لودو بگمن با حالت گیج و منگی گفت:هی کچل بیریخت!بیا اینجا؟
لرد ولدمورت با حالت ترسناکی نگاه کرد و چشم های قرمزش رو تا حد وحشتناکی باز کرد و با صدای زیری گفت:تو چی گفتیـــ؟
لرد ولدمورت با صدای زنونه ای ادامه داد:هوی!آودا کدا ورا
تری بوت گوش لودو رو کشید و اون رو به کناری انداخت و داد کشید:تو حقـــــ نداری با اون این کار رو....
تری سرشو پایین انداخت و گفت:منظورم این بود که اگه اون رو بکشین یه نفر دیگه وزیر میشه و شما نمیتونین وزیر بشین و تازه اون شما رو نمیشناسه.
لرد ولدمورت که از خشم سرخ شده بود گفت:اما اگه ارباب رو نشناسه دلیل نمیشه بهمافوق مافوق یه مرد به این زیبایی بگه کچل و بیریخت.
بلاتریکس در حالی که با سر حرف لرد ولدمورت رو تایید میکرد گفت:قبول دارم.قبول دارم.
در آنطرف شکنجه گاه لودو گوششو میمالید و به اون زن عینکی فوش میداد.در همون حال چشمش به یه چوبی افتاد و اون رو گرفت و با دیدن جرغه هایی که از اون خارج میشد خندید و گفت:چه باحال.
همون طور که بی هدف چوبدستی رو تکون میداد نگاهش به همون کچلی افتاد که چشم قرمز داشت.شنید که گفت:کروشیو.
وزیر سحر و جادو با لبخندی بر لب اون رو امتحان کرد:کروشیو.
طلسمی که از چوبدستی شلیک شد،به مردی خورد که به نظر میومد زامبی باشه.قیافه رنگ پریده و موهای به هم ریختش بیشتر شبیه یک هیولا بود تا آدم.مورفین گانت از درد جیغی کشید و نالید:آی!!
لودو با خوشحالی روی چند نفر دیگه هم این طلسم عجیب و غریب رو امتحان کرد.هر ثانیه مرگخواری به هوا میپرید و از درد مینالید.لودو در حالی که نخودی میخندید به تری بوت نزدیک شد و گفت:کروش...
زن قبل از این که اون بتونه این طلسم رو کامل به زبون بیاره اون رو در بغلش گرفت و گفت:حالت خوبه؟
تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟