تصویر شماره ی 1
هری پاتر به همراه رون روی کاناپه نشسته بود و هری داشت اتفاقی که امروز شاهدش بود رو برای رون تعریف میکرد.
-رون باورت نمیشه یک دوئل تمام عیار بود.
-این چیزا رو ول کن،تعریف کن!
-باشه باشه الان تعریف میکنم.
هری از روی کاناپه بلند شد و شروع کرد به تعریف کردن ماجرا!
-چشم تو چشم هم بودن،نگاهشونو از هم نمیدزدیدن!هر کدومشون منتظر اون یکی بود تا اولین حمله رو شروع کنه تا اون یکی بتونی بعد از دفاع کردن یه حمله ی جانانه بکنه!
-هری سریع تر برس به اصل مطلب!
-حوصله کن رون به اونجاشم میرسیم. خب داشتم میگفتم چشم تو چشم هم بودن که دامبلدور چوبدستیشو آورد بالا و حمله رو شروع کرد!
بعد از گفتن این حرف هری به مدت چندثانبه به رون نگاه کرد.
-خب هری بعدش
- هیچی دیگه آیینه شکست!
رون گیج شده بود
-منظورت چیه که آیینه شکست!
-خب دامبلدور داشت توی رختکن دوئل جلوی آیینه خودشو گرم میکرد و بعد یه طلسم زد به آیینه و آیینه شکست.
-منو مسخره کردی؟
-مسخره برای چی؟خودت گفتی برات تعریف کنم دیگه.
-الان داری تعریف میکنی.
-اره دیگه دارم از اول برات تعریف میکنم.
-میشه قسمت دوئلو تعریف کنی.
-باشه!دامبدور و ولدمورت توی سالن وزارت خونه چشم تو چشم هم بو
رون وسط حرف هری میپره و میگه:
-میشه این قسمت چشم تو چشم رو ول کنی.فقط قسمت دوئل رو بگو.
-دارم میگم دیگه یکم صبور باش.بعد از اینکه همدیگه رو برانداز کردن داور سوت زد.
-داورم داشت مگه؟
-انگار که داشته.
-خب برای چی سوت زد؟
-خیلی به هم نگاه کردن وقت دوئل تموم شد.
-ینی چی؟
-هیچی دیگه تموم شد دوئلشون و همه رفتن.خیلی خوب بود نه!کلی چیز از این دوئل یاد گرفتم.
رون بدون اینکه چیز بگه یکی زد تو گوش هری و رفت.
حرفی ندارم بزنم جز اینکه...
تایید شد!
مرحله بعد: گروهبندی