هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: هاگوارتز اکسپرس!!!
پیام زده شده در: ۹:۳۸ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
#71
همه چیز، سر میز غذا به هم ریخته بود. دو گروه جوخه و الف دال که پستشون، موقع ناهار به همدیگه خورده بود، با هم درگیر شده بودن. به سمت همدیگه بشقاب و لیوان و البته غذا و دسر پرت میکردن. تنها کسی که از این موقعیت می تونست لذت کافی رو ببره، هاگرید بود. با شیرجه ها و پرش های نمایشیش جلوی هدف ها می پرید، البته هدف هایی که به سمتشون غذا و خوراکی پرت میشد و دهنش رو باز میکرد و از غذا و دسر لذت میبرد. ملت حاضر در غذاخوری، رحم نداشتن و هدف خودشون رو با هرچیزی، از جمله چنگال و چاقو هدف میگرفتن. در لا به لای دعوای دو گروه، صدایی از بلندگو های تازه نصب شده هوریس بلند شد و گوش همه رو نشونه گرفت:
-طبق اخباری که به دست بنده رسیده، گروهک های تروریستی داعش... چیز... گروهی به نام الف دال، از تمام توان و تجهیزات خود، بر علیه جوخه بازرسی استفاده کرده تا بر این گروه، در این مرحله از درگیری ها غلبه کند. یکی از راه های هیجان بخشیدن به این مبارزه و درگیری بین دو گروه، اینست که از موشک های بالستیک... چیز... عذر خواهی میکنم. از تخم مرغ های آبپز و کیک های خامه ای استفاده کنند. همچنین کلم بروکلی های گوشه بشقاب هاتون هم، سلاح فوق العاده ای برای نابود سازی هر یک از افراد است. لذا خواهشمندیم از پرتاب هرگونه بشقاب و لیوان، جدا خودداری کنید. دلیل این امر، اینست که مدرسه، از بودجه کافی برای تهیه بشقاب ها و لیوان ها برخوردار نیست. به ضرر خودتونه خلاصه. بعدا مجبور میشید غذاهاتون رو بریزید تو کفشاتون و بخورید.

صدای سوتی از سوی بلندگو، پرده گوش همگان را درید و به این معنی بود که پیام، به انتهای خود رسیده. هاگرید که ظرف تخم مرغ های آبپز رو زیر بغلش زده بود و توی یه دست دیگش کیک خامه ای بود و تعدادی از تخم مرغ ها رو ریخته بود تو کیکا و گوشه لپش قرار داده بود، به دانش آموزان خیره شد. دانش آموزان که سلاح بهتری برای زدن همدیگه بهشون پیشنهاد شده بود، با یک حمله برق آسا به سمت هاگرید که با فرار وی همراه بود، سعی کردن تا ظرف تخم مرغ و کیک خامه ای رو از چنگ هاگرید در بیارن و همدیگه رو مورد عنایت تخم مرغی و کیکی قرار بدن.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: انـجــمـن اســـــلاگ
پیام زده شده در: ۴:۵۰ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
#72
درود بی کران بر پروفسور اسلاگهورن.
اینم یک مرموز بازی دیگه توی مدرسه.
بدرود.

درود بر تو آرتور. یادت باشه بیای دفترم یه نگاهی به اون وسیله مشنگی که بهم دادی بندازی! یه عکس نمی‌فرسته ببینمش!

+3


ویرایش شده توسط هوريس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۳۱ ۱۰:۴۷:۴۸

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: ماجراهای مرموز مدرسه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲:۵۹ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
#73
بعد از گذشت مدتی و جمع شدن نصف کلاس توسط مامورین جوخه بازرسی، آلکتو کلاس رو به همراه مامورین و دانش آموزان بازداشت شده ترک کرد. دانش آموزان که در حال غرق شدن در سکوت به جا مانده بودند، همزمان با چهره ای پوکر مانند، هم دیگر را نگاه میکردند تا اینکه صدای اعتراض یکی از دانش آموزان، سکوت رو شکست:
-این دیگه چه وضعشه؟ اینا دارن به ما ظلم میکنن.
-راست میگه.
-ما نباید همینطور بشینیم و اونها رو نگاه کنیم تا هر غ... چیز... هر کاری که دلشون میخواد بکنن.
-راست میگه.
-باید جلوشون بایستیم.
-راست میگه.
-ببند دهنتو.
-راست میگه. آها چشم.

دانش آموزان دیگه، کمی فکر کردن. یکی از دانش آموزان رو کرد به دانش آموز معترض:
-خب میگی چیکار کنیم؟
-شاید بهتره که یه گروه بشیم علیه جوخه.
-فکر خوبیه. باید الف دال رو هم قانع کنیم که هوریس، دست نشونده لرد نیست.
-یه مسئله ای این وسط هست. اسم گروه رو چی بذاریم؟
-اسمش مهم نیست. بعدا یه فکری براش میکنیم. الان وقتشه که بریم یه سری رو بکشونیم طرف خودمون.

دانش آموزان از جاشون بلند شدن و به طرف حیاط حرکت کردن. سعی کردن تا دور از چشم اعضای جوخه، بقیه دانش آموزان رو به گروه خودشون بیارن. برخی مخالفت میکردن. چون اصلا دوست نداشتن توی خطر بیافتن. تعدادی از دانش آموزان دیگه که اوضاع مدرسه رو دیده بودن، به گروه ملحق میشدن تا شاید بتونن کاری برای هاگوارتز بکنن.

ساعتی گذشت. هوا تقریبا تاریک شده بود و اعضای گروه، طبق قرارشون، توی هاگزهد جمع شده بودن. آرتور از روی صندلیش بلند شد رو کرد به جمعیت:
-خیلی خب دوستان! وقتش رسیده که هاگوارتز رو نجات بدیم. هاگوارتز توی خطر بزرگی قرار گرفته و دو جناح رو علیه خودش کرده. باعث و بانی این اتفاقات به گفته هوریس، مدیر مدرسه، مدیران اسبق هاگوارتز هستن. ولی مسئله ای که وجود داره، اینه که آیا حرف هوریس درسته یا نه.
-نه آرتور! مسئله اینجاست که از کدوم گروه شروع کنیم. جوخه یا الف دال؟ جوخه بازرسی داره به همه اعضای مدرسه ظلم میکنه و با بی عدالتی دانش آموزان رو مجازات میکنه. از طرفی هم الف دال خیال میکنه که هوریس، دست نشونده ولدمورته و این خیلی خطرناکه. اگه هوریس فکر و خیالی نداشته باشه که از نظر من نداره، درصورتی که جوخه رو از بین ببریم، به مشکل بزرگی بر میخوریم. نمیتونیم جلوی الف دال رو بگیریم و اونها رو قانع کنیم. از دیدگاه دیگه، اگه الف دال رو بخوایم قانع کنیم، تقریبا غیر ممکنه. چون اونها زور گویی و بی عدالتی جوخه رو میبینن و باور نمیکنن که هوریس بی گناه باشه.
-من یه نظری دارم. بیاید هوریس رو از بین ببریم.
-مزه نریز یوآن. موضوع جدیه.
-اتفاقا حرف بدی هم نزدا. هوریس رو از بین میبریم. بعدم جوخه رو. الف دال هم نمیخواد قانع کنیم.

در همین لحظه، فنریر و آلکتو، به همراه دسته ای از مامورین جوخه بازرسی و دیوانه سازان، وارد هاگزهد شدن:
-به به! سوسیس کالباسای خودم هم که اینجان. میبینم داشتید در مورد از بین بردن هوریس صحبت میکردید.
-جان؟ کی اسم هوریس رو آورد؟ آقا بوخودا ما نبودیم.
-حرف اضافه نزن بینیم باو. همشونو دستگیر کنید ببرید. باس یه گوشمالی پررررررررو بهشون بدیم.

آلکتو این رو گفت و مامورین جوخه دست به کار شدن. روز بعد، هرکدوم از اعضای گروه منحل شده، با بدنهایی کبود شده و استخوان هایی شکسته، در یکی از سلول های آزکابان قرار گرفته بودن.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۰:۲۰ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
#74
1. برام از روی ابرا پیشگویی کنین که قراره چه چیزی ازشون بباره و چرا؟ مثل تحلیلی که من کردم تو درسنامه. به طبع هرچی خلاقانه تر بهتر. (8 نمره)

از اونجایی که ابرها، ظاهری مخروطی دارن و انتهاشون پف کرده و رنگشون نارنجیه، امروز بارش هویج داریم. لذا از تمامی جادوآموزان، اساتید و مدیران تقاضا دارم که داخل مدرسه بمونن و بیرون نیان تا شاهد کور شدگی چشم و سوراخ شدن اعضا و جوارحتون نباشیم. همچنین این بارش هویج، با سس فرانسوی نیز همراه بوده و لطفا هاگرید رو ببندید به صندلی و صندلی رو هم به زمین میخ کنید. نه با میخ ساده بلکه با میخ طویله. با تشکر ویژه.

2. چرا لایتینا لنز دوربین رو پرت کرده بود تو حلق جادوآموز مذکور؟ چرا وسایل دیگه نه؟ (2 نمره)

دلایل زیاده. میتونه لنز دوربین، دم دستش بوده باشه. میتونه به جز لنز دوربین، چیز دیگه ای دم دستش نبوده باشه. میتونه ارادت خاصی به لنز دوربین داشته باشه. اصا شاید حلق دانش آموز مذکور، لایق لنز دوربین بوده باشه و نه چیز دیگه ای. خلاصه پروفسور یه چیزی میدونستن که لنز دوربین رو پرت کردن تو حلق دانش آموز مذکور.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۳:۱۹ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷
#75
١- الان شما معجون راستگويي خوردين و به هر سوالى جواب مى دين. من ازتون مى پرسم چه حرفى دارين بم بزنين و شما چى مى گين؟ (٦نمره)

میدونید پروفسور! اینو نباید بگم، ولی ما از اولش هم مالی رو دوست نداشتیم. زورمون کردن بریم بگیریمش. الان هم مجبورم. میفهمی؟ مجبورم. پروفسور! اینو هم نباید بگم، ولی ما از کارمون هم راضی نیستیم. بیست و چهار ساعته کار میکنیم، ولی اندازه پنج تا بربری بهمون حقوق میدن. پروفسور، این یکی رو هم نباید بگیم، ولی ما از شما هم راضی نیستیم. توی کلاس انقدر ویبره میزنید که تا برسیم به خوابگاه یا کلاس های بعدی، از لرزش بیش از حد یه بلایی سر خودمون یا بقیه میاریم. پروفسور، اینو هم نباید بگیم، ولی ما از هاگرید هم راضی نیستیم. همیشه یواشکی از غذای ما بر میداشت. پروفسور، اینو هم نباید بگیم، ولی ما از نفر بغل دستیمون هم راضی نیستم. همش دستش تو دماغشه. پروفسور، اینو هم نباید بگیم، ولی من دیدم ادوارد پشت سرتون ادا در آورد و ما هم خندیدیم.

٢- ارشميدوس يا اي كيو سان؟ چرا؟(٢نمره)

ایکیوسان. دلیل خاصی ندارم. کلا اسمش باحاله. همینجوری خوشمان آمد ازش.

٣-چه بلايى سر اون بيچاره اى كه از رز سوال كرد، اومد؟ (٢نمره)

هیچکس، هیچ خبر دقیقی ازش نداره. فقط طبق گفته ها، با معجون های بیشتری آشنا شده.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱:۲۰ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۷
#76
1. جانورتون چیه و چه شکلیه؟ (1 امتیاز)

جانورم همون ممد نامی بود که در جلسه قبل، از تخم منفجر شده بیرون اومد و روزگارم، به اضافه صورتمو سیاه کرد. البته از اونجایی که این پدر همون ممد نام است با نام گل ممد، جسه و هیکلش بزرگتر از اون چیزیه که تصورش رو می کنید. استاد حالا میشه مبارزه نکنیم باهاش؟

2. با جانور جادوییتون مبارزه کنین! گزارشی از شرح وقایع رخ داده بین خودتون و جانورتون بدین. نتیجه‌ی مبارزه فراموش نشه! (5 امتیاز)

من با ممد ها رابطه دوستانه ای دارم. منتها پروفسور، این گل ممد رو پروفسور انداختی به جون ما. با این جسه و هیکلی که این داره، من چجوری بزنم لهش کنم؟ اصا دلتون میاد این جانور رو بزنید لهش کنید؟ دلتون هم بیاد جرئتشو ندارید. این اصا نقطه ضعف نداره. نتیجه مبارزه هم اینه که یکی از ویزلی ها از دنیای جادوگری محو میشه.

2. عکسی که در انتهای مبارزه از خودتون و جانورتون گرفته شده رو بکشین. (4 امتیاز)

گل ممد VS آرتور


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: ارتباط با ناظرين مطالب اشتراکي
پیام زده شده در: ۳:۰۴ یکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷
#77
درود بر یوآن بمپتون.
گله آقا. خیلی هم گله.
با این که تاپیک رو با هماهنگی زدی، ولی مدیران ازم خواستن که طبق قانون سایت برنامه پیش بره و اینجا درخواست مجوز کنید تا کار، با نظم بیشتری جلو بره.
مجوز داده شد.
امید دارم که از این تاپیک استقبال بسیاری میشه و میدونم که میترکونی. موفق باشی.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس پيشگويي
پیام زده شده در: ۱۸:۵۰ جمعه ۲۹ تیر ۱۳۹۷
#78
تکلیفتون اینکه تصاویر توی گوی رو تعبیر کنید و بیارید.

درود بی کران پروفسور تورپین.
ما دستمون رو گذاشتیم روی گوی و منتظر موندیم تا تصاویر داخل گوی ظاهر شه و تعبیرش کنیم. ولی تصویری ظاهر نشد. منتظر موندیم. خیلی منتظر موندیم. دستمون رو برداشتیم و دوباره گذاشتیم. گویا گوی پیشگویی ما جنسش چینی بود. ولی درست در لحظه ای که فکرش رو نمیکردیم، دود داخل گوی به رنگ قرمز و طلایی درومد. توی کتاب گشتیم ولی چیزی پیدا نکردیم. ناگهان تصویر یک درخت ظاهر شد. اما باز هم چیزی تو کتاب پیدا نکردیم. نگاهی به جلد کتاب انداختیم. دیدیم کتاب اشتباهیست. کتاب آشپزی مالی بود.
فورا کتاب تعبیر تصاویر گوی را آورده و به آن خیره شدیم. رنگ قرمز و طلایی نشانی از جنگ های پادشاهی بود. درخت هم نماد زنده شدن و استوار بودن. ولی این دو چه ربطی به دنیای جادوگری ما داشت؟ دستمان را از روی گوی بر نداشتیم و به آن خیره ماندیم. تصویر شخص ناشناسی با تاج و چوبدستی دیدیم که در یک قبرستان ایستاده بود و ناگهان تصویر محو شد و آتشی نمایان شد. داخل کتاب نوشته شده، شخصی که توی قبرستان ایستاده، مُرده. تاج، روی سر یک شخص نماد پادشاهیست. چوبدستیش هم نماد قدرتش بود. آتشی که نمایان شد هم نشانه انتقام و کینه است.
با این همه تعبیر از تصاویر میشه گفت جنگی در راه است. جنگی سخت. کسی که جنگ را شروع میکند، مُرده. زنده خواهد شد و قدرتش را پس خواهد گرفت و از همه ما انتقام میگیرد. میشه گفت که تعبیر تصاویر این بوده و نتیجه کلی این است که آرسینوس جیگر زنده خواهد شد.
تا درودی دیگر.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۰ جمعه ۲۹ تیر ۱۳۹۷
#79
1. تحت چه شرایطی تخمی که به شما داده شده شکسته می‌شه و حیوون داخلش به دنیا میاد؟ (3 امتیاز)

تحت هر شرایطی! اصا براش مهم نیست. البته بستگی به کسی که صاحب اون تخم هست هم داره. مثلا من این تخم رو خریدم و الان نیاز دارم به موجود درونش. در همون لحظس که به دنیا میاد. ولی در شرایطی که صاحبی نداره، خودش هر وقت بخواد به دنیا میاد.

2. غذای مناسب حیوون شما در دوران طفولیت چیه؟ چرا؟ (2 امتیاز)

همه چی می خوره ولی غذای اصلیش ترس اطرافیانشه. البته نگاه به ظاهرش نکنید. اینا بزرگ که بشن تشکیل خانواده هم میدن.

3. نقاشی‌ای از تخمتون در حالتی که هنوز نشکسته (1 امتیاز)، و در حالتی که شکسته شده و جانورتون به دنیا اومده بکشین. (4 امتیاز) حتما باید سایز تخمتون تو نقاشی مشخص باشه. معیار مقایسه رو من بذارین. یعنی سایز تخم رو در حالتی که کنار یه پیکسی قرار گرفته مشخص کنین.

اینم از ممد


ویرایش شده توسط آرتور ویزلی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۲۹ ۱۷:۴۴:۴۱

معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ پنجشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۷
#80
١- منو قانع كنين كه به شانس نياز دارين. و جواب به شانس نياز نداريم پذيرفته نيس!(٦نمره)

شانس؟ پروفسور شما به من یه نگاه بنداز. تنها آپشنی که موقع آفرینش رو من بارگذاری نشده همین شانسه. طبق شایعاتی که خودم درباره خودم درست کردم، وقتی داشتن شانس پخش میکردن، به من نرسیده و تموم شده. از صف که خارج شدم، بار جدید شانس رسیده بود و مجبور بودم برم ته صف وایسم. بعد که دوباره نوبتم شد، فقط من بودم و یه بنده مرلین دیگه پشت سرم. یه دونه شانس هم بیشتر نمونده بود. شانس رو روی من بارگذاری کردن و ارور داده. دوباره بارگذاری کردن و باز هم ارور داده. روی نفر پشتیم بارگذاری کردن ارور نداده. مطلب بعدی اینکه کلا ویزلیا نیاز به شانس دارن. مثلا خود من. نمیدونم از کجا شانس آوردم که اونروز توی اداره اسرار نجینی نتونست منو بکشه. دیگه بیشتر از این قانعتون کنم؟

٢- يه عكس از خودتون در كلاس خفن معجون سازى برام بيارين. منو خوب بكشين نمره ى اضافه داره! (٣نمره)

خفن کلاسِ معجون سازی

٣- رز چرا دير اومد؟ (١نمره)

به احتمال زیاد، دلیل دیر اومدن رز به کلاس معجون سازی این بوده که چون تو مسیر ویبره میزده، به در و دیوار برخورد کرده و از مسیرش منحرف شده و به خاطر این انحرافش از مسیر، استاد درس احکام آسلامی در هاگوارتز، سعی کرده وی را به مسیر درست هدایت کند و مدت طولانی وی را هدایت می نموده.


معتقد به روماتیسم در حد آرتریت و آرتریت روماتوئید

فرزند بیشتر، زندگی بهتر!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.