خلاصه:محفلیا و مرگخوارا توی قرعهکشی بانک گرینگوتز برندهی سفر تفریحی به ایران شدن. اونا درست زمانی توی تهران فرود اومدن که انقلابی در شرف وقوعه.
توی خیابون با جماعتی از مردان انقلابی روبهرو و باتوجه به لباسای عجیب غریبشون، متهم به منافق بودن میشن.
یکی از انقلابیون بعد از اینکه میفهمه اینا حتی نمیدونن حجاب و پوشش آسلامی چیه، تصمیم میگیره لباسای آسلامی رو بهشون معرفی و اونا رو امر به معروف کنه. رامودا خودشو مونث جا زده تا روی اون بصورت عملی آموزش بدن ولی جماعت انقلابی از جنسیتش مطمئن نیستن و در حال مشورت کردن باهمدیگه در رابطه با فهم جنسیت رامودان.
______________________اندکی بعد، مرد با لبخند برگشت تا نتیجهی مشورتشان را اعلام کند.
- ما تصمیم گرفتیم یه آزمون راستیآزمایی ازت بگیریم. به این صورت که یه سری سوال ازت میپرسیم که فقط بانوان جوابشو میدونن. اگه درست جواب بدی، میپذیریم که مونثی.
- اگه فقط خانوما جوابشو میدونن، پس شما از کجا میدونین؟
انقلابیون دستپاچه شدند. مرد بیشتر از دیگران دست و پایش را گم کرد و سعی داشت کنترل اوضاع را به دست بگیرد.
- نه، یعنی چیز...اها! نکته انحرافی بود! آفرین. تو از این آزمون سربلند بیرون اومدی. حالا بیا جلو تا دیر نشده ادامهی لباسای بانوان محجبه رو معرفی کنم.
مرد پس از اینکه نحوهی صحیح استفاده از انواع چادر، روسری، مقنعه و مانتوهایی گشاد و بسیار بلند که مرگخواران معتقد بودند همان ردای خودشان است که فقط جلویش دکمه دارد، را بصورت عملی روی رامودا نشان داد، پایان مراسم امر به معروف را اعلام کرد.
- خب. حالا که دیگه با پوشش صحیح و در شان یک بانوی پاکدامن و مطهر آشنا شدین، انتظار دارم الان همهتون نفری یدونه از این لباسا بپوشین و با پوشش نامناسبتون خداحافظی کنین.