توی کافه همه مشغول حرف زدن هستن..صدای مرلین 7 تا کافه اون ور ترم میره...یعنی چی...ببین آخه...من مرلینممم..مرلین کبیر...یعنی چی...اقا من اعتراض دارم..
اینجا چیزی نمیدن؟! نوشیدنی؟؟؟؟
شترررقققق در کافه با شدت باز میشه...
تام: ااااههه...بازم شروع شد...باز اینا ریختن اینجا..یه مدت راحت بودما..شما هنوز حساب درهای قبلی رو صاف نکردی ها! اون زمان که مودی بودی 835432845 تا در خراب کردی..
بلا نگاه خشمناکی به تام می کنه و در رو یه بار دیگه با شدت می کوبه به هم :به به..دوستان همه اینجان..بچه ها بریزین تو...
گراپ از دور میدوه میاد..
بلا:اوهههه نهه..تو نه...(گراپی از روی بلا رد میشه)
بلا: کات..من اعتراض دارم..اقا این خیلی بی انصافیه...همش این گراپی به من گیر میده
دارکی: بلا،ببخشید..یه کم هیجان زده اس!تا حالا اینقدر مهم نبوده!(بلا رو از زمین بلند می کنه)
مرلین: هی...ببینین کیا اینجان...
ارتش سیاه..هووووووو چه ترسناک
بلا به طرف مرلین میره و ریششو می کشه: هوی..یادته که قبلا اینجا چه خبر بود...دستشویی---کات: اون حذف شده..
خوب..قبلا اینجا خون آشام--کات: ایشون نیستند، قبلا اینجا سارون--کات:
(دو ساعت بعد...همه چرت می زنن
)
مودی؟ --کات: نچ...خوب...پس..آهان فاج
!؟؟(بلا یه کم سکوت می کنه..صدای خروپف میاد) بود؟!
(یه نیگا به بقیه می کنه...همه خوابند...)
بلا:آییی...مرلین..با توام! یادته قبلا اینجا فاج و دار دسته بودن!؟
مرلین:اره خوب که چی؟همچین میگه فاج..انگار کیه..اون دیگه فراری شده..فاج..اونم شد جادوگر؟ فاج یه جادوگر بی عرضه..فاج..
(مرلین بر می گرده و بنگگگگگ)
مرلین:فاج؟؟
اوه سسسسلاممم..
فاج: آهو! --کات...قبلا فاج آفریقایی بود..نه سرخپوست..
فاج: آهو بونگااااااا
مرلین: ببینم اون چیه تو دستته؟اوه یه چنگک؟
مودی: مرلین...بیرون در ..اوه..بچه ها در پشتی...(همه به طرف در پشتی میدون)
بلا در رو با طلسم می بنده: نچ نچ نچ..کجا؟!
بوووننننگاااااااااااا.موونگگگگگگااااااا..یوووووههههههههها