نیم ساعت بعد بتی برگه ی درازیو رو به طرف لرد گرفت. لرد سیاه نگاه خشمگینی به برگه انداخت و گفت :توضیحتو شفاهی بده .زود باش.
_هر طور شما بگید مای لرد.بعد از این که تغییر شکل دادم(این جانب دگرگون نما می باشم) وارد مغازه شدم و بعد از استفاده از طلسم فرمان برای بیرون کشوندن سپتیما ویکتور و بعد از استفاده از معجون راستی...
_نمی خواد بگی چی کار کردی فقط نتیجه رو بگو .
_مای لرد اونا از لباس های جدید و مد روز استفاده می کنن که بر خلاف لباس های ما ترسناک نیستن و همشون برای تابستونن ولی جنسای ما برای زمستونن.
_یعنی می گی لباس های ما بد هستن.
_مای لرد من اینو نگفتم فقط نتیجه تفاوت جنس ها رو گفتم.(و قبل از این که لرد کروشیو یی نصیبش کنه اضافه کرد.) ولی این مردم که عقل و فهم و سلیقه ی خوب شما رو ندارن برای همین آشغال هایی رو که محفلیا می فروشن رو می خرن.
_ولی به هر حال باید همین مردم جنس های ما رو بخرن.
در همین هنگام بلیز فریاد زد:ارباب نجینی همه ی جوراب ها رو سوراخ کرده و الان هم همشون رو تنش کرده و نفسش بالا نمیاد.
_کروشبو ! مگه به شما نگفته بودم به نجینی بفهمونین اینا جورابن ! برین جورابا رو از تنش در بیارین،حواستونم باشه اگه یک پولک از تنش کم بشه مرگی بادرد در انتظارتونه
..... اون چیه داری می جویی دم باریک؟
_دم باریک تکه پارچه ای رو که داشت می جوید را از دهانش در آورد و گفت:ارباب انبار پر از پارچه های این جوریه که موش ها دارن تمومشون می کنن می خواید قبل از این که همشون از بین برن برای شما هم بیارم؟
_کروشیو دم باریک اونا لباس های جدید بودن .کروشیو برای تو کمه بذار
...
نارسیسا در حالی که ردا هایی رو به لرد سیاه نشون می داد، جیغ جیغکنان گفت:مای لرد، بارتی همشونو چروک کرده .
لرد:بسه دیگه ! همه از این جا برید بیرون.
بلا :مای لرد به خودتون فشار نیارین .
مورفین گفت:راشت می گه دایی ژون من خودم می ژونم چطور جنس های جدید رو جور کنم.
_دایی من درباره ی اون جنسایی که تو جور می کنی رو نمی خوام.
مورگانا گفت:مای لرد من خودم لباس های خوب و جدید رو میارم.
بتی :ارباب شما برید استراحت کنید امشب ما خودمون کا را رو درست می کنیم فقط بقیه رو هم ببرید.
لرد:خیله خب فقط امشبو وقت دارید. به جز مورفینو و مورگانا و بتی همه زود تر از این جا برید.
دو تا دخترا:مای لرد مورفین چرا؟
_اون نظارت می کنه ببینه شما کاراتونو درست انجام بدین.
و بعد همه از در خارج می شن.
فردا صبح لرد و مرگخوارا در مقابل فروشگاه بزرگی خودشونو ظاهر می کنن که جمعیت زیادی در حال وارد و خارج شدن ازش بودند .
لرد و مرگخوارا:
بتی و مورگانا جلوی در ظاهر می شن با هم می گن :خوش اومدید.اور لرد.
لرد لبخندی زد و گفت:امید وارم لباس های قدیم ی رو هم در حال فروختن ببینم.
بتی لبخند ملیحی زد و گفت:مای لرد اونا رو هم در قسمت مخصوصی گذاشتیم و اونا هم در حال فروشن.حالا از این جا راضی هستین.
قبل از این که لرد چیزی بگوید رودولف گفت:چطوری این جا رو ساختین؟
مورگانا:چند تا از خدمتگزارانم رو از آوالان احظار کردم و اونا این جا رو ساختن. اونا جادوگرایای قابلین و تخصصشون ساختن بنا های تجاری و مسکونیه.
بتی:و اجناس رو هم از مغازهای دیگه توسط طلسم فرمان ، کروشیو و آواداکداورا و چند طلسم دیگه به راحتی به دست آوردیم که اگر ارباب بخواد من گزارش کامل رو بهشون می دم.
بلیز:راستی مورفین کو؟
در همون لحظه در مغازه ی ساکت محفلیونگرامبلی :سپتیما از دیروز عصر تا به حال همه ی حساب ها رو اشتباه می کنه. حالشم بده.
مالی ویزلی که از پنجره به مرگخوارا که وارد فروشگاه بزرگ می شدند نگاه می کرد گفت:حتما یک پاتیلی زیر نیم پاتیلشونه.
این شناسه رو دوست داشتم . امیدوارم همه از این شناسه خاطره خوبی به یاد داشته باشن.
فعلا بای