هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ميخونه ديگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۱:۲۱ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۸۳
#79

استار


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۴
از nowhereland
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
سلام دوستان من هم اومدم ،من كجا بشينم؟هيچكي داوطلب نيست كه كنارش بشينم؟خب خودم انتخاب مبكنم (مستقيم ميرم كنار هرماني ميشينم)
ــ روسمرتا يه لحظه يه نوشيدني كفدار برام بيا بزرگ باشه لطفا
ــ ولي تو كه همين الن........ صبر كن ببينم تو يكي ديگه اي؟
ــ خب اگه منظورت اسنافلزه بايد بگم من ستارشم يعني در واقع اسمش رو از رو من برداشتن به خاطر اينكه ......ااممممممم خب چن شايد شبيه من بوده
ــ خب .... پس باشه الان ميارم
خب كي ميخواد سرگرممون كنه؟ ونوس ميشه لطف كني يكي از اون آوازهاي مخصوصت رو بخوني{تو دلم ميگم چقدر اينجا گرمه،احساس خستگي ميكنم}
ونوس شروع ميكنه به آواز خوندن
چشام يواش يواش گرم ميشه و ديگه هيچي نميفهمم تا اينكه ................
ــ سيريوس استار،استار پاشو ...پاشو
ــ من .... من كجام؟
مرلين:حالت خوبه؟
من:تقريبا
اسنافلز:دو پهلو حرف ميزنه
هرماني:اوه اسنافلز انقدر بد بين نباش
اسنافلز:آخه خودت كه شنيدي تو خواب حرف ميزنه
ــ من؟ تو خواب؟حرف ميزدم؟چي ميگفتم
هرماني با اكراه ميگه:مي گفتي ... ميگفتي
اوه اينجوري كه نميشه بايد بهش بگيم
خب خودت بگو ...... ريموس!لطفا
ــ خي راستش هي ميگفتي ... بالاخره موفق شدم ،بالاخره آشتيشون دادم
مرلين:آخي ... طفلك
ــ ولي من ... من كه هنوز موفق...............
در همين لحظه سائورون مياد تو يه نيگا به من ميكنه و برميگرده كه با عصبانيت بره بيرون
من:كينگ ... نذار بره بيرون .................................................لطفا
كينگزلي دو دستي ميگيرتش ميگه : تو بايد همين جا بموني سائورون
سائورون به من نگام ميكنه و مصمم ميگه:‚مقصر اينه شكم ،اينه كه باعث شده تمام اعصابم به هم بريزه
ــ ولي من كه .....................
يه دفعه همه جا تاريك ميشه و فلور جيغ ميزنه{احتمالا نويت قطع برق اين منطقه بوده .آخه الان چند وقته همه چيو جيره بندي كردن پارسال آب امسال برق بعدشم لابد گاز و انرژي خورشيدي و باد بگذريم.........}
ــ نگران نباشين خودم درستش ميكنم.....حالا وقتشه كه بدرخشم
و همه جا دوباره نوراني ميشه جز اطراف كافه
ــ خب؟
همه برام دست ميزنن
ــ مرسي استار،خوشحالم كه اومدي
ــ بلا؟خودتي.... يا اينكه.........
آره خودمم .............. آآآآآآآآآآآخ بازوي چپم بدجوري ميسوزه
آون اينجاست.
مرلين اماده باش بايد نگهش داري
هرماني: ببينم منظورت ولد...............
يهو از همون قسمت تاريك اتاق ولدمورت مياد بيرون.....
هرماني:ولدمورته...........؟............
لرد با ديدن من برميگرده كه بره
.............ـــ مرلين .حالا!
عالي بود!
از جام بلند ميشم{هنوز بعد از غش رو زمين بودم}
سلام لرد داشتم ميگفتم گاد من ..............
ــ لرد:بهتره دهنتو ببندي وگرنه كاري ميكنم كه اولين ستاره ي متحرك بشي...
ولي من.........
سائورون:اگه همين الان ساكت نشي پرتت ميكنم تو دورترين سياهچاله
مرلينكمن كه فتم استار تو نميتوني
ــ من ميتونم .ميخوام پس ميتونم!!!!
كينگزلي : ببين اين قضيه خيلي پيچيده است و به تو ...........
به من ربط داره كينگزلي، خوهش ميكنم .........
هرماني: اون راست ميگه بچه ها ،اين كار همه مونه،بايد بتونيم آشتيشون بديم به ياد خاطرات گذشته...........
مرلين يه لحظه با دستي كه واند دستشه به ريشش دست ميگشه
ــ نه مرلين ......نه
مرلين:چيو نه؟
يه دفعه ولدمورت خودشو از دست طلسم نجات ميده يه نيگا به من ميكنه و ميگهك به هم ميرسيم!!!
بعد يه بشكن و .................
)كرده استار ديگه كاري نميشه كرد...................Aparateآون آپريت(
لا اقل سائورون كه هنوز هست بهتره يه كم باهاش صحبت كنيم.هرم.
كينگ!بهش نگاه نكن اون يه .. يه افسونه
سائورون هم از جاش بلند ميشه و مستقيما به سمت من مياد:از ارين روزاي عمرت لذت ببر سيريوس استار چون تا چند وقت ديگه به تكه هاي شهاب شنگ تبديل ميشي .......به فرمان گاد سائورون
و يه بشكن و ............
مرلين و كينگ با شرمندگي به هم و به بقيه نگاه ميكنن
ــ خب بچه ها خالا ديگه كاري نميشه كرد!! شماها مقصر نبوديد هيچ كس نميتونست حدس بزنه
بهتره بشينيم و در موردش يه كم حرف بزنيم و با برنامه پيش بريم اينطوري زورتر به هدف ميرشيم
هومممممممممممم از كجا شروع كنيم.......
بعد دوربين يه نما از دور ميگيره و آروم از ما دور ميشه ..............


انقدر از دست جمله های قشنگ خسته ام که نخوام توی امضام ازشون استفاده کنم!


Re: ميخونه ديگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۳
#78

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين: نه بابا وايسا ببينم.. گفتي سرطان داري؟ مريضي؟ بايد سريع ببريمت سنت مانگو! اين بلاتريكس كجاست؟
اسنافل: غلط كردم.. يه چيزي گفتم ديگه حرف نميزنمتصویر کوچک شده
مرلين:خيال كردي يا بايد كتك بخوري يا بري سنت مانگو!
مودي: به هرحال آخرش بايد بره سنت مانگو بيا اول بزينمش حسابي بعد بره اونجا!
اسنافل: بابا بيخيال شوخي كردم... هري كجايي كه پدرخوندتو كشتن!!!
لونا: اينقد پدرخونده پدرخونده نكن هري الان توي اتاق نيازمنديهاس
هري ميپره داخل: من ديگه با چو نيستم... نميد با من مياد اونجا با سيم سرور ميزنمش
لونا: حالا كي اسم چو رو آورد؟
اسنافل مي‌بينه همه حواسشون به هريه ميخواد از در بره بيرون
مرلين: واسا ببينم كجا در مي‌ري.. مودي از اون طرف...


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


ميخونه ديگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۷:۱۲ یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۳
#77

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين: چيكار ميخواي بكني؟
لونا: بيا تا نشونت بدم...
مرلين: اول مودي رو ببر ببينم چه بلايي سرش مياد تا ببينم چي ميشه..
لونا: همينجا كارمو انجام ميدما!
مرلين:
لونا: يك دو سه...
مرلين: :no:
بووووف... گيش.. هوشت ...پيشت ..دنگ .....
سوروس: كو كو غذا؟
آقا اين صحنه قديمي شده... تصوير رو برگردونين.
مرلين: چي چي رو برگردونين من كه موش آزمايشگاهي نيستم هر بار بايد با چماق بخوره تو سرم؟
بلا: آخ جونمي جون بياين گير بديم تو همه نمايشنامه ها چماق تو سر مرلين بخوره
مرلين: اينجا بيجا... مثل اينكه شماها آدم نشدين هنو..
خوناشام: خون خودتو كثيف نكن مرلين افراد من گشنه ميمونن
مرلين:
خب نويسنده خودمم داستان رو عوض مي كنم
لونا مياد تو كافه: مرلين بيا اين پشت كارت دارم
مرلين: نميام چيكار ميخواي بكني؟
لونا: هيچي اشكال نداره
مرلين:


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: فیلچ , اینجا کافس نه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۰:۴۸ جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۸۳
#76

lona lovegood


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ مهر ۱۳۸۶
از قطار سریع السیر هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 100
آفلاین
من از در میام تو...
من: آخیش...تام...یه لیوان کافی شاپ (!) بده....
من یه نیگا به اطراف می اندازم و اسنافی رو می بینم...
من: به به...اسنافی...اینجایی...مرلین...تو هم هستی؟...کسی وسایل منو ندیده؟ یه نفر وسایل منو ورداشته...
مرلین:...آخی...اشکال نداره...پیدا میشه, می خوای بیای اینجا بشینی؟...
من: باشه...بله...
من در حالی که لیوان کافی شاپم رو توی دستم گرفتم میرم سر میز میشینم...خون آشام و مودی هم هستن...
خون آشام: آره...می گفتم...یه کیف پیدا شده...
مودی: چه شکلیه؟
خون آشام: آره...چرمیه...قرمزه...
من در حالی که کافی شاپمو تف می کنم...
من: چی؟
مرلین که رداش کافی شاپی شده بود...
مرلین:
من: اون کیف منه...کی اونو ورداشته؟؟؟
خون آشام: ام...مرلین.
مودی: آره...راست می گه...
مرلین: ای نامردا...
من: مرلین...تو کیف منو ورداشتی؟؟؟
مرلین:



lona


Re: فیلچ , اینجا کافس نه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
#75

فنریر گری بکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۰ یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۲۳ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۸
از شب تاريك
گروه:
کاربران عضو
پیام: 351
آفلاین
من در باز مي کنم
_آخيش بلاخره رسيدم اين سگ بودنم سخته
فاج:مرد تاريکي فرار کرد!؟
قبيله:کيو خورد حالا ما هست گشنه تشنه
فاج:هاها ها مرد جديد را خورد اونها حمله
من:ببخشيد من اشتباهي اومدم برم ديگه دير وقته بايد برم بخوابم
_بگيريدش!
ولم کنيد! ذغال اخته ها!
کينگي:اخ جون اين مورد برم به سيريوس جديد خبر بدم
من:اي نامرد! هيف اون هندونه هايي که از دارکي بلند ميکردم با هم مي خورديم فرار
_بدويد
سيريوسو گوشه ديوار گير مي اندازن
من:باشه بياد منو بخوريد
من حاضرم من حاضرم خودمو به خاطر نجات يک مشت آدم فدا کنم بيا ديگه منو بخور من بايد بيميرم منو از جامعه طرد کردن تازه منو بخوري همه خوشحال ميشن
_آخي مرد جديد الهي من تورو نخورد
_چه زود خر ميشن
ما مرد ريش بلند را خورد باکمبا مرلين
مرلين:سيريوس خودم ميخورمت


وقتي به دنيا مي آيم:سياهم
وقتي بزرگ مي شوم:سياهم
وقتي مريض مي شوم:سياهم
ولي تو
وقتي به دنيا مي آيي:صورتي هستي
وقتي بزرگ مي شوي:سفيد
وقتي مري


Re: فیلچ , اینجا کافس نه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۰۴ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۳
#74

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
مرلين وارد كافه ميشه. يه نيگاه به وضع كافه ميندازه ميبينه سر ميز دست چپي:
فرد ويزلي هرميون گرنجر و بينز و دارك و بلاتريكس نشستن و بعد نگاهي به سمت راست ميكنه و با كمال تعجب سائورون خوناشام ولدمورت و مودي رو ميبينه كه مشغول خوردن خون گلاسه هستن. يه اشاره به دارك ميكنه...
دارك از سر ميز مرلين رو ميبينه و دست تكون ميده: سلام مرلين بيا بشين پيش ما!
مرلين: اينجا چه خبره؟ خوناشام؟ سائورون؟ ولدي؟ يعني چي؟
دارك يه نگاه ميندازه و ميگه: اخي مرلين بيچاره خيالات برت داشته... ديگه اينا نيستن اينجا!
بانوي خوناشام از جاش بلند ميشه و ميره سر ميز دارك و بقيه ميشنه دارك:
بينز:
بلاتريكس:
فرد ويزلي:
هرميون:
مرلين: ديدي... سلام خوناشام عزيز چه خبر از قلعه شما و امير خوناشامها؟
خوناشام: اوه خبري نيست مثل اينكه آب و هوا نميسازه چقدر سياه شدي؟
مرلين دست شو بلند ميكنه و ميبينه سياهه... نگاه ميكنه ميبينه همه جاش سياهه
: اوه همين الان داشتم كينگزلي رو فيتيله پيچ ميكردم اصلا يادم نبود رنگ سياهش ...
در كافه باز ميشه و سدريك از مرلين رد ميشه، مرلين يخ ميزنه
: اوه سدريك آخرين بارت باشه بي هوا مياي تو...
مرلين ميره و سر ميز كنار بقيه ميشينه...
در كافه كوبيده ميشه و مودي از كافه ميره بيرون و بعد از چند ثانيه تام صاحاب ميخونه با چند تا قوري مياد سر ميز كنار بقيه: س س سسسسلام مرلين كبير!
مرلين: سلام تام! تازه چه خبر؟
تام: جج ج جاتون خالي د د ديشب افراد قبيله فاج اومده بودددن اينجا.
مرلين: خوب اين دفعه كدوم بدبختي رو آش كردن؟
تام: اا ا ا اسب بالدار ك ك كينگز...لي
مرلين: معمولا چه موقع ميان؟
مرلين نگاهي به ساعتش ميندازه از 9 گذشته بود.
تام: ن ن ن... نه!
مرلين: بروبچ من بايد برم... امشب يه مهموني كوچولو دارين...
در چهار طاق باز ميشه و فاج و قبيلش ميريزن تو
قبيله: فاج فاج گومب گومب. چقد غذا بوم بوم!
ولدمورت و سائورون كه نقاب هم زده بود پا ميشن و ميان نزديك قبيله فاج...
قبيله: اين فاج بوم گوشت خوش.. مزه!
فاج: اه اه حالم بهم خوردندي.. مرلين قرار بود اينجا آدماي خوشمزه تري منتظر باشن.
مرلين: خوب چه كسي خوشمزه تر از...
با اشاره به دارك
:... دارك
فاج: گومبو گومبو دارك بومبو
همه افردا فاج ميفتن دنبال دارك دارك از پنجره ميپره بيرون و فرياد ميزنه: ديدار به .......


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: فیلچ , اینجا کافس نه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۳:۰۳ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۳
#73

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
پیام: 1220
آفلاین
من الان وارد مي شم داركلي و بلاتريكس روي ميز نشستن و دارن با هم حرف مي زنن. مي بينم كه كس ديگه اي غير تام نيست. منم كه روح ام و اينا ولي براي تنوع هم بد نيست

من : اخيش سلام تام
تام : سلام خوبي بينز مدرسه چطوره
من : فعلا كه روحيم . مدرسه هم خوبه ولي خيلي خسته ميشه آدم!! (روح )
دوباره من: چيزي داري من بخورم؟
تام : خوب شد گفتي جديدن يه نوشابه در اومده مخصوص روحها تازه غذاشم دارن مي كشفن.
من : اگه اشتب نكنم كار سوروس خودمونه دستش درد نكنه واقعا


!


فیلچ , اینجا کافس نه هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲:۲۵ شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۳
#72

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
به به سلام به همه ! من هم اومدم
یک صندلی عقب میکشم و میشینم (یک چشمک به طرف مرلین )
به به جناب فیتالاه (دست میدیم و بعد بنگ یک مشت از کف دستم میزنه بیرون تا 2/5 متر دراز میشه و فیتالاه را تا 10 کیلو متر اون ور تر میندازه )
همه با یک جالت تحسین بر انگیز خوف ناک به من میندازند .
من: مشت جهنده من و جرج تازه اختراعشون کردیم .رو به دوربین :فقط 4 گالیون ! قابل استفاده در تمامی شرایط , دوست همیشگی قهرمانان بوکس . با پرداخت فقط 4 گالیون میتونید مشتی قدرتمند تهیه کنید با ما تماس بگیرید _کوچه ی دیاگون ...._
رو به تام : یک نوشیدنی آتشی که کمی هم سس داشته باشد بیار
تام : سفارشی درست میکنم
من: خوب دوستان , شنیدم که دارین توطئه چینی میکنید !!!
بنگ لیوان دارکلی میترکه
دارکلی ... یادم رفت بگم چند تا از فایر ورک هامو تو لیوانت انداختم ببخشید !
دراکلی در حالی که سعی میکنه خودشو از سقف جدا کنه : بابا من بیگناهم ! من سغی کردم همه چیز دوستانه حل بشه ! اما شما ها هی از من ایراد میگیرید من این وضع را تحمل نمیکنم خدافظ !!!!
اوه دارکلی فکر نمیکردم اینقدر ظرفیت بالایی داشته باشی !!
دارکلی : من رفتم خدافظ
دارکلی دستگیره رو میچرخونه (پشت در هم بلاتریکس داشته سعی میکرده در را بکوبه نتیجه اینکه : در محکم میخوره به دارکلی و دارکلی بین در و دیوار به حالت پرس در میاد !
بلاتریکس : وای ببخشید دارکلی ندیدمت !
دارکلی : شما ... شما ... یک دخترید !
بلاتریکس : بله؟
دارکلی میزنه به کلش و میگه : چرا قبلا" متوجه نشده بودم ؟
بلاتریکس : چون من قبلا" مودی بودم
دارکلی (نا امیدانه): اوه بله البته !
دارکلی یک چیزی در گوش بلاتریکس میگه و با هم طرف میز میان .
دارکلی : یک صندلی برای بلاتریکس میکشه : بفرمایید
مرلین میگه که باید بره دسشویی
من: شما که داشتین میرف...(من اصلا" نمیدونم چرا پام توسط دارکلی لگد میشه )


world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it


Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۲۰:۵۳ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۳
#71

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
درهاي كافه ميخورن به هم، آهنگ خوب، بد، زشت...
فيتالله (بخوانيد Feytollah):
يكي از اون وسط: بابا خفن!
شكمبولي: چاكريـــــــــم...
دوباره از اون وسطا: بابا چاكر!
شكمبولي: چاكريــــــــم... إإإإ.... صبر كن بابا، عمت چاكره!
همون يارو: وادداااااااا هـــــــــــــل ؟
رفيق طرف: كيك هيز اس، سي بس (بخوانيد Sea Bass) !!!!
شكمبولي: بابا انگليش!
(سي بس قاتي ميكنه مياد سر ميز بروبچز سايت دعوا راه بندازه)
گراپي ( صدا تا ته بم ) : جونم داداش؟
سي بس:
گراپي ميپره رو سي بس، ده بزن!
گراپي: حاجي جون... بخورمش ؟ ( سي بس داره زور ميزنه پاشو از تو دهن گراپ در بياره )
داركي: با نام و ياد خدا !!!!
( صحنه بي پي جي - خورده شدن سي بس )
رفيق سي بس(لهجه عربي): خمس السنين...خمس السنين...



Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۳
#70

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
کرام وارد شد
کرام :سلام آرتور چرا برزخی بود؟
فاج: حالشو گرفتم مشنگ شیفته
کرام تازه گراوپ رو می بینه از ترس ولو می شه رو زمین
کرام : این چی چیه؟
مرلین:داداش هاگریده کارش شده خوردن و خوابیدن
فاج:کرام راستی تو می خوای انگلیس بمونی؟
کرام:آره هرمی اون قبول نمی کنه بیاد بلغارستان
مرلین:خوب بیچاره حق داره زبون اونجا رو بلد نیست هر چی هم باهوش باشه این زبون عجق وجق رو نمی تونه یاد بگیره
گراوپ:هرمی گراوپ هرمی می خواد
مرلین:کرام جون یه رقیب جدید و خطرناک پیدا کردی
کرام:این هرمی اونو از کجا می شناسه؟
مرلین:اینوباید از هرمیون بپرسی!!!!!!!
کرام:من رفتم ببینم می تونم هرمیونو راضی کنم بریم کافی شاپ مشنگا یا نه
آرتور که اون پشت قایم شده بود گفت:منم میام منم میام
بزار مالی رو صداکنم
مرلین:همچین میگه مالی رو صدا کنم انگار چه مالی هست
فاج:مرلین جان مودب باش
مرلین:هیچ دومادی از مادر زنش خوشش نمیاد


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.