اراذل و اوباش
vs
wwa
پارت سوم.
بحث همینجوری ادامه داشت تا وقتی که ولدمورت از راه رسید.
_ مرگ جان! مسابقه کوییدیچمون داره شروع میشه و ما هنوز تیمی نداریم و با اینکه یه تیم کوییدیچ حالا به هر نحوی وارد دنیامون شده تو داری وقت تلف می کنی ؟!
_اممممم بله پروفسور ببخشین یادم نبود.
با نزدیک تر شدن ولدمورت مرگ کنار رفت و توجه ملت به لرد جمع شد.
_ دوستان حیف که نمیتونیم براتون جشن خوشامد گویی ترتیب بدیم چرا که مسابقه کوییدیچمون در شرف اغازه ولی ما نتونستیم تیمی رو اماده کنیم حالا که شما شکر مرلین وارد دنیای ما شدین ازتون تقاضا داریم برای ما بازی کنید. البته بهتون قول میدم که حتما بعد مسابقه هرکاری که لازم باشه برای برگشتن به دنیای خودتون رو انجام بدم.
ملت اراذل به خودشون نگاه میکردن و مونده بودن چیکار کنن ولی چاره دیگه ای نداشتن و فعللا تنها شانس برگشتنشون همکاری با لرد به ظاهر خوش اخلاقه.
_ قبوله. زمین مسابقه کدوم سمته؟
پسرای مدرسه بوباتن هورایی میکشن و دستاشون مشت کرده بالا میبرن و بعد همراه با پرفسور ولدمورت و ملت اراذل راهی زمین مسابقه میشن.
رختکن اراذل.ملت اراذل بحث تاکتیک هارو کرده بودن و همگی جدی جدی اماده مسابقه بودند چون تنها راه برگشتنشون به دنیای واقعی پیروزی در مسابقه بود.
البته ناگفته نماند که خبری از جارو های پرنده نبود! بلکه برای هر بازیکن یک عدد ویلچر چوبی قرار داده بودند و از قرار معلوم کار جارو هارو ویلچر ها قرار بود انجام بدن ملت اراذل هم با چند تا نکته کونکوری که از پسرای بوباتن بهشون داده بودند قرار بود بازی کنند.
_ امممم میگم ارتور...!
_ هوم چیه؟
_ راسی اسم تیممون چیه اصن و حتی اسم تیم حریف!
_ نمیدونم. بزار ببینم.
آرتور که از جاش پامیشه بره نگاهی به تابلو مسابقه بندازه ناگهان صدای فنریر که مثل اینکه گزارشگر بازی بود تو زمین پیچید.
_ خب کلم بروکلی و سبزی خوردنیای من. همینطور که میدونید کم کم به شروع مسابقه دو تیم اراذل و WWA نمونده و هردو تیم امادگی خودشونو اعلام کردند.
آرتور که سرجاش خشک شده بود و متعجب از اینکه اسامی تیم ها یکیه ولی خب مهم نبود این موضوع ؛ چیزی که مهم بود برگشتن به خانه بود.
با اعلام داور هردو تیم وارد زمین مسابقه شدن و همون اول چشم ملت اراذل به فنریر دوخته شد که رو صندلی گزارشگر نشسته بود و با ولع خاصی سالاد فصل ، ماکارونی ، کلم بروکلی رو با سس مایونز میخورد و حتی با سبزی خوردنی هم سس های دور زبونشو پاک میکرد و از یه طرف هم بسته بسته پیتزای سبزیجات بود که براش میاوردن. خلاصه بعد از چارتا شدن چشمای ملت خودشون جمع جور کردن و بعد از یکم چرتو پرت گفتن دوار مسابقه ، مسابقه شروع شد.
ملت ارذل از همون اول پرقدرت ظاهر شدن و توپ رو گاپیدن و تیم حریف رو به خوبی پرس کرده بودند.
آستریکس اولین امتیاز بازی گرفت و بخاطر شادی پس از گلش خواست که طرف تماشاچیا بره که با دیدن تسترال های روی سکو مات شد. خب دنیای موازی و نویسنده هم هرجور دلش میخواست رو کیبورد بندزی زده و کسیم نوبده بزنه پس کلش. بگزریم. آستریکس که بیخیال شادی پس از گلش شده و به ادامه بازی پرداخت.
توپ همینجوری بین ملت میچرخید و هردو تیم خودشون واسه پیروزی جر میدادن البته ناگفته نماند که تیم اراذل ماتحتشون رو هم جر میدادن.
تو همین بین بود که ناگهان زمینو اسمان به دلایل شخصی که نویسنده داشت بهم خورد و چند جادوگر سیاه پوش به سرعت به زمین مسابقه حمله ور شدند.
ملت اراذل دست به ویلچر کنار رفتن تا ببینن قضیه چیه.
همجا بهم خورده بود تسترال ها نعره کشان در حال فرار بودند و جادوگرای سیاه پوش با جادوگران بوباتن درحال جنگ بودند. کل ورزشگاه به خاک و شیر کشیده شده بود که تعجب ملت ارذل به شخصی که چادر سیاه گل گلی داشت و به همراه چند تا جادوگر سیاه دیگه نزدیک میشد جلب شد.
_ اون دامبلدورهههه!
_ چرا این ریختیه؟!
_ خفه شین بوقیا. یجا واینسین الان پشماتونو گلفتی میکنن.
دامبلدور با ریختی وحشتناک و شبیه ملتی که تازه از خواب بیدار شدن وارد زمین مسابقه شد و درحالی که ورزشگاه رو خونه خراب میکرد با وارد شدن پروفسور ولدمورت درگیریشون بالا گرفت. در این میان وسط زمین چیزی شبیه سیاه چاله باز شد.
ملت اراذل از ترسشون فاصله گرفتن ازش. در این میان ولدمورت نزدیکشون شد و گفت:
_ عزیزان اون همون دروازه برگشتنتونه. از دیدنتون خوشحال شدیم.
ملت اراذل هم خدافزی کردند و همگی شیرجه زدن به سیاه چال و سپس همجا تاریک شد.
ملت وقتی چشماشونو باز کردن توی رختکن بودند. فکر کردن همه این چیزا یه خواب بوده ولی با نگاهیی که به هم انداختند مثل اینکه نبود و اونا برگشته بودند به دنیای واقعیشون. ناگهان ملت به هوا پریدن و همو بغل کردن و شروع کردند به تبریک گفتنو روبوسی و... در این میان صدایی توجهشون جلب کرد.
_ خب هواداران عزیز تا چند دقیقه دیگه شاهد حضور دو تیم اراذل گریفیندور و WWA هستیم.
ملت اراذل به خودشون اومدند و بعد مرتب کردن خودشون با قیافه
مانند برای مسابقه حاضر شدند.
بازیکنان دو تیم دور هم جمع شدن و داور وسطشون ، هوادار هایی با جسم انسانی درحال تشویق کردن و جر دادن قلوی خود بودند که مسابقه با سوت داور اغاز شد.
Love Me Or Hate Me. You're Gonna
Watch Me•♤