مرگ !!!
نه قصد توهین نداشتم منظورم اینه ک از مرگ میترسید
کویین رولینگ فرموده اند بوگارتش جسد خودش بود....
و در فصل یادم نیست چندم کتاب محفل ققنوس از دامبلدور به عنوان "تنها کسی که از او می ترسید"
یاد شده بود...
و به اضافه... اگر بخوایم از دید روانشناسی به قضیه نگاه کنیم...یک جورهایی لرد از رو به رو شدن با خود واقعیش هم می ترسید...
اسمش.....چهره ش ... همه چیش رو تغییر داد و حتی وقتی راپونزل مذکرمون
تام صداش می کرد عصبانی می شد ...
خودش دورگه بود...پدرش مشنگ بود...اما کمپین علیه مشنگ ها و کسانی که اصیل نیستن راه انداخته بود...
یه جورایی انگار داشت از خودش...از گذشته ش فرار می کرد ...
هیچوقت تو زندگیش با هیچ عادمی کنار نیومد و این دلیلش میتونه این باشه که با خودش کنار نیومده بود ...
تا وقتی انسان نترسه نمیتونه شجاع باشه...شجاعت این نیست که از چیزی نترسی اینه ک با ترسات روبرو شی...
ولدمورت ترس هایی داشت...اما قوی بود ...