سوژه جدید-آآآآآآآآآآآآآآآآآآآ ... (راهنمایی: رز در حال عربده کشیدن) ... آآآآآآآآآآآآآآییی ملت ... کریسمس نزدیکه و چون چهار تا جن خونگی تو هاگ بیشتر نمونده که اونا هم دارن اتاق دامبلدور و محفلشو و خودشو میسابن هر گروه باید خودشون تالار رو تمیز کنن ... متوجه میشید؟
ملت هاج و واج به هم نگاه میکنن.
- ببینید ... واضح تر میگم ... کریسمسه و وظیفه تمیز کردن تالار بر عهده خودمونه ... یعنی ما خودمون باید دست به کار بشیم و این کارو انجام بدیم. اوکی؟
ملت:
-یا هلگا منو یاری کن ... ببینید ... شفاف دارم میگم ... تالارو باید تمیز کنیم!
ملت: ها؟!
-!!!! اصن اینو بیخیال ... یه چیز دیگه بگم ... کریسمس نزدیکه و باید واسه جشن باید با یک نفر برقصید. اینو الان متوجه میشید؟!
ملت: آره آره آره
-پس هرکس یه نفرو واسه رقص پیدا کنه و هر دو خودشون رو واسه جشن آماده کنن. اوکی؟
ملت: اوکی
-و اینو هم اضافه کنم قبل از رقصیدن باید تالار کاملا تمیز و مرتب شده باشه. الان منظورم واضحه؟
صدای انفجاری به گوش میرسه، دود سفید رنگی همه جا رو فرا میگیره و بعد از محو شدن دود هر کدوم از اعضای هافل با پیش بند و جارو و دستکش و دستمال دیده میشن.
رز: از خوابگاه شروع می کنیم!
دقایقی بعد ...
رز یه برس رو تا دسته کرده زیر تختش و داره گرد و خاک هاش رو میگیره. چند میکرو متر اونطرف تر مگان کنارش ایستاده و شدیدا تو کفه!
-اممم ...
خرچ خوروچ خیریچ (افکت سابیدن تخت توسط رز)
-رز راستش ...
خرچ خرچ خررررررررر (افکت گیر کردن برس به اندرون تخت)
-نمیدونم چطور بهت بگم ...
رز دستمالو دو دستی میگیره، دو تا پاشو تکیه میده به تخت و شروع میکنه به کشیدن برس.
هههعععععع (افکت زور زدن رز)
گلرت که عین هویج فقط داشته تماشا میکرده سعی میکنه کلمات رو با دقت بیشتری پشت سر هم ردیف کنه:
-میدونی من همیشه ...
بووووم! جرررررر! (افکت دو شقه شدن تخت و جر خوردن ردای رز)
-وقتی به تو فکر می کنم ...
در همون لحظه وندلین وارد صحنه میشه. دست های رز رو که کف زمین پهن شده میگیره و بلندش میکنه. چوبدستیش رو به سمت ردای رز میگیره و در کسری از ثانیه لباس رز مثه روز اولش میشه. (توضیح نویسنده: در حین این اتفاقات مگان همچنان داره مثه هویج تماشا میکنه) وندلین چوبدستیش رو به سمت تخت میگیره و تخت هم دوباره سالم میشه. برس رو بر میداره و شروع میکنه به سابیدن تخت رز. (توضیح نویسنده: و مگان همچنان بی حرکت ...) تخت که تمیز میشه بر میگرده سمت رز:
-کار دیگه ای هست که انجام بدم؟
رز: مرسییییی وندلین ... تو واقعا شگفت انگیزی!
و میپره جلو اونو در آغوش میگیره. (نویسنده: خاک بر سرت مگان) وندلین مکثی میکنه و خیلی آروم تو گوش رز میگه:
-میشه ازت دعوت کنم واسه جشن کریسمس با من برقصی؟
رز سرخ و سفید و خاکستری و زرد و سبز ... خلاصه همه رنگی میشه و سرشو میندازه پایین:
-آره حتما ...
وندلین دست رز رو میگیره و میبوسه و از صحنه خارج میشه. رز که کلی هیجان داشته رو تختش میشینه و شروع میکنه به بازی کردن با موهاش و خندیدن که یهو می بینه مگان بالا سرش ایستاده داره بهش نگاه میکنه.
-اممم ... چیزی داشتی میگفتی مگان؟
مگان:
کمی آنورتر
ریتا و برتی لب تختشون خم شدن و با دقت به رو تختی نگاه میکردن.
برتی: یادت میاد این لکه نارنجی مال چیه؟
ریتا: آره واسه اون شبه که داشتیم آب کدو حلوایی میخوردیم.
قاه قاه میخندن.
ریتا: اگه گفتی اون لکه بنفش مال چیه؟
برتی: مال اون شبیه که یواشکی تمشک میخوردیم.
و دوباره قاه قاه میخندن که یهو خنده ریتا متوقف میشه. دستش به آرومی میره سمت تخت و یک تار موی قرمز رنگ رو بر میداره و عربده میکشه:
-این چیه برتی؟؟؟!!!!برتی:
ویکی که در حال تمیز کردن تختش بوده زیر زیرکی به ریتا و برتی نگاهی میندازه و لبخند شیطنت آمیزی میزنه!