وقتی بازهم خیری نشد،بلا بالا و پایین پرید و چند جرقه رنگی به آسمان شلیک کرد.
-زود یالا زود یالا.ارباب وقت نداره! :vay:
همین موقع مرگخواران همیشه در صحنه ارباب، صدایی شنیدند:
-آروم.ساختمونو خراب کردین.
مرگخواران همه به هم اشاره کردند و زیر لب پچ پچ کردن.یکی از مرگخواران به آسمون اشاره کرد و گفت:
-اونجا.اون غازه!
که با واکنش کروشیویی آیلین مواجه شد.
-احمق اون غاز نیست.زاغی ــه!
-نقابدارای روانی.اینجا!اینجا!
و مرگخواران به زمین نگاه کردند و گیدیون پریوت را دیدند که سر از یک چاله بیرون آورده بود:
-به کی گفتی...
گیدیون وسط حرف رز پرید و گفت:
-چی میخواین؟
لینی گفت:
-یه سوال محرمانه!
گیدیون به سختی دستش را از چاله بیرون آوردو با بی احتیاطی در هوا تکان داد و گفت:
-نه.راه نداره.ما نمیخوایم انجمن بز های خاکستری رو راه بندازیم.
مرگخواران یکصدا گفتند:
-چی؟گیدیون گفت:
-یا حتی فروشگاه قاصدک سیاه!
-چی؟-یا حتی...
همین موقع بود که بلاتریکس وسط حرف گیدیون پرید و گفت:
-ما فقط با دامبل کار داریم.خونه رو بیارید بالا تا نزدم...
گیدیون بسختی دستش را در چاله برد و گفت:
-نمیشه.
-چی؟
-واسه چی؟
-کلید بالا پایین رفتن خونه خراب شده.ما مشکوکیم که یکی از تارهای ریش استاد تو فیوز گیر کرده.آخه برقم قطع شده!
مرگخواران با ناباوری به هم خیره شدند.