1. یه نقاشی تو Paint از مغز مورفین و محتویاتش بکشین و البته محیط ذهنش و چیزهایی که شااااید بهشون فکر کنه! (10 امتیاز) نقاشی هرچقد کثیفتر و شلخته تر و الکی تر باشه بیشتر توجه منو جلب میکنه.
این هم از نقاشی ما تو Paint مــَــعروف!نـــه! نــــع! اشتباه نکنید. اون ها پاپیون نیستند. اون ها مگس های درون مغزی هستن و خب، اون خط های بنفش، عوارض جانبی چیز هستن و چیزی که مورفین بهش فکر می کنه هم در یکی از گوشه های مغزش وجود داره: چیز و دود!
2. یه رول کوتاه بنویسید که تو اون بقیه ی شاگردا مروپ (ی) رو به خاطر شیرین عسل بازی و عدم هماهنگیش با بقیه سر این مساله که قرار بود کسی نره سر کلاس جیمز پاتر!! مورد ضرب و شتم قرار میدن. (10 امتیاز)مروپ که از کلاس بیرون اومد؛ با انبوهی از شاگرد ها، سوار بر گوسپـــَـــند روبرو شد که همه برگی رو لول کرده بود و دسته جمعی شعار می دادن.
- استقلال، پیروزی، جمهوری...
کانال اشتباه شد. ادامه برنامه...
- آی مروپی ِ نفس کش! سیفون ِ جادویی رو بکش با دستکش!
- ما تن به خفت نمی دیم! مروپُ بیچاره می کنیم!
- مروپ دستاتو باز کن! ما رو نگاه کن! تو خائنی؛ تیتیش مامانی!
- مـــــــــــَــرگ بر مروپی!
مروپ یک جیغ تیتیش مامانی ای
زد و پا نداشت؛ چهار تا قرض کرد و گذاشتشون که فرار کنن. اما بدبختانه، یادش رفته بود پاها رو به تنش وصل کنه!
مروپی همون جا موند و دوید. بعد، عینهو اَ این فیلم ترسناکا هستن؛ افتاد و روشو برگردوند و نشسته نشسته عقب رفت.
شاگرد ها هم خنده شیطانی کردن و هرچی گوسپند و ارابه و منجنیق ( شایدم منجلیق :| ) و چیز داشتن؛ ریختن روی سر ِ مروپی ِ بیچاره و مروپی مرد.
THE END!
3. پنج نفر از آکبندهای خدادادی معروف رو نام ببرید و در مورد محتویات ذهن هر کدومشون یه خط توضیح بدین. (5 امتیاز)- رز ویزلی »» آب، نور خورشید، خاک، بو
- پدر ِ رز ویزلی »» گوسپـــَــند، زن و بچه، خروس _ چراش رو دیگه برین اَ خودش بپرسین.
_
- زن عمو ی آلبوس دامبلدور (برنادت پرسیوال والفریک برایان فرد جرج هری سیریوس جیمز لی لی لونا دامبلدور ) »» باکتری
- گوسپــــَــند شوآن »» علف، گرین گرس، آب، غذا، زندگی گوسپــَـــندی، خورشت !
- مادربزرگه »» خونه مادربزرگه، پدربزرگه، جک و جونور
4. تو یه نامه برام بنویسین که چرا سر کلاسم نیومدین (5 امتیاز)
به نام ِ روونای بخشاینده مهربان
آدرس: خانه مادر بزرگ جادوگره، اتاق ِ سمت ِ چپ، کنار اسطبل (ت؟ ص؟ ط؟)
با سلام و خسته نباشید و عرض احترام و احوال پرسی؛
خدمت جیمز سیریوس ریموس لوپین (!) ؛
از طرف دافنه گرین گرس؛
با عرض خسته نباشید و مقدمه؛
سلام! ؛
معلممون همیشه می گفت نامه باید هشت خط به بالا باشه (شایدم اون انشا بود؟
) الان من فقط باید دو خط براتون بنویسم استادم. می دونستین که مردم کار و زندگی دارن؟ می دونستین که تمبر گرونه و هرچی نوشته بیشتر باشه »» نامه ـت سنگین تر میشه و تمبر باید بیشتر باشه.
»» (بخوانید در نتیجه) پول جادویی ـمون تموم میشه. برای همین ما کار و زندگی داریم و نتونستیم بیایم سر ِ کلاستون. اصلا هم بخاطر این نبود که داشتیم دلوروس آمبریج رو نبش ِ قبر می کردیم چون شنیده بودیم که مثل ِ فرعون های جادویی خواسته دفن بشه و جواهراتش رو با خودش برده. اصلا ایده لینی بود. من بی تقصیرم استاد... اِ؟ استاد کجا رفتی؟
- رفته گل بچینه!
مثل ِ این که شما دارین میرین سراغ ِ آمبریج. پس قرارمون شد ساعت ِ 12 شب. هر چقدر زور زدیم نتونستیم اون تابوت ِ فولادیش را بلند کنیم. از بس چاقه. تابوت که وزن نداره.
(واکنش شما!) پس با هم باز می کنیم تابوت رو!
با عشق و احترام؛
شاگرد دوست داشتی ـتان؛
شصخ شصخی دافنه
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟