که ادامه دهد و اشتیاقش برای ورود بیشتر از ان چه که صبر کند.به ارامی وارد ساختمان شد و قدم به تاریکی ابدی نهــاد.

به طرف بالاترین طبقه برج حرکت کرد.رمق از وجودش برکنده بود اما اشتیاق پیوستن به تاریکی مطلق برای لذت بخش تر از ان بود که باز گردد.همین نیرو اورا به سمت اتاق فرمانروای تاریکی می کشاند.

متعجب بود که کسی در ان جا نیست.حتما فرمانروای تاریکی محافظانی داشت تا در کمین بنشیننند اما نه ،او قدرتمند تر از ان بود که کسانی را به محافظت از خود انتخاب کند.

به ارامی نزدیک اتاق شد دستان ظریف و کشیده اش به طرف دستگیره ی مخروبه روان شد که صدایی اورا ایستاند
«بیا تو، بیـا !»
احساس می کرد که ذره ذره وجودش در میان اشتیاق ورود می سوزود ولی متعجب از ان بود که قدرت فرمانروا انچنان است که اورا از حرکت باز می ایستاند..گویا که قدرت ورود به دنیای شیرینش برای همیشه از او گرفته شده بود.به سختی درب را گشود و بعد تاریکی مطلق!


«اینجا چی کار می کنی؟»

سپس نور سرخی از میانه ترین قسمت اتاق تابید و دایره ای از پیروان فرمانروای تاریکی هویدا گشـت
_سرورم افتخار کشتن اونو به من می دید؟
_نه آنتونین.بسـه

دخترک از ابهت وی می ترسید.از بلندوای قدرتش وحشت داشت اما او نیامده بود تا بترسد..یا میمرد و یا به تاریکی می پیوست.صدایش در اتاق طنین انداخت :
سرورم ،تا به انجا که بیاد دارم در تاریکی متولد شدم..در اغوش قدرت خفته ام ،در میان پرده های شب استخوان ترکاندم و در زیر سایه ی اهریمن رشد کردم،شاید این درخواست به معنای مرگ من باشد اما من امده ام که بمیرم یا بپیوندم،
_گستاخانه حرف می زنی !خیلی گستاخانه کروشیو
بدن دخترک لرزید و با جیغ کوتاهی روی زمین افتاد و بعد برخاست و با صدایی لرزان ادامه داد :
_سرورم ،بگذارید که در ارتش تاریکی باشم و در ان بمیرم،من جادوی سیـاه را می دانم ،سالیان سال برای همچین روزی تمرین کرده ام ..سرورم داغ تاریکی برای من زینتی شگفت انگیر است خواهش می کنم !

سپس برخاست و طومار کوتاهی که با روبان سبز بسته شده بود جلوی پاهای لرد تاریکی نهاد .انتونین با اشاره وی طومار را باز کرد و نوشته های سبز رنگ که با نور سرخ تالار می درخشید در مقابل چشمان سرخ و اهریمنین لرد ولدمورت هویدا گشــت

نام: بلاتریکس لسترنج

هدف از عضویت : در تاریکی متولد شدم و رشد کردم و اکنون خواهان مرگ در کنار فرمانروای تاریکی هستم

آیا حاضرید در راه لرد سیاه جان خود را فدا کنید ؟
مردن در راه او برایم لذتی است که در هیچ افسانه ای نوشته نشده


نظر شما در مورد محفل چیست ؟
سرورم ،اگر اجازه بدهید این سوال را بی پاسخ می گذارم زیرا لذت پیوستن به نیروی مطلق تاریکی را با اندیشیدن به این موضوع از دست می دهم

نیروی سیاهی {پست ها}: سرورم همانطور که گفتید شما برای انتخاب مرگخوارانتان تحقیق های بسیاری می کنید .قدرت های بسیاری را محک می زنید پس نیازی به گفتن نیست ..قدرت من در تالار با شکوه اسلیترین و قدرت مندترین سکونتگاه دنیای جادوگری خانه ریدل هویدا شده است،اگرچه می دانم که با خدمت به شما و خفتن بزیر علامت شوم قدرت جادوی سیاهم بسـیار بـالاتر از این ها خواهد شد.

فرم بسته شد.چشمان گشاد و اندکی وحشت زده ی مرگخواران به چهره ی ارام و خونسرد و کاملا بی تفاوت لرد سیاه دوخته شده بود و چشمان مشتاق دخترک بروی لبان
باریک وی متمرکز بود

لازم نبود اينجا پست بزنين.با اين حال خوب بود.

تاييد شد.


ویرایش شده توسط بلاتريكس لسترنج در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳ ۱:۱۱:۱۳
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳ ۱:۴۴:۳۱

وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 392
آفلاین
نام: نارسیسا مالفوی

سابقه عضویت در مرگخواران : -----

سابقه عضویت در محفل : ----

هدف از عضویت : جبران خیانتی که در کتاب هفتم مرتکب شدم !

آیا حاضرید در راه لرد سیاه جان خود را فدا کنید ؟ بلی

نظر شما در مورد محفل چیست ؟ محفل جائیست مخلوطی از همه چیز !

بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست ؟ اصولا از نظر من ، یک محفلی چیزی بیشتر از یه پشه نیست که گاهی با ویز و ویزش آزارمون میده . اگه زیادی ویز ویز کردن با یه ضربه کف دست میشه لهشون کرد !

لینک پست ها :

پست طنز : بیشتر پست های طنز من ( اگه قابل ذکر شدن باشن ) توی تالار خصوصی هستن که از بیان نام تاپیک هاشون معذورم .

پست جدی : خوب ، تنها پست جدی من که خوب واقعا براش وقت گذاشتم ، همون پستی هست که توی تالار گذاشتم و شما نقدش فرمودین . ولی یک پست جدی دیگه هم در تاپیک « سیاتل ، سرزمین سیاهی » نوشتم .

سایه لرد مستدام


خوش اومدين نارسيساي عزيز...اميدوارم بتونين گذشته تاريكتونو جبران كنين.

تاييد شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳ ۱:۴۷:۰۷


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
نام:
ريگولس(ريگولوس هم میگن که اشتباهه)

سابقه عضویت در مرگخواران:
نداشتم

سابقه عضویت در محفل :
نداشتم ولي يه بار سيريوس اومد سراغم..من قبول نكردم.

هدف از عضویت:

خدمت به لرد سیاه

آیا حاضرید در راه لرد سیاه جان خود را فدا کنید؟
بیشتر!!!!

نظر شما در مورد محفل چیست؟
یه سری بوقی !

بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

نظرم عوض شد:
نابود کردن عشقش جلوی چشمانش.! زجر دادن تنها کسی که عاشقانه دوستش دارد ..(کپی رایت با هلنا)

یه روش دیگه هم به ذهنم رسید: دامبل رو با طلسم فرمان طلسم کنید و بذارید برای محفلی ها کلاس خصوصی بذاره.


تالاش برای نجات لرد سیاه از آزکابان

÷یشبرد مناسب سوژه در کافه ی تفریحات سیاه

و تاپیک های تالار و ....

********
ارباب ! من رو به غلامی قبول کن!

ريگولس عزيز متاسفانه تو سوژه ها هنوز مشكل دارين.

تاييد نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳ ۲:۰۰:۱۳

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۰:۳۵ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷

كلاه گروه بندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۶ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۲۵ سه شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹
از گنجه ي خاك گرفته دامبلدور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 42
آفلاین
نام:

اگه بشه اسمشو نام گذاشت، كلاه گروه بندي.

سابقه عضویت در مرگخواران و سابقه عضويت در محفل:

چيزي به نام سابقه در بساط ما نيست.

هدف از عضویت:

شايد لرد سياه هم مثل هري پاتر دچار وسواس شده باشه و بخواد بدونه كه لايق گروه اسليترين بوده يا نه ، در كل وجود يه كلاه وراج زيرك فكر نكنم براي مرگخوارا بد باشه


آیا حاضرید در راه لرد سیاه جان خود را فدا کنید؟

نه!

نظر شما در مورد محفل چیست؟

نيروي عشق خيلي خوب چيزيه و ما نبايد دست كمش بگيريم و در ضمن بايد مراقب اكسپليارموس هاي هري پاتر، پسر كله زخمي اي كه زنده ماند هم باشيم

بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

محفلي رو نبايد نابود كرد بايد در شبانه روز چند وعده شكنجه اش كرد و بهش خنديد..

در مورد فدا كردن جان در راه لرد سياه شما اصلا نگران نباشيد.خودم اين كارو براتون انجام ميدم.
درحضور ارباب بهتره مواظب رفتارتون باشين.

..تاييد شد.
.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۲۴ ۱۴:۲۳:۲۴

. A word is enough to the wise

|||


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۷

گلگومات


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۹ دوشنبه ۵ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۸:۵۷ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰
از كنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 92
آفلاین
و انگاه كه تام ريدل پاي به اين جهان گذاشت به يك باره همه چيز دگرگون شد ، چشمان قرمز نافذش سياهيي را به ارمغان اورد و قيافه ي كچل و دل ربايش موجب گشت كه امبولانسي اختصاصي از براي وي خريداري كنند تا جسد ساحره هايي كه پشت سر وي از زور بي ظرفيتي گرومپ گرومپ روي زمين ولو ميشدند جمع اوري نمايد.

اي لرد سياه ، اي تو كه رد باقي مانده از ردايت جهانيان را از ترس به رعشه مياندازد ، اين غول نا چيز را بار ديگر در ميان مرگخواران خود جاي ده و گناه وي را بخشايش كن ، همانا كه تو سنگدل ترينه سنگلدهايي.

با سپاس و تشكر پيشاپيش از كروشيو هاي شما

گلگوماتِ غول

گلگوي عزيز
به خونتون خوش اومدين..ارباب منتظرتون بود.

تاييد شد.


ویرایش شده توسط گلگومات در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۰ ۱۴:۵۵:۴۷
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۱۲ ۲:۲۵:۳۵

اگه كسي يه بار زد توي گوش تو ، تو دو بار با چماغ بزن تو سرش.

يكي از ضرب المثلهاي غول ها

تصویر کوچک شده


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۷

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۰ چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۵:۳۷ سه شنبه ۳ دی ۱۳۸۷
از اون دنیا
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 208
آفلاین
IN THE NAME OF DARKNESS
تاریکترین سلامها بر تاریکترین لرد جهان ارباب تنهای خودم من فنریر گری بک این نامه را در حالیکه مشغول سفری طولانی هستم مینویسم شاید سفری ابدی سفری به سوی میعاد گاه همه ی تاریک اندیشان جهنم!!!

ارباب دیگر راهی برایم نمانده میخوام خودمو راحت کنم از همه ی قید و بندها

از صداهای زوزه درونم گرسنگی عجیبم در شبهای مهتابی گاز گرفتن دیگران وکارهای سیاهم کارهایی که بیشترشان را به خاطر شما کرده ام بدون اینکه مرگخوار شما باشم ارباب من تحمل دوری شما را ندارم ودیگر هیچ چیز بریم اهمیتی ندارد پس این نامه ی حیاتی را برای شما می نویسم در حالیکه در دستم قلمی است و در دست دیگرم چوب جادویی که زیر گلویم را می فشارد و منتظر گفتن اواداکداورا می باشم ولی باید قبل از آن از شما اجازه میگرفتم پس ارباب عزیزم ارباب بزرگم وارباب اربایهایم این نامه حکم مرگیست که با دست خودم نوشته ام و بادست زیبای شما امضا خواهدشد ولی قبل آن ارزویی داشتم که هیچ وقت برآ ورده نشد مرگخواری شما و اجازه ی زندگی دوباره ی من
منتظر جواب شما هستم





گرگ رام شده ی شما فنریر گری بک از تاریکترین خرابه
های هاگزمید



چشمم روشن...اون فرم دكوره من اونجا گذاشتم؟
متاسفانه تجربه شما هم براي مرگخوار شدن كافي نيست.بيشتر تلاش كنيد.

تاييد نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۵ ۳:۲۰:۱۰

[b]زندگی صحنه ی یکتای هنر مندی ماست ، هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ، صحن


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷

رابستن لسترنج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۳۶ جمعه ۳۰ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۱۱ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹
گروه:
کاربران عضو
پیام: 179
آفلاین
با عرض سلام و درود فراوان خدمت لرد ولدمورت ارباب همه ی جادوگران !!لطف میکنید و منو به عنوان مرگخوار خودتون میپذیرید به امید پیروزی لرد سیاه و در ارزوی اینکه این توانایی رو داشته باشم که بهتون خدمت کنم و مرگخوار قابلی باشم!

نام:رابستن لسترنج

سابقه ی عضویت در مرگخواران:مثلا من رابستن لسترنجم ها داداش رادلف و برادر شوهر بلاتریکس مگه میشه سابقه مرگخواری نداشته باشم من مادرزار مرگخوار بودم مگه نه رادلف جان و بلای عزیز؟

سابقه محفل: ترجیح میدم فنگ رو رام کنم اما عضو گروه اون ارتشی جماعت نباشم ببخشید ها اما بهم توهین کردید!

هدف از عضویت: خدمت به دارک لرد تا پای جان و نابودی ارتشی ها

آیا حاضرید در راه خدمت به لرد جان خود را فدا کنید؟چرا؟

بله مشخصه این کوچیک ترین وظیفه ی من محسوب میشه برای لرد سیاه!چون من جز دارک لرد و خدمت به اون هیچ هدف و ارمان دیگه ای ندارم!

نظر شما در مورد محفل چیست؟

یه عالمه ادمی که به درد هیچی نمیخوردند دامبی جان مرحوم جمع کرده هرمیون براشون داستان بخونه خلا عاطفی و شخصیتی پیدا نکند و مثل هری عقده ای نشن!


بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

هرچی دارک لرد بگن من انجام میدم اما فکر نمیکنم ارزش داشته باشن زیادی براشون وقت گذاشت با لوموس هم کارشون تمومه فکر کنم حیف لوموس برای اینا!

خب ديگه تجربه كسب كردم!واي من بايد مرگخوار شم هر شرايطي كه لازم باشه حاضرم انجام بدم!

ببخشيد جناب لرد من بايد لينك چي رو بذارم؟

رابستن عزيز

لينك زياد مهم نيست چون لرد سياه به هر حال تحقيقات وسيعي درباره كساني كه ميخوان به ارتش سياه بپيوندن انجام ميده.
متاسفانه تجربه ايفاي نقش شما براي مرگخوار شدن كافي نيست.قبل از اومدن به خدمت لرد سياه كمي تجربه كسب كنين.

تاييد نشد.


ویرایش شده توسط رابستن لسترنج در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۳۰ ۱۰:۵۴:۳۱
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۵ ۳:۱۱:۴۴

گیلبرتو تصویری عالی از رفتار ما می دهد . به گفته ی او ، آدم ها مثل هندی ها بر روی زمین راه می روند . با یک سبد در جلو ، و یک سبد در پشت . در Ø


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۶:۵۵ شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۷

هلنا ریونکلاوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۷ پنجشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۴۸ یکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۷
از کنـار لرد ولدمورت
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
درود بر لرد سیاه

نام:

هلنا ریونکلاو

سابقه عضویت در مرگخواران:متاسفانه در گذشته سعادت خدمت نداشتیم

سابقه عضویت در محفل :
مدت بسیار کوتاهی به خاطر شناسه اولم عضو محفل ققنوس بودم

هدف از عضویت:
خدمت به لرد سیاه برای نابودی ارتش سپید ،تسلط داشتن به دنیا و تعهد بستن با اهریمن.!


آیا حاضرید در راه لرد سیاه جان خود را فدا کنید؟

چه افتخاری بالاتر از مرگ در راه لرد سیاه وجود دارد؟!.
اگر این افتخار نصیبم شود با سربلندی جانم را فدای لرد خواهم کرد

نظر شما در مورد محفل چیست؟ یک سری جادوگر سفید که در حقیقت هیچ چیز نمی فهمند و کورکورانه از البوس دامبلدور حمایت می کنند.!

کسانی که عشق راه چشمانشان را بسته است ولی خواهیم دید که اهریمن وجود لرد سیاه سرانجام قلب هایشان را تسخیر می کند!

بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
نابود کردن عشقش جلوی چشمانش.! زجر دادن تنها کسی که عاشقانه دوستش دارد ..



من طنز نویس خیلی خوبی نیستم اما جدی نویسی هام بدک نیست.! .از ویرایش پست گلرت متوجه شدم که فقط باید یک لینک پست طنز و یا جدی توی این فرم باشه.!ولی به من گفتید که یک پست طنز هم بزارم . پست طنزم خیلی خوب نشده اما توی تـالار اسلیترین که بودم توی تعطیلات تابستانی پست طنز زیاد زدم.! ..!

به هر حال امیـدوارم که لایق خدمت برای لرد سیاه باشم.!

لینک پست ها:
یک پست جدی!

پست جدی مربوط به مرگخواران


پست طنز :بیگ بنگ ساختمانی در لندن!


بازم می گم پست های طنز دیگه ای با شناسه های دیگم زدم ولی با این بیشتر جدی زدم برای همین لینک طنز یکی دادم.! نمی دونم چند تا پست رو باید لینک می کردم .فکر کنم یکی رو چون توی ویرایش گلرت همین بود اما خب محض احتیاط ...

سایه لرد تا ابد مستدام


براي چي اينقدر توضيح دادي؟همه اينا رو هشتصد بار به خودم گفته بودي كه.
پشتكار و خستگي ناپذيري شما قابل تحسينه.

دادن لينك يك پست كافيه ولي همونطور كه گفتم من نزديك بيست پست از درخواست كننده ميخونم.لينك براي اينه كه مشخص بشه طرف روي كدوم پستش وقت بيشتري گذاشته و تقريبا بهترين پستش كدومه.

بالاخره تاييد شد.


مرگخوار شد!!!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۱۷:۵۶:۳۳
ویرایش شده توسط [fa]راجر دیویس[/fa][en]Roger Davies[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۳۰ ۲۰:۱۲:۰۹

عظیم ترین گنجینه ی هر انسان هوش سرشار اوست

این بار ثابت می کنم کی هستم

only raven .


Re: خادمان لرد سياه به هم مي پيوندند(در خواست مرگخواريت)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۰ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۸۷

ریگولس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۵ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۲۵ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲
از ما که گذشت، فقط درگذشتمان مانده!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 414
آفلاین
نام:
ريگولس(ريگولاس، روگولوس) بلك ولي بچه ها شهاب صدام ميكنن..هركدوم راحتين.

سابقه عضویت در مرگخواران:
نداشتم...ولي تو كتاب مثل اينكه وقتي فهميدم كه لردسياه براي جنم كلاس خصوصي گذاشته، از ترس اين كه براي من هم كلاس بذارهف بهش خيانت كردم! خيلي حال داد...ولي از دماغم زد بيرون. ميخوام جبران كنم!

سابقه عضویت در محفل :
نداشتم ولي يه بار سيريوس اومد سراغم..من قبول نكردم..حال كردي اراده رو؟

هدف از عضویت:
تاپيك هاي تالار براي پست زدن كم اومدف گفتن اينجا هم خوبه... ميخوام پست بزنم. البته ميخوام گذشته ي خاكستري ام رو هم سياه كنم...ولي بيشتر همون اولي.

آیا حاضرید در راه لرد سیاه جان خود را فدا کنید؟
بستگي داره!!!

نظر شما در مورد محفل چیست؟
من فعلا بايد درس بخونم!

بهترین و مناسبترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
ضعيف گير آوردين؟ بذارين براي خوشون خوش باشن!

سابقه همچين ندارم ولي براي نجات نسل اسليترين و ضايع كردن محفلي ها:
حموم

ماموريت براي حيثيت اسليترين در حفره ي شرارت


دفتر كارآگاهان

آخرين يادگار لرد سياه
يه پست خيلي خفن هم تو سياتل زدم:
سياتل
و همينطور پست هاي پراكنده اي اينور اونور در محكوميت محفل زدم و اينا...

اشكالاتي كه درباره پستاتون بهتون گفته بودم هشتاد درصدش برطرف شده..ولي هنوز به كمي تجربه احتياج دارين.اينطور به نظر ميرسه كه پستاتون عجولانه نوشته ميشه.مخصوصا پستهاي طنزتون.با كمي دقت ميتونين خيلي بهتر بنويسين.ضمنا به سوالات فرم هم خيلي سرسري جواب دادين.انگار زياد براتون فرقي نميكنه كه اينجا ارتش سياهه يا سفيد.

تاييد نشد.


ویرایش شده توسط ریگولس بلک در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۱ ۱۰:۳۳:۱۱
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۱۷:۴۲:۲۵
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۴/۲۹ ۱۷:۴۵:۰۹

اینم طاخچه ی افتخارات... ریا نشه البته!
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.