هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۲۱:۴۹:۲۷ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#15

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

سیریوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۹ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۱۴:۱۴
از خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
گریفیندور
شـاغـل
مشاور دیوان جادوگران
جـادوگـر
پیام: 423
آنلاین
بنیان‌گذار کبیر و نژاد دوست، جناب سالازار

نقل قول:
و این تقصیر کیه، آقای سیریوس «بلک»؟ کدوم فردی جرات کرده نه تنها به خاندان اصیل‌زاده و قدرتمند خودش، بلکه به کلیت جامعه جادوگری خیانت کنه؟


من کردم. من به نفع مردم و آحاد جامعه جادوگری، به خاندانم پشت کردم.

نقل قول:
شما بودین که به جای پاسداری از افتخارات نسل‌های خانواده‌تون، راهی رو انتخاب کردین که به هیچ وجه شایسته نام بلک نیست. آیا می‌تونین نگاه به گذشته بندازین و ببینین که چطور با انتخاب‌های خودتون، لکه‌ای تاریک روی نامی که روزی به درخشش و افتخار شناخته می‌شد، انداختین؟


در میان کهکشان تاریک بلک، من و داییم و ریگولوس سه تا نقطه سفید ایجاد کردیم که بماند به یادگار.

نقل قول:
بذارین ازتون بپرسم: آیا این درست نیست که تقریباً تمامی اعضای خاندان بلک عضو گروه اسلیترین بودن؟ گروهی که به قدرت، شرافت و اصالت افتخار می‌کنه؟ اما شما، آقای بلک، تصمیم گرفتید که این تاریخ پرافتخار رو نادیده بگیرید و به جای آن، خودتون رو در جمع دوستان ماگل‌پرستتون مثل جیمز پاتر پیدا کنید. چرا؟ چرا باید یک بلک، که می‌تونست به عنوان یکی از وارثان طبیعی قدرت و شکوه جادوگری شناخته بشه، به جایی بره که شجاعت‌های خام و بی‌هدف جایگزین جاه‌طلبی و خرد می‌شه؟


من تصمیم نگرفتم که. کلاه تصمیم گرفت آقا! و اینکه من ماگل پرست نیستم، صرفا ماگل‌هارو دوست دارم.

نقل قول:
آیا این تقصیر رابستن بود که شما تصمیم گرفتید به تمام آرمان‌های خانوادگی و افتخارات گذشته پشت کنید؟ آیا ایشان بود که شما رو مجبور کرد به گریفیندور بپیوندید و به اصولی که از دوران کودکی به شما آموزش داده شده بود، خیانت کنید؟ یا این تصمیمات از درون خود شما ناشی شد؟ تصمیمی که باعث شد نامی که می‌تونست در تاریخ به عنوان یکی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین جادوگران شناخته بشه، حالا به دلیل اعمال شما به تمسخر گرفته بشه.


شما باید پاسخ بدید که چطور یک فضایی رو بیشتر از من تونستید بپذیرید و قبول داشته باشید؟

نقل قول:
و حالا به من بگین، آقای سیریوس بلک: آیا هرگز به این فکر کردین که با تصمیمات خودتون چه چیزی رو از دست دادین؟ نه تنها قدرت و جایگاهی که می‌تونستید به دست بیارین، بلکه اعتماد و احترام نسل‌هایی که قبل از شما بودن و میراثی رو که به شما سپردن.


حقیقتش زیاد به اینجور چیزا فکر نمیکنم. بیشتر سعی میکنم در راه روشنایی با دلم قدم بردارم تا فکر کنم.

پروفسور دامبلدور جیگر

نقل قول:
سیریوس باباجان. چرا به فکر این مرگخوارا و تام نبودی که به اندازه کافی بهشون عشق برسه؟ دوستی برسه؟ دوپامین برسه؟ اصلا یه گله دمنتور مامور می‌کردی که فقط برن و موظف باشن که قشنگ تام و مرگخواراش رو ماچ موچ کاری کنن باباجان که عشق خونشون نیفته و فکر حمله و اینجور چیزا به سرشون نزنه. اصلا چرا از شکلات‌های ریموس بهشون ندادی؟ آبنبات لیمویی می‌دادی که دیگه اصلا معجزه می‌کرد باباجان!


پروفسور خداییش این یکی رو من باید از شما بپرسم. شما که دست به محبتتون خوب بود همیشه. من همیشه میدیدم که اهل نوازش و مهربانی بودید و البته هنوزم هستید. چرا تام رو در نظر نگرفتید؟ البته شاید اونم از محبتتون بی دریغ نمونده و تصمیم گرفته اینطوری واکنش نشون بده.

نقل قول:
حالا اشکال نداره. هنوز فرصت هست. تدابیرت چیه فرزند؟ به دنبال چه هستی؟ هدفت مقابله به مثله؟ یا می‌خوای دفاع کنی و فقط نذاری که قدرت بگیرن؟ به نظرم فقط از خودت و جبهه‌ت و آرمانهات دفاع کن و نذار قدرت خونت رو آلوده کنه. قدرت مخدر اعتیاد آوریه که اگه به اعتیادش دچار بشی تورو درون خودش می‌کشه و غرق می‌کنه و دیگه فرصتی برای بازگشت بهت نمی‌ده. مراقب خودت باش فرزند.


من هدفم مبارزه تا آخرین نفس هستش پروفسور. نه قدرت برام مهمه، نه این مسائل زودگذر دنیوی. فقط مبارزه برای روشنایی. خیالتون جمع باشه.

البته بعد از پیروزی، عیش و نوش و شیطنت های غارتگران‌طور همیشه بخشی از پلن هستش.

نقل قول:
من تمام حمایت خودم رو تقدیمت می‌کنم. و کنارت ایستاده‌ام و تمام ارتش سفیدی و ارتش دامبلدور و محفل ققنوس در اختیارت خواهد بود. کمک مارو داری و میتونی ازش استفاده کنی. اما مراقب باش. فاصله میان تدبیر و طمع خیلی باریکه. فریب طمع رو نخور و با تدبیر پیش برو. همه‌ی حرکتات رو با عواقب و عوارضش بسنج و بعد بهترین حرکت رو انجام بده. پیروزی و سفیدی از آن تو خواهد بود، اگه بخوای!


ممنون پروفسور. بله واقعا باریکه. اندازه یه تار موئه انگار. با هم میسنجیم و پیش میریم.

آقا گلرت گریندلوالد

نقل قول:
درست می‌بینم؟ آلبالوی خودم برگشته؟! به به به به! آلبالوی زیبای خفته وسط زمستون از زیر پونصد لایه پتوی گلنار... ببخشید گلبافت اون هیکل ظریف و نمای تمام سیفید میفیدش رو بیرون کشیده و قدم رنجه فرموده اومده حمایتش رو تقدیم سگس... سگ... سگ سیاه... سگ سیاه ماتم و افسردگی دنیای جادوگری... تقدیم سگ سیاه ماتم و افسردگی دنیای جادوگری کرده و دوباره باطری‌ش خالی شده نشسته چای نبات و لواشک می‌زنه شارژ شه...


آقای گلرت! من خودم شخصا حریف توام. شما تمایلات دامبلی که داری از خود دامبلدور هم بیشتره. برو ما از اون خانواده‌هاش نیستیم آقااا.

نقل قول:
جوووون بابا! آلبالوی گلرت، رفیق حمام و باغ (دقیقاً معادل گرمابه و گلستان! بله درست متوجه شدید! اصطلاح به این دارکی هنوز تو زبان شیرینمون استفاده می‌شه ) دوران نوجوانی و جوانی‌ام. ای منصور! ای مشهود! ای مقدور! ای سنتور! ای مصدور! دوست خوب من! آلبالوی بی‌هسته‌ی گلرت
گلرت ناصر و شاهد و قادر و سانتر و صادر اومده به میدون. اصلاً بیا خودم و خودت بریم برا خودمون و :bagh: به یاد قدیم قلیون موز خامه بکشیم و عرق بزنیم (ناظر یه لحظه سکته نکن! منظورم عرق بیدمشک و کاسنی و اینها بود. ).
بیا بریم من یه جنس مرغوب روی منقل ته باغ برات ردیف کنم از این توهمات بیارمت بیرون.


اولا شما بیا من چیزایی برات دارم که دوپامینتو بیشتر از عرق بیدمشک و قلیون بالا میبره. خیلی خفن تر و بهتره. بیا تعارف نکن.
دوما روابط خصوصی‌تونو چرا عمومی می‌کنید؟ برید یه گوشه خلوت کنید، شاید پروفسور شمارو هم به راه راست هدایت کرد.

نقل قول:
گفتم سیروس یه چیزی یادم افتاد. سیروس؟ تو همونی نبودی که بچه‌گی‌هات تو مدرسه اون دوستای بچه‌گی‌ات بهت می‌گفتن پانمدی؟
پانمدی آخه خط و نشون می‌کشه؟ پانمدی تو الان باید بری عکس‌های نمدی‌ات رو بذاری تو اون لی فنر بود چی چی بود، اونجا گالیون دربیاری. عاخه تو هم شدی وزیر؟!! وزیر هم وزیرای قدیم. یه سیبیل چرخونی داشتن. یه ابهتی. یه چیزی.... اصلاً وزارت‌خونه‌ای که وابسته به دول (doval = دولت‌ها) بیگانه باشه چطور می‌خواد جامعه‌ی جادوگری رو از خطرات حفظ کنه؟!


هنوزم بهم میگن پانمدی. من خط و نشون نمیکشم، فقط عمل میکنم. مرد عملم. به هیچ doval بیگانه ای هم وابسته نیستیم. روی پا خودمون ایستادیم. از من بپرس... اون خانمم طرفدار ... اهمممم اشتباه شد. وابسته نیستیم آقاااا.

نقل قول:
ولی سیروس بی‌لک! روی صحبتم با توست! خیلی رو کمک مردم حساب باز نکن. این مردم اگه اون روی واقعی تو رو ببینن و فسادهای بی‌شمار خودت و درباریان به گوششون برسه، خودشون از پشت چوبدستی رو به تو خواهند کوبید! ما اومدیم تا حقایق آشکار کنیم! تا باطل رو از بین ببریم!


من که بدون بودجه یکسال وزارتخونه رو اداره کردم آقا جان. مردم خودشون وزیرشون رو خوب میشناسن. من هیچوقت فاصله‌ای باهاشون نداشتم که حالا بخوان چیز دیگه‌ای ازم ببینن. منظورتون از فساد چیه؟ همه چیز اینجا کاملا بهداشتی و پاکه. اصلا پولی هم نداریم که بخوایم فساد مالی داشته باشیم. فقط فساد اخلاقی میمونه که اونم والا پاک پاکیم. شما خودت یکمی مشکوکی توی این مورد.

وزیر پانمدی.
همیشه در صحنه.


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۴۰۳/۱۱/۱۵ ۲۱:۵۳:۲۱



We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are



پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۰:۲۸:۰۰ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#14

اسلیترین

گلرت گریندلوالد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
امروز ۶:۱۸:۲۸
از شیون آوارگان
گروه:
جـادوگـر
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
مترجم
پیام: 1391 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بوی آشنا می‌آد... شاید دماغم مشکل داره... احساس می‌کنم برگشتیم به دورانی که دامبلدور پوشک بزرگسالان می‌بست و شب تا صبح بالای منبر برامون از مهربونی و عطوفت می‌گفت. اون چیه اونجا؟ اون ریش نقره‌ای مال کیه؟!!

درست می‌بینم؟ آلبالوی خودم برگشته؟! به به به به! آلبالوی زیبای خفته وسط زمستون از زیر پونصد لایه پتوی گلنار... ببخشید گلبافت اون هیکل ظریف و نمای تمام سیفید میفیدش رو بیرون کشیده و قدم رنجه فرموده اومده حمایتش رو تقدیم سگس... سگ... سگ سیاه... سگ سیاه ماتم و افسردگی دنیای جادوگری... تقدیم سگ سیاه ماتم و افسردگی دنیای جادوگری کرده و دوباره باطری‌ش خالی شده نشسته چای نبات و لواشک می‌زنه شارژ شه...

جوووون بابا! آلبالوی گلرت، رفیق حمام و باغ (دقیقاً معادل گرمابه و گلستان! بله درست متوجه شدید! اصطلاح به این دارکی هنوز تو زبان شیرینمون استفاده می‌شه ) دوران نوجوانی و جوانی‌ام. ای منصور! ای مشهود! ای مقدور! ای سنتور! ای مصدور! دوست خوب من! آلبالوی بی‌هسته‌ی گلرت
گلرت ناصر و شاهد و قادر و سانتر و صادر اومده به میدون. اصلاً بیا خودم و خودت بریم برا خودمون و :bagh: به یاد قدیم قلیون موز خامه بکشیم و عرق بزنیم (ناظر یه لحظه سکته نکن! منظورم عرق بیدمشک و کاسنی و اینها بود. ).
بیا بریم من یه جنس مرغوب روی منقل ته باغ برات ردیف کنم از این توهمات بیارمت بیرون.

نقل قول:
تمام ارتش سفیدی و ارتش دامبلدور و محفل ققنوس در اختیارت خواهد بود


چی؟ ارتش سفیدی؟! آلبالوی بی‌هسته‌ی براق من، این تبلیغات از برای چیست؟
ارتش دامبلدور؟! محفل ققنوس؟! داداااااششششش.... کل اینا که گفتی همه‌شون با هم یه لرد ولدمورت ما رو نمی‌تونن جوابگو باشن.


بیا پایین... بیا پایین... الان اومدی به سیروس بی‌لک دلداری بدی؟ بچه الان کل امیدش رو از دست داد که...

گفتم سیروس یه چیزی یادم افتاد. سیروس؟ تو همونی نبودی که بچه‌گی‌هات تو مدرسه اون دوستای بچه‌گی‌ات بهت می‌گفتن پانمدی؟
پانمدی آخه خط و نشون می‌کشه؟ پانمدی تو الان باید بری عکس‌های نمدی‌ات رو بذاری تو اون لی فنر بود چی چی بود، اونجا گالیون دربیاری. عاخه تو هم شدی وزیر؟!! وزیر هم وزیرای قدیم. یه سیبیل چرخونی داشتن. یه ابهتی. یه چیزی.... اصلاً وزارت‌خونه‌ای که وابسته به دول (doval = دولت‌ها) بیگانه باشه چطور می‌خواد جامعه‌ی جادوگری رو از خطرات حفظ کنه؟!


آلبالو که عقش منه اول و آخرش می‌گیرمش با خودم می‌برم ماه‌عسل، ولی سیروس بی‌لک! روی صحبتم با توست! خیلی رو کمک مردم حساب باز نکن. این مردم اگه اون روی واقعی تو رو ببینن و فسادهای بی‌شمار خودت و درباریان به گوششون برسه، خودشون از پشت چوبدستی رو به تو خواهند کوبید! ما اومدیم تا حقایق آشکار کنیم! تا باطل رو از بین ببریم!


زمان ما رسیده است، برادران و خواهران من! دیگر در خفا نخواهیم بود! صدایمان را خواهند شنید و این صدا کرکننده خواهد بود!
تصویر کوچک شده
قابلیت‌های ویژه:
بازی با ذهن انسان‌ها و جذابیت ذاتی

دیدن آینده (به لطف کیلین)
سفر به گذشته (به لطف زمان‌برگردان)
جوانی جاودان (به لطف سنگ جادو)
قدرت بی‌انتها (به لطف ابرچوبدستی)


پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۱:۳۵:۵۴ شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
#13

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۰۶:۱۳ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۱۰:۰۴
گروه:
جـادوگـر
محفل ققنوس
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
پیام: 47
آفلاین
لوموس سیریوس!

سیریوس باباجان. چرا به فکر این مرگخوارا و تام نبودی که به اندازه کافی بهشون عشق برسه؟ دوستی برسه؟ دوپامین برسه؟ اصلا یه گله دمنتور مامور می‌کردی که فقط برن و موظف باشن که قشنگ تام و مرگخواراش رو ماچ موچ کاری کنن باباجان که عشق خونشون نیفته و فکر حمله و اینجور چیزا به سرشون نزنه. اصلا چرا از شکلات‌های ریموس بهشون ندادی؟ آبنبات لیمویی می‌دادی که دیگه اصلا معجزه می‌کرد باباجان!

حالا اشکال نداره. هنوز فرصت هست. تدابیرت چیه فرزند؟ به دنبال چه هستی؟ هدفت مقابله به مثله؟ یا می‌خوای دفاع کنی و فقط نذاری که قدرت بگیرن؟ به نظرم فقط از خودت و جبهه‌ت و آرمانهات دفاع کن و نذار قدرت خونت رو آلوده کنه. قدرت مخدر اعتیاد آوریه که اگه به اعتیادش دچار بشی تورو درون خودش می‌کشه و غرق می‌کنه و دیگه فرصتی برای بازگشت بهت نمی‌ده. مراقب خودت باش فرزند.

من تمام حمایت خودم رو تقدیمت می‌کنم. و کنارت ایستاده‌ام و تمام ارتش سفیدی و ارتش دامبلدور و محفل ققنوس در اختیارت خواهد بود. کمک مارو داری و میتونی ازش استفاده کنی. اما مراقب باش. فاصله میان تدبیر و طمع خیلی باریکه. فریب طمع رو نخور و با تدبیر پیش برو. همه‌ی حرکتات رو با عواقب و عوارضش بسنج و بعد بهترین حرکت رو انجام بده. پیروزی و سفیدی از آن تو خواهد بود، اگه بخوای!

در پناه ققنوس سعادت فرزند!


YOU ARE THE LIGHT
JUST KEEP SHINING



پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰:۱۶ دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳
#12

مدرسه هاگوارتز

سالازار اسلیترین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ سه شنبه ۸ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
امروز ۳:۲۴:۳۲
از هاگوارتز
گروه:
جـادوگـر
هیئت مدیره جادوگران
مدیر هاگوارتز
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 596
آفلاین
ارسال شده توسط وزیر سحر و جادو در تاپیک پاتیل افکار :

نقل قول:

کجاس تاپیکش؟ کو نشونیش؟
ما که به تالار اسلی دسترسی نداریم آقا.


و این تقصیر کیه، آقای سیریوس «بلک»؟ کدوم فردی جرات کرده نه تنها به خاندان اصیل‌زاده و قدرتمند خودش، بلکه به کلیت جامعه جادوگری خیانت کنه؟ شما بودین که به جای پاسداری از افتخارات نسل‌های خانواده‌تون، راهی رو انتخاب کردین که به هیچ وجه شایسته نام بلک نیست. آیا می‌تونین نگاه به گذشته بندازین و ببینین که چطور با انتخاب‌های خودتون، لکه‌ای تاریک روی نامی که روزی به درخشش و افتخار شناخته می‌شد، انداختین؟

بذارین ازتون بپرسم: آیا این درست نیست که تقریباً تمامی اعضای خاندان بلک عضو گروه اسلیترین بودن؟ گروهی که به قدرت، شرافت و اصالت افتخار می‌کنه؟ اما شما، آقای بلک، تصمیم گرفتید که این تاریخ پرافتخار رو نادیده بگیرید و به جای آن، خودتون رو در جمع دوستان ماگل‌پرستتون مثل جیمز پاتر پیدا کنید. چرا؟ چرا باید یک بلک، که می‌تونست به عنوان یکی از وارثان طبیعی قدرت و شکوه جادوگری شناخته بشه، به جایی بره که شجاعت‌های خام و بی‌هدف جایگزین جاه‌طلبی و خرد می‌شه؟

آیا این تقصیر رابستن بود که شما تصمیم گرفتید به تمام آرمان‌های خانوادگی و افتخارات گذشته پشت کنید؟ آیا ایشان بود که شما رو مجبور کرد به گریفیندور بپیوندید و به اصولی که از دوران کودکی به شما آموزش داده شده بود، خیانت کنید؟ یا این تصمیمات از درون خود شما ناشی شد؟ تصمیمی که باعث شد نامی که می‌تونست در تاریخ به عنوان یکی از بزرگ‌ترین و قوی‌ترین جادوگران شناخته بشه، حالا به دلیل اعمال شما به تمسخر گرفته بشه.

و حالا به من بگین، آقای سیریوس بلک: آیا هرگز به این فکر کردین که با تصمیمات خودتون چه چیزی رو از دست دادین؟ نه تنها قدرت و جایگاهی که می‌تونستید به دست بیارین، بلکه اعتماد و احترام نسل‌هایی که قبل از شما بودن و میراثی رو که به شما سپردن.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶:۴۶ یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳
#11

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

سیریوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۹ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۱۴:۱۴
از خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
گریفیندور
شـاغـل
مشاور دیوان جادوگران
جـادوگـر
پیام: 423
آنلاین
پانمدی اومده... با یه بطری نوشیدنی اومده... پیش لرد ولدی و آقا مرگه اومده...
با پای پیاده اومده... واسه روی ماه ترزا اومده... واسه دایی سینگس اومده...

لرد!

نقل قول:
لرد ولدی نوشته:
دلمان خواب راحتی میخواست.
به دور از دلتنگی ها و بی قراری ها و جدل های زمانه.
آنقدر راحت و آرام که فرق مان با مردن تنها 21 گرم باشد.
آنقدر رها که کالبد ما وطن غریبی باشد که هرگز به آن برنگردیم.
اما ....در بیداریمان موسیقی وجودش را شنیدیم.
بعد آرام شدیم.
رها شدیم.
دیگر خودمان نبودیم.
حالا فقط دلمان میخواهد بیدار باشیم.
بیدار
بیدار
بیدار....


تو کی اومدی اینجا؟
برو خونه خودتون بخواب و بیدار باش.
کمک!

آقا مرگه!

نقل قول:
آقا مرگه نوشته:
سیروس.


سیروس خودتی.

نقل قول:
آقا مرگه نوشته:
فکر کردی مرگ به وزیر و وزارت کاری نداره؟ اتفاقا برعکس! مرگ دنبال به زیر کشیدن وزیر و وزارتشه. تا یه وزیر پایین نیاد و یه وزارت به مرگ نرسه، وزیر و وزارت بعدی بالا نمیاد که. بله! پس حواست باشه که من همواره در تعقیب توئم! ولی مثل اینکه تو سریع‌تری.


در وصفت باید بگم که:
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ

من از او جانی برم بی‌رنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ


پس بیا جلو.

نقل قول:
آقا مرگه نوشته:
کی پ کو؟ کو پ کی؟ شا چه یسته‌ای؟ سا چه لاری؟ چو چه پانی؟ الان کو؟ معاون اولتون هیچکار نکرد که. اومد همه‌ش تو دکه‌ش خواب بود و هی میگفت زلزله نمیاد، زلزله نمیاد. واقعا چه حرکت درستی انجام داد؟ چیکار کرد برای وزارت؟ همه‌ش گوسفنداش اینور اونور بودن و هیچ پخی نشد. به همین خاطر گرفتمش! بله!


اگه کدخدا رو نمی‌کشتیش، الان خودش میومد جوابتو میداد که چقدر در راه بشر خدمت کرده. خجالت بکش. همیشه جان انسان‌های شریف رو زودتر میگیری.

نقل قول:
آقا مرگه نوشته:
جانم؟
برای زندگی؟! زند چه گی‌ای؟ چرا همش طرفداری اونو میکنین؟ کل مشکلات و بدبختیا و بیچارگیا و بی‌پولیا و بی‌دوپامینی‌ها و بی‌بخاری‌ها و بی‌مسئولیتی‌ها و بی‌فعالیتی‌ها تقصیر اونه. بی شرم و حیا. نه با شما نیستم. با زندگی‌ام. این چه وزارت زندگی‌سالارانه‌ای که شما راه انداختین؟ پس مرگ چی؟ درواقع من اقل ترین اقلیت دنیام. چندتا مرگ داریم؟ یکی! اینجوری می‌خواستین حامی حقوق اقلیت‌ها باشین؟


اگه زندگی نبود که تو معنا پیدا نمی‌کردی. تو و زندگی جفت‌تون کنار هم هستین که معنا رو ایجاد می‌کنین. اصلا همین محدود بودن زندگی هستش که دوپامین رو ایجاد میکنه. وگرنه اگه هرکس خیالش جمع بود که تا ابد زنده میمونه هرگز بخاطر ترس از ارتفاع دوپامینش بالا نمی رفت. غصه نخور تو هم به اندازه زندگی مهمی. پسته بخور.

نقل قول:
آقا مرگه نوشته:
کدوم احزاب؟ اح چه زابی؟ یدونه حزب فعال نیست توی این مملکت! همه از قرار معلوم مشتی بی‌بخار و بی‌خاصیت(دقیقا با شمام! به خود بگیرید تا با گردنتون بزنین به داسم!) جمع شدن اینجا و نه حزبی، نه حرفی، نه سخنی و نه چیزی...


برو آقااااا... ملت از سیاست دیگه زده شدن. فقط در صورتی که توی حزب بهشون کیک و شیر بدی، میان داخل. یه زمانی یه چیزی هم میدادن تازه که کارای حزبی کنن. به من چه که خودشون حزب بازی دوست ندارن؟ شما بیا حزب «سوسیال مرگیستی» بزن، منم از اونجایی که وزیر آزادی خواهی هستم حمایت میکنم.

نقل قول:
آقا مرگه نوشته:
هعی... تا چه پیکی؟ رول چه نویسی‌‌ای؟ فع چه آلی؟ کلا یه سوژه خاک خورده داره وزارت. کسی نمیاد. شما بعنوان وزیر چه جوابی برای این مقادیر بسیار از چیز دارین... بی‌بخاری؟ کمبود فعالیت؟


اتفاقا تکذیب میکنم. توی وزارتخونه بخاری به اندازه کافی هستش و همه کارمندا هم از گرمایش اینجا کاملا راضی هستن. همه گرمشونه و حس و حال پرواز و دوستی و دوپامین دارن.

در کل آقا مرگه، میخوام به زندگی معنا بدی... پس بیا تو... دم در بده. وزارتخونه کارت داره! وزارتخونه یه خرگوش بی آزاره!

ترزا خانم!

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
دوپامین!
دوپامین چیست؟
من اومدم اینجا تا از دوپامین حرف بزنم!
دوپامین یک نوروترنسمیتر در مغزه که نقش‌های مختلفی داره. این ماده شیمیایی به عنوان یک پیام‌رسان بین نورون‌ها عمل می‌کنه و در تنظیم خیلی چیزها نقش داره.

دوپامین از آمینواسید تیروزین ...

دوپامین به عنوان یکی از مهم‌ترین نوروترانسمیترها در سیستم پاداش مغز شناخته می‌شه که نقش حیاتی تو تجربه‌ی احساسات مثبت، به‌ ویژه لذت و شادی داره...

دوپامین نه تنها در تجربه لذت و شادی نقش داره، بلکه در تقویت یادگیری و حافظه هم موثره...

دوپامین، به عنوان یه هورمون کلیدی مغز، نقش مهمی توی تنظیم خلق‌وخو و احساسات دارد...


احسنت بر شما!
زنده باد!
من خودمم انقدر اطلاعات در مورد دوپامین نداشتم.
حالا اگه دوست داشتی بیا یکمی بزن تو رگ... نه نه اینجا نه... بیا پای بساط شکلاتیمون.

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
حالا سوال من از شما اینه جناب آقای وزیر، شما که اسم خودتون رو دولت دوستی و دوپامین گذاشتین، چقدر در افزایش سطح دوپامین این جامعه نقش داشتین؟ بی‌علاقگی به فعالیت داره در جای جای این جامعه موج می‌زنه! شما قرار بود با بالا بردن دوپامین، انگیزه و فعالیت جامعه جادوگریو بالا ببرین! اما کو؟ کجاست اون همه وعده‌های دوپامینی که می‌دادین؟ کدوم یک از فعالیت‌های شما سطح دوپامین جامعه رو بالا برد؟


خیلی نقش داشتم!
این آمار رسمیه آقا... ببخشید یعنی خانم! همونطور که میبینید طبق آمارها در دوران بعد و قبل از دولت نوزدهم میزان دوپامین با زمان فعلی قابل مقایسه نیست! بذارید حرف شمارو نپذیرم خانم ترزا. (بذار رو درست نوشتم... هاهاها! )

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
این بود شروع فعالیت شما! کجاس اون شکلات‌ها و خوراکی‌هایی که وعده دادین؟


به مرلین همونجاست! یکمی بگردین پیدا میشه. بصورت یک easter egg در همون صفحه قرار داده شده که اگر پیداش کنید، میتونید داخل شکلات های ابدی غرق بشید و لذت ببرید.

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
بعد از گذشت ۳ روز تازه یادتون افتاد که باید کابینه هم تشکیل بدین! و با شعار شایسته سالاری اطلاعیه جذب کابینه دادین.


باور کن سه روز آب و غذا نخوردم تا بتونم یک سیستم کاملا به روز و کارآمد برای کابینه طراحی کنم. اینه نتیجه زحمت های من؟

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
اما تا ۱۵ روز بعد هیچ خبر و اثری از کابینه‌ی شما نبود! و این جامعه‌ی جادوگری، همینطور در انتظار شما و تیمتون برای بالا بردن سطح دوپامین، علف زیر پاشون سبز شد. و بعد از ۱۵ روز، وقتی با معاون اول برگشتین، معاون اولتون چه کسی بود؟ کدخدایی لجباز که معلوم نبود از کدوم دهکده پیداش کردین!


من رو دزدیده بودن آقا! من نمیخواستم دهن بگشایم و از حوادث آن روزها سخن بگویم. سینه من محرم اسرار هستش. میخواید بدونید چه کسانی من رو برده بودند؟ میخواید بدونید چه تهدیدهایی میکردن؟ ولی من کوتاه نیومدم چون پای منافع ملت در میان بود. شماها لجبازی کدخدا رو دیدین، ولی من جز شرافت و کار چیزی از این مرد ندیدم.

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
بعد از گذشت ۱۰ روز از انتخاب معاون، بالاخره مشاور خودتون هم انتخاب کردین. اما اینجا شایسته‌سالاری کجا رفت؟ پس دموکراسی چی می‌شه؟ برای چی باید نزدیک‌ترین دوست خودتون رو علاوه بر مشاور نماینده‌ی اقلیت‌ها هم بکنین؟ آیا فکر نکردین که اقلیت‌ها خودشون باید حق انتخاب نماینده‌شون رو داشته باشن؟ آیا فکر نکردین که با این کار ممکنه موجب سرخوردگی و تضعیف اعتماد به نفس و کاهش دوپامین اقلیت‌های جادویی بشین؟


اتفاقا طی یک فرآیند کاملا مردمی و کارشناسی نماینده اقلیت‌ها انتخاب شد. من، جیمز و ریموس نشسته بودیم و اونقدر پالام پولوم پیلیش بازی کردیم که دیگه در نهایت قرعه به نام ریموس افتاد.

نقل قول:
ترزا خانم نوشته:
بعد از مرگ معاون اولتون، جامعه‌ی جادوگری رو ۱۰ روز تا انتخاب معاون بعدیتون رو هوا نگه داشتین! آیا شما نباید سریع دوپامین رو به جامعه تزریق می‌کردین و مانع افسردگی این ملت می‌شدین؟! و بعد باز هم دوباره دوست خودتون رو در منصب معاون گذاشتین! مگه یک فرد چند جایگاه می‌تونه داشته باشه؟ پارتی بازی تا حد جناب آقای وزیر؟!


من عزادار بودم خانم! شما یادتون نمیاد ولی جامعه جادوگری هم عزادار بود. اصلا وقتی بعد از مرحوم کدخدا دوباره معاون اول انتخاب کردم، همه بهم تیکه مینداختن و میگفتن «حداقل تا چهلم مرحوم صبر می‌کردی.»

اینبار دیگه مرلین وکیلی، ریموس طی بازی پالام پولوم پیلیش معاون اول نشد. طی یک گل یا پوچ کاملا عادلانه در مقابل اسنیپ پیروز شد. البته باید بگم که اسنیپ رو مجبور کرده بودیم توی دوتا دستش گل باشه.

نقل قول:
ترزا نوشته:
بعد از اون سازمان اقلیت‌ها بالاخره تاسیس شد. اما عضوگیری سازمان به چه صورت بود؟! چرا اقلیت‌هایی که دیرتر رسیدن نباید بتونن جایی توی سازمانی که برای اون‌ها تاسیس شده داشته باشن؟ چرا باید تا فرا رسیدن ماموریت بعدی صبر کنن؟ اون هم وقتی که مامورت اول در میانه‌ی راه متوقف شده! چرا در میانه‌ی این توقف اعضای جدید نباید بتونن که به جمع اقلیت‌ها بپیوندن؟


ساز چه مانی؟... ببخشید اشتباه شد!
ما حتی جادوگرانی که لباس پشمی گوگولی گرگ پوشیده بودن تا خودشون رو اقلیت جا بزنن رو هم قبول کردیم. اما چه مصائبی که بر سر راه ما قرار نگرفت... شما میدونید چقدر مافیا توی این مملکت هست که دلش نمیخواد حقوق اقلیت‌ها احیا بشه؟ سازمان مثل آتش زیر خاکستره... یه فوت کنی، روشن میشه. میگی نه؟ فردا رو ببین پس!

ترزا خانم، معلومه شما خیلی پتاسیل قوی و بالایی داره. یک ساحره آزاده و شجاع هستی... بفرمایید تو تا ببینیم دورهم چه کار باید بکنیم!

دایی سیگنس!

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
خب دیگه، سجده کنید. برخیزید و قیام کنید! بنده به شما افتخار دادم و بالای تریبون اومدم.


من فروتنی رو از شما آموختم دایی جان.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
اول از همه، می‌خوام به اعتراض ترذا مک کینز اعتراض کنم. تریبون آزاده که تریبون آزاده! اینجا متعلق جادوگراست نه گند زاده ها. درست نمیگم جناب وزیر؟ به نظرم اول از همه باید ایشون دستگیر و کشته بشن.


بیخیال شو دایی جان. کوتاه بیا. حتی خود سالازار هم چنین تفکرات تندی نداره.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
دوماً، بنده به کارکنان وزارت اعتراض دارم! چرا همشون باید از محفلیون باشن؟! مگه مردم عادی حق شرکت در امور مملکت رو ندارن؟ اصلا این معاون و کارکنا با رای مردم انتخاب شدن یا خودتون انتخابشون کردین؟ این بود دولت دوپامین و دوستی؟ وای بر شما!


پس اسکورپیوس چیه این وسط؟ مثل شیر بالا سر زندان ایستاده و مشغول بازپروری زندانیانه. بعد دایی جان کجای دنیا معاون ها و کارکنان با رای مردم انتخاب میشن؟ حالا طوری نیست اگه شما دوست داری یه فکری به حالش میکنیم بعدها. فعلا با خودتون کار داریم.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
بنده درخواست عضویت مردم عادی در وزارت خانه رو دارم.


مردم عادی منظورت ماگل‌ها هستش دایی جان؟ از اولشم میدونستم دایی روشنفکر و آپن مایندی هستی.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
سوماً (که از همشون مهمتره) فکر نکنین ما شما رو بخاطر شکلات انتخاب کردیم! شکلات استعاره‌ای از چیزهای باارزش تر و مهم تره. مثلا اینکه شکلات بین مردم پخش می‌کنین، باید درواقع تبدیل به پخش پول بین مردم بشه. به اقلیت ها نباید یارانه تعلق بگیره؟ به افراد فقیر و مستضعف نباید کمک بشه؟! معلومه که باید بشه. بنده در راستای همین موضوع، یه لیست از تغییراتی که نیازه انجام بشه درست کردم و توقع می‌ره اگر وزیر لایقی هستین، در اولین فرصت انجامشون بدین.


احسنت دایی جان. شما همیشه به فکر مردم و قشر ضعیف بودی. مامان میگفت و من باور نمیکردم. اوف بر من! لیستت رو بیار اینجا دایی تا باهم بررسیش کنیم.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
1_ رسیدگی به اقلیت ها: آیا اقلیت ها فقط یه لقب جهت پز دادنه؟ خیر! نباید برای اقلیت ها فرصت ها یا برتری هایی داده بشه که تازه با بقیه آدما برابر بشن؟ بله. پس باید چیکار کرد؟ باید بهشون پول داد. اگه همینجوری بهشون پول بدیم پررو میشن، چیکار کنیم؟ در عوض ازشون کار بکشیم. البته درسته من هم جزو اقلیت ها هستم ولی چون باید یه فرقی بین بلک جماعت و مردم عادی باشه، کار نمی‌کنم و فقط پول می‌گیرم. با تشکر از همگی.


دایی جان شما انقدر پولکی نبودی. ببینه دوره زمونه با دایی ما چکار کرده. البته من یکمی قاطی کردم که باید پولو از گیر گرفت، به کی داد و از کی کار کشید.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
2_ آمارگیری: آیا نباید برای فهمیدن نیاز های مردم، آمارگیری اتفاق بیوفته؟ برای این علاقه و خواسته های مردم رو بفهمین، برای اینکه بهتر بهشون خدمت کنید! به نظرم یه پرسشنامه درست کنین و بدین مردم پر کنند تا با نیازهاشون بهتر آشنا بشین.


زدین تو خال دایی جان. البته ما آمار زیاد تا الان گرفتیم. یکی از اسناد مراکز آمار رو بالاتر برای ترزا قرار دادم. بخونید تا به خواهرزادتون افتخار کنید.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
3_ فرهنگ و رسوم: اصلا شما می‌دونین جادوگران چه فرهنگی داره؟ چه آیین و مراسمی برای خودش داره؟ هر جامعه و دولتی برای ادامه بقای خودش به این جشن ها نیازمنده! بنده درخواست رسیدگی به تقویم جادوگران و اضافه کردن بخش های دیگه، و برگزاری جشن های بخصوص در روز های بخصوص رو دارم.


بله که میدونم! اصلا خود من شخصا روز ساحره و روز جادوگر رو رسما به تقویم اضافه کردم. ولی بازم اضافه میکنیم دایی جان. حرص خوردن نداره. بیاید اصلا باهم اضافه کنیم.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
4_ کوچه دیاگون: دولت دوپامین شما مگه به فکر بچه ها نیست؟! روزانه هزاران نوجوان تر و تازه یا کثیف و بدبو از کوچه دیاگون خرید می‌کنن. و شما بخاطر اینکه ما به این بچه های کوچولو و مهربون کمک می‌کنیم زندگی بهتری داشته باشن، مالیات می‌گیرید! درخواست داشتم مالیات کوچه دیاگون رو حذف کنید. (من به فکر بچه هام، بخاطر سود خودم نمیگم! )


من؟ مالیات؟ دایی جان شایعه درست کردن برای من. یکی داره به اسم وزارتخونه ازتون دزدی میکنه. لطفا سریعتر به ما معرفیش کنید تا بریم سراغش و گالیون‌های کودکان مظلوم رو زنده کنیم.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
5_ میگم شما که انقد به فکر مردم و آسایش روانشون هستین، نظرتون چیه یه سازمان مخفی بزنین؟ یجور مافیا... که پر‌ باشه با قاتل های اجاره‌ای! من خودم می‌تونم پول تاسیس این سازمان رو بدم. اینجوری هرکس که از ماگل یا جادوگری کینه به دل گرفت، یه قاتل اختصاص می‌کنه و کار طرفو یک سره می‌کنه.


من بزنم؟
دایی جان دوپامین خون‌تون دیگه خیلی بالا رفته. بیخیال این مورد بشید.

نقل قول:
دایی سیگنس نوشته:
در اخر، بنده یه چندتا کلمه خصوصی با خود وزیر دارم. جناب وزیر، شما مگه خون بلک توی رگ هات در جریان نیست؟ غیرت و تعصبت کجا رفته؟ خونِ دیکتاتور پسندت کو؟ نکنه خواهرم از سر راه پیدات کرده؟ جمع کن این تریبون رو! حرف باید فقط حرف بلک جماعت باشه.


باز دوباره این حرف هارو بهم زدید؟
باز حرف‌های مامان رو تکرار کردید؟
هنوز بیخیال این مسائل خونی نشدید؟

بیاید داخل دایی جان فعلا... بیرون سرده. بیاید که با شما هم کار داریم...

دوست دار همگی.
وزیر پانمدی.


ویرایش شده توسط سیریوس بلک در تاریخ ۱۴۰۳/۱۰/۳۰ ۲۳:۲۴:۳۱



We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are



پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۱۳:۱۹:۴۰ یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳
#10

سیگنس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۲ جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۶:۳۱ جمعه ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 143
آفلاین
خب دیگه، سجده کنید. برخیزید و قیام کنید! بنده به شما افتخار دادم و بالای تریبون اومدم.

اول از همه، می‌خوام به اعتراض ترذا مک کینز اعتراض کنم. تریبون آزاده که تریبون آزاده! اینجا متعلق جادوگراست نه گند زاده ها. درست نمیگم جناب وزیر؟ به نظرم اول از همه باید ایشون دستگیر و کشته بشن.

دوماً، بنده به کارکنان وزارت اعتراض دارم! چرا همشون باید از محفلیون باشن؟! مگه مردم عادی حق شرکت در امور مملکت رو ندارن؟ اصلا این معاون و کارکنا با رای مردم انتخاب شدن یا خودتون انتخابشون کردین؟ این بود دولت دوپامین و دوستی؟ وای بر شما!
فردا پس فردا اگه اومدن حمله کردن و وزارت خونه رو به غارت بردن یا اگه کودتا کردن، میاین میگین ما که چیزی کم نذاشتیم! شما حق انتخاب رو از مردم سلب کردین. بنده درخواست عضویت مردم عادی در وزارت خانه رو دارم.

سوماً (که از همشون مهمتره) فکر نکنین ما شما رو بخاطر شکلات انتخاب کردیم! شکلات استعاره‌ای از چیزهای باارزش تر و مهم تره. مثلا اینکه شکلات بین مردم پخش می‌کنین، باید درواقع تبدیل به پخش پول بین مردم بشه. به اقلیت ها نباید یارانه تعلق بگیره؟ به افراد فقیر و مستضعف نباید کمک بشه؟! معلومه که باید بشه. بنده در راستای همین موضوع، یه لیست از تغییراتی که نیازه انجام بشه درست کردم و توقع می‌ره اگر وزیر لایقی هستین، در اولین فرصت انجامشون بدین.

1_ رسیدگی به اقلیت ها: آیا اقلیت ها فقط یه لقب جهت پز دادنه؟ خیر! نباید برای اقلیت ها فرصت ها یا برتری هایی داده بشه که تازه با بقیه آدما برابر بشن؟ بله. پس باید چیکار کرد؟ باید بهشون پول داد. اگه همینجوری بهشون پول بدیم پررو میشن، چیکار کنیم؟ در عوض ازشون کار بکشیم. البته درسته من هم جزو اقلیت ها هستم ولی چون باید یه فرقی بین بلک جماعت و مردم عادی باشه، کار نمی‌کنم و فقط پول می‌گیرم. با تشکر از همگی.

2_ آمارگیری: آیا نباید برای فهمیدن نیاز های مردم، آمارگیری اتفاق بیوفته؟ برای این علاقه و خواسته های مردم رو بفهمین، برای اینکه بهتر بهشون خدمت کنید! به نظرم یه پرسشنامه درست کنین و بدین مردم پر کنند تا با نیازهاشون بهتر آشنا بشین.

3_ فرهنگ و رسوم: اصلا شما می‌دونین جادوگران چه فرهنگی داره؟ چه آیین و مراسمی برای خودش داره؟ هر جامعه و دولتی برای ادامه بقای خودش به این جشن ها نیازمنده! بنده درخواست رسیدگی به تقویم جادوگران و اضافه کردن بخش های دیگه، و برگزاری جشن های بخصوص در روز های بخصوص رو دارم.

4_ کوچه دیاگون: دولت دوپامین شما مگه به فکر بچه ها نیست؟! روزانه هزاران نوجوان تر و تازه یا کثیف و بدبو از کوچه دیاگون خرید می‌کنن. و شما بخاطر اینکه ما به این بچه های کوچولو و مهربون کمک می‌کنیم زندگی بهتری داشته باشن، مالیات می‌گیرید! درخواست داشتم مالیات کوچه دیاگون رو حذف کنید. (من به فکر بچه هام، بخاطر سود خودم نمیگم! )

5_ میگم شما که انقد به فکر مردم و آسایش روانشون هستین، نظرتون چیه یه سازمان مخفی بزنین؟ یجور مافیا... که پر‌ باشه با قاتل های اجاره‌ای! من خودم می‌تونم پول تاسیس این سازمان رو بدم. اینجوری هرکس که از ماگل یا جادوگری کینه به دل گرفت، یه قاتل اختصاص می‌کنه و کار طرفو یک سره می‌کنه.

در اخر، بنده یه چندتا کلمه خصوصی با خود وزیر دارم. جناب وزیر، شما مگه خون بلک توی رگ هات در جریان نیست؟ غیرت و تعصبت کجا رفته؟ خونِ دیکتاتور پسندت کو؟ نکنه خواهرم از سر راه پیدات کرده؟ جمع کن این تریبون رو! حرف باید فقط حرف بلک جماعت باشه.

به امید روزی که در تریبون آزاد تخته بشه، خدانگهدار شما.



پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲:۰۳ شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳
#9

ترزا مک‌کینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۱ جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۱:۲۱ پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 193
آفلاین
دوپامین!
دوپامین چیست؟
من اومدم اینجا تا از دوپامین حرف بزنم!
دوپامین یک نوروترنسمیتر در مغزه که نقش‌های مختلفی داره. این ماده شیمیایی به عنوان یک پیام‌رسان بین نورون‌ها عمل می‌کنه و در تنظیم خیلی چیزها نقش داره.

دوپامین از آمینواسید تیروزین ساخته می‌شه که از طریق غذا به بدن می‌رسه. فرآیند تولید دوپامین در چند مرحله اتفاق میفته. اول، تیروزین به ال‌دوپا و بعد ال‌دوپا به دوپامین تبدیل می‌شه. بعد، دوپامین در پایانه‌های پیش‌سیناپسی ذخیره می‌شه تا زمانی که سیگنالی عصبی باعث آزادسازیش به فضای سیناپسی بشه. بعد از آزاد شدن، دوپامین به گیرنده‌های خاصی روی نورون پس‌سیناپسی وصل می‌شه و پیام‌هایی رو منتقل می‌کنه.

دوپامین به عنوان یکی از مهم‌ترین نوروترانسمیترها در سیستم پاداش مغز شناخته می‌شه که نقش حیاتی تو تجربه‌ی احساسات مثبت، به‌ ویژه لذت و شادی داره. این هورمون، زمانی آزاد می‌شه که فرد انتظار داره پاداشی دریافت کنه یا حتی وقتی که پاداش دریافت می‌کنه! همین باعث می‌شه که افراد دنبال تکرار رفتارهایی باشن که منجر به آزادسازی هورمون دوپامین می‌شه. به این ترتیب، سیستم پاداش مغز به عنوان یه مکانیزم تقویت‌کننده برای یادگیری و تکرار رفتارهای مثبت عمل می‌کنه.

دوپامین نه تنها در تجربه لذت و شادی نقش داره، بلکه در تقویت یادگیری و حافظه هم موثره. سیستم پاداش مغز با استفاده از دوپامین به ما کمک می‌کنه تا اطلاعات مرتبط با پاداش‌ها رو بهتر به خاطر بسپاریم و از این اطلاعات برای تصمیم‌گیری‌های آینده‌مون استفاده کنیم. به عبارت دیگه، وقتی که یک فعالیت خاص منجر به آزادسازی هورمون دوپامین و تجربه پاداش می‌شه، مغز ما این رویدادو به عنوان یه تجربه مثبت ثبت می‌کنه و احتمال بیشتری وجود داره که در آینده هم به دنبال تکرارش باشیم. دوپامین با تقویت ارتباطات نورونی که تو یادگیری و حافظه دخیل هستن، به بهتر شدن توانایی‌های یادگیری و حفظ اطلاعات کمک می‌کنه. این نشون می‌ده که دوپامین نقش مهمی تو توسعه و تقویت حافظه بلندمدت داره.

دوپامین، به عنوان یه هورمون کلیدی مغز، نقش مهمی توی تنظیم خلق‌وخو و احساسات دارد. تحقیقات نشون داده‌ که نوسانات سطح هورمون دوپامین می‌تونه به شکل‌گیری افسردگی و سایر اختلالات خلقی کمک کنه. در مواردی که سطح دوپامین پایین باشه، افراد ممکنه احساس ناراحتی، بی‌علاقگی به فعالیت‌هایی که قبل از این لذت‌بخش بوده‌ و کاهش انگیزه داشته باشن. و این‌ها علائم افسردگی هستند!

حالا سوال من از شما اینه جناب آقای وزیر، شما که اسم خودتون رو دولت دوستی و دوپامین گذاشتین، چقدر در افزایش سطح دوپامین این جامعه نقش داشتین؟ بی‌علاقگی به فعالیت داره در جای جای این جامعه موج می‌زنه! شما قرار بود با بالا بردن دوپامین، انگیزه و فعالیت جامعه جادوگریو بالا ببرین! اما کو؟ کجاست اون همه وعده‌های دوپامینی که می‌دادین؟ کدوم یک از فعالیت‌های شما سطح دوپامین جامعه رو بالا برد؟

این بود شروع فعالیت شما! کجاس اون شکلات‌ها و خوراکی‌هایی که وعده دادین؟

بعد از گذشت ۳ روز تازه یادتون افتاد که باید کابینه هم تشکیل بدین! و با شعار شایسته سالاری اطلاعیه جذب کابینه دادین.

اما تا ۱۵ روز بعد هیچ خبر و اثری از کابینه‌ی شما نبود! و این جامعه‌ی جادوگری، همینطور در انتظار شما و تیمتون برای بالا بردن سطح دوپامین، علف زیر پاشون سبز شد. و بعد از ۱۵ روز، وقتی با معاون اول برگشتین، معاون اولتون چه کسی بود؟ کدخدایی لجباز که معلوم نبود از کدوم دهکده پیداش کردین!

بعد از گذشت ۱۰ روز از انتخاب معاون، بالاخره مشاور خودتون هم انتخاب کردین. اما اینجا شایسته‌سالاری کجا رفت؟ پس دموکراسی چی می‌شه؟ برای چی باید نزدیک‌ترین دوست خودتون رو علاوه بر مشاور نماینده‌ی اقلیت‌ها هم بکنین؟ آیا فکر نکردین که اقلیت‌ها خودشون باید حق انتخاب نماینده‌شون رو داشته باشن؟ آیا فکر نکردین که با این کار ممکنه موجب سرخوردگی و تضعیف اعتماد به نفس و کاهش دوپامین اقلیت‌های جادویی بشین؟

بعد از مرگ معاون اولتون، جامعه‌ی جادوگری رو ۱۰ روز تا انتخاب معاون بعدیتون رو هوا نگه داشتین! آیا شما نباید سریع دوپامین رو به جامعه تزریق می‌کردین و مانع افسردگی این ملت می‌شدین؟! و بعد باز هم دوباره دوست خودتون رو در منصب معاون گذاشتین! مگه یک فرد چند جایگاه می‌تونه داشته باشه؟ پارتی بازی تا حد جناب آقای وزیر؟!

بعد از اون سازمان اقلیت‌ها بالاخره تاسیس شد. اما عضوگیری سازمان به چه صورت بود؟! چرا اقلیت‌هایی که دیرتر رسیدن نباید بتونن جایی توی سازمانی که برای اون‌ها تاسیس شده داشته باشن؟ چرا باید تا فرا رسیدن ماموریت بعدی صبر کنن؟ اون هم وقتی که مامورت اول در میانه‌ی راه متوقف شده! چرا در میانه‌ی این توقف اعضای جدید نباید بتونن که به جمع اقلیت‌ها بپیوندن؟

خلاصه که جناب وزیر، این نیست اون وعده‌های دوپامینی که شما دادین! من خواستار تزریق و پخش هرچه سریع‌تر دوپامین به جامعه جادوگری هستم!


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده



F-E-A-R has two meanings
"Forget Everything And Run"
or "Face Everything And Rise"
The choice is yours.





پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲:۴۶ شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳
#8

مرگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۷ یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰:۱۴ شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
از کجا میدونی داسم زیر گلوت نیست؟
گروه:
شناسه‌های بسته شده
پیام: 124
آفلاین
درود به ملت غیور جادوگر و شخص وزیر دوپامین، سیریوس بلک!

سیروس.

فکر کردی مرگ به وزیر و وزارت کاری نداره؟ اتفاقا برعکس! مرگ دنبال به زیر کشیدن وزیر و وزارتشه. تا یه وزیر پایین نیاد و یه وزارت به مرگ نرسه، وزیر و وزارت بعدی بالا نمیاد که. بله! پس حواست باشه که من همواره در تعقیب توئم! ولی مثل اینکه تو سریع‌تری.

از اونجا که دیدم توی خودت، چیزی برای گرفتن پیدا نمیشه، زوم میکنم روی حرفا و وعده‌هات! درسته وعده رو کی داده، کی گرفته؟ ولی خب جلوی مرگ همه‌چیز تغییر می‌کنه!

اولین حرف:

نقل قول:
زین پس جناب کدخدا کدوالادر جعفر، به عنوان معاون اول در دولت دوستی و دوپامین آغاز به فعالیت می‌کنند. انتصاب شایسته ایشان در چنین سمتی، نمایانگر شایسته‌سالاری و اعتقاد عمیق دولت به حضور قشر زحمت‌کش چوپانان در دولت است. تمامی تصمیمات اعلامی از سوی معاون اول مورد تایید اینجانب خواهد بود.


کی پ کو؟ کو پ کی؟ شا چه یسته‌ای؟ سا چه لاری؟ چو چه پانی؟ الان کو؟ معاون اولتون هیچکار نکرد که. اومد همه‌ش تو دکه‌ش خواب بود و هی میگفت زلزله نمیاد، زلزله نمیاد. واقعا چه حرکت درستی انجام داد؟ چیکار کرد برای وزارت؟ همه‌ش گوسفنداش اینور اونور بودن و هیچ پخی نشد. به همین خاطر گرفتمش! بله!

دومین حرف:

نقل قول:
برای زندگی


جانم؟
برای زندگی؟! زند چه گی‌ای؟ چرا همش طرفداری اونو میکنین؟ کل مشکلات و بدبختیا و بیچارگیا و بی‌پولیا و بی‌دوپامینی‌ها و بی‌بخاری‌ها و بی‌مسئولیتی‌ها و بی‌فعالیتی‌ها تقصیر اونه. بی شرم و حیا. نه با شما نیستم. با زندگی‌ام. این چه وزارت زندگی‌سالارانه‌ای که شما راه انداختین؟ پس مرگ چی؟ درواقع من اقل ترین اقلیت دنیام. چندتا مرگ داریم؟ یکی! اینجوری می‌خواستین حامی حقوق اقلیت‌ها باشین؟

سومین حرف:

نقل قول:
اینجاست که قضیه احزاب میاد وسط. تاپیک هایی از احزاب در وزارتخونه وجود دارند یا در صورت ایده‌ی هریک از اعضا، میتونن به وجود بیان. این احزاب میتونن فعال بشند و همراه یا علیه دولت شروع به فعالیت کنند.


کدوم احزاب؟ اح چه زابی؟ یدونه حزب فعال نیست توی این مملکت! همه از قرار معلوم مشتی بی‌بخار و بی‌خاصیت(دقیقا با شمام! به خود بگیرید تا با گردنتون بزنین به داسم!) جمع شدن اینجا و نه حزبی، نه حرفی، نه سخنی و نه چیزی...

چهارمین حرف:

نقل قول:
جدای از تمام مطالب گفته شده، وزیر به عنوان ناظر وزارتخونه وظیفه داره تاپیک های رول نویسی این انجمن رو فعال کنه.


هعی... تا چه پیکی؟ رول چه نویسی‌‌ای؟ فع چه آلی؟ کلا یه سوژه خاک خورده داره وزارت. کسی نمیاد. شما بعنوان وزیر چه جوابی برای این مقادیر بسیار از چیز دارین... بی‌بخاری؟ کمبود فعالیت؟

خب به نظرم چهارتا بسه... اینارو جواب بدین تا بعدا دوباره بیام!
مرگ اوت!


MAYBE YOU ARE NEXT

تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱:۲۳ شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳
#7

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۰ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۰:۵۴:۱۷ شنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
از گور برخاسته.
گروه:
مشاور دیوان جادوگران
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
مرگخوار
جـادوگـر
پیام: 144
آفلاین
دلمان خواب راحتی میخواست.
به دور از دلتنگی ها و بی قراری ها و جدل های زمانه.
آنقدر راحت و آرام که فرق مان با مردن تنها 21 گرم باشد.
آنقدر رها که کالبد ما وطن غریبی باشد که هرگز به آن برنگردیم.
اما ....در بیداریمان موسیقی وجودش را شنیدیم.
بعد آرام شدیم.
رها شدیم.
دیگر خودمان نبودیم.
حالا فقط دلمان میخواهد بیدار باشیم.
بیدار
بیدار
بیدار....


تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

THERE IS NO GOOD OR EVIL.THERE IS ONLY POWER, AND THOSE TOO WEAK TO SEEK IT


پاسخ به: تـــریبـــون آزاد وزارتــــخانــه
پیام زده شده در: ۱۲:۲۵:۵۷ دوشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۳
#6

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

سیریوس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۹ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۸
آخرین ورود:
امروز ۱۲:۱۴:۱۴
از خونِ جوانان محفل لاله دمیده...
گروه:
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
گریفیندور
شـاغـل
مشاور دیوان جادوگران
جـادوگـر
پیام: 423
آنلاین
فضایی امن و آزاد برای همه جادوگران و ساحرگان!


پانمدی طبق عادت قدیمی‌اش خود را به شکل سگ به جمع حضاری که در فضای آزاد روبروی وزارتخانه بودند، رساند و سپس به کالبد انسانی خود بازگشت. از برادران پشت صحنه تقاضا کرد تا لباس مناسبی به او بدهند تا پوشش خود را کامل کند. نیروهای امنیتی وزارتخانه مسئول شده بودند همه را به محوطه روبروی وزارتخانه راه دهند و جلوی هیچکس را نگیرند. از خون ‌آشام گرفته تا گرگینه، از سانتور گرفته تا غول بی شاخ و دم و از مرگخوار بی رحم گرفته تا محفلی گوگولی و مهربان، همگی اجازه داشتند در اینجا تجمع کنند و فعالیت‌های مورد علاقه خود را پیش ببرند. پانمدی که سال‌ها طمع اسارت را کشیده بود، دلش می‎‌خواست آزادی را به طور تمام و کمال به جامعه جادویی اعطا کند. چنان تمام و کمالی که حتی اگر از آنور بوم می افتاد و دچار افراط در این قضیه می‌شد، برایش باز هم خشنودکننده بود.

کاغذی در جیبش داشت. اما تصمیم گرفته بود مستقیم و از ته قلب با جادوگران و ساحرگان حاضر صحبت کند. کاغذ را روی میز تربیون رها کرد و شروع به صحبت کرد:
- ای جادوگران مبارز با بیدادگران! ای ساحرگان آزاده! و حتی ای جادوگران و ساحرگان بیدادگر و در بند!

مکثی کرد و صدایش را کمی پایین تر آورد:
- مگر نه اینکه ما برای دوستی آمده بودیم؟ و مگر نه اینکه ما برای دوپامین و شادی آمده بودیم؟ این صحنه در اختیار شما! هرچه می‌خواهید من، وزارتخانه و هرچه که هست را نقد کنید و به بار انتقاد بکشید. آیا موضوعی در جامعه جادویی هست که شما را نگران کرده و به شما فرصتی داده نشده که نگرانی خود را مطرح کنید؟ آیا هنوز نتوانستید حق و حقوق خودتان را زنده کنید و نیاز به فریاد دارید؟ یا اصلا نه هیچکدام از مسائل، بلکه صرفا دوست دارید پشت تریبون بیایید و داخل میکروفون فوت کنید تا دلتان خنک شود؟ باز هم این صحنه در اختیار شماست!

پانمدی سخن را طولانی تر نکرد. به کنار صحنه رفت و چهار زانو در گوشه‌ای نشست تا به صحبت‌های ملت گوش دهد. او وظیفه داشت گوش شنوایی داشته باشد.
--------------------------------------------


نحوه کارکرد تاپیک: در اینجا می‌توانید به صورت رول پلی و حتی در صورت نیاز غیر رول پلی، به پشت تریبون آزاد بیایید و آزادانه صحبت‌های خود را در خطاب به وزیر، وزارتخانه و جامعه جادویی مطرح سازید. با عکس یا بی عکس، با متن یا بی متن، با دیالوگ یا بی دیالوگ و با توصیف یا بی توصیف، اصلا هرطور که دلتان می‌خواهد. صرفا آنچه دلتان می‌خواهد را بگویید و پیام‌تان را به همه برسانید.


وزیر پانمدی.
تصویر کوچک شده




We've all got both light and dark inside us. What matters is the part we choose to act on...that's who we really are








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.