لرد داشت کورمال کورمال روی زمین دنبال چوب دستیش می گشت .
ورونیکا : شما از کجا وارد شدین ؟
بلیز و بلا نگاهی به همدیگه انداختن . البته بلیز داشت یه متر اونورتر از بلا رو نگاه می کرد !
بلیز و بلا :
ورونیکا : یعنی نمی دونین چه جوری اومدین اینجا ؟!
بلیز : ما تو خانه ریدل ها بودیم داشتیم سریال "باغ مظفر" نگاه می کردیم که ...
بلا ادامه داد :
- که یییییهو(!) غیب شدیم اینجا ظاهر شدیم . خودمونم نفهمیدیم چی شد !
--
صدای قهقهه ای شنیده شد :
نویسنده : اصل ژانگولر !
--
لرد همچنان دنبال چوب دستیش می گشت .
ورونیکا : حالا چه جوری از اینجا بریم بیرون ؟
پرسی که تا الان معلوم نبود کدام گوردره ای مرده بود ! بالاخره دیالوگش یادش اومد :
- راستی می گم این اریک مانچ کو ؟!
همه به اطراف نگاه می کردن غیر ولدی که داشت کماکان دنبال چوب دستیش می گشت .
- کسی چوب دستی منو ندیده ؟
- اینجاست ..
همه به طرف در نگاه کردن . اریک چوب دستی ولدی رو تو هوا تکون می داد . ملت خواستن به سمتش هجوم ببرن که رفت کنار و پشت سرش هدویگ نمایان شد !
هدویگ :
مهمونی گرفتین ؟ شما اینجا چی کار می کنین ؟!
ولدی با خشم نگاه می کرد ولی دستش فعال بود و داشت جیبای ردای بلیز رو برای پیدا کردن چوب دستی می گشت !!
ملت مرگخوار خواستن چوب دستیاشونو بکشن که دیدن چوب دستیاشون نیست .
پرسی : یه حرکت جدیده توی تلویزیون دیدم گفتم یه تمرینی بکنم !
مرگخوارا :
پرسی چوب دستی ها رو از جیبش در آورد .
اریک جلو رفت و چوب دستی ها رو گرفت و از آشپزخونه خارج شد .
===جلوی در محفل====
ولدی با شدت از در خونه به بیرون پرت شد و روی بقیه مرگخوارا افتاد .
هدویگ پراشو به هم زد و گفت :
- دیگه اینورا پیداتون نشه !
لرد پشتشو مالید و گفت :
- عجب لگدی زدا !
...........
----
اینو بستم یه سوژه جدید بدین .
هوووم ... اول از همه اینکه شما صاحب اینجا نیستی که بخوای سوژه ببندی سوژه جدید بدی و اینا ... باید پست بقیه رو ادامه بدی ... این کارت خیلی بد بود !
بعد هم اینکه پستت همش دیالوگ بود ... این یه نکته خیلی خیلی بده .
پستت فضا سازی نداشت و این یه امتیاز منفیه .
پستت همش دیالوگ بود باید بیشتر سعی کنی .
هدویگ در حدی نیست که بخواد لرد رو با لگد بزنه . هری پاتری باش !!!
1 از 5