هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۳
#69

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۴۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۴
از بارو_خانه ی ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 192
آفلاین
چند لحظه بعد آرتور وارد میشود.
مرلین:به به آرتور.چه عجب از این طرفا
آرتور با صورتی پکر هیچ نمیگوید و مینشیند
فاج:امروز خبر رسیده چند تا ماگلو کشتن حالش گرفته شده.بذار یه خوره اذیتش کنیم.
فاج به طرف گراپ میره و با صدایی بلند که به گوش آرتور برسد میگوید
فاج:گراپی دوست داری دلی از غذا در بیاری
گراپ شوق میکند و میپرد هوا وسرش به سقف می خورد ناگهان سقف ریزش میکند و و ذراتی از گچ وسط نوشیدنی آرتور میفتد
آرتور:
فاج:گراپی من چند تا مشنگ سراغ دارم تا بخوری.میدونی که مشنگ چیه
آرتور:اوهم اوهم
فاج:
مرلین:چرا اینقدر اذیتش میکنی.بیچاره گناه داره
فاج:تا وقتی با این مشنگا میگرده به هیچ وجه گناه نداره
گراپ یک بار دیگر از سر شوق به هوا میپرد و این بار محکم تر از قبل به سقف می خورد.واین بار مقدار زیادی گچ روی سر آرتور میریزد و علاوه بر آن در اثر این ضربه دارکی و پروفسور بینز از سقف کنده شده و زمین میخورند
گراپ:هگری من مشنگ خواست
اعصاب آرتور خورد شده و از میخانه خارج میشود
فاج:


I come back


Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۸:۳۷ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۳
#68

ریونکلاو

راجر دیویس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۱۳ سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۱۲:۲۵ یکشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
ریونکلاو
پیام: 1220
آفلاین
کمبود نقش دارین ؟ خوب منم میام

پروفسور بینز وارد میشه گراپ که بهش نگفته بودن روح رو نمی شه خورد میاد سراغش

گراپ هم که از سرما بدش میاد وقتی از من رد میشه جیغ میزنه و میره طرف دارکی

دارکی : من چی کاره بیدم؟
گراپ : هگر بیا که برادرتو یخی کردن!!!!!!!!!!

(افکت صدا به صورت رعد و برق) هاگرید میاد تو
هاگرید: دارکی مگه دستم به تو نرسه تو رو از همین سقف سی آویزونت می کنم!!!

دارکی : من نبودم این بید (منو نشون میده)
من: من چیکاره بیدم؟

------------
چند ساعت بعد
من و دارکی از سقف آویزون شدیم و هی داریم تاب می خوریم دارکی هم هی از من رد میشه


!


Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۱:۰۷ شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۳
#67

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
موهاهاهاهاهاهاها! مواهاهاههاهاهاهاهاها!
مردم: خرپف.... ها!(خمیازه!) مثله اینکه صدای باده!
من: نخیر! شماها اصلا نمی تونین قدرت جادوی سیاه رو درک کنین! گراپ یه دهن بخون برای بچه ها! تام توصیه می کنم قفسه رو نگه داری!
گراپی: تام پاواروتی رو می شناسی؟ من ممدشونم! یوهااهاهاهاهاها! موهاهاهاهاهاهاها! یهاهاهاهاهاهاهاها!
تلویزیون: به نقل از موسسه ژئو فیزیک سایت زلزله ای با قدرت 9.9 ریشتر لحظه ای پیش سایت رو لرزاند در ضمن کلی جغد به دست ما رسیده که این زلزله رو پیش بینی کرده بودن و فقط یه کم جغدشون دیر رسیده! همچین این زلزه هیچ گونه تلفاتی نداشته است و فقط حدود 2466577 نففر کمی کشته شده اند...
مردم: مثل اینکه امروز زیاد خوردم زمین یه کم می لرزه! ولی مهم نیست!
من: شماها آدم نمی شین خواب آلودا! وقتشه که از روش مشت آهنین استفاده کنیم! مهم نیست که کیا هستن و وکیا نیستن! این شما و این...
یکی اون وسط: سینجر گاز؟
من: نخیر! این شما و این فاج!
بندمومب!!!
فاج: قبول نیستش! من تو سایت نیستم! من الان آمریکا هستم!
تام: وای خدا به دور! استکبار جهانی! تهاجم فرهنگی!
من: مهم نیست! ما آدم کم داریم! همه رو تو نمایشنامه ها میاریم!
فاج: خوب آهان باشه! حالا چی کار کنم؟
من: ببین اینا رو که خوابیدن اینجا می بینی؟ همشون رو بخور!
فاج: به به چه خوب! گراپی جان شما هم بفرما !
من: نخیرم! گراپی رژیمه !
فاج: یه کم خشن نیستش ؟
من: اصلا! همه خوابیدن اینجا همه رو بخور!
==========
متاسفانه تمام کسانی که خوابیده بودند خورده شدند... در صورتی که خورده شدگان از بستگان شما بودند متاسفیم...
من: آهان! به این میگن تصفیه! حالا اینجا شد مثل قدیما! فاج جان قربونت! به افراد قبیله هم سلام برسون!


!ASLAMIOUS Baby!


Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۳
#66

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
همه چي داره ميلرزه. ليواناي رو ميز به هم ميخورن و صدا از خودشون در ميارن. مرلين برميگرده همه دارن تلاش ميكنن از در پشتي برن بيرون... لرزش بيشتر شده... مرلين: چه خبر شده نكنه از فاج ميترسين؟
بلا: آي كي يو نگاه كن!!!
بلا چوبشو به طرف در كافه ميگيريه در از جا كنده ميشه از دور گرد و خاك زيادي معلومه افراد زيادي انگار با سرعت ميدوون
بلا: حالا ديدي ميتوني در بري.
مرلين: بچه ها عقب بايستين!!! الاهومورا!!! در پشت كنده ميشه ميره ميشينه جاي در اصلي كافه همه برين بيرون. بلا بهت توصيه ميكنم اينجا واينسي.
همه از ميخونه( من بالاخره نفهميدم ميخونه يا كافه؟ ) ميزنن بيرون و به طرف هاگوارتز فرار ميكنن مرلين ميره پشت يكي از تپه ها منتظر ميشه. خداي من بلا اونجاست. حالا مهم نيست چه بلايي سر گراپي بياد مشكل اصلي اينه كه ما سفيدا نامردي تو وجودمون نيست. اما اما.... خودش ميخواد تو كافه(ميخونه) بمونه پس اجباري ني...
يكي پشت سر مرلين ميزنه رو شونش...
مرلين: هووووووم!!!
برميگرده گراپ خيلي ناشيانه خودشو جمع كرده بود و داشت ميلرزيد. اوه گراپ تو چرا اومدي اينجا؟
گراپ: هاگر هاگر كو كو؟
هوشت پيشت دنگ بوف ديشن ....
سوروس: كجايند ان خوردنيها و غذاهاي خوش طعم و دلچسب؟
مرلين: آه خداي من همين يكي رو كم داشتيم.برو غذا توي ميخونه برات گذاشتيم.
سوروس: براستي؟
مرلين: ميگم برووووو...
--------------------------------------------------------------
كات كات كات.... يه اشكالي هست...
مرلين: چه اشكالي؟ اولا ميخونه ديگ سوراخ هيچ مشرف نيست به جايي كه افراد قبيله فاج از اون طرف بيان. دوما اونجا كوه نيست سوما هاگوارتز كجا دياگون كجا؟
من چه كاره بيدم...


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۳
#65

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
توی کافه همه مشغول حرف زدن هستن..صدای مرلین 7 تا کافه اون ور ترم میره...یعنی چی...ببین آخه...من مرلینممم..مرلین کبیر...یعنی چی...اقا من اعتراض دارم.. اینجا چیزی نمیدن؟! نوشیدنی؟؟؟؟
شترررقققق در کافه با شدت باز میشه...
تام: ااااههه...بازم شروع شد...باز اینا ریختن اینجا..یه مدت راحت بودما..شما هنوز حساب درهای قبلی رو صاف نکردی ها! اون زمان که مودی بودی 835432845 تا در خراب کردی..
بلا نگاه خشمناکی به تام می کنه و در رو یه بار دیگه با شدت می کوبه به هم :به به..دوستان همه اینجان..بچه ها بریزین تو...
گراپ از دور میدوه میاد..
بلا:اوهههه نهه..تو نه...(گراپی از روی بلا رد میشه)
بلا: کات..من اعتراض دارم..اقا این خیلی بی انصافیه...همش این گراپی به من گیر میده
دارکی: بلا،ببخشید..یه کم هیجان زده اس!تا حالا اینقدر مهم نبوده!(بلا رو از زمین بلند می کنه)
مرلین: هی...ببینین کیا اینجان... ارتش سیاه..هووووووو چه ترسناک
بلا به طرف مرلین میره و ریششو می کشه: هوی..یادته که قبلا اینجا چه خبر بود...دستشویی---کات: اون حذف شده..
خوب..قبلا اینجا خون آشام--کات: ایشون نیستند، قبلا اینجا سارون--کات:
(دو ساعت بعد...همه چرت می زنن )
مودی؟ --کات: نچ...خوب...پس..آهان فاج !؟؟(بلا یه کم سکوت می کنه..صدای خروپف میاد) بود؟!
(یه نیگا به بقیه می کنه...همه خوابند...)
بلا:آییی...مرلین..با توام! یادته قبلا اینجا فاج و دار دسته بودن!؟
مرلین:اره خوب که چی؟همچین میگه فاج..انگار کیه..اون دیگه فراری شده..فاج..اونم شد جادوگر؟ فاج یه جادوگر بی عرضه..فاج..
(مرلین بر می گرده و بنگگگگگ)
مرلین:فاج؟؟ اوه سسسسلاممم..
فاج: آهو! --کات...قبلا فاج آفریقایی بود..نه سرخپوست..
فاج: آهو بونگااااااا
مرلین: ببینم اون چیه تو دستته؟اوه یه چنگک؟
مودی: مرلین...بیرون در ..اوه..بچه ها در پشتی...(همه به طرف در پشتی میدون)
بلا در رو با طلسم می بنده: نچ نچ نچ..کجا؟!
بوووننننگاااااااااااا.موونگگگگگگااااااا..یوووووههههههههها




Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۸:۴۹ سه شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۳
#64

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
وای مردم از لطف زیادت!
تو برو دنبال تحقیق برای خواستگارای دخترت




بدون نام
نقل قول:

ونوس نوشت
اه سالازار نیومده که باز شروع کردی!
ولی مهم نیست...
خوش می گذره

رمانتیکش کردم برات ! ... جلوه های ویژه هم داشت تازه!



Re: میخانه دیگ سوراخ
پیام زده شده در: ۸:۴۱ سه شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۳
#62

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
اه سالازار نیومده که باز شروع کردی!
ولی مهم نیست...
خوش می گذره




بدون نام
نقل قول:

Salazar Slytherin نوشت
داخلی،روز
دارکی داره لیمونات می خوره!...
مرلین با آفتابه داره می دوه طرف دستشویی
دارکی:مرلین بهت هزار بار گفتم اینقدر چایی نخور
صدای همهمه از بیرون
مرلین از دستشویی برگشته که ونوس با سرعت میاد تو کافه و می گه: سالازار برگشته! ...
مرلین:آخخخخ ...
و دوباره به طرف دستشویی بر می گرده
آمیشافتتت با شنیدن این خبر یکه می خوره و مف گیلاسی رو که داشت سر میکشید می پره تو گلوش...
دامبلدور می زنه پشت آمیشافتتتت و آمیشافتتت سرفه می کنه تو صورت دامبلدور (توصیه می شه که این صحنه رو تجسم نکنید)
آمیشافتتت رو به دامبلدور: مرسی خانم از کمکتون! ...


خارجی روبروی کافه..
کادر رو به خیابون در حالی که گوشه کادر تابلوی کافه در باد تکون می خوره !...
جمعیت زیادی جمع شدن..اما کم کم خودشونو کنار می کشن و راه رو باز می کنن!..
از دور سالازار نزدیک می شه!..
ونوس در کادر : اومدی..
ونوس می ده به طرف سالازار.. با شوق... از همون نمای قبلی ونوس پشت به تصویر به طرف سالازار می دوه
یه پلان دیگه ...
کادر دوربین رو به ونوس
ونوس می دوه به طرف سالازار که در کادر نیست و پشت کادره!..
چپلق.. ونوس سفره می شه روی لنز دوربین...
فیلم بردار: اه.. باز یه مگس دیگه...
ونوس خودشو جدا می کنه.. جای صورت و دستا و بینیش روی دوربین مونده ...
ونوس باز می دوه به طرف سالازار
پلان عوض می شه
یه طرف کادر ونوس که داره می دوه و طرف دیگه سالازار..
به نزدیک شدن ونوس به سالازار تصویر هم به تدریج zoom in میشه! ...
(بابا کارگردان!.. فیلم نامه)...
ونوس به چند قدمی سالازار می رسه .. می پره تا بره تو بغل سالازار..
pause می شه!... مثل ماتریکس.. ونوس روی هواست.. دوربین 90 درجه می چرخه و مقابل ونوس متوقف می شه! .. باز اکشن می شه .. ونوس باز پهن می شه رو دوربین ..
فیلم بردار: امروز انگار هوا مگسیه! .. اینا از کجا اومدن دیگه! ؟



بدون نام
بازم به این ونوس...
یکی هم پیدا شد به من خوش آمد بگه! ...








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.