هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
#71
سلام در خواست دوئل با کتی بل رو دارم هماهنگ نشده و به مدت سه هفته


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: سازمان ملل جادوگری
پیام زده شده در: ۱۰:۵۵ شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
#72
بالاخره دست نگهبان از مو های ایوا جدا شد ولی صورت ایوا نه تنها کج و کوله نشده بود بلکه صافتر هم شده بود و رد شماره ی کفش های بزرگ نگهبان روی صورت ایوا مانده بود.

-آینه دارین؟ دوباره خودم شدم؟

نگهبان که حوصله اش سر رفته بود آینه ته راهرو را نشان ایوا داد.

-وااااااااااای این که بدتر شد
-فکر کنم داره اوضاع از کنترل خارج میشه باید زنگ بزنم به پلیس جادویی.... آره اونا میدونن باید چه کار کنن. همه رو ابر چوبدستی میگیره ما رو ترکه آلبالو.


چند دقیقه پر از اشک و التماس و گاز دردناک ایوا بعد

-خب ببینم کی با ما تماس گرفته؟
-من بودم سرکار.
-شما حالتون خوبه؟به نظر میاد یه پشمالوی وحش یا تستسترال بهتون حمله کرده.
-نه این مشکل من نیست ....ایشونه.

نگهبان با چشمانی به دشتی گوی زرین به ایوا خیره شد و به او اشاره کرد.

-ایشون رو به شما انداختن به نظر جنس خوبی نمیاد؟ آخه سایزی که روشون نوشته اصلا با خودشون نمیخونه باید...

با سر به ایوا اشاره می کند
-باید اول تمیزشون کنیم.
با طلسم پلیس در مقابل نگاه گیج نگهبان ناگهان مو های ایوا شانه شده و تمیز روی شانه هایش میریزد و رنگ زرد مایل به قهوه ای آن تبدیل به رنگ طلایی براق مایل به قرمز می شود لباس های ایوا مرتب و تمیز و شیک می شود مثل این که تازه برای مهمانی حاضر شده باشد. رنگ صورت نگهبان سرخ می شود .

-وای شما.....خیلی عوض شدین.... یعنی چیزه.....
-شما شکایتی از این یا فروشندش دارین؟
-چی؟ نه من غلط بکنم.
-پس چرا وقت با ارزش ما رو میگیرین؟...خوبه که به عنوان مختلخ...نه ببخشید متخلخل....نه همون اختلال گر ...آره این خوبه.... دستگیرتون کنم؟ به شونه مرلین قسم که تا حالا بیست تا قاپ زن رو میتونستم توقیف کنم.
-اما این چند هفته که خبری نبوده.

فریاد ایوا هم نتوانست آنها را از ادامه بحث و نگاه کردن عجیب نگهبان به ایوا منصرف کند.
-اینجا چه خبرههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه؟


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۱۰:۱۹ شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
#73
الان خیلی دیره که اعلام آمادگی کنم؟


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: اگه کلاه گروه بندی رو سرتون بگذارن تو کدوم گروه می افتید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۴ جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰
#74
من میرم گریفیندور چون یه گریفیندوریم


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۸ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۰
#75
خبر دسته اول



دامبلدور آگهی ای دادن که برای سر کچل لرد جایزه گذاشتن هر کس سر لرد رو برای پروفسور بببرن جوایز زیر بهشون تعلق میگیره :

نقل قول:
-9000000000000000000000000000000000000000000000000000گالیون
-ده هزار پاتیل از تمامی معجون های شناخته شده
-تمامی یادگاران مرگ
-اشتراک دائمی محفل ققنوس
-یک کامیون بستنی و نوشیدنی کره ای


در صورتی که شما برنده ی جایزه شوید آنها را از شخص هری پاتر دریافت می کنین

فرصت محدود است پس هر چه زودتر دست به کار شوید.

پی نوشت ناشر: خیلی هزینه رنگ زیاد در اومده برام بی زحمت حق الزمه ما هم پرداخت بشه سپاس(آریگاتو مینا سان)


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: ملاقات های کنار دریاچه
پیام زده شده در: ۱۹:۱۵ شنبه ۱۸ دی ۱۴۰۰
#76
آلبوس و جیانا در حالی که آب از سر تا پایشان می چکید از دریاچه بیرون اومدن.
-نگفته بودم ... همیشه پرتال اسکورپیوس یه جای دیگه باز میشه.
اما نگاه جیانا جای دیگه ایه. روحی لرزان در حالی که نگران و ناراحته به آنها نگاه می کنه.
-سلام...چی شده؟ ببخشید ما توی چه سالی هستیم؟
-سلام خب فکر کنم سال ۲۰۰۷ ...

آلبوس در حالی که به اطراف نگاه می کرد متوجه چیزی شد.
-وای نه! زمان اشتباهی اومدیم باید پنهان بشیم وگرنه موج های زمانی مکانی عوض میشن.
-آلبوس چک کن ببین الان چه اتفاق هایی داره میوفته از نقشه غارتگر استفاده کن .
-مراقب پوست موز باش!
اما دیر شده بود جیانا با سر محکم به زمین خورد.روح و آلبوس کا تا چند لحظه پیش گیج بودند از خنده روده بر شدند.
-کدوم عقل کلی اینجا موز خورده؟ وایسا این چیه؟یه پلاستیک که توش علف دریاست؟
- جیانا الان چک کردم... وای یکی داره میاد قایم شو!

صدایی از سمت مدرسه شنیده میشه.
-رون ببینم تو علف دریا از کجا گیر آوردی؟
- خب... ما رو دست کم نگیرین

- ای داد اون پلاستیک مال رون بود و حالا...


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: تولد هجده سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰
#77
هجده سالگی مبارک


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: آیا من، مجرم هستم؟
پیام زده شده در: ۲۳:۵۲ یکشنبه ۵ دی ۱۴۰۰
#78
سلام جناب قاضی می بخشینمن نمیدونستم ازش شکایت شده وگرنه میومد زودتر می گفتم راهی هست الان قبول کنین؟

اینم از دفاعیه
فلش بک
جیانا داشت به سمت وزارت سحر و جادو می رفت تا چیزی را که چند وقت پیش جا سازی کرده بود بردارد مثل همیشه تغییر قیافه داد و به سمت وزارت سحر و جادو رفت.
-خب سلام جی جی
- سلام ... آلبوس؟
-سسس. .. لطفا ... چطوری فهمیدی منم ؟
- از مدل موهات همیشه خدا می خواد مثل خودت نباشی ولی برعکس میشه.
-اینقدر معلومه؟
-به هر حال بیا زود تر بر داریم و بریم ... خیلی خوب اینجاس .
- خیلی خوب اینم از مدرک هایی که جمع کرده بودی .
- چه جایی بهتر از وزارت جادو برای مخفی کردن اسناد ؟
- بیا بریم داره وقتمون تموم میشه.
- لباس ارتشی رو آوردی؟
-من نبودم چه کار می کردی؟

چند دقیقه بعد در حالی که ایوانا تمام یخچال را غارت کرده بود و هنوز دنبال غذا می گشت به سمت ورودی رفت و گازی به کیسه ی جیانا زد چون به نظرش از شکلات بود.
-این چی بود؟

بعد چوب دستی اش رو برداشت و اون رو پر از خوراکی کرد.
-حالا خوب شد.

چند لحظه بعد جیانا کیسه اش را که روی دوشش انداخت و آلبوس با شنل نا مرئی کننده از در خارج شد.

-هی جیانا ؟
-وای کیسه ام سوراخه! چطوری؟ آلبوس نمیدونم چرا داره ازش کیک می ریزه! خوب شد کاغذ ها رو گذاشتم تو پاکت نمی ریزه ! بدو! اگه بگیرنم نمیدونم چطوری توضیح بدم.

جاینا در دادگاه نشسته بود و نمیدونستم در جواب کتی چی بگه ناگهان فکری در ذهنش جرقه زد. او می توانست حافظه تمام افراد حاضر در دادگاه را پاک کند!

چند دقیقه بعد

هیچ کس یادش نمی آمد که در دادگاه جرم جیانا چه بود و کاغذی نبود بنابراین جیانا با خیال راحت دادگاه را ترو کرد و کتی ماند و قارقارو و یک سوال بزرگ که چرا الان در پیکنیک نیستند.


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۰:۵۲ شنبه ۴ دی ۱۴۰۰
#79
ناگهان پلیس مشنگ با صورت روی زمین افتاد و بیهوش شد!
- کی زدش؟

جیانا که دستش را می مالید با خوشحالی گفت:
- این اولین باره از زدن پلیس لذت می برم !
- اما تو که کارآگاهی.
- ریش هممون گیره از جمله بابا دامبلدور گیره پس جای تردید نبود آلت قتل که پیدا نمی شه چون بلاتریکس جان زحمت کشیدن با چیزی کشتنش که ....
- سرمون رفت.

آرتور در حالی که گریه می کرد به پلیس نگاه می کرد ولی کسی حواسش به او نبود.
-خیلی دوست داری خودت یه راهی پیدا کن باشه من که رفتم .
در کمال تعجب همه جیانا غیب شد!
- این کجا رفت؟
- جیانا؟
- من فقط می خواستم بگم کوتاهش کنه! اگه تلپورت نشده پس چی شده؟

اسکورپیوس به سختی هر چه تمام تر و رشوه دادن به یکی از اعضا از زیر در نجات پیدا کرد.
-اون اصلا اینجا نبود!
-چی؟

بلاتریکس که از شدت خشم مثل گوجه شده بود و از شدت تعجب می خواست دوباره یک نفر دیگر را از زندگی مرخص کنه به سمت اسکورپیوس رفت ولی این بار اسکورپیوس مثل گربه از دیوار بالا کشید تا در امان باشد.
- جواب منو بده یعنی چی اصلا اینجا نبوده؟ من با این پلیس بیهوش الان چه کار کنم؟ راستی اصلا اون مگه محفلی ....
صدایی آنها را به خود آورد
پلیس داشت به هوش می اومد که این بار کتی با قار قارو توی سر پلیس زد و او را بیهوش کرد.
- حله. اسکورپیوس داشتی می گفتی.
اسکورپیوس که هنوز کمی گیج بود ادامه داد:
اون از یه چیزی استفاده می کرد چی بود اسمش ... آم .. یه طلسم بود یا یه چیزی توب این ماله ها که بهش اجاره می داد همزمان دو جای مختلف باشه ولی تا یه زمانی.

این بار دامبلدور وسط حرف اسکورپیوس پرید:
- بابا جانیا حالا بهتر نیست یه راهی پیدا کنیم؟


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۰
#80
اکسمارسیوس پریتیفوس
بیشتر شبیه اسم یونانی های باستانه
با هر حال این ورد باعث میشه هر اطلاعاتی که بخواینرو بدون گفتن حتی یک کلمه به طرف انتقال بدین


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.