هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#91
سلام دوباره!

اینم یه دست ساز دیگه( که جزو بد ترین دست سازامه!)

تصویر کوچک شده



Re: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#92
این که گفتی یعنی چی؟؟؟
فارسی بگو مام بفهمیم...

یه نظرم باید حیوون سنگینی باشه دیوانه ساز رو له میکنه!!!!



Re: اگر جادوگر بودی چه قدر تغییر می کردی؟
پیام زده شده در: ۱۹:۲۰ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#93
همین گندی که هستم میمونم

با این تفاوت که چوبدستیا ی بیشتری میسازم....چش بزیام کوووووووور



Re: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#94
اجی مجی لا ترجی...میکنم بهت دهن کجی !

مثل "ردیکولوس" در مقابل آودا کداورا عمل میکنه....یعنی طرف اگه آودا ک...بزنه و شمام اینو بزنین و به یه چیز خنده دار فکر کنین....طرف به شدت مسخه میشه...(مخصوصا جلو مرگ خواراش!)

تذکر: این ورد باید بسیر بسیار بسیار تند خوانده شود مثلا اینجوری:

اج مج لا ت جی...م کن به ده کجی!



Re: اموال جادویی!
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#95
یه بسته وسایل درجه یک چوبدستی سازی که وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم استادم بهم هدیه داد( چون بیشترین نمره رو اووردم)


عینک یه چشمی بسیار ظریف و دقیق ساخت دست: اون قدیما بود 4 گالیون(تازگیا این چینیاش رو میدن 24 گالیون)

یه عالمه چوب که نمیدونم باهاشون چه غلطی بکنم!

یه جارو مدل ستاره دنباله دار....بهم هدیه دادن نمیدونم چقدره...دکتر بهم گفت ورزش برا سلامتیم خوبه

دیگه همین...میخوایی بیا بگرد!



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#96
با سلام به لرد عزیز

همون طور که میدونید بنده همیشه قدرت رو تحسین میکنم(چه سیاه باشه چه سفید)

از نقد استادانتون متشکر

میخواستم اینم بنقدین...

ببخشید زحمت دادما !!

با تشکر

آرکوس الیواندر



Re: خاطرات مرگ خواران
پیام زده شده در: ۱۹:۰۲ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#97
چون این خاطره مربوط میشه لرد سیاه گفتم اینجا بزارمش بهتره

*************


باد به آرامی گونه های فرو رفته ی پیرمرد را نوازش میکرد.سال ها بود که در این مغازه به مردم عجیب و غریب چوبدستی های عجیب و غریب تر میفروخت اما این دفعه با دفعه های قبل خیلی فرق داشت...


جرینگ جرینگ

صدای زنگ بالای در چرت الیواندر رو پراند.الیواندر با بی حالی به پسری رنگ پریده خیره شد که میشود گفت خوش تیپ بود.البته اگر آن پوزخند وحشیانه را گوشه لبش پاک میکردند.

الیواندر با لحنی آرام بخش گفت:
-چه کاری از دست من بر می آید مرد جوان؟

صدای سرد کودک جواب داد:
تو باید الیواندر باشی نه؟ تو همونی هستی که چوب میفروشه؟

-اگر منظورتان چوبدستی جادوگریست باید بگویم که خودم هستم.

و بعد با نگاه پرسش گرایانه ای رو به کودک کرد و گفت:
شما تنها آمده اید ؟

نگاه کودک به سردی یخ شدو با لحنی خشن گفت:
اشکالی که نداره؟داره؟

-اوه..ابدا...اصلا...منظور بدی نداشتم.بهتر است کارمان را شروع کنیم. باید مترم را همین جا ها گذاشته باشم!عجیب است!! آها...پیدایش کردم.

و بعد با لبخندی صمیمی رو به چهره ی رنگ پریده کرد و ادامه داد:

میتوانم نام مرد جوانی را بدانم که به تنهایی پا به این کوچه گزارده است؟

نگاه کودک به چشم های پیر مرد خیره شد و با صدایی تیز گفت:
من از اسمم متنفرم...فهمیدی.

پیرمرد با مشتریان زیادی کلکل کرده بود اما این پسر با دیگران فرق های بسیاری داشت.پس سکوت را ترجیح دادو با تکان نرم چوبدستی قد و قامت نحیف پسر را متر کرد.

پس از سکوتی طولانی پیر مرد گفت:
بهتر است با این شروع کنیم...ریسه قلب اژدها-سی و دو سانتیمتر-انعطاف پذیر و ...

کودک به الیواندر فرصت تمام کردن سخنش را نداد و به تندی چوبدستی را از او گرفت و تکان داد.
ناگهان جهان پیش چشم پیرمرد وارونه شد.

-چه کار میکنی؟تو این طلسم را از کجا آموختی؟مرا زمین بگزار...حالا.

چشمان پسرک درخشید و زیر لب گفت:
لذت بخشه...قدرت تمام!

الیواندر با دست روی زمین افتاد و به سرعت بلند شد.به روی خود نیاورد که حرف پسرک را شنید.عینک یک چشمی اش را صاف کرد و گفت:
قطعا این نیست...بیا این یکی را امتحان کن. موی دم تک شاخ-بیستو پنج سانتی متر و غیر قابل انعطاف.

پسرک به چوبدستی تکانی داد و ناگهان گلدان روی تاقچه خرد و خاکشیر شد.

پسرک چوبدستی را به سمت الیواندر پرتاب کرد و گفت:
این کارو که بدون چوبم میتونستم امجام بدم...کافی بود روی گلدون مسخرت تمرکز کنم!

ناگهان وحشت تمام وجود الیواندر را فراگرفت.این پسربا بچه های دیگر فرق داشت.
الیواندر در فکر فرورفت.یاد حرف استاد پیرش افتاد که میگفت:
پر ققنوس برای موارد خاصیه.خیلی نادره کسی که چوبدستی پر ققنوس اونو انتخاب کنه.

الیواندر به سرعت به سمت آخرین قفسه رفت و جعبه ای خاک گرفته را در آورد"چوبدستی پر ققنوس- سی و پنج سانتی متر-انعطاف پذیر"
پیرمرد با ترس و لرز چوبدستی را در دستان سرد پسرک قرار داد.نوری خیره کننده فضا را روشن کرد.
الیواندر با وحشتی آمیخته با تحسین فریاد زد:
همینه...خودشه.

الیواندر برای اولین بار توانست شادی را در چشمان کودک ببیند.

بعد از بسته بندی و گرفتن پول الیواندر کودک را به بیرون راهنمایی کرد اما ذهنش همراه دوقلوی چوبدستی ای بود که به پسرک داده بود.
سر آن یکی قل چه بلایی می آمد؟ آیا سرنوشت دیگری هم همانقدر عجیب بود ؟

آن روز نمیدانستم که به چه کسی چوبدستی فروختم اما حالا فکر کردن به آن شخص مو بر تنم راست میکند
او همان لرد سیاهی بود. لردی که روزی از گفتن نامش نفرت داشت!



Re: چه جوری يه طلسم يا ورد به وجود مياد ؟
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#98
خوب...سوال بسیار زیبایی پرسیدید....

با تجربیات بسیار زیادم( که البته به پای استادم پرسیوال دامبلدور نمیرسه) در رابطه با طلسم ها...باید بگم یک ورد یا طلسم از مجموعه کلماتی درست شده که به زبان باستان هستند...تعداد افرادی که به این زبان مسلط میباشند بسار اندک هستند ازجمله آقای پرسیوال دامبلدور که از جمله افراد معدودیست که به این زبان آشنایی کامل دارد.

با چیدی شدن کلمات(که دستور و قواعد خاصی هم دارند)
یک ورد یا طلسم ساخته میشه

**برا این که امروزیا بهتر متوجه شن : مثل برنامه نویسی کامپیوتر میمونه !!!!!!**



Re: مشنگ ها از جادوگرها بدشون میاد یا بی تفاوت اند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
#99
سلایق متفاوته!
ممکنه یکی مثه ورنون دورسلی از جادو متنفر باشه...

ممکنم هست یکی مثل جی کی رولینگ پیداشه که عاشق جادوگری باشه...

مگه نه دابی؟؟



Re: چوبدستی سازا از این طرف !(عکس چوبدستیتون رو قرار بدین !)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰
به جرج عزیز :

یادش به خیر....دو تا چوبدستی برات ساخنم...این آخریه از همش بهتر بود فکر کنم عکس دو قلوش رو تو پست های قبلیم گذاشتم؟!

با این که خودم برات درستش کردم....(آفرین به خودم!)
ازت ممنون که عکس چوبدستیت رو گذاشتی
(دیگه عمرا بتونم مثه اونو درست کنم...قدرشو بدون)

**بهتر بود میگقتی: ساخته شده از چوب غذای چینی...چسب تفنگی...نوار تریین کننده**

اینم دو قلوش :

تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۶ ۱۱:۲۷:۴۳
ویرایش شده توسط آقای الیواندر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۶ ۱۱:۳۳:۰۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.