پست سوم تیم اجرا به جای گیبن!
دوستان بار دیگر در پاتیل درز دار گرد هم آمدند تا شاهد اجرای رودولف باشند. زیرا هیچکدام از اجرای گرنت و گیبن سر در نیاوردند.
وقتی همه به ردیف نشتند رودولف گلویش را صاف کرد و اجرا را آغاز کرد.
او از همان ابتدا شروع کرد با فخر راه رفتن و ادا و اصول در آوردن. قسمت از موهایش را نیز حالت داده و جلوی صورتش انداخته بود هی آن را با حرکات سر تکان می داد.
- میدونیم خیلی جذابی رودولف!
- بابا خوشتیپ!
- موهات چقدر قشنگه!
رودولف با کف دست محکم بر صورت خود کوبید.
- الان میخوای بگی جذابیت بد دردیه؟
- و تو گرفتارش شدی؟
رودولف که دیگر تحملش طاق شده بود فریاد زد:
- مشنگا اینا جزو پانتومیمه. البته غیر از اون ضربه صورت...
تیم حدس که دیگر کم کم داشتند گیج می شدند سکوت کرده و در فکر فرو رفتند.
رودولف نیز در این بینابین با خود عهد کرد که دیگر پایش را در هیچ گونه مسابقه پانتومیم یا هر چیز دیگری نگذارد. اما در آن لحظه باید ادامه می داد چون راه برگشتی نبود. پس دستی به چانه اش کشید و در فکر فرو رفت. ناگهان فکری به ذهنش رسید و کف دست هایش را به هم کوبید تا توجه بقیه را جلب کند.
همه سر خود را بلند کردند تا ادامه اجرا را تماشا کنند. و با چیز بسیار عجیبی رو به رو شدند.
رودولف با یک لبخند گشاد که هر 32 دندان مرتب او را به نمایش می گذاشت رو به روی آنها ایستاده بود.
- چه دندونای مرتبی!
- لبخند ژکونده؟
- حالا فهمیدم چرا لبخند نمیزنی!
لبخند رودولف محو شد. دیگر کفرش در آمده بود. سپس مجبور شد کار دیگری انجام دهد. چوب دستی اش را در آورد و وسط آن را چسب مالی کرد. سپس وانمود کرد که وردی میخواند و به سوی سقف پرتاب می شود. اون نه صبر کنید واقعا خودش را پرتاب کرد. سپس سقف درز دار پاتیل که آماده بود ریزش کند همراه با رودولفت بر زمین ریخت.
همه از تعجب شاخ در آورده بودند و فکشان در کف زمین ولو بود.
گرنت گفت:
- خب دیگه فکر کنم مرد. مسابقه کنسله!
ناگهان دستی با یک کاغذ و خودکار از زیر آوار بیرون آمد و نوشت:
" آهای! بدانید و آگاه باشید که این جزو پانتومیم بود. و تو گرنت! پاشو بیا منو از این زیر در بیار!
"