هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ستاد انتخاباتی ریموس لوپین
پیام زده شده در: ۱۶:۱۴:۲۵ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#51
ریموس!
علی‌رغم این‌که گفتم ستادت سرگرم کننده نیست، یکی از دوستان قدیمیم که چند دقیقه‌ای توسط مرگ از جهنم برگشته بود تا با هم احوال‌پرسی کنیم، ازت سوالاتی داشت، که من تصمیم گرفتم به جاش ازت بپرسم.
احتمالا هم بشناسیش، به‌هرحال نقش بزرگی در تبدیلت به مردی که الان هستی داشته.
من سوالات رو به صورت نقل قول شده از خودش برات میذارم.

نقل قول:
فنریر گری‌بک نوشته:
1. تو خجالت نمیکشی؟!
2. تو آبروی هرچی گرگینه‌ست بردی!
3. تو اصلا با چه رویی اومدی کاندیدا شدی واسه من؟
5. آخه شکلات شد رژیم غذایی مردک؟! گوشت بزن! گوشت! مخصوصا گوشت مادربزرگ دختران جوان که هیچ‌کس به جز مادربزرگشون رو ندارن!
4. تو خجالت نمی‌کشی معجون گرگ خفه‌کن رو عین نوشیدنی کره‌ای میری بالا آخه؟ این چه وضعشه؟ اسم خودتو گذاشتی گرگینه؟ از اون زخمی که بهت دادم سال‌ها پیش خجالت بکش!
6. نکنه موقع گرگینه‌ای هم موهاتو اصلاح میکنی؟ آخه گرگینه انقدر تمیز؟ گرگینه باید بوی لجن و گل و خون و فاضلاب بده!
7. خجالت بکش! گرگینه؟ تو مرغینه‌م نیستی!


Smile my dear, you're never fully dressed without one


پاسخ به: المپیک دیاگون
پیام زده شده در: ۱۶:۱۲:۰۳ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#52
سلام!
منم درخواست عضویت برای بخش جدی‌نویسی رو دارم.



ویرایش ناظر: ثبت شد.


ویرایش شده توسط ایزابل مک‌دوگال در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱ ۱۶:۳۲:۰۱

🎐 اجـازه نـده هيـچ كس پـاشو رو رويـاهات بـذاره..🌱حتی اگه تاریک ترین رویای جهان باشه... ️


پاسخ به: ستاد انتخاباتی ریموس لوپین
پیام زده شده در: ۱۵:۵۴:۲۵ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#53
مامان اسم ساندیس شنید گوشاش تیز شد!

ساندیساتون آبمیوه طبیعیه؟ نکنه قصد داشته باشین فرزندان تاریک مامانو مریض کنین؟ مامان این فرزندانو با طبیعت بزرگ کرده ها! خودش با دستای خودش شیر گاو مامانو دوشیده و بهشون داده. پرتقالای شوهر مامانو از باغش (اصلا هم اهمیتی نداره رضایت نداشته چون بعد فلفل ریختن تو حلقش کاملا رضایت تو صورتش مشخص بود. ) با دست خودش چیده داده بهشون. خودش لپه کاشت و داشت و برداشت کرده ریخته توی لوبیا پلو بهشون داده. نتیجتا مامان باید مطمئن بشه مواد صنعتی به فرزندان برومندش نمیدین.

بعدم چرا ساندیس سیب و موز وقتی شلغم و لبو وجود داره؟ مامانو نا امید کردین که! پس خاصیت چی میشه؟! الان فرزندان مامان آخر بهار سرما بخورن شما جوابگویی؟ جوابگویی دیگه! باید ویتامینای مورد نیازشونو تامین می کردین توی ستادتون که نکردین!

سوال!

آقای مهتابی شما که ادعا دارین اسپانسر کارخونه ویلی ونکایین چرا همیشه لباسای کهنه و نخ نما تنتونه؟ میخواین تواضعتونو به رخ مامان بکشین یا نکنه با ادعاهای کذب در میان اذهان عمومی اقدام به کلاهبرداری می کنید؟

آیا پروفسور دفاع دربرابر جادوی سیاه شدن شما صرفا به دلیل پارتی بازی دامبلدور در سمت مدیر اون زمان هاگوارتز نبوده؟ مخصوصا که به هر حال شما یک گرگینه هستین! آیا این خودش مدرکی بر محفلی گرایی نیست؟ با این سوابق آیا مامان و فرزندان مامان میتونن جایگاه امنی در وزارت شما داشته باشن یا مدام قراره مورد ستم و پارتی بازی های محفلی قرار بگیرن؟






Don't ask me why I still can't leave
This is where I feel at home
This is where my heart always belonged


پاسخ به: محدوده آزاد جادوگران
پیام زده شده در: ۱۵:۲۵:۵۱ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#54
کلمات فعلی: رز سیاه، تابوت سنگی، خون معشوق، صلیب، خنجر نقره، آتش، مقبره

تلما آرام قدم برداشت و وارد قبرستان شد. از کنار صلیب چوبی بزرگ گذشت. سرعت حرکتش را کمی بیشتر کرد. دلش برای پدر و مادرش تنگ شده بود.

بعد چند دقیقه، به دو مقبره ای رسید که در کنار هم قرار داشتند. آرام جلو رفت و روی یکی از آنها نشست. با اینکه سال‌ها از مرگ آنها میگذشت و دیگر به رفت و آمد به این قبرستان عادت کرده بود، هنوز هم با دیدن مقبره‌شان قلبش آتش می‌گرفت.
- سلام. بازم من اومدم... مثل همیشه...

مکث کرد. بغض گلویش را می‌فشرد. دلش میخواست پدر و مادرش زنده بودند و او در آغوش‌شان می‌نشست و اشک می‌ریخت. اما آرزویش غیرممکن بود. آنها دیگر زنده نمی‌شدند، دیگر او را در آغوش نمی‌گرفتند، دیگر به او نمی‌خندیدند، دیگر بر گونه های او بوسه نمی‌زدند و هزاران دیگرِ دیگر... تنها چیزی که حالا میتوانست بغل کند یا ببوسد، سنگ قبر و خاک مزارشان بود.
- دلم براتون خیلی تنگ شده. چرا... چرا نیستین؟! چرا من رو تنها گذاشتین؟! چرا...

دیگر نتوانست تحمل کند. قطرات اشک، یکی پس از دیگری بر روی گونه هایش جاری شدند. موهای قهوه ای کوتاهش روی صورتش ریخته بود. می‌دانست تا مدتی طولانی نمیتواند به دیدار آنها بیاید؛ سرش بسیار شلوغ بود. حتی اگر فرصتی هم داشت نمیخواست به این زودی دوباره سنگ قبر آنها را ببیند.
- مامان گلدون رز سیاهی که برام کاشته بودی هنوز توی اتاقمه. بابایی، مجسمه دختری که داخل یه تابوت سنگی بود رو یادته؟ هنوز نگه‌ش داشتم.

گریه اش شدت گرفته بود. نمیتوانست نفس بکشد.
- اون خنجر نقره رو هم که دیگه میدونین... همیشه همراه منه.

آرایشش بخاطر گریه خراب شده و صورتش کاملا سیاه بود.
- کتاب خون معشوق رو هم خوندم. خیلی قشنگ بود!

به آرامی از روی سنگ قبر بلند شد. لبخندی از روی درد زد و به طرف در قبرستان به راه افتاد.



کلمات نفر بعد: بوسه، روزنامه، کرم ابریشم، شاپرک، کراوات، آزکابان، آغوش


ویرایش شده توسط تلما هلمز در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱ ۱۵:۳۰:۱۱

از من و روباهم دور شو! من بهت شک دارم!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی ریموس لوپین
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹:۲۷ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#55
عه، این دکمه‌ای ردای من کو؟
چی شده؟ میکروفون وصله؟

اهم اهم...
جادوگران و ساحرگان محترم! خوش اومدین!

من ریموس لوپینم.
پروفسور دفاع دربرابر جادوی سیاه، و اسپانسر کارخونه شکلات‌سازی ویلی ونکا.

برنامه‌هام رو پیش از این توی مرکز پذیرش کاندیداها شرح داده‌م. اگه علاقه داشتید می‌تونید مطالعه کنید.
توی ستادم هم به همه تیتاپ شکلاتی و ساندیس سیب‌موز می‌دم.

سوالی هست می‌تونید بپرسید، بنده درخدمتم.


ستاد انتخاباتی ریموس لوپین
برای اقلیت‌ها، برای شکلات!


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی آستریکس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵:۳۶ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#56
درود بهت جعفر.
اول از همچیز باید بگم که من قراره عدالت رو احیا کنم. نه اینکه فقط صرفا جایگاه اقلیت هارو با اکثریت عوض کنم. اینجوری ظلم باقی میمونه فقط جای ظالم با مظلوم عوض میشه.
ما قراره بین همه اقلیت ها و اکثریت یک عدالتی متناسب برقرار کنیم تا همه در کنار هم خوش و خرم به زندگی و خونریزی و خون اشامی مشغول باشن.

درمورد حقوق چوپانیان زحمت کش، لبنیات کش و... که گفتی.
میتونم بهت اطمینان خاطر بدم که حرفای قشر شما شنیده میشه، بررسی میشه و در نهایت عملی میشه.

درمورد رنگ قرمز وزارت هم باید بگم که رنگ قرمز بخاطر این نیست که من خون آشام هارو نژاد برتری چیزی بدونم که بخوام از رنگ مورد علاقه اونا استفاده کنم.
معنی و مفهوم رنگ مهمه! رنگ قرمز خونی، عالیه. زندگی در خون جریان داره و از طرفی هم رنگ قدرته. ما قراره وزارت قدرتمندی داشته باشیم که زندگی ملت رو بهتر کنیم.

نقل قول:
در بعضی موارد شکنجه روحی، روانی و جسمانی هم بوده آستر جان
وقیقا جعفر جان. کاملا قابل درکه.

نقل قول:
آستر جان میشه با رسم شکل توضیح بدی با اجرای عدالت و خونی کردن وزارت، کجای حق منِ چوپون شکنجه شده برگردونده میشه؟
جعفر جان متاسفانه باید بگم که برنمیگرده. گذشته ها گذشته. ظلمی که وزارت قبلی انجام داده رو من نمیتونم درست کنم. ولی ما میتونیم از گذشته درس بگیریم و اشتباهات رو در آینده تکرار نکنیم.
ابی که به جوب رفته رو نمیشه برگردونی میدونی... اما آینده دست ماست. میتونیم جوری که خودمون میخوایم هدایتش کنیم. بهم اعتماد کن.


ویرایش شده توسط آستریکس در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱ ۱۴:۵۹:۵۱
دلیل ویرایش: اتل متل توتوله.

In the name of who we believe, We make them believer.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی آستریکس
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹:۵۲ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#57
نقل قول:
آیا شما از برنامه اخیر مرگخوارا که تو روز مرگخوارا پیاده‌سازی شد و با شکنجه محفلیون همراه بود ایده گرفتین و قراره چنین شکنجه‌هایی رو به برنامه‌های شکنجه زندانیان آزکابان اضافه کنین؟

درود بر گابریل.
متاسفانه باید بگم در جریان برنامه اخیر مرگخوارا نبودم. کاش میبودم. ولی نبودم.
گابریل ما بشخصه علاقه ای به کپی رفتن از ایده بقیه ملت نداریم. سعی داریم از خلاقیت خودمون رو شکنجه کردن ملت و ریختن برنامه ها استفاده کنیم.
اما... با خوشحالی از ایده و پیشنهاد های بقیه استقبال میکنیم.

نقل قول:
مثلا یکی از شکنجه‌های ناب خودم زل زدن به قربانی بود.
چرا که نه. ایده خفنیه. میتونیم با کمال میل ازش استفاده کنیم. حتی مطمعنم به یک نفر نیاز پیدا میکنیم تا مسئول شکنجه گاه ازکابان باشه.
درمورد شرایط شغلی هم ما همجوره هوای دوستانمون رو داریم. جای نگرانی نیست.


نقل قول:
هم‌چون جعفر؟
Never Ever!


In the name of who we believe, We make them believer.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی اسکورپیوس مالفوی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۴:۰۲ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#58
نقل قول:
دوستان گفتم به هر کدومتون که تشریف بیارین ستاد انتخاباتی بنده یه تسترال پلو با نوشابه و ماست هدیه بدن که بزنید در بدن که سرو بانو مروپ هم نیست و نگرانی خاصی هم نداره.


ولی با اجازتون من میخوام پته‌اتون رو بریزم روی آب! یکی از دوستان رو که به بهونه سینه‌زنی توی هیئت و با وعده شام آورده بودن ستاد شما، خیلی ناراضی بوده و توی مصاحبه هم گفته! ایناها!

نقل قول:
حالا شاید بپرسین چطوری؟ من میگم ممنون شما چطوری.


قربونتون برم! هعی... نفسی میره میاد. جدیدا نفسا پررو شدن هی پول اسنپ میخوان.

نقل قول:
همچنین قراره برای ایجاد وحشت و شلوغ شدن آزکابان یتیمچه فرت فرت زندانی سیاسی بگیریم و جرم های سنگین بدیم. برای زندانیان بدبخت اردو آموزشی به لندن و هاگذمید بزنیم که برن به گردش و تفریح و هیجانات خودشون در قالب سریال فرار از زندان داخل وزرات آینده ما خراب نکنن.


آیا شما با کدخدای هاگزمید هماهنگ کردین؟ شما که هنوز نیومده، شمشیر رو معلوم نیست از کجا بستین! توی دولت شما جایی برای چوپانی ساده دل و گوسفندانی باشعور و همچیز فهم پیدا میشه؟ آیا شما قراره بی‌دلیل فرت و فرت زندانی بگیرین و زرت و پرت مارو در بیارین؟ آیا شما نمیدونین اون هاگزمیده نه هاگذمید؟ آیا شما قراره همینطوری توی دوران وزارتتون املای کلمات رو عوض کنین؟ آیا مطمئنا به من نیاز دارین! آیا چون منم همیشه بذار رو بزار می‌نویسم!

نقل قول:
همچین در قالب یه برنامه بزرگ جنگ داخلی ای رو شروع می کنیم در قالب اون مخالفان خودمون رو تبدیل به سوسیس می کنیم می دیم بانو مروپ باهاش آش درست کنه.


آیا حس نمیکنید با این تفاسیر، کودتا‌خور دولت‌تون ملس بشه؟



تصویر کوچک شده



Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


تو آغوش پروفسور! درحال خوردن شکلات های مهتابی!
از زیر سایه هر دوشون!


با پاتریشیا باشی، نظیر نداری!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده



پاسخ به: ستاد انتخاباتی آستریکس
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶:۱۷ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#59
نقل قول:
هم‌چون جعفر؟


من شمارو مخاطب قرار میدم آقای آسترِ ایکس! شما که حامی اقلیت ها هستین. شما که میخواین از حقوق اقلیت ها دفاع کنین. چه اقلی یت تر از قشر زحمت کش چوپان و دام های پروریده اش هستن؟ ما اقل ترین و بی آزار ترین قشر این جامعه‌ایم! آیا ما حذف بشیم، شما به آرمان های خودتون پایبند بودین؟ حمایت از اقل ها یا به فنا رفتن اقل ها؟ و بدینگونه اگر قشر زحمت‌کش، ستم‌کش، زجرکش، بدبختی‌کش، لبنیات‌کش و کلی کش های دیگه، من جمله کش ماست که درواقع همون قشر چوپانیان که من باشم، حذف بشه. و به خون‌آشامیان توجه بشه و همه جا قرمز موج بزند؟ آیا این لُنگی بازی پاتری بازی نیست؟... چیز... ببخشید... پارتی بازی نیست؟

نقل قول:
چیزی ک باید همین اول اعلام کنم اینه که حقوق اقلیت هارو فقط خود اقلیت ها میفهمن. ظلم،ستم،بی عدالتی و حتی اگر مقداری بی توجهی هم بوده باشه؛ فقط خود ما اقلیت ها آن را میبینیم، حس میکنیم و میفهمیم. نه کسی که جزو اکثریت محسوب میشده.


در بعضی موارد شکنجه روحی، روانی و جسمانی هم بوده آستر جان!

نقل قول:
اول از همه وزارت و ازکابان.
ازکابان در برنامه های اینجانب هم قراره دست خوش تغییراتی بشه. عدالت واقعی باید اجرا بشه. بنظر ما ازکابان اونجوری که باید میبود نیست.


آستر جان میشه با رسم شکل توضیح بدی با اجرای عدالت و خونی کردن وزارت، کجای حق منِ چوپون شکنجه شده برگردونده میشه؟



تصویر کوچک شده



Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


تو آغوش پروفسور! درحال خوردن شکلات های مهتابی!
از زیر سایه هر دوشون!


با پاتریشیا باشی، نظیر نداری!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده



پاسخ به: ستاد انتخاباتی اما ونیتی
پیام زده شده در: ۱۳:۲۶:۱۸ سه شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۳
#60
نقل قول:
همچنین من موافقم وزارت و آزاکابان برای فعال بودن باید ارتباط بیشتری با سایر مجموعه ها داشته باشن. مثل حمله زندانیان به محفل! که بلاخره گوگولیای محفلیمون باید بیان یه دفاعی ، فراری چیزی داشته باشند.


درود بر بانو اِما ( باید بانو صداتون کنم؟ حس میکنم دیگه نیازی به این آداب زنده‌ها نداشته باشین. ) اَما سوالی داشتم در همین مورد خدمتتون! آیا وقتی زندانی‌ها به محفلیا حمله کردن و با مقاومت و مقابله به مثل شدیدی مواجه شدن اونموقع چی؟ طبیعتا توقع ندارین که ما محفلیا بشینیم بگیم ای‌وای زندونیا اومدن، سار به خکمون حالا چو کنیم؟ و در همین اثنا زد و خوردی قابل توجه پیش اومد و زندونیا ترکیدن. آیا شما یقه ملت محفلی رو نمیگیرین؟ آیا شما خودتون زندانیارو ول نکر... چیز... رها نکردین که عمدا هرج و مرج پیش بیاد و از آب و غذا و جای مجانی دادن به زندانیا خلاص شین؟ آیا بله؟ آیا چگونه؟

نقل قول:
وزرات ما وزارت همفکری و همکاری هم خواهد بود. همونطور که در ایده ها هم گفتم میخوام یک سری شغل ( در قالب رول نویسی و جدی تر ) در وزارت ایجاد کنم. درست همانطور که در کتاب وزارت خونه شامل بخشهایی مختلفه و سوژه ها و شغل های فراوانی وجود داره این قسمت میتونه برای رول نویسی و اشتغال اعضا استفاده بشه.
و همچنین من از ایده ها خیلی استقبال میکنم و گوش شنوای شما خواهم بود.


آیا میشه توی این شغلاتون یه‌جایی هم برای یه چوپون داشته باشین؟


آیا شما که میخواین تاریکی رو بگسترانید روز رو تعطیل و منحل اعلام نمی‌کنید؟ آیا با منجنیق میفتید به جون خورشید که روز بره به کوه؟ آیا شما با محفلیا پدر کشتگی دارید؟ آیا محفلیا با شما پدر کشتگی دارن؟ آیا پرتقال دوست دارین؟ آیا پسته در وزارت شما جایگاهی خواهد داشت؟ آیا...



تصویر کوچک شده



Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


تو آغوش پروفسور! درحال خوردن شکلات های مهتابی!
از زیر سایه هر دوشون!


با پاتریشیا باشی، نظیر نداری!

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.